به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درحالیکه مردم لرستان به رسم هر سال، خود را برای پذیرایی از میهمانان نوروزی آماده کرده بودند، سیل در نخستین روزهای بهار میهمان ناخواسته مردم شد و خسارات بسیاری برجا گذاشت.
سیلاب گسترده در بسیاری از مناطق لرستان ازجمله خرمآباد و پلدختر موجب تخریب ابنیه، زیرساختها و راههای دسترسی شد؛ بارانی که اینبار باعث شادمانی مردم نشد، بلکه غمی بزرگ را بر دل آنان نشاند.
سیل اخیر، بیسابقه بود. موجی از گل و لای وارد خانههای مردم شد و دار و ندار آنها را با خود برد. بهدلیل تخریب راهها، امداد زمینی با مشکل مواجه شد و تنها راه دسترسی به مردم محاصره در آب، امداد هوایی بود.
در آن روزهای سخت، تمام ارگانها از جمله هلالاحمر پای کار بودند و وظیفه امدادرسانی به مردم آسیبدیده را برعهده داشتند. یکی از اقداماتی که از طریق امدادگران هلالاحمر معمولا در زمان حوادث و بحرانها انجام میشود، آمارگیری از شرایط مردم آسیبدیده است تا کمکها به شکل مناسب و سریع به دست مردم برسد و هیچ فرد و خانوادهای از قلم نیفتد.
به همین دلیل پس از سیل و زلزله تیمهای تخصصی برای کارهای آماری وارد مناطق آسیبدیده میشوند تا از وضع مردم اطلاعات دقیقی برای کمکرسانی جمعآوری کنند.
سعید نصرتی یکی از امدادگران جمعیت هلالاحمر بروجرد است که در روزهای نخست پس از سیل، در مناطق روستایی و شهرستان پلدختر همراه یک تیم تخصصی از امدادگران، مشغول امدادرسانی و جمعآوری آمار از مناطق سیلزده بود.
وقتی از او میخواهیم از سابقه فعالیتهای خود در هلالاحمر بگوید، توضیح میدهد: «از بهمنماه سال ٩١ به هلالاحمر پیوستهام و حدودا هشتسال است که سابقه نجاتگری دارم. از اسفندماه سال ٩٦ بود که وارد تیم واکنش سریع بروجرد شدم. تیم واکنش سریع، تیمی است که باید نسبت به سایر نجاتگران فعالیت درخشانتر و مشخصتری در شیفتهای ٢٤ساعته داشته باشد. البته این تیم اکنون تنها در سطح استان وجود دارد.»
نصرتی از ماجرای سیل و اعزام تیمهای امدادگر به مناطق آسیبدیده میگوید: «١٢ فروردین بود که اعلام کردند در منطقه قلعه شمسی که یک منطقه روستایی کوچک است، سیل آمده و ما آماده امدادرسانی شدیم. بعد از آن برای شهرستان پلدختر اعلام نیاز کردند و ما در قالب سه تیم ٢١ نفره، ١٠ نفره و ٣ نفره همراه امدادگران به منطقه پلدختر رفتیم و کارهای تونل آماری را انجام میدادیم.»
«تونل آمار» اصطلاحی است که بچههای امدادگر برای جمعآوری اطلاعات مردم آسیبدیده هنگام حوادثی مانند سیل و زلزله به کار میبرند.
نصرتی در توضیح این اصطلاح میگوید: «لحظهای که وارد پلدختر شدیم، با آنکه پیش از ما اطلاعات آماری جمعآوری شده بود، اما این آمار بسیار ضعیف بود. در آن زمان من در تیم ٢١ نفره کارهای انفورماتیک را انجام میدادم. یکسری از اهالی پلدختر از میان مردم بهعنوان معتمد میآمدند و با تیم ما برای جمعآوری اطلاعات مردم همکاری میکردند.
بر اساس آمارهای جمعآوریشده، دفترچههای اقلام را میان مردم توزیع میکردیم. وظیفه تیم ما دستهبندی اطلاعات آماری مردم، خروجی انبارها و تعداد دفترچههای توزیعشده بود. این کار برای زمانی است که فرد و خانوادههایی که از قلم افتادهاند، مشخص شوند تا به همه عزیزان آسیبدیده به شکل شایسته رسیدگی شود. تمام تلاش ما این بود که اگر کسی برای کمک به ما مراجعه کرد، دست خالی بازنگردد.»
مشکل اصلی در سیل لرستان، شهرستان پلدختر بود و وضع بسیار خطرناکی داشت، چون تمام آبهای استان در این شهرستان جمع و سپس از طریق این شهرستان خارج میشد. نصرتی از شرایط بحرانی آن روزها میگوید: «مردم وضع بسیار بدی داشتند.
مخصوصا قسمتهایی از پلدختر که حالت گودال داشت، آب تا سقف خانهها بالا آمده و به همراه خود گلولای و چوب وارد خانهها کرده بود که تا سقف میرسید. به کمک نیروهای جهادی و هلالاحمر گِلها تخلیه شد. نیروهای راهداری نیز گِلها را جابهجا میکردند تا مردم حداقل بتوانند وسایل خود را بیرون بیاورند که البته وسایل خاصی هم برایشان نمانده بود.»
بیشتر مردم، چون وسایل و اموال خود را از دست داده بودند، بسیار عصبی و ناآرام بودند. نصرتی ادامه میدهد: «مردم ناراحت بودند و میگفتندای کاش وسایلی داشته باشیم تا غذا درست کنیم یا خودمان را گرم نگه داریم. هوا هم بسیار سرد بود. خدا را شکر از طریق هلالاحمر و سپاه به نیازهای مردم رسیدگی شد، اما هنوز هم کارهای زیادی باید انجام شود. باید تیمی اعزام شود تا بستههای غذایی یک ماهه بین مردم توزیع شود.»
از او میخواهیم تا از مهمترین کارهایی که پس از سیل انجام میشد، برایمان بگوید: «تیمی که پیش از ما برای جمعآوری اطلاعات از مردم اعزام شده بود، آمار ناقصی را جمعآوری کرده بود. تیمی که از بروجرد برای کمک به پلدختر اعزام شد، بیشتر کارهای آماری را انجام میداد.
در روزهای آخر که کار تیم تمام شد، بچهها اقلامی مانند پتو و والور را بین مردم پخش میکردند. در حقیقت پخش اقلام را نیز انجام دادیم، اما کار اصلی ما آمارگیری بود. در زمان حوادث معمولا کارهای انفورماتیک را انجام میدهم، اما من هم مانند همه امدادگران در مواقع غیر از بحران، در پایگاههای جادهای فعالیت میکنم؛ مثلا برای کرمانشاه ما کار انفورماتیک را در پنج، شش روز انجام دادیم و، چون تیم آخری بودیم که به منطقه اعزام شدیم و عملیات امدادرسانی تقریبا به پایان رسیده بود، بیشتر کارهای رسیدگی به نیازهای مردم را انجام میدادیم و در روزهای آخر چهار، پنج کامیون بار را با امدادگران بین مردم پخش کردیم.»
نصرتی از شرایط کنونی مردم سیلزده میگوید: «چون حدود یک ماه است که برگشتهایم، اطلاعات دقیقی ندارم، اما مطمئنا وضع مردم بهتر شده است. با آنکه خانههایشان آسیب جدی دیده است، اما به زندگی برگشتهاند. دیگر چیزی برای ارایه به سیلزدگان نیست. اگر هم کمکی از طریق هلالاحمر بخواهیم به دست مردم برسانیم، کمک تغذیهای است. سایر کمکها بهطور کامل به دستشان رسیده است.»
تیم انفورماتیک پیش از سیل نیز تجربه کار در مناطق زلزلهزده کرمانشاه را داشت. نصرتی تعریف میکند: «ما یک تیم انفورماتیک هستیم که این تجربه را در زلزله کرمانشاه در سرپل ذهاب در منطقه دشت ذهاب نیز داشتیم.
به دلیل کارهای کامپیوتری که بلد هستم، بیشتر کارهای آماری را انجام میدهم. البته بچهها کارهای امدادی نیز انجام میدادند. چون تخصص تیم ما بیشتر در زمینه انفورماتیک است و هر وقت برای امداد رفتهایم، کار آماری را به عهده گرفتهایم، معمولا این کار را در زمان حوادث انجام میدهیم.»
نصرتی به شرایط سخت کاری در زمان سیل اشاره میکند و میگوید: «فشار کاری پس از سیل روی بچهها بسیار زیاد بود. باید در مدت خیلی کم تمام اطلاعات را دستهبندی میکردیم تا اگر اقلامی هست، توزیع کنیم. بستههای ٢٤ ساعته، ٧٢ ساعته و یک ماهه را باید در فرصتی محدود به دست مردم میرساندیم. بچهها شبانهروز کار میکردند و فرصت استراحت نداشتند. از نظر تغذیه و بهداشت نیز مشکلاتی برایمان وجود داشت.»
نصرتی به حال و روز مردم پس از سیل و زلزله کرمانشاه اشاره میکند: «در زلزله کرمانشاه با آنکه در منطقهای روستایی و مرزی بودیم، برخورد مردم بسیار بهتر بود. در پلدختر، چون از شهرهای اطراف نیز برای کمک آمده بودند، بینظمی به وجود آمده هم مردم را اذیت میکرد و هم کار ما مختل میشد. در کرمانشاه آرامش بیشتر بود. مردم نظم را رعایت میکردند و در هشت روز توانستیم به کار مردم رسیدگی کنیم.»
او به انگیزههای معنوی خدمتکردن بهعنوان امدادگر اشاره میکند و میگوید: «من علاقه بسیاری به کارهای امدادی داشتم. حدود هشتسال پیش در کلاسهای آموزشی شرکت کردم. از طریق معلمی که داشتم، به هلالاحمر دعوت شدم تا در بخش امداد مشغول به کار شوم. کمکم علاقهام به این کار بیشتر شد. هلالاحمر یک جامعه و «انجیاو» خاصی است و من هم دوست داشتم عضوی در این جامعه باشم. داوطلبان هلالاحمر تنها با انگیزههای معنوی کار میکنند و هیچ چشمداشت مادی ندارند.»
از او در مورد خاطرههایی که از روزهای سخت عملیات دارد، سوال میکنیم: «روز هفتم استقرارمان در کرمانشاه با توجه به اینکه از اولین ساعتهای صبح گروه و بچههای تیم عملیاتی ما تمامی روستاها را پوشش داده بودند و اینکه پاسگاه مرزی نزدیک مدرسهای که در آن مستقر بودیم، وجود داشت، تصمیم گرفتیم سری به سربازهای پاسگاه بزنیم که دو تا از سربازهایشان نیز در زلزله فوت شده بودند.
ساعت ۱۲شب با سه خودرو عملیاتی و تعداد زیادی لباس و خوراکی به صورت خودجوش با هماهنگی فرمانده عملیات به پاسگاه رفتیم. بچههای سرحال و پرانرژی پاسگاه بعد از آنکه ما را دیدند، از روی فنسهای تخریب شده پاسگاه به سمت ما آمدند و لباسها را تحویلشان دادیم و در کنار هم کلی صحبت کردیم و تنقلات خوردیم و با توجه به سردی هوا آتش کوچکی هم روشن کردیم.
تقریبا یکساعتی در کنار سربازها بودیم و بعد از جداشدن از سربازان عزیز که جا دارد از آنها یادی کنم و خسته نباشید به آنها بگویم، به سمت تمامی روستاهای مرزی حرکت کردیم و لباس و اقلام بهداشتی را تحویل مردم دادیم. کار آن شب تا ساعت دو و نیم طول کشید که واقعا از خاطراتی بود که خستگی در آن معنا نداشت.
همچنین یک روز رفته بودیم تا اقلامی را در چند روستا پخش کنیم. پس از اتمام کار، حرکت کردیم. بعد از چند لحظه متوجه صدای دو دختربچه کوچک شدیم که دنبال خودرو میدویدند و عموعمو صدا میکردند. خودرو را متوقف کردیم و مقداری از اقلامی که نیاز داشتند مانند شیر خشک، شیشه شیر و... را به آنها دادیم. این هم یکی از خاطراتی بود که از کرمانشاه به یاد دارم.»
منبع: روزنامه شهروند
انتهای پیام/