به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، حسن عابدینی تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل در یادداشتی با عنوان " تلنگر به دستگاه محاسباتی مربع شرارت پیشگان" به بررسی اقدامات احتمالی مقامات آمریکایی در قبال ایران پرداخت. این این یاداشت به شرح ذیل است:
تلنگر به دستگاه محاسباتی مربع شرارت پیشگان
دونالد ترامپ رییس جمهور جنجالی امریکا، دور تازهای از اتهامات ستیزه جویانه را از روزهای نخستین راهیابی به کاخ سفید بر ضد ایران کلید زد. رمزگشایی از اینکه چرا رهبران امریکا اغلب به ستیزه جویی گفتاری با ایران میپردازند، کار دشواری نیست.
جیمی کارتر رییس جمهوری پیشین آمریکا سالها پیش گفته بود: هر کس که در آمریکا نامزد رسیدن به مقامی باشد از اعضاء کنگره و سنا گرفته تا فرمانداران ایالات و حتی رییس جمهور نمیتواند چیزی را که برخلاف خواست اسرائیل است، تایید کند.
سیاستمداران آمریکایی برای جامه عمل پوشاندن به این اصل معمولا به دو شیوه متوسل میشوند، یا به صورت مستقیم از سیاستهای اسراییل حمایت میکنند یا به لفاظی تند بر ضد دشمنان اسراییل روی میآورند.
ترامپ با انتقال سفارت از تل آویو به قدس و ضمیمه قلمداد کردن منطقه سوری جولان به اسراییل به اصل نخست سرسپردگی به صهیونیستهای اشغالگر گردن نهاد. قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی و تلاش برای افزایش تحریمهای اقتصادی بر ضد ایران هم در قالب پایبندی به اصل دوم است.
جرالد کوشنر داماد جویای نام ترامپ که یهودی زادهای با گرایش صهیونیستی است و جان بولتون مشاور امنیت ملی که به سبب نزدیکی به گروهک تروریستی منافقین به سندرم ضد ایرانی مبتلاست در تند کردن لفاظیها و چینش واژگان توئیتهای رییس جمهورترامپ از جایگاه کانونی برخوردارند.
کوشنر و بولتون گرچه بصورت روزمره در گوش ترامپ نجوا میکنند، اما بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، بن سلمان سعودی و بن زاید اماراتی هم سه ضلع دیگر مربع وسوسه برانگیز ضد ایرانی ترامپ اند. ولیعهدهای تازه به دوران رسیده گمان میکنند فقط با پاشیدن دلارهای نفتی میتوان هندسه نوین قدرت را بدون در نظر گرفتن تاریخ، جغرافیا و افکار عمومی بنا کرد.
هیات حاکمه امریکا گرچه در مواجهه با بحران ها، نخستین گزینهای که به ذهنشان میرسد قوه قهریه است، اما تجربه نشان میدهد که پنتاگون در دو صورت گزینه نظامی را روی میز میگذارد، نخست آنکه کشور هدف فاقد حکومت مرکزی مقتدر باشد و حالت دوم هم اینکه پیشتر خلع سلاح شده باشد.
تحریم اقتصادی، انزوای سیاسی، اختلاف افکنی داخلی، شورشهای اجتماعی، کودتای فرهنگی و ... از دیگر گزینههایی است که ایالات متحده برای فروپاشی حکمرانی رقبا یا دشمنان مد نظر قرار میدهد. حال انکه تحولات در غرب اسیا طی چهار دهه گذشته دچار یک پوست اندازی راهبردی شده است که در برابر تکانههای ناشی از این شگردها براحتی تسلیم نمیشود.
پروندههای غرب آسیا بسان ظروف مرتبطه چنان درهم تنیده است که چاره اندیشی برای یکی از پروندههای اصلی بدون در نظر گرفتن دیگری ممکن نیست. غرب آسیا جایی است که محور مقاومت افزون بر سه دهه در برابر شرارت پیشگان جناح غربی، عربی و عبری به پیروزیهای خیره کننده دست یافته است.
نبرد نامتقارن مقاومت، زمان آتش افروزی نظام سلطه را از ۳۳ روزه در لبنان و ۲۲ روزه در غزه به کمتر از ۴۸ ساعت رسانده است. این نقطه عطفی در معادلات منطقهای است که پیامدهایی فراتر از تصور داشته است. برخی تحلیلگران در این چارچوب بر این باورند که شلیک موشکهای مقاومت از غزه به عمق سرزمینهای اشغالی سبب چالش امنیتی برای بی بی و صدمه دیدن چند نفتکش در الفجیره امارات و آتش گرفتن ایستگاههای انتقال نفت آرامکو در سعودی نیز موجب تغییر دستگاه محاسباتی دو بن (سلمان و زاید) شده است. موضوعی که بویژه آمران و عاملان قتل عام مردم مظلوم یمن را در استمرار تجاوزگری به تجدید نظر در رفتار وا خواهد داشت.
به هر روی مقاومت اسلامی با بهره گیری از نبرد نامتقارن به بازدارندگی راهبردی دست یافته است که بی تردید در کارزار ارادهها پیروز میدان خواهد شد ولو آنکه مربع شرارت پیشه غربی، عربی، عبری نخواهد.
دکتر حسن عابدینی
تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل