کتاب «لیلی نام تمام دختران زمین است» اثر عرفان نظرآهاری در زمینه عشق و عرفان نوشته شده است.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،  بهار فصل نو شدن است فصل شکفتگی و چه بهتر آدمی سالش را با کتابی آغاز کند که او را به شکفتگی برساند.

کتابی که به آدمی در این راستا کمک می کند «لیلی نام تمام دختران زمین است» اثر عرفان نظرآهاری است که در انتشارات صابرین منتشر شد.

کتاب «لیلی نام تمام دختران زمین است» در زمینه عشق و عرفان نوشته شده  است، سیزده بخش دارد، ولی نمی توان اسم هرقسمت را داستان گذاشت بلکه به نوعی نثر یا قطعه ادبی هستند، البته این موضوعی است که می توان در همه  نوشته های  نظر آهاری مشاهده کرد.

لیلی نام تمام دختران زمین است; روایتی دیگر  از عشق و عرفان

در همان ابتدای خواندن کتاب فرم گفت و گویی کتاب, خواننده را به سمت خود جذب می کند و شاید داستان لیلی و مجنون و گفت و گوهایشان را هم به یاد آورد. این گونه با نام کتاب و نوشته های آن مرتبط است در عین حال فرم گفت و گویی که در این داستان وجود دارد از گفتگوهای لیلی و مجنون در منظومه  لیلی و مجنون نظامی تاثیر پذیرفته است نظر آهاری در این کتابش داستان شیطان و خدا را هم بیان می کند.

بهترین قطعه کتاب  را می توان همان «لیلی نام تمام دختران زمین است» دانست نظرآهاری در این قسمت از جملاتی ساده، پرمفهوم و ادبی بهره می برد این ویژگی به دلیل تلمیحات و کلمات ساده ای به وجود آمده است که در داستان کنار هم قرار گرفتند  کوتاهی جملات و استفاده از آرایه های ادبی مانند تلمیح در نوشته های نظرآهاری وجود دارد این ویژگی را در بین داستان نویسان معاصر می توان در آثار جلال آل احمد مشاهده کرد.

بعضی از عنوان ها مانند «لیلی نام تمام دختران زمین است» و «لیلی،پروانه خدا» به دل می نشیندبا ظرافت و تیزبینی خاصی انتخاب شده است؛ اما بعضی از عنوان ها خیر ... به نظر می رسد این عنوان مشخص شده بود و متن آن قطعه از سراجبار به عنوان ربط داده شده است.

به نظر می رسد نوعی ارتباط و به هم پیوستگی بین هر سیزده قسمت وجود دارد که با خواندن همه آن ها می توان معنا و مفهوم را بهتر درک کرد نوعی راز و  رمز در این قطعه ها وجود دارد که خواندنش به تفکر بیشتری نیاز دارد.

در کتاب «لیلی نام تمام دختران زمین است» می خوانیم:

"شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو کند و تا واپسین روز حیات ،فرصت خواست،خدا مهلتش داد" ص 25

در قسمت دیگری از کتاب می نویسد:

"خدا لیلی را از مشتی خاک می سازد، از خود در او می دمد و لیلی عاشق می شود ... و خدا می گوید ... نزدیک تر آیید، نزدیک تر" من را به یاد حرف های پدر و مادرم ، دعاهایی که خوانده و شنیده ام و ... می اندازد که خدا گفته است بخوانید مرا ... به سمت من بیایید،ادعونی ادعونی .

"لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند... " لیلی همان نور و عشقی است که انسان ها را به سوی خدا می کشاند و شیطان از این دوست داشتن،نور و عشق می ترسد. سوالی هم در ذهن ایجاد می کند که اگر لیلی نام تمام دختران زمین است پس چرا نام دیگر انسان هم هست؟ جواب سوال را در قطعه های بهتر می توان درک کرد.

" و لیلی مشتی نورشد در دستان خداوند"وقتی مخاطب با این عبارت پایانی روبه رو می شود؛ شاید مثل لیلی تصمیم بگیرد کمند خدا را بگیرد و به سمت خدا حرکت کند. "عشق کمند من است.کمندی که شما را پیش من می آورد.کمندم را بگیرید."

انتهای پیام/

 

 

برچسب ها: ادبیات ، معرفی کتاب
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.