به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «آرزو تاران » ٤٤ساله در یکی از محرومترین مدارس کرمان برای ٥٠٠ دانشآموزش هم معلم است، هم مادر. مدرسهای در منطقه شرفآباد کرمان که به گفته تاران بیشباهت به حلبیآباد نیست و مردمش عمدتا از راه کارگری امرار معاش میکنند که البته مدتهاست به دلیل مشکلات اقتصادی و نبود کار، حالا فقط با همان پول یارانهشان زندگی میکنند.
تاران شاید با دیدن همین محرومیتهایی که بیخ گوش شهر کرمان اتفاق میافتد، تصمیم گرفت تا به جای معلمی در مدرسهای در شهر، به حاشیه برود تا با همه توانش از بچهها و خانوادههای این منطقه حمایت کند. او که به انجام کارهای خیر در این منطقه معروف است، صبح به صبح برای بچههای مدرسهاش صبحانه درست میکند، ناهار میپزد، و در ماه مبارک رمضان افطاری درست میکند و دلش میخواهد بچهها بدون دغدغه نان سر کلاس درس باشند. معلم کرمانی روستای شرفآباد در این گفتوگو از مشکلات و رنجهای ساکنان این منطقه حرفهای تکاندهنده و قابل تاملی دارد.
از قصه زندگی خودتان شروع کنیم؛ متولد چه سالی هستید و کجا؟
متولد ١٣٥٤ هستم و در کرمان متولد شدم.
رشته دانشگاهیتان چه بود؟
مددکاری علوم اجتماعی خواندم.
و بعد هم معلم مقطع ابتدایی شدید؛ درست است؟
بله؛ ١٢ سال معلم بودم ولی ٨ سال پیش دچار بیماری قلبی شدم و چون به خاطر بیماریام نمیتوانستم به بچهها برسم، سمتم تغییر کرد و ناظم مدرسه شدم.
مدرسهتان در حاشیه شهر کرمان است؟
بله؛ جایی به اسم شرفآباد.
این منطقه چقدر محروم است؟
یادتان است قدیمها به یکسری مناطق میگفتند حلبیآباد؟ شرفآباد هم شبیه همان مناطق است. خیلی از خانهها سقف ندارد و با ایرانیت سقفش را پوشاندند یا مثلا در پارکینگ خانهها پنج، شش نفر زندگی میکنند.
شغل و منبع درآمد خانوادههای شرفآباد چیست؟
اکثر مردم کارگر هستند و چون توان پرداخت اجارهخانه در شهر را ندارند به شرفآباد آمدند؛ ولی در این اوضاع اقتصادی هم کاری نیست. صبح به صبح بیل و کلنگ را میگذارند روی شانههایشان و میروند سر جاده منتظر میشوند و ظهر دست خالی برمیگردند. عملا خیلی از خانوادهها فقط با پول یارانه زندگی میکنند که آن هم حتی جوابگوی پول قبض آب و برق نمیشود.
در کلاسهای مدرسه جای نفسکشیدن نیست
خانم تاران تا اینجا مشخص شد که شما در یکی از مدرسههای مناطق محروم کرمان کار میکنید. برگردیم به خبری که از شما منتشر شده است؛ اینکه ناظم یک مدرسه هر روز برای دانشآموزانش صبحانه درست میکند؛ خودتان درباره این خبر بیشتر توضیح بدهید.
وظیفه معلم این است که به دانشآموزانش درس بدهد ولی از بچهای که دغدغه شکم دارد، گرسنه به مدرسه میآید، میشود توقع داشت که به درس گوش بدهد و درسخوان باشد؟ وقتی میدیدم بچهها با رنگ زرد سر کلاس میآیند و از نظر تغذیه دچار مشکل هستند، تصمیم گرفتم که حداقل در حد توانم کمک کنم تا بچهها با شکم گرسنه و رنگ زرد سر کلاس نروند. اوایل با معلمهای دیگر مدرسه پول میگذاشتیم و صبحانه نان و پنیر میدادیم ولی چون تعدادشان زیاد بود از خیّرها هم کمک گرفتیم و توانستیم مثلا مغز گردو هم کنار نان و پنیرشان بگذاریم که دچار سوءتغذیه نشوند. الان یک روز تخممرغ میدهیم، یک روز حلوا یا لوبیا گرم و شلهزرد و آشرشته درست میکنیم که تنوع داشته باشد. برای بچههای شیفت ظهر هم با کمک خیّرها گاهی آشپزی میکنیم و ناهار درست میکنیم. الان هم در ماه مبارک رمضان بستههای افطاری یا آش رشته یا شلهزرد به بچهها میدهیم.
صبحانه و ناهار را به همه ٥٠٠ دانشآموزتان میدهید یا گزینش دارید؟ مثلا آنهایی که میدانید خانوادههایشان فقیرتر هستند؛ چون به هر حال شما هم معلم هستید و طبیعتا آنقدر درآمد ندارید.
بله؛ حقوق من که دومیلیونو٣٠٠ هزارتومان است و خب طبیعتا نمیتوانم با این حقوق شکم ٥٠٠ بچه را سیر کنم؛ برای همین خیّران هم کمک میکنند ولی راستش این مدرسه کلا محروم است و تعداد دانشآموزانی که وضع مالیشان متوسط باشد هم کم است برای همین ما معمولا سعی میکنیم به همه بچهها صبحانه بدهیم؛ بهخصوص اینکه وقتی آشپزی میکنیم بوی غذا بلند میشود، بچه دلش میخواهد، نمیشود بگوییم یکی بخورد یکی نخورد. فقط گاهی اوقات که خیّران یکسری غذای بستهبندی شده به ما میدهند، بچههایی را که میدانیم نسبت به بقیه شرایط مالی بدتری دارند را انتخاب میکنیم.
شرایط مدرسه چطور است؛ از نظر امکانات و فضا؟
شرفآباد فقط یک مدرسه دارد که آن را هم یک خیّر ساخته و دو شیفت هم دانشآموز دارد؛ یعنی یک شیفت دخترها درس میخوانند و یک شیفت هم پسرها و ما از نظر فضای آموزشی خیلی مشکل داریم. مدرسهای که فقط در یک شیفت دختران ٥٠٠ نفر دانشآموز ثبتنام کرده طبیعتا دیگر جایی برای سوزن انداختن هم ندارند. در کلاس را که باز میکنی میخورد به صندلی دانشآموز. ولی بههرحال ما تا جایی که جا داشتیم بچهها را ثبتنام کردیم که کودکی از تحصیل باز نماند، چون هزینه رفتوآمد به مدارس شهر را ندارند.
وضعیت تحصیل بچهها در چه حدی است؟
همین دوعاملی که گفتم یعنی ازدحام کلاسها و گرسنه بودن بچهها باعث افت تحصیلیشان میشود. بعضی از بچهها درسشان بد نیست، ولی پدر و مادرهای بیشتر آنها بیسوادند و نمیتوانند با بچههایشان درس کار کنند و تایم یادگیریشان همان زمانی است که در مدرسه و با معلمشان هستند. معلم هم وقتی در کلاسش٤٤، ٤٥ دانشآموز دارد و کلاس جای نفس کشیدن ندارد، طبیعتا نمیتواند به بچهها برسد.
فقر، اعتیاد و کودکهمسری معضل شرفآباد
یکی از فعالیتها و کارهای خیّری که شما انجام میدهید این است که ظاهرا یک کانال تلگرامی و سایت راهاندازی کردید و با کمک دوستانتان برای مادران بچهها کارآفرینی میکنید. این زنها شامل زنان بیسرپرست میشوند یا همه؟
ببینید بچههایی که در مدرسه ما سرپرست ندارند ١٢ نفر بیشتر نیستند، ولی در عمل یک مشکل دیگری وجود دارد. آن هم اینکه تعداد بچههای بدسرپرست خیلی بیشتر از بیسرپرستهاست و متاسفانه خیلی از پدر و مادرها گرفتار اعتیاد هستند.
طبیعتا با محرومیت، فقر و معضل اعتیاد در منطقه شرفآباد آسیبهای اجتماعی دیگری هم پدید میآید. مثلا کودک همسری که این روزها زیاد درباره آن میشنویم. شما که با دختران دانشآموز سر و کار دارید چقدر این پدیده را در این منطقه میبینید؟
متاسفانه زیاد. بچهها کلاس ششم را که تمام میکنند و از مدرسه میروند دیگر در دوره متوسطه ثبت نامشان نمیکنند. حتی چند وقت پیش دانشآموزی داشتیم که خانوادهاش در ازای گرفتن یکمیلیون و ٥٠٠ هزارتومان پول او را فروختند.
به خانوادهای که بچهدار نمیشدند؟
نه اتفاقا ٢تا بچه کوچک داشتند و میخواستند که او از بچههایشان مراقبت کند.
بنابراین شما به غیراز معلمی و رسیدگی به درس و تحصیل بچههای مدرسه به فکر زندگی خانوادگی آنها هستید.
بله، بههرحال این منطقه محروم است و به قول خودشان میگویند ما نداریم که شکم همه بچههایمان را سیرکنیم.
از این بحث خارج شویم و برگردیم سر موضوع کارآفرینی و امرار معاش خانوادهها. مادران بچهها برای امرار معاش دقیقا چه کار هنری انجام میدهند؟
وقتی مشکلات معیشتی خانوادههای شرف آباد را برای اطرافیانم تعریف میکردم چند تا از دوستانم که کارهای هنری مثل پتهدوزی انجام میدادند، داوطلب شدند تا به صورت رایگان به مادران بچهها آموزش بدهند. ما همه این کارها را در نمازخانه مدرسه انجام میدهیم. کارهای دستیشان را هم در سایت و کانال تلگرامی میگذاریم و هر چقدر که فروش برود پولش را به آنها میدهیم.
فروشتان خوب است؟
تا به حال که از طریق سایت یک سفارش هم نداشتیم و فقط گاهی از طریق کانالمان توانستیم کارهای این زنان هنرمند را بفروشیم. راستش الان با این وضع اقتصادی، پول مردم به همان مایحتاج زندگی روزانه خودشان میرسد و کمتر برای خرید کالاهای تزیینی پول میدهند. برای همین فروش ما هم خیلی کم است. بعد از عید هیچ فروشی نداشتیم و فقط شب عید توانستیم ٣میلیون تومان از کارهای دستی را بفروشیم.
الان چند نفر از زنان شرف آباد این کار را انجام میدهند؟
٥٠ نفر.
و شب عید ٣میلیون تومان بین ٥٠ نفر تقسیم شد؟
بله، متاسفانه.
پیدا کردن خیّر راحت است؟ چون به هرحال هم مناطق محروم کشور زیادند، هم تعداد خیریهها.
راستش الان که پیجهای اینستاگرامی و تلگرامی راه افتاده، پیج ما هنوز خیلی دیده نشده است، ولی خدا را شکر تا حدودی یک عده که ما را میشناسند همچنان کمکهایشان را به ما میرسانند. به هرحال، هر چیزی که به دست ما برسد، مستقیم برای امرار معاش مردم منطقه محروم شرفآباد خرج میشود، اما امیدوارم خیّران بیشتری با این منطقه آشنا شوند و به مردمش کمک کنند.
شما در هر نوع کار خیّری دست دارید. با این همه دردسر و شلوغی وقت میکنید به زندگی خودتان برسید؟ خانوادهتان شکایتی ندارند؟
یک وقتهایی که شبها دیر به خانه میرسم خودم از روبهرو شدن با همسر و بچههایم خجالت میکشم(میخندد) ولی راستش خانوادهام هم تشویقم میکنند. خیلی وقتها که میخواهم غذای نذری را جایی پخش کنم، همسرم هم همراهم میآید و خیلی پشتم است و حمایتم میکند.
چند تا بچه دارید؟
دو تا بچه دارم. یک پسر ٢٤ ساله که لیسانس مترجمی زبان است و یک دختر که کلاس ششم است.
منبع:شهروند
انتهای پیام/