به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد ، پس از آنکه نیروهای آمریکایی در سفارتخانه آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدند، آمریکا از هر فرصتی برای آزادی آنها استفاده میکرد تا اینکه به این بهانه عملیاتی طراحی کرد تا علاوه بر آزاد سازی آنها به اهداف شوم دیگری نیز دست یابد.
در این حمله قرار بود نظامیان آمریکا با هدایت نیروهای تصفیه شده ارتش ایران و بر اساس طرحی منسجم و بی نقص با هلی کوپتری عازم ورزشگاه امجدیه تهران شوند و پس از آزادسازی گروگانها سایر اهداف خود نظیر بمباران بیت امام در جماران، بمباران مرکز نگهداری مهمات، سپاه، حزب ریاست جمهوری و ... را نیز اجرا کنند.
عملیات در چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰) با کمک برخی کشورهای عربی و همسایه آغاز میشد و قرار بود نیروهای عملیاتی که در میان آنان افسران پهلوی و افراد وابسته به ساواک نیز حضور داشتند، با چرخ¬بال از طبس به سوی تهران حرکت کنند و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند که سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریکا در تهران حمله و گروگان¬های خود را آزاد کنند که طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیتشان، از همین راه به طبس وارد و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
یک روز پس از این که یک گروه جاسوس از صلیب سرخ بینالمللى در ملاقات با گروگانها مشخص کرد که تمام گروگانها در سفارت به سر مىبرند، کارتر رئیس جمهور آمریکا در دفتر کارش، کلمه رمز بروید را که اعلام کننده آغاز حمله بود، صادر کرد.
عملیات در غروب روز پنجشنبه، ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ شروع شد و شش فروند هواپیماى سى - ۱۳۰ و نود نفر از کماندوهاى آمریکا موسوم به نیروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند.
نیمه شب پنجشنبه، ۴ اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت ۱۳ به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذکور و هشت فروند هلى¬کوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع کم و با استفاده از نقاط کور رادار، راهى ایران شدند و پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یکى از هلى¬کوپترها در ۱۲۰ کیلومترى شهر راور کرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد و سرنشینان این هلى¬کوپتر به هلى¬کوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیک این هلى¬کوپتر نیز از کار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى - ۱۳۰ و شش فروند هلى کوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریکى شب فرود آمدند و در حال سوختگیرى هلى¬کوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یکى دیگر از هلی کوپترها دچار نقص فنى شد.
با از کار افتادن این هلى¬کوپتر، تمام برنامه هاى آمریکایىها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى که انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلى¬کوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به کاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور کسب تکلیف شد.
کارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینى را صادر کرد؛ اما نیروهای آمریکایی در طوفان شن گرفتار شدند. هواپیماها و هلى¬کوپترهاى آمریکایى در حال برخاستن از زمین، دچار مشکل شدند که یک هواپیما و یک فروند هلى¬کوپتر با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند و بر اثر حادثه، هشت تن از آمریکایىها کشته شدند، و بقیه پنج فروند هواپیماى سى-۱۳۰ نیز از خاک ایران فرار کردند.
ظهر جمعه پنجم اردیبهشت از ستاد مرکزی سپاه تهران، با برادر شهید محمد منتظری قائم در یزد تماس میگیرند که خبر رسیده چند فروند هلیکوپتر آمریکایی مردم را در کویر به گلوله میبندند و یک آمریکایی زخمی شده هم، در بیمارستان یزد است.
بلافاصله در بیمارستانها تحقیق میشود و قسمت دوم خبر تکذیب میگردد، ولی بعد از ساعتی از دفتر آیتالله صدوقی با سپاه تماس میگیرند که اینجا یک راننده تانکر است و ادعا دارد تانکر نفتکش را آمریکاییها در جاده طبس آتش زدهاند. در پی این گزارشات، محمد تصمیم میگیرد که هر چه سریعتر به منطقه بروند و از نزدیک با حادثه برخورد نمایند.
آخرین دستخط شهید نشان میدهد که وضع منطقه را حساس و حضور آمریکاییهای مسلح و مهاجم را بنا بر اخبار و گزارشات رسیده قطعی میدانسته است.
محمد علی درستکار همرزم شهید منتظر قائم در تشریح واقعه طبس گفت: آمریکائیها که برای نجات گروگانهای خود و پایان دادن به انقلاب اسلامی با محاسبه همه جانبه نقشه حمله به تهران را کشیده بودند ابتدا برای نفوذ در کشور، صحرای طبس را برای فرود بالگردهای نظامیان خود انتخاب کرده بودند که به امر خدا طوفان شن مامور حفاظت از انقلاب و خون شهدا شد و حادثه ۵ اردیبهشت ماه را در تاریخ این سرزمین جاودانه ساخت.
درستکار اضافه کرد: د محمد منتظر قائم تیمی را جمع آوری کرد و به سمت محل حادثه حرکت کردیم و راه طبس را با اینکه خاکی و خراب بود با سرعت بسیار زیاد طی کردیم و در راه از سرنشینان اتومبیلی که از آنجا گذشته بودند، سؤال کردیم، گفتند آمریکائیها یک تانکر را آتش زده مسافرین یک اتوبوس را گروگان گرفته و هرچه داشته اند برده اند.
وی افزود: وقتی که به چند کیلومتری منطقهی فرود رسیدیم، حدود پانزده نفر از برادران کمیتهی طبس در آنجا بودند و عدهای از برادران ژاندارمری نیز در آنجا حضور داشتند که یکی از آنها گفت: منطقه، مین گذاری شده و یک فانتوم به طرف ما تیراندازی کرده است.
درستکار ادامه داد: صبح زود، چون از فانتوم خبری نبود به منطقه رفتیم و تعداد هشت جسد در آنجا یافتیم که افسر ژاندارمری، برای اطمینان، حکم مأموریت ما را که برای غرب کشور بود، نگاه کرد و به ما گفت: تا فردا در اینجا نگهبانی دهید.
همرزم شهید منتظر قائم تصریح کرد: بعد ما که میرفتیم یک ستوان گفت:، چون فانتومها اینجا پرواز کرده اند، میروم بیسیم بزنم به نیروی هوائی که بدانند نیروی خودی در منطقه هست بعد عدهای از پاسداران فردوس و طبس نیز با ما تا ۱۰۰ متری هلیکوپترها آمدند، ولی جلوتر نیامدند، ولی ما جلوتر رفتیم.
وی اظهارداشت: در منطقه مشاهده کردیم تجهیزات و اسناد بسیار مهمی از سوی امریکائیها در صحرای طبس باقی مانده بنابراین با شهید منتظر قائم شروع به جمع آوری این تجهیزات و اسناد کردیم که در این هنگام با بمباران هواپیماهایی که به دستور بنی صدر مسئولیت انهدام برخی از این بالگردها را داشتند محمد را به شهادت رساندند و بنده و چندتن از دوستان دیگر هم مجروح شدیم.
لاور یکی دیگر از همرزمان شهید منتظرقائم گفت:حدود ۵ عصر بود که به دو کیلومتری محل حادثه رسیدیم،۳ بالگرد سمت راست و ۲ تای دیگر هم سمت چپ قرارداشتند که چهارفروند آن شبیه هم و یک فروندی که در فاصله دورتری بود و به نظر ناو فرماندهی میرسیدمتفاوت از بقیه بود.
همرزم شهید خاطر نشان کرد: اندکی پس از رسیدن ما بچههای کمیته طبس هم آمدند فرمانده آنان یک روحانی بود که گفت: اگر به بالگردها نزدیک شویم دو فروند هواپیمایی که در آسمان هستند شروع به بمباران خواهند کرد لحظاتی بعد هوای خوب و آفتابی به یک طوفان عظیم تبدیل شد که چشم چشم را نمیدید و به سختی همدیگر را نگه داشته بودیم البته حکمت این طوفان این بود که ما با چشم خود قدرت خدا را در شکست دادن آمریکائیها مشاهده کنیم.
لاور افزود: پس از ۱۰ دقیقه هوا آرام شد، اما لایه غلیظی از غبار آسمان را پوشانده بود ودید هواپیماها کم شده بود و این بهترین فرصت برای نزدیک شدن به بالگردهای آمریکائی بود ماشین را در سمت چپ جاده خاکی و کم تردد آنجا و ده متری بالگردها پارک کردیم دونفر از بچههای عملیات رفتن داخل بالگردها و مقداری اسلحه و مواد منفجره را بیرون آوردند و یک خودرو جیب هم آنجا بود که عباس سامعی آن را روشن کرده بود.
زمانی کمی از این اتفاقات گذشته بود که هواپیماها در یک حرکت رفت و برگشت بالگرد ناوبری امریکائیها را بمباران کردند همه مجبور به فاصله گرفتن از بالگردها بودیم در این هنگام شهید طباطبائی ،شهیددوران دفاع مقدس، با تعدادی از بچههای طبس آن جا را ترک کرده بودند وقتی نگاه کردم تنها من، سامعی، درستکار و منتظر قائم مانده بودیم با بمباران بالگرد دوم که در کنار جاده قرار داشت محمد به شهادت رسیده بود و من و بقیه مجروح شده بودیم.
مجروح حادثه طبس تصریح کرد: هوا گرگ و میش بود و اثری هم از هواپیماهای بمب افکن نبود شهید منتظر قائم ۵۰ متر آن طرفتر از من رو به حرم امام رضا (ع) و روی شانه چپ دراز کشیده بود به طرفش آمدم هر چه صدایش زدم جواب نداد نزدیکتر که شدم دیدم مچ دستش قطع شده، خون از قفسه سینه اش بیرون زده و به شهادت رسیده است.
لاور ادامه داد: ماشین جیب رو برداشتم سامعی و درستکار را که مجروح شده بودند سوار کردم و عازم طبس شدیم، چون جیب از تجهیرات زیادی برخوردار بود و قابلیت انتقال نداشت شهید منتظر قائم را نتوانستیم با خود به طبس ببریم با رسیدن به طبس عازم بیمارستان شدیم و جنازه مطهر شهید که به دلیل تاریک شدن هوا و منور زدن عناصر نفوذی قابل انتقال نبود پس از یک شب باقی ماندن در بیابان روز بعد منتقل شد.
همرزم شهید در پایان گفت: پس از ۱۲ ساعت از بمباران بالگرد دوم بالگرد سوم هم بمباران شد هر چند آن زمان گفته بودند هواپیماها اشتباهی منطقه را بمباران کردند، اما پس از عزل بنی صدر خائن و اطلاعاتی که از دستگیر شدگان در کودتای نوژه به دست آمد مشخص شد این هواپیماها به دستو بنی صدر و با هدف از بین بردن تجهیزات و اسناد صورت گرفته بوده است وگرنه میتوانستند در یک حمله هوایی همه منطقه و بالگردها را بمباران کنند.
صدیقه بیگم مدرس ثانوی همسر این شهید والامقام در خصوص ویژگیهای بارز همسر شهیدش گفت: محمدآقا بسیار به انجام واجبات و حفظ حجاب مقید بود و همیشه به من تذکر میدادند که در مراسمات و مجالس رعایت حجابم را داشته باشم.
از دیگر ویژگیهای بارز شخصیتی ایشان رعایت معاشرت با افراد بود به نحوی که تا شناخت کافی از اطرافیان خود نداشتند با آنها مراوده نمیکردند و تنها با کسانی رفت و آمد داشتند که از تفکرات، عقاید و دیدگاههای مشترک با ایشان برخوردار بودند.
همسر شهید منتظر قائم شجاعت، ساده پوشی و ساده زیستی را از دیگر صفات بارز شهید برشمرد و اظهار داشت: ایشان عقیده شان این بود که انسانی که چند صباحی در این دنیا بیشتر زندگی نمیکند نیاز به این همه تکلف ندارد.
مدرس با اشاره به خاطرات زندگی چهار ساله مشترکش با شهید منتظر قائم گفت:چون محمد آقا بیشتر اوقات را مخصوصا در دوران فرماندهی سپاه یزد درمنزل نبودند و در ماموریت کاری به سر میبردند خاطرهای را به نقل از یکی از همرزمانشان نقل میکنم، این همرزم شهید میگفت: در دورانی که با شهید در کردستان بودیم و با شورشیان آن منطقه میجنگیدیم تپهای بین ما و آنها وجود داشت به نام تپه بازی دراز که دشمن تسلط ویژهای روی این تپه داشت بنابراین وقتی وارد این منطقه شدیم شهید از یکی از همراهان خود میخواهد تا به بالای تپه برود و در خصوص نحوه آرایش دشمن گزارش بدهد که گویا این فرد ار دستور شهید سر باز میزند و بعد هرکدام بهانهای میآورند به هر تربیت خود شهید پوتینها را از پای در میآورد و باتمام شجاعت بالای تپه میرود.
وی در خصوص چگونگی اطلاعش از شهادت شهید هم ابراز داشت:در آن زمان خانواده شوهرم به دلیل انجام مراسمات خواستگاری برای برادر شوهرم در یزد حضور نداشتند و من نیز به دلیل اینکه محمد آقا بیشتر در سپاه حضور داشتند در خانه مادرم بودم.
مادرم خیاط بود و شاگردان زیادی داشت و این برای من فرصتی بود تا بتوانم دوری محمد آقا را راحتتر تحمل کنم خلاصه روز ۵ شنبه من با سپاه تماس گرفتم و آنها گفتند محمد اقا در ماموریت هستند و در سپاه حضور ندارند وچون اکثر اوقات وضعیت به همین شکل بود نگران نشدم.
این همسر شهید ادامه داد: صبح شنبه مادرم نامهای به دستم داد و از من خواست تا به همراه یکی از شاگردانش به ادراه کار بروم در طول مسیر با صحنه عجیب روبرو شدیم و آن اینکه در روز شنبه تمام ادرات به حالت نیمه تعطیل در آمده، بازاریان دکانها را بسته و پرچمهای سیاه در خیابانها نصب کرده بودند، وقتی وارد اداره کار شدم از یکی از کارمندان سوال کردم چه اتفاقی افتاده که همه جا تعطیل است و، چون کارمندان بیمه من را میشناختند، گفتند ما خبر نداریم پس از خروج از اداره کار سوار برتاکسی شدیم و من سوالم را مجدداً از راننده تاکسی پرسیدم و وی گفت: میگویند محمد منتظر قائم در طبس شهید شده است، با شنیدن این جمله حال خود را نفهمیدم و شروع به زاری و گریه کردم و راننده هم که تازه متوجه شده بود من همسر محمد آقا هستم تلاش میکرد تا حرف خود را پس بگیرد و بگوید اشتباه شده است، اما دیگر کار از کار گذشته بود.
مدرس در پایان با اشاره به این مطلب که هر آنچه امروز داریم مدیون و مرهون خون شهداست، خاطر نشان کرد: امیدوارم بتوانیم ضمن قدردانی نسبت به این فداکاری بزرگ، مسیر آنان را ادامه داده و در سایه سار ولایت فقیه قدم برداریم.
با وقوع این واقعه بزرگ نام شهید محمدمنتظرقائم به عنوان اولین شهید مبارزه با نفوذ آمریکا در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت و جاودان میشود و آمریکا نیز پس از گذشت چهل سال همچنان در توطئههای خود جامانده و انقلاب اسلامی نیز همچنان استوار و پایدار است.
انتهای پیام/ ا