به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، تا امروز شاعران و مداحان بسیاری در وصف و مدح حضرت زهرا (س) ابیاتی را سرودهاند و مدیحه سرایی کردند. علی اکبر زادفرج نیز یکی دیگر از آن مداحان است که در زیر میتوانید فایل صوتی شعرخوانی این ذاکر اهل بیت (ع) را دریافت کنید.
متن شعر:
ای خدا منتظر زمزمه یا رب تو
ای اجابت شده مجذوب دعای شب تو
خانه خشت و گل کعبه عرش الرحمان
از ازل تا به ابد دور سرت گشته زمان
چادر عصمتت از پرده اسرار قدم
زده بر پیراهنت دست توسل آدم
دختر ختم رُسل مادر پیغمبرها
سایه ات روز عزل بر سر پیغمبرها
مهر تو داد گله حضرت آدم را روح
نام تو روز عزل حک شده بر کشتی نوح
پله تخت تو پیشانی عرش عزلی است
تو فقط کف علی هستی و کف تو علی
قنبر درگه تو رتبه آدم دارد
فضه ات معجزه حضرت مریم دارد
ای خدا گفته سلام و صلواتت هر دم
کیستی تو که پدر گفت فدایت گردم
دست تو دست خداوند تعالی است مگر
که بر آن خم شده و بوسه زده پیغمبر
دختران در همه جا دست پدر می بوسند
تو که هستی که زند بوسه به دستت پدر
دختری را از جلال و عزت و وجد و وقار
بوسه زد بر سینه و دست او بابا، منم
مادر پاکی که در دامان پاک خویشتن
پاک دختی پرورد چون زینب کبری منم
گر به یک عیسی کند مریم به گیتی افتخار
مادر والا مقام یازده عیسی منم
دست تو دست خداوند تعالی است مگر ؟!
که بر آن خم شده و بوسه زده پیغمبر
روح گهواره فرزند تو را جنباند
آسمان گردد و دستاس تو را چرخاند
سرور عالم بر همسریت فخر کند
پدرت احمد بر مادریت فخر کند
تو همان سیب بهشتی که خداوند ودود
شب معراج به پیغمبر خود هدیه نمود
در صف حشر تو امید گنه کارانی
دوزخ و نا ربه فرمان تو و تو سلطانی
حکم، حکم تو و فرمان تو فرمان خداست
عفو، عفو تو غفران تو غفران خداست
این ندا می رسد از جانب ذات الله
فاطمه حاجت خود را ز خداوند بخواه
تو بگو تا که ببندیم در دوزخ را
تو بگو تا که کنم گل شرر دوزخ را
تو بگو تا که عذاب از همگان بردارم
دوزخی ها را در گلشن فردوس آرم
تو بگو دشمنتان به سوی نار کشم
تو بخواه از من تا ناز گنه کار کشم
تو بگو تا همگان را به حسینات بخشم
تو بگو تا همه را حسنینات بخشم
من خدایم، ولی امروز خدایی با توست
حکم آغاز ز تو حکم نهایی با تو
عقل هوش و بینشم رفته ز دست
بیم آن دارم شوم زهرا پرست
باید اینجا لال و کور و کر شوم
ور نیا دیوانه یا کافر شوم
باید اینجا لب فروبست از بیان
روز محشر قرع تو گردد عیان
مهر تو روز قیامت هست ماست
ریشه های چادرت هم...
مدام او وصله می زد وصله دیگر برآن چادر
ستون آسمان ها می گذارد سر برآن چادر
جبرائیل می بندد دخیل پر بر آن چادر
تیمم می کند پیغمبر هر روز برآن چادر
همان چادر که ماوای علی درکوچه ها بود
کمی از خاکش رستخیز کربلا بود
من خدایم، ولی امروز خدایی با توست
حکم آغاز ز تو حکم نهایی با توست
در کنار پدر و شوهر و مام و پسرت
تو روی سوی جنان خلق به دنبال سرت
بر سر دست تو یک پیراهن خونین است
همه گویند که اسباب شفاعت این است
دوزخ و نار در روز بود پابستت
دست عباس علمدار به روی دستت
چشم یک خلق گنه کار به سوی دستت
پیکر پاک دو شش ماهه به روی دستت
همه در وحشت میزانند و حسابند و کتاب
همه گویند که یا فاطمه ما را دریاب
پیش رویت سر خونین اباعبدالله
تویی و حنجر خونین اباعبدالله
همه را رنگ ز رخساره پریده آن روز
همه گریند به رگ های بریده آن روز
بر شفاعت نگه نور دو عینت کافی است
نخی از پیراهن سرخ حسینات کافی است
گرچه بر دامن لطفت همه را دست رسد
بدنله شده محسن شش ماهه بس است
عفو بر خاک ره شیعه تو سر فکند
چادر خاکی تو سایه به محشر فکند
بس که از چادر خاکیت کرم می بارد
قاتلت هم به تو امید شفاعت دارد
به شرار جگر و ناله و سوزت سوگت سوگند
به مناجات شب و گریه روزه ات سوگند
که به آن جانی قدار محبت نکنی
قاتلت را به صف حشر شفاعت نکنی
ظلم و جور و ستم بی عددش یادت هست
جای دست و ضربات لگدش یادت هست
یاد داری که چگونه پسرت می لرزید
نفس شوهر خونین جگرت می لرزید
خاطرت هست که سوزاند دل مولا را
خاطرت هست که می گفت بزن زهرا را
او قول داده بود که فدای علی شود
در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد
با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد
طوری که آب در دل مولا تکان نخورد
انتهای پیام/