به گزارش
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
شهرکرد، رژیم بعث عراق در طول جنگ تحمیلی، هر گاه که شکست سختی از رزمندگان اسلام متحمل میشد، علاوه بر موشکباران و بمباران مناطق مسکونی و غیر نظامی، بر خلاف تمام موازین بینالمللی، بهطور وسیعی از بمبهای شیمیایی در جبههها استفاده میکرد که منجر به سوختگی، مسمومیت و ضایعات چشمی و ریوی در رزمندگان و اهالی آن مناطق میشد.
در این راستا در اسفند سال ۱۳۶۲، پس از شناسایی منطقه عملیاتی خیبر در هورالهویزه و جزایر مجنون، این محور مورد حمله شیمیایی مزدوران بعثی عراق واقع شد و آثار آلودگی بر روی تجهیزات و وسایل نمایان گردید.
این حملات شیمیایی وسیع، علاوه بر اثراتِ سوء بر انسان، عواقب مخرب وسیعی در محیط زیست نیز بر جای گذاشت.
بهره گیری رژیم بعثی عراق از بمبهای شیمیایی در جنگ هشت ساله علیه ایران، برای همه جهان به اثبات رسید و این جنگ، رسوایی بزرگی را برای کشورهای غربی حامی صدام حسین، به بار آورد.
این بمب ها،،گازهای خردل را خانه نشین ششهایی کرد تا هوای تازه زندگی را مسلول کنند و هر روز شمارش نفس ها، شنیدنیتر باشد.
کسی از زجر گازهای خرد چه میداند؟ از آن همه تاول؟ از آن همه تنگ نفسی؟ که هر نفس که بر میآید، ذات حیات است.
پاهایی که در فکه جا مانده است، نفسهایی که به سختی در خز خز ریهها گم میشود و تاولهایی که تاریخ، تاب آنها را ندارد.
بر اساس یادداشتی از کوروش صادقی از رزمندگان دفاع مقدس در استان چهارمحال و بختیاری، که اکنون در بنیاد شهید و امور ایثارگران این استان مشغول به خدمت است، رزمندگان این استان به عنوان نخستین قربانیان بمبها و سلاحهای شیمایی رژیم بعث عراق معرفی شدهاند.
در این یادداشت آمده است:
دشمن بعثی در جنگ تحمیلی، با وجود در اختیار داشتن انواع سلاحهای جنگی با وجود حمایتهای مستقیم ۶۰ کشور جهان، هنگامی که در مقابل رزمندگان ایران اسلامی کم آورد، دست به سلاحهای کشتار جمعی شیمیایی زد.
رزمندگان اسلام، با استعانت از پروردگار و تأسی از انقلاب عاشورای امام حسین (ع) میجنگیدند و با عملیاتهای متعدد، به پیروزیهایی چشمگیر دست پیدا میکردند و هر روز، دشمن زبون را زمین گیر و ناتوان میکردند.
دشمن در این نبرد، از هیچ کوششی برای قلع و قمع رزمندگان دریغ نکرد و هر چه سلاح در جهان ساخته شده بود، برای شکست لشکر اسلام به کار گرفت.
سوم اسفندماه ۱۳۶۲ عملیات افتخارآفرین «خیبر» در منطقه عملیانی جزیره مجنون شروع شد و رزمندگان اسلام موفق شدند اهداف از پیش تعیین شده را به تصرف خود در آورند و یگانهای پشتیبان برای حفظ و حراست از دستاوردهای این عملیات، یکی پس از دیگری وارد خطوط مقدم میشدند.
یکی از این یگانها، گردان توحید از تیپ مقدس ۴۴ قمر بنی هاشم (ع)، متشکل از رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری، به فرماندهی سردار شهید سهراب نوروزی بود که بیشتر نیروهای این گردان، از شهرکرد، دزک، چُلیچه، وردنجان، طاقانک، بروجن و فارسان بودند.
در میان نیروهای این گردان، گروهی از بچههای یگان هوایی تهران نیز حضور داشتند، که روز دوازدهم اسفند ۱۳۶۲ با هلی کوپترهای شنوک، وارد جزیره مجنون شدند و حفاظت منطقه را بر عهده گرفتند.
هوا، گرم و شرایط بسیار سخت بود، محدودیت مهمات، کمبود آذوقه و آب، آن هم با بمبارانهای سنگین هوایی که در ارتفاع پایین صورت میگرفت، عرصه را بر بچهها بسیار تنگ کرده بود، اما بچه ها، هم قسم شده بودند که به هر طریقی از دستاوردهای عملیات حفاظت کنند.
مقاومت سرسختانه، هر روز در برابر پاتکهای سنگین عراق سپری میشد.
این سومین روز از حضور گردان در منطقه بود، که دیده بان گزارش میداد، تانکهای عراق در حال پیشروی به سمت بچهها هستند.
صدای چرخهای شنی تانک ها، بسیار نزدیک شده بود و حتی نیروهای پیاده در بین تانکها با چشم غیر مسلح دیده میشدند.
درایت و توانمندی سردار شهید سهراب نوروزی، بچهها را امیدوار میکرد و او با تلاش بی وقفه و شبانه روزی، گردان را هدایت میکرد و با حضور در سنگرهای نیروهای تک تیرانداز و آر پی جی زن، روحیه آنها را تقویت میکرد.
دکتر عباس فروتن، در یادداشتهای خود از جنگ شیمیایی عراق مینویسد: «در میان آتش و گلولهها و گرد و غباری که در هوای مرطوب جزیره تا مدتی معلق میماند، جوان لاغر اندام و چالاکی با عینک ته استکانی مشاهده میشد که از سنگری به سنگری میرفت و به بچههای تک تیرانداز و آر پی جی زن روحیه میداد و راهنمایی میکرد.»
فروتن ادامه میدهد: «او، معلمی بود از روستای چلیچه در اطراف شهرستان شهرکرد، که فرماندهی گردان را به عهده داشت.»
عباس فروتن در میان یادداشتهای خود میآورد: «سهراب نوروزی؛ جوانی دوست داشتنی بود، که نیروهایش با میل و رغبت قلبی کار میکردند، نه با اجبار و دستور، و شب قبل از انتقال به جزیره، بین نماز مغرب و عشا، شهید نوروزی در زمینه سیر و سلوک، و سالک راه حق سخن میگفت.»
در این یادداشتها آمده است؛ «سخنان شهید نوروزی، بی ریا و ساده و دلنشین بود، چون خودش، مؤمن و عامل به آنها بود.»
آتش دشمن، بسیار سنگین بود، پاتکهای سنگین عراق با نیروهای زرهی، پنج روز متوالی ادامه داشت و گردان توحید، این پاتکها را یکی پس از دیگری دفع میکرد. تعدادی از بچه ها، به شهادت رسیده بودند.
بسیاری از سنگرها، آسیب جدی دیده بودند و بچه ها، مدام خود را جابجا میکردند و حرارت آفتاب سوزان خوزستان و تشنگی بچهها که گاهی به ۲۴ ساعت میرسید، کار را دشوارتر میکرد.
شهید نوروزی، مرتب به سنگرها سرکشی میکرد و به بچهها امید میداد و مشکلات را تشریح میکرد. سرانجام پس ازهفت روز رشادت و دفاع جانانه، صبح روز نوزدهم اسفندماه، مأموریت گردان توحید با موفقیت به پایان میرسد و خط را به نیروهای تازه نفس یگانهای دیگر تحویل داده و آماده شدند تا جهت استراحت، به پشت جبهه منتقل شوند.
تعدادی از رزمندگان این گردان، درباره این موضوع میگویند: «پس از اینکه به محل باند هلی کوپترها رسیدیم، تا ظهر منتظر ماندیم تا هاول گراف (هلی کوپتر) رسید و تعدادی از نیروها را سوار کرد و به پشت خط انتقال داد، و قرار شد تا یک ساعت دیگر برگردد و تعداد نیروهای باقیمانده را به پشت خط انتقال دهد.»
این رزمندگان دفاع مقدس ادامه میدهند: «در آن شرایط بحرانی، ایثار و گذشت نیروها این بود که برخی از رزمندگان که زودتر رسیده بودند و در صف انتقال به پشت خط قرار داشتند، از صف خارج شده و دیگر دوستان و همرزمان را برای انتقال به عقب، مقدم میدانستند.»
در خاطرات رزمندگان اسلام آمده است: «از جمله اینکه شاید شهید نوروزی، باید با همان گروه اول میرفت و وقتی از او خواستند تا با گروه اول به عقب خط برگردد، قبول نکرد و گفت: " نوروزی، با نیروهایش، نوروزی است. " و حاضر نشد تا بچهها را تنها بگذارد.»
وقتی از آنجا قصد برگشت به عقب خط را داشتند، کلیه مهمات و ماسکهای ضد گاز خود را تحویل دیگر نیروها دادند، چند ساعت طول کشید، اما خبری از هاول گراف نشد.
ساعت سه و نیم بعدازظهر بود که ناگهان، چند هواپیمای عراقی شروع به بمباران منطقه کردند و محل استقرار باقیمانده بچههای گردان را به رگبار بستند، که در این حملات، خوشبختانه آسیبی به بچهها نرسید، اما چند لحظه بعد از آن، هواپیماهای عراقی مجدد آمدند و برای نخستین بار، شروع به بمباران شیمیایی منطقه کردند.
دود سفیدی، به سرعت کل منطقه و باند هلی کوپتر را گرفت، اگر چه پیش از آن، یکی دو نوبت، دشمن از بمبهای سمی در جنگ استفاده کرده بود، اما این عملیات، نقطه عطف عرصه کاربرد وسیع و گسترده انواع عوامل شیمیایی به شمار میرفت که در آن، هواپیماها و توپخانههای دشمن، به شلیک انواع بمب ها، راکتها و گلولههای شیمیایی اقدام کردند.
در این بمباران، تعداد زیادی از رزمندگان گردان توحید استان چهارمحال و بختیاری، نخستین قربانیان بمبهای شیمیایی شدند که بیشتر از دیگران، مورد حمله این گونه جنگ افزارهای دشمن بعث قرار گرفتند.
این در حالی بود که بچه ها، آشنایی لازم برای مقابله با عوامل شیمیایی را نداشتند و این، نخستین تجربه برخورد جدی با جنگ شیمیایی بود.
در آن سال، هنوز، رزمندگان وسایل حفاظتی نداشتند و همانگونه که پیشتر اشاره شد، تمام مهمات و ماسکهای خود را تحویل نیروهای جانشین داده بودند.
گر چه پس از بمباران شیمیایی، تعدادی از بچهها موفق شدند از چادری که در آن نزدیکی بود، ماسکهای دست ساز پارچهای تهیه کنند، اما ساخت این ماسکها دیگر دیر شده بود و بمبهای شیمیایی تأثیر خود را گذاشته بودند.
به دلیل فاصله بسیار نزدیک با کانون انفجار، گاز خردل، اثر خود را گذاشته بود و پس از گذشت یکی دو ساعت، به تدریج ناراحتی چشمی بچههای گردان توحید شروع شد.
هوا، رو به تاریکی میرفت و علاوه بر مشکلات چشمی، حالت تهوع و استفراغ، لحظه به لحظه شدیدتر میشد و تعداد بیشتری را از پا میانداخت.
سردار شهید سهراب نوروزی؛ فرمانده گردان توحید، از همه بچه ها، به کانون انفجار شیمیایی نزدیکتر بود.
قدرت و توان حرکت نداشت و به بچهها تأکید میکرد که با مقر تماس بگیرند، تا نیروها را زودتر منتقل کنند.
سرانجام هلی کوپترهای ایرانی آمدند و بچهها را ابتدا به محل اورژانس بیمارستان صحرایی خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه) بردند و سپس به اهواز و نقاهتگاه مصدومین شیمیایی در استادیوم تختی منتقل کردند.
در نقاهتگاه، یک اتاق، به عنوان ICU برای مصدومین بدحال مهیا شده بود و از میان کسانی که در آن اتاق بستری شدند، تنها چند نفر زنده ماندند.
خدایار نصیری یکی از بسیجیان نوجوان روستای وردنجان در شهرکرد بود، که دچار ضایعه شدید تنفسی و تورم ریهها شده بود.
عبدالصمد رجبی بسیجی شهرکرد، صورتش شدید متورم شده بود و قابل شناسایی نبود.
کرامت الله سلیمانی، از فارسان، خدامراد همتی، فرهاد همتی، سبزعلی خدادادی و علی اکبر سلطانی، از روستای دزک، افراسیاب کیانی، علیرضا ترکی، باقر موسوی، غلام مرادی و سید مرتضی هاشمی از دیگر مصدومین شیمیایی استان بودند که وضعیت جسمانی وخیمی داشتند.
سهراب نوروزی نیز که در ICU بستری بود، حالت نیمه اغماء داشت، از حالش که سؤال میشد، تنها میگفت: «الحمدلله، خدا را شکر»، و هیچ مطلبی را از درد و ناراحتی ابراز نمیکرد.
علی جمعه دربانی هم بسیجی دیگری از روستای چلیچه، مانند سردار شهید سهراب نوروزی که همشهری اش بود و در تخت مجاور این سردار بستری بود، همین حال را داشت.
آنان، نخستین رزمندگانی بودند که به واسطه حمله شیمیایی دشمن بعثی، به شهادت رسیدند.
در این بین نیز، کرامت الله سلیمانی در سال ۱۳۸۰ و سید مرتضی هاشمی در سال ۱۳۸۷، پس از چند سال تحمل درد و رنج ناشی از عوارض بمبهای شیمیایی به شهادت رسیدند.
کارشناسان معتقدند؛ حجم کاربرد عوامل شیمیایی در عملیات خیبر، بی سابقه بود و تأثیر عوامل به کار گرفته شده و پایداری آنها نیز با گذشت بیش از دوازده روز از حمله شیمیایی مشهود بود.
هنگامی که کارشناسان و محققان سازمان ملل به منطقه اعزام شدند، عوامل شیمیایی را در منطقه شناسایی، نمونه برداری و تجزیه کرده و نوع آن را تشخیص و ثبت کردند.
در گزارش ناظران بین المللی به گازهای تاول زا به خصوص خردل نیتروژنه و موستارد، اعصاب، خفه کننده و ناتوان کننده اشاره شد که به دبیرکل وقت سازمان ملل (خاویر پرز دکوئیار) تحویل گردید.
ایران، در جریان هشت سال جنگ تحمیلی عراق، یکی از بزرگترین قربانیان سلاحهای شیمیایی محسوب میشود که از سوی رژیم بعث عراق، علیه نیروهای نظامی و غیرنظامی کشورمان به کار رفت.
یاد و خاطره، و رشادت و ایثار تمامی رزمندگان و شهدا در طول هشت سال دفاع مقدس گرامی باد.
انتهای پیام/ش