در این مطلب به ذکر چند قدمِ کاربردی پرداخته شده، که می‌تواند در جلوگیری از این که ساکت و بی دست و پا به نظر بیایید نقش داشته باشد.

چگونه آدم ساکت و بی‌دست‌وپایی نباشیم؟به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سال آخر دانشگاه بود و کافه تریای دانشگاه پر شده بود از دانشجو‌هایی که راجع به مشاغل آینده شان صحبت می‌کردند. بسیاری از افراد، در آن بین می‌درخشیدند یا با همه حرف می‌زدند و خلاصه توجه همه‌ی افراد به آن‌ها جلب شده بود.

ناگهان در آن سمت کافه، دختری را دیدم که در تمام طول تحصیلم، محو زیبایی و نجابتش شده بودم. یکی از دوستانم ما دو نفر را به هم معرفی کرد. ما با یکدیگر حرف زدیم و خندیدیم. دوستم با یک خروجِ به موقع، ما را تنها گذاشت تا بهتر با هم آشنا شویم.

اما بعد از گذشتِ ۵ دقیقه، ما دیگر موضوع خاصی برای حرف زدن نداشتیم. بعد از گذشتِ ۷ دقیقه، او با گفتنِ «از دیدنتان خوشوقت شدم» بلند و شد و رفت. همین!

این سکوت‌های معذب کننده، می‌توانند بین شما و فرد مقابلتان فاصله‌ی زیادی بیندازند و مکالمه‌ها را به قهقرا ببرند. درست است که بعضی سیگنال ها، به طور واضح نشان می‌دهند که شما و فرد مقابلتان هیچ چیز مشترکی ندارید، اما این حال و هوای معذب کننده چرا ایجاد می‌شود و چگونه می‌توان از آن اجتناب کرد؟

این هم از چند قدمِ کاربردی، که می‌تواند در جلوگیری از این که ساکت و بی دست و پا به نظر بیایید نقش داشته باشد.

۱. خودتان را سانسور نکنید

متاسفانه اغلب مردم خودشان در حین حرف زدن خودشان را محدود می‌کنند. بیشتر اوقات، ما از ترسِ این که یک موضوع مخالفت برانگیز یا اشتباه را بگوییم، به طور کلی از حرف زدن و یا این که نظر شخصی خودمان را بگوییم اجتناب می‌کنیم. ما فکر می‌کنیم که با به اشتراک گذاری نظرات شخصی مان، ممکن است فرد مقابل را ناراحت، و یا حوصله اش را سر ببریم. به این مثال‌ها توجه کنید.

مثال منفی:

فرد مقابل: بازی دیشب را تماشا کردی؟

شما: نه، مشغول بازی کردنِ خودم بودم.

مثال مثبت:

فرد مقابل: بازی دیشب را تماشا کردی؟

شما: نه، در حقیقت من باور دارم که بازی کردن و یا انجام حقیقیِ یک ورزش، بیشتر از تماشایش لذت دارد. با انجام این کار می‌توانم بُعدِ رقابت طلبم را بروز بدهم و لذت بیشتری ببرم.

قدم اول:

طوری رفتار کنید که گویی هر سوال، فرصتی برای بروزِ خود واقعی یا نقطه نظرهایتان است. اولین چیزی که به ذهنتان می‌آید را در قالب کلمات بروز دهید. این کار می‌تواند ارزش شما را نزد طرف مقابل تا حد چشمگیری بالا ببرد.

مثال سریع:

مکزیک: راجع به غذا‌های مکزیکی حرف بزنید.

فیلم ها: راجع به آخرین مستندِ بی نظیری که دیدید صحبت کنید.

موسیقی: راجع به آخرین کنسرتی که رفتید صحبت کنید.

هیچ وقت از پیش کشیدنِ موضوعات اشتباه نترسید!

۲. سوالاتِ حوصله سربر را کنار بگذارید

شما اهل کجایید؟ چه خبر؟ چه کار‌ها می‌کنید؟ شغلتان چطور است؟ واقعاً از این سوال‌ها خسته شده ایم. مردم حالشان از این سوال‌ها به هم می‌خورد. آن‌ها متوجه نیستند، اما در حقیقت همه‌ی ما در مکالمه هایمان به مسابه‌ی ربات‌ها رفتار می‌کنیم، اما دلمان می‌خواهد که یک نفر این زنجیره را بشکند. اما متاسفانه کسی نمی‌داند چگونه و چطور باید این کار را انجام داد. خبر خوش این است که شما می‌دانید!

سوال‌هایی بپرسید که زنجیره‌ی رفتار‌های رباتی را بشکند

مردم از سوال‌هایی راجع به رزومه‌های کاریِ اغراق شده و اتفاقات روزمره بیزار هستند. شاه کلیدِ حل این ماجرا این است که در زمان مناسب، سوال مناسب را بپرسید. اما چگونه می‌توانیم زمان و سوال درست را تشخیص دهیم؟ هر سوالی باید به گونه‌ای مطرح شود که بخش یا بُعدی از شخصیت طرف مقابل را متجلی کند! این سوال‌ها جالب، متفاوت و غافلگیر کننده هستند!

مثال منفی:

شما: خب شما اهل کجایید؟

فرد مقابل: اوه، اهل استان‌های غربی هستم، شما چطور؟

شما: نه من از فلان استان هستم. برای دانشگاه به این شهر آمده ام.

فرد مقابل: چه جالب.

مثال مثبت:

شما: از دیدار شما خوشوقتم. باورم نمی‌شود که اینقدر سخت توانستم این کافه را پیدا کنم.

فرد مقابل: ها‌ها من هم اوایل کمی گیج می‌شدم.

شما: اگر به این خوبی توانستید این کافه را پیدا کنید، پس باید اهل همین اطراف باشید، درست است؟

فرد مقابل: بله، من اهل همین جا هستم، شما چطور؟

قدم دوم:

دفعه‌ی بعدی که با یک فرد جدید ملاقات داشتید، از او نپرسید که (اهل کجا هستید؟) یا (چه کار‌ها می‌کنید؟) باید از خودتان آزمون بگیرید. ببینید که واقعاً چقدر می‌توانید مکالمه را بدون این سوال‌های پایه‌ای هدایت کنید.

به جای آن، سعی کنید راجع به ملاقاتتان یا راجع به مکانی که در آن هستید صحبت کنید. سوال‌هایی بپرسید که جواب آن‌ها بله یا خیر باشد، مثلا «روز خوبی را پشت سر گذاشتید؟» چرا که بعد از این سوال می‌توانید چیز‌هایی مثل «چرا» یا «چطور» را بپرسید و مکالمه خود را ادامه دهید.

۳. گاهی وقت‌ها ساکت باشید

خب، این مورد ممکن است اشتباه به نظر برسد. این که ما از سکوت‌های معذب کننده اجتناب می‌کنیم، دلیل نمی‌شود که تمام سکوت‌ها بد و مضر باشند.

راجع به آخرین باری که با یک دوست قدیمی بیرون رفتید فکر کنید. دوستی که خیلی به او نزدیک هستید. آیا تمام مدت در حال حرف زدن بودید؟ معلوم است که نه! اتفاقاً دوست خوب، قدیمی و صمیمی، کسی است که ما می‌توانیم در کنارش، ساکت و خونسرد باشیم. در غیر این صورت و در کنار غریبه، ساکتیم، اما مدام در ذهنمان به دنبال حرفی برای زدن میگردیم و استرس داریم.

سکوت کردن در کنار افراد غریبه ممکن است ترسناک باشد، اما باید آن را انجام دهید. با مکالمه و جریان ارتباطی تان پیش بروید. ممکن است یک ارتباط چشمی، تمام شناخت شما دو نفر را از یکدیگر تغییر دهد. فرد مقابل، یا از سکوت شما تقدیر خواهد کرد و یا خودش مکالمه را ادامه خواهد داد.

مثال منفی:

شما: خب چه خبر؟ خوب هستید؟

فرد مقابل: بله، شما چطور؟

شما: ممنون من هم خوبم.

*و صدای جیرجیرک ها*

مثال مثبت:

شما: چه خبر؟ روز خوبی را گذراندید؟

فرد مقابل: آره، فکر کنم.

شما: چطور مگه؟

فرد مقابل: در کارم ترفیع گرفتم.

شما: *سکوت*

فرد مقابل: مشکل این است که کار من در یک نمایشگاه ماشین است و فکر نکنم دلم بخواهد بیشتر از این در آن شغل بمانم.

اصولاً، سکوت‌های استراتژیک در زمان‌هایی که فکر می‌کنید، طرف مقابل به اندازه‌ی کافی حرف هایش را نزده؛ می‌تواند نطق مردم را بیشتر باز کند. آن‌ها به حرف زدن ادامه می‌دهند و چیز‌های بیشتری راجع به خودشان می‌گویند و همین یک پوئن مثبت برای شماست.

قدم سوم:

در مکالمه‌ی بعدی تان، سعی کنید به دور از هر گونه قضاوتی، یک توقف کوتاه بعد از شنیدنِ جمله‌ی طرف مقابل داشته باشید. در این برهه‌ی زمانی، نیاز به حرف زدن نیست. فرد مقابل شما فرصتی هرچند کوتاه یا بلند را برای آنالیز کردن گفته هایش دارد و می‌تواند جملات بعدی اش را سبک و سنگین کند. این گونه است که فرد مقابل، احساس راحتی بیشتری در برابر شما خواهد داشت.

منبع: برترینها

انتها ی پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۵۲ ۰۵ مهر ۱۳۹۹
عالب
Germany
سارینا
۲۱:۳۸ ۲۱ خرداد ۱۳۹۹
بسیار مفید بود