به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «مادر» لغتی پر بار در تمام فرهنگها و زبانهای دنیا به حساب میآید. بار این لغت باری سنگین و مثبت است. اما آنچه که مادر را در فرهنگها و کشورهای مختلف، متفاوت میکند نوع نگاه به نقش زن و مادری در جامعه است.
گفتنی است که هرگز نمیتوان منکر تاثیر کهن الگوی مادر در ناخودآگاه تمام جهانیان شد، اما این الگو با گذشتن زمان تغییراتی پیدا کرده و در هر فرهنگ به شکلی در آمده است. اما آنچه که در این مطلب بررسی میکنیم تحلیلی اجمالی از نقش مادر در سینما و تلویزیون ایران از سال ۱۳۵۷ تا امروز است. با بکار بردن عبارت مادر در سینمای ایران به سرعت نقشهای بسیاری در ذهن مخاطب ایرانی نقش میبندد.
این نقش در سینمای ایران به ویژه همواره مورد توجه فیلمسازان و مولفان بوده است. این فیلمها بارها و بارها دیده شده اند و انتظار میرود که در آینده نیز دیده شوند. در این مطلب به هیچ عنوان قصد بر آن نیست که زحمات بازیگران و فیلمسازان داوری و ارزش گذاری شود. تنها موردی که بررسی میشود ریشه نقش مادر در سرزمین ما و طبعا بعد از آن رسانههای ما است. حال در اینجا به نقش مادر در چند فیلم در دو دههی اخیر میپردازیم.
درست است که این سریال همانطور که از آن نیز پیداست، دربارهی نقش پدر بوده است و تاکید داستان نیز بر نقش پدری سنتی است. اما این را نیز باید در نظر داشت که شاید نقش اینگونه از پدرها که در فرهنگ ما به وفور دیده شده و حتی هنوز هم میشود، بدون عملکر همسرانشان که مادر است، هرگر حاصل نمیشده است. پدرسالار زمانی میتواند تبدیل به یک سالاری، چون اسدالله خان شود که همسر او یعنی مادر بچه هایش، "ملوک" (حمیده خیر آبادی) باشد. او بدون آنکه زنی با شخصیتی مثل ملوک خانم داشته باشد شاید هرگر آن قدرت و آن فرمانروایی را نمیتوانست داشته باشد. اما ملوک چه شخصیتی است؟ ملوک را به احتمال زیاد هر کدام از ما در اطراف خود، در اقوام، همسایگان و ... دیده ایم. او زنی است فداکار، دلسوز که به خاطر مصلحتهایی که خود میاندیشد مصلحت است، دم نمیزند. او به غیر از آن که گاهی در بحرانها تذکر و یا توصیهای به سالار خانواده بکند، در بقیهی موارد در حال خودخوری، دلسوزی و ایثار برای فرزندان و همسرش است. اما در مقابل او کسانی قرار دارند که عبارتند از: شوهر که علی رغم تمام خوبیهای قلبی و درونی یک دیکتاتور است و فرزندانی که یا مانند مادرشان در قلمرو قدرت پدر رفته و قوانین او را رعایت میکنند و یا در مقابل او ایستاده اند.
این مادر است که در میان فرزندان متمرد و همسر خود قرار میگیرد. ملوک است که در تمام عمر خود، خود را سرکوب و سانسور کرده است. جالب اینجاست که تمام تندیها هم در مقابل او انجام میگیرد و کسی برای او فداکاری نمیکند حتی تا حدی که خشم خود را فرو خورد. نقش ملوک را همانطور که گفته شده همهی ما خیلی خوب میشناسیم و لمس میکنیم. اما نتیجه چیست؟ این نقش سال هاست که در رسانه و زندگی واقعی ایفا میشود بدون آن که کمی تنها ستایش کردن را کنار بگذاریم و تاملی کنیم و بدانیم این نقش را که این همه مورد ستایش و مدح قرار میدهیم آیا واقعا برای یک انسان خوشایند است؟! آیا حق یک انسان است که به صرف زن بودن و مادر بودنش همیشه در سایه و در خود سانسوری باقی بماند برای آنکه نقش ایثارگر و فداکار داشته باشد؟!
بیشتر بخوانید: طنز ساختمان پزشکان برای مخاطبان الکوثر
این نکته این است که زن در مقابل مردی که بدیهای بسیاری به او میکند در تمام سالهای زیادی که فیلم نشان میدهد، تنها سکوت و گذشت میکند. سوال اینجاست که نمیتوان حق گرفتنی را گرفت، خشم را نشان داد و از خود دفاع کرد، اما مهربان و فداکار بود؟! شخصیت سپیده (گلشیفته فراهانی) در فیلم میم مثل مادر در فرهنگی متفاوت میتوانست با مرد زندگی خود مقابله کند، حق خود را بگیرد و حتی تمایلات درونی خود مانند همهی انسانها که خشم هم یکی از آنها است را برون ریزی کند. اما آنچه که در فرهنگ ما ستایش شده است، زنی است که خشم خود را فرو میخورد و دم برنمیاورد. ناحقی را میبیند، اما مصالحه میکند.
بانوی اردیبهشت فیلمی دربارهی نقش مادر است که در سال ۱۳۷۶ رخشان بنی اعتماد آن را ساخته است. شاید با قاطعیت گفت که بانوی اردیبهشت یکی از معدود فیلمهای ایرانی است که با نگاهی متفاوت به نقش مادر پرداخته است. داستان از این قرار است که مادری که سال هاست از همسر خود جدا شده است و با پسرش زندگی میکند، اکنون میخواهد فیلمی دربارهی مادر بسازد. این زن در تمام سالهایی که از همسر خود جدا شده، فرزندش را به تنهایی بزرگ کرده است. مادر و پسر رابطه نزدیک و خوبی دارند تا اینکه پسر متوجه میشود که میان مادرش و همکارش رابطهای عاطفی برقرار شده است. او در ابتدا عکس العملهای طبیعی یک پس نوجوان در فرهنگ ما را نشان میدهد، اما مادر او با بسیاری از زنهای دیگر متفاوت است. فروغ (مینو فرشچی) که مادر داستان است نه از نقش مادری و مهر و فداکاری اش به فرزندش کم میکند و عشق تازهی خود را یرکوب میکند. او مانند یک مادر تمام عیار و قدرتمند قادر است روابط خود را تفکیک کند و هم نقش مادری اش را داشته باشد و هم مانند یک زن طبیعی عشق را دوباره در زندگی خود تجربه کند. در نهایت او است که با رفتار بالغانهی خود به پسرش میآموزد که مادری کردن به معنای نادیده گرفتن خود نیست و پسرش هم با او و اتفاق تازهی زندگی اش کنار میآید.
در آخر میتوان گفت و نتیجه گرفت که در فرهنگ ما نیز میتوان بدون آن که از مقام نقش مادر کاست، مادر را یک انسان با تمام خواستههای درونی و بیرونی دانست که در هر حال میتواند عاشق و دوستدار فرزند خود باشد و طبعا حاضر است. حد توان و یا بیشتر از آن برای فرزندش مادری کند و عشق بورزد. امید به آن که در آینده بیشتر شاهد فیلمهایی باشیم که نقش زنان و مادران در آن با نگاهی تازهتر ایفا شود.
منبع:برترینها
انتهای پیام/