به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده از نیمه شب ۶ خرداد سال ۹۲ با پیدا شدن جسد غرق در خون یک زن در جاده رباط کریم آغاز شد.
کارآگاهان با توجه به اینکه هیچ مدرک شناسایی و نشانی همراه مقتول نبود تحقیقات شان را برای شناسایی این زن آغاز کردند تا اینکه مردی به نام عمار با مراجعه به پلیس آگاهی از ناپدید شدن همسر ۳۳ سالهاش به نام فریبا خبر داد.
عمار به کارآگاهان گفت: ساعت ۸ شب پنجم خرداد به خانهام رفتم و همسرم شام آورد، دقایقی بعد خوابم برد تا اینکه ساعت ۱۰ شب با صدای زنگ در خانه از خواب بیدار شدم، وقتی در را باز کردم پدر و مادر همسرم و باجناقم وارد شدند و از من پرسیدند فریبا کجاست؟ من اتاقها را گشتم و دیدم همسرم نیست و گفتم نمیدانم کجا رفته است؟ پدر زنم که خیلی عصبانی بود یک سیلی به صورتم زد و گفت تو چه مردی هستی که از زنت خبر نداری؟ بعد با ناسزاگویی و تهدید بهاتفاق همراهانش از خانه بیرون رفتند و زنم هم با گذشت ساعتها هنوز بهخانه برنگشته و گوشی موبایلش هم خاموش است.
مادر فریبا در ادامه تحقیقات پلیس گفت: ساعت ۹ شب در منطقه پرندک متوجه حضور دخترم در یک وانت سفید رنگ شدم که رانندهاش مردی غریبه بود. شماره پلاک ماشین را یادداشت کردم، تعجب ما از این بود که دخترمان در آن وقت شب داخل ماشین یک مرد غریبه چه میکند.
ماجرای رابطه پنهانی
در ادامه تحقیقات عمار گفت: من از به قتل رسیدن همسرم هیچ اطلاعی ندارم، اما به تازگی متوجه شده بودم فریبا با مردی بهنام فرشید که بهصورت دورهگردی به زنان محل پارچه و پرده میفروخت ارتباط دارد.
کارآگاهان برای دستگیر کردن این بزاز دوره گرد بهعنوان مظنون پرونده تلفن فریبا را ردیابی کردند تا اینکه موفق به یافتن شماره تلفن این مرد شدند و در یک عملیات پلیسی، فرشید را در خانه برادرش دستگیر کردند.
این بزاز دورهگرد با اعتراف به قتل زن جوان گفت: آنشب فریبا به من زنگ زد و گفت میخواهد مرا ببیند، گفتم دیر وقت است، بماند برای روز دیگری، اما آنقدر اصرار کرد که باهم در پرندک قرار گذاشتیم. پس از گردش قصد بازگشت داشتیم که فریبا گفت: دیگر نمیخواهد بهخانهاش برگردد، چون خانوادهاش متوجه رابطه پنهانیاش شدهاند و خواست تا پیش من بماند. اما من قادر به تصمیمگیری نبودم و نمیدانستم چهکاری انجام بدهم، از سویی فریبا هم با اصرارهایش آزارم میداد و با داد و فریاد تمرکزم را بههم میریخت و مدام میگفت آبرویش رفته و خانوادهاش شکایت خواهند کرد. فریبا با حرفهایش مرا ترساند تا اینکه کنترلم را از دست دادم. با چاقویی که کنار دستم بود چند ضربه به فریبا زدم و هنگامی که دیدم در حال مرگ است او را از داخل خودرو به وسط جاده انداختم و بهخانهام برگشتم.
در دادگاه چه گذشت؟
فرشید پس از اعتراف به جنایتی که مرتکب شده بود در دادگاه کیفری محاکمه شد و قضات دادگاه او را به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم کردند، اما در حالی که با چوبه دار یک قدم فاصله داشت توانست با بخشیدن یک قطعه زمین به ارزش ۳۰۰ میلیون تومان رضایت اولیای دم را جلب و از قصاص نجات یابد.
بدین ترتیب فرشید صبح دیروز از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری منتقل شد تا از نظر جنبه عمومی و اعمال ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی محاکمه شود.
این بزاز پس از آخرین دفاع با حکم قضات دادگاه از نظر جنبه عمومی جرمی که مرتکب شده است به شش سال حبس محکوم شد.
انتهای پیام/
چرا این قاتل ها باید تو شهر بچرخند؟
اخه یه دختر که مایه ابروریزی و سرافکندگی هست لزومی نداره بخوام روی قصاص قاتلش پافشاری کنم