محمدصادق مشایخ، رئیس کمیسیون توسعه بازرگانی بنیاد امید ایرانیان که  از فعالان سیاسی و اقتصادی است به بیان ناگفته‌هایی از ارتباط بازاران با امام (ره) پرداختیم.


گروه احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، الهه قاسمی_ فاطمه نصرالهی؛در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی، برای شناخت بیشتر فضای حاکم بر انقلاب و فضای پس از آن به سراغ یکی از فعالینی آمدیم که در آن سال‌ها فعالیت چند جانبه و متفاوتی را در این راستا داشتند و شناخت بیشتری از آن زمان‌ها دارند، محمد صادق مشایخ فردی انقلابی بود که در آستانه‌ی انقلاب و دهه شصت فعالیت‌های زیادی داشته است.

تحصیل در رشته‌ی زبان انگلیسی و حضور در محیط دانشگاه منجر شده بود که ایشان در ارتباط گیری کلامی با افراد، آن‌ها را به روی آوری به سمت انقلاب تشویق کند، این روند تا جایی پیش رفت که از گفتگو‌های چندنفره به میتینگ‌های دانشجویی بزرگ و فراگیر تبدیل شد.

محمد صادق مشایخ پس از انقلاب اسلامی وارد حزب جمهوری شد و فعالیت‌های انقلابی خود را در آنجا کماکان ادامه داد تا جایی که بنا بر دستور شهید آیت الله بهشتی در وزارت امور خارجه مشغول گردید و تکالیف خود را در آن وزارتخانه به عمل آورد. متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:

رژیم شاه روز به روز مقابل مردم کوچکتر می‌شد/ تعاونی اسلامی مرغ را کیلویی ۱۲ تومان می‌خرید و ۸ تومان می‌فروخت! / جزئیات تازه‌ای از دیدار بازاریان با امام (ره)

۱۰ ساله بودم که علاقه‌مند شناخت بیشتر امام خمینی (ره) شدم/ استتار عکس امام در لامپ‌های مهتابی از سوی بازاریان اصفهانی

باشگاه خبرنگاران جوان: با عرض سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، خودتان را معرفی کنید و داستان چگونگی آشنایی خود را با امام خمینی(ره) بفرمایید؟

مشایخمن در یک خانوادۀ بسیار مذهبی در اصفهان به دنیا آمدم و وقتی در سال ۱۳۴۲ با امام خمینی آشنا شدم که اطلاعیه‌هایشان را دیدم و چون پدرِ من بازاری بودند کاملاً در روندِ رشد انقلاب و شناختِ امام خمینی قرار گرفتم، علی الخصوص که مردم اصفهان مذهبی بودند و در بازار به سرعت اعلامیه‌های حضرت امام (ره) منتشر می‌شد و من هم در همان سن و سالم متوجه این مسئله بودم.

هنگامی در مدرسه صدر تحصیل می‌کردم یکبار اعلامیه‌ای را روی در مدرسه زده بودند و بعد ساواکی‌ها آمدند و اعلامیه‌ها را پاره کردند، ولیکن در آن برهه بازاریان عکس‌های امام را به صورت پلاکارد‌های کوچکی داخل مهتابی‌های گرد در تمام مغازه‌ها آویزان کرده بودند تا اینکه واقعه ۱۵ خرداد اتفاق افتاد و منجر به جمع‌آوری کلیه اعلامیه‌ها شد، پس بنابراین از ۱۰ سالگی با امام خمینی آشنا شدم، ما در سال ۴۷ زمانی که ۱۵ سالم بود از محیط مذهبی اصفهان به تهران آمدیم ، آن هم در شرایطی که محیط تهران با اصفهان اصلاً قابل قیاس نبود.

اسم خیابان محل زندگی  ما محمدرضاشاه  بود که بعد به عبدالرزاق تغییرنام داد، خیابانی که  بین  حد فاصل میدان کهنۀ زمان پهلوی یا میدان قیام  امروز و ورزشگاه تختی قرار داشت که وسعت آن از شرق به طرف میدان قیام و مسجد جامع اصفهان ، مقبرۀ مرحوم علامه مجلسی  است تا به سمت غرب ورزشگاه تختی، یعنی ما بین این دو محل در خیابان عبدالرزاق  قرار گرفته بودیم و در واقع خودِ این منطقه به نام هفت‌دست ملکِ خانوادگی ما بود.

جلسات مذهبی محفلی برای پخش اعلامیه‌های امام در اصفهان بود

باشگاه خبرنگاران جوان: با توجه به اینکه تا قبل از سال ۴۷ شما در اصفهان بودید، بعد از دستگیری امام (ره) اوضاع اصفهان به چه صورتی بود و آیا مانند تهران و قم شلوغ بود؟

مشایخدر اصفهان هم مانند دیگر شهرها نسبت به این مسئله حساس بودند، در بین ما خانواده‌هایِ مذهبی که به طور مرتب مراسم سخنرانی و مذهبی در خانه‌های ما برگزار می‌شد، اولین اطلاعات به ما می‌رسید، اعلامیه‌ها و بعد هم نوار‌ها پخش می‌شد و ما از روی سخنرانی‌های امام در جریان وقایع قرار می‌گرفتیم، البته از نظر ظاهری شاید تظاهراتی به آن شکل صورت نگرفت، ولی در درون همه ارتباط داشتند و کتاب‎های امام خمینی منتشر می‎شد و اطلاعیه‎ها و نوارهایشان به سرعت در ایران پخش می‎شد.

در هر خانه‎ای که ضبط‌ صوت داشتند، ۲۰، ۳۰ نفر جمع می‎شدند و سخنرانی امام را گوش می‌دادند، مثلاً مرحوم شریعتی هم که در حسینیه ارشاد سخنرانی می‌کردند و علمایی هم در شهرستان‌ها بودند که راجع به حضرت امام سخنرانی می‌کردند، ولی از سال ۴۷ تا ۵۷ که ما آمدیم تهران، آرام آرام فعالیت‎ها رشد کرد، یک عده‌ای را دستگیر و عده‎ای فرار می‎کردند، سخنرانی‎هایی راجع به انقلاب، ۱۵ خرداد، فساد سلطنت و اعتراض به حضورِ اسرائیل و آمریکا در ایران انجام می‎شد که ما همه را لمس می‎کردیم و همه داشتند زجر می‎کشیدند تا به سال ۵۷ رسیدیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: پس از اینکه به تهران آمدید، در دانشگاه به تدریس ادبیات انگلیسی پرداختید، فضای دانشگاه را در آن برهه به چه صورتی دیدید و نقش شما در تقویت آرمان‌های انقلابی در میان جوانان چه بود؟

مشایخ: من این را بعداً متوجه شدم. خودم هم نمی‌دانستم دارم چه می‌کنم. وقتی حرف می‌زدم بعداً می گفتند ببین مشایخ چه می‌گوید، نمی‌دانستم که همۀ حرف‌هایی که می‌گویم انقلابی است، بعد‌ها فهمیدم این سخنرانی های انقلابی آگاهی بخش بوده است.

در آن برهه راجع به دخالت‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی و فساد سلطنت شاهنشاهی در کشور روشنگری می‌کردم یا مثلاً به دخالت‌ها و مفاسد اشرف و دیگر اعضای خانواده سلطنتی اشاره می‌کردم، از فساد عملکرد شهرام پسرخواهر شاه و همچنین نفوذ فسادآمیز شاپور غلامرضا در اقتصاد را شرح می‌دادم و هر جا می نشستم این‌ها را می‌گفتم. بعدا فهمیدم این‌ها حرف‌هایی است که مردم به آن علاقمندند و باید در این زمینه‌ها بیش از پیش روشنگری و سخنرانی کرد.

باشگاه خبرنگاران جوان: شما را به عنوان یکی از سخنگویان انقلابی دانشجویان تهران در قبل از انقلاب می‌شناسند، در سال ۵۷ بخش عمده ای از وظایف شما برگزاری میتینگ‎های سیاسی و جمع‎های سیاسی بود، فضای عمدۀ دانشجویی آن زمان چگونه بود؟ چقدر فضا فراهم بود؟ اگر بخواهیم تقسیم‎بندی داشته باشیم فضای دانشجویی به چند دسته تقسیم می‎شد؟

مشایخ: دیدگاه‌ها و استراتژی‌ها متفاوت بود. منتهی نمی‌دانستند بعداً این تقسیم بندی‎ها به چه روزی خواهند افتاد. ما نمی دانستیم چریک های فدایی خلق، ضدخلق می شوند و خطِ مجاهدین خلق از اسلام جدا می شود. همه فعال بودند، همه به پیروزی انقلاب فکر می کردند، حتی یکی از گروه‌هایی که بسیار عاقلانه و اندیشمندانه حرکت سیاسی می کردند، یهودیان بودند و من وقتی در میدان فردوسی دیدم یهودی‌ها با پرچمی که ما یهودی هستیم نه اسرائیلی، آمده بودند و پرچمِ قوم یهود را آورده بودند و اعلام می‌کردند که ما از کلیمی های ایران هستیم، فهمیدم ایرانیان با هر نژاد و قوم و مذهبی برای پیروزی انقلاب همراه و هم صدا شده اند، چون یهودی ها هم، از اسرائیل و آمریکا دلسرد شده بودند. یعنی فهمیدند کارِ شاه و آمریکا در ایران تمام است، آن‌ها که آمدند مشخص شد این‌ها بیخودی واردِ تظاهرات ما نشده بودند، چون این کار عمیق بود و به آن‌ها خبر داده بودند دیگر کارِ شاه تمام است.

باشگاه خبرنگاران جوان: فضای مردم چگونه بود؟ چقدر این هراس را داشتند در عین اینکه این امید را داشتند که انقلابی بشود؟ یعنی وقایعی که قبل از ۱۲ بهمن صورت گرفت را چطور دیدید؟

مشایخ: این‌ها سوالات کلیدی و زیبایی است، مردم به سرعت بهم پیوسته شدند و وحدت رویه پیدا کردند و دلهایشان یکی شد.

حملات پی در پی رژیم پهلوی به تظاهرکنندگان / دوره ای که خود مردم رسانه بودند 

باشگاه خبرنگاران جوان: یکدفعه چه شد؟ چون آن زمان نه رسانه ای بود و فضا آنقدر اختناق آمیز بود که اعلامیه ها به راحتی پخش نمی شد، چه رمزی بود که مردم اینقدر با هم وحدت کلمه داشتند؟

مشایخ: البته نمی‌شود این واقعیت را انکار کرد که، آن زمان خود مردم رسانه بودند، خودشان خودجوش اقدام به نشر آگاهی و همچنین بیانیه‌های امام خمینی می‌کردند. چون ما آن زمان صبح تا عصر تظاهرات می‌کردیم و با سربازان رژیم درگیر بودیم، از این جهت اطلاعات کاملا به روز و هماهنگ منتشر می‌شد. البته حمله و هجوم وحشیانه رژیم هم، پیوسته در مقابلمان بود. یادم هست چندین بار در خیابان ۱۵ خرداد، گاردی‌ها به سمت بنده شلیک کردند. یک بار گلوله کمانه کرد و با فاصله بسیار کمی بالای سر من خورد و این چنین برخورد‌هایی باعث متفرق شدن جمعیت می‌شد. چندین بار خود رهبریِ شعار دهندگان انقلابی را بر عهده گرفتم. مثلا در خیابان ناصرخسرو با شعار "نصرالله من الله و فتح قریب" یک جمعیتِ دو  تا سه هزار نفری را که هدایت می‌کردم، همسو و متحد می‌کردم! فضا اینطوری بود و این وحدت قدسی بود که می گویند انقلاب داشت.

تظاهرات از ساعت ۹ و ۱۰ صبح در همۀ شهر‌ها شروع می شد. ساعت ۸ شب همه پای رادیو بی بی سی بودند. تمام اتفاقات روز را شب رادیو بی بی سی می‌گفت. حتی من یک جمله از رادیو بی بی سی را یادم است که می‌گفت مردم در خیابان ها گوسفند می‌کُشند و به چراغ راهنمایی توجه نمی کنند. آن زمان تلویزیون و ماهواره که نبود، فقط رادیو بی بی سی بود و همه اخبارش را دنبال می‌کردند که همۀ مردم کشور و دنیا می‌فهمیدند ما داریم چه می کنیم. همین باعث می شد مردم بیشتر وحدت پیدا کنند و منسجم تر شوند.

رژیم شاه روز به روز مقابل مردم کوچکتر می‌شد/ تعاونی اسلامی مرغ را کیلویی ۱۲ تومان می‌خرید و ۸ تومان می‌فروخت! / جزئیات تازه‌ای از دیدار بازاریان با امام (ره)

باشگاه خبرنگاران جوان: شما در روز هفدهم شهریورماه هم در تهران بودید؟

مشایخ: در واقع از ۸ و ۹ شهریور سال ۵۷ مبارزات سرعت پیدا کرد و روزِ شانزدهم  شهریور گفتند فردا ساعت ۸ صبح میدان شهدا باشید. ما نیرو هوایی بودیم و نزدیک خانه ، در چهارراه کوکاکولا گیر افتادیم که همه را در آن منطقه به ویژه در میدان شهدا به رگبار بستند .

وحدت مردم بساط  فساد جشن های ۲۵۰۰ساله  را جمع کرد 

باشگاه خبرنگاران جوان: چه قدرتی باعث می‌شد که مردم هر روز بیش از پیش فعالتر شده و از نظام شاهنشاهی ترس و واهمه‌ای نداشته باشند؟

مشایخ:  من احساس کردم همه مردم  یک نفر هستند و روز به روز این رژیم بود که در مقابل ما کوچکتر می شد، بعد مردم می‌گفتند ما که اجازه نداشتیم نامِ شاه را ببریم، همۀ ما اکنون مرگ بر شاه می‌گوییم! و یک وحدت کلی در کشور پیدا شد و در همۀ دهات‌ها هم می‌گفتند مرگ بر شاه. واقعاً شعار‌هایی که زمان انقلاب می ساختند همه حماسی و زیبا بود. من یادم است آذری ها می گفتند "معلمِ شهید ما دکتر علی شریعتی، جان به کفش نهاد و گفت: الله الله چه همتی". چقدر این شعار‌ها حماسی بود و مردم را برای تظاهرات و شعار دادن تشویق می کرد.

همه وحدت خاصی پیدا کرده بودند و اصلاً کسی به پول فکر نمی کرد. در آن دوره مرغ را کیلویی ۱۲ تومان می خریدند و کیلویی ۸ تومان می‌فروختند و به آن تعاونی‌های اسلامی می‌گفتند. چنین چیزی در تاریخِ جهان به وجود نخواهد آمد که اینقدر یک ملت باهم یکپارچه و همدل شوند! همه همدیگر را دوست داشته باشند و با هم وحدت داشته باشند و همه یک منفعت داشته باشند، احساس کنند مملکتشان دستِ اجنبی بوده و حالا می خواهند آن را پس بگیرند و می خواهند آن عقدۀ ۲۵ ساله یا ۵۳ سال یا ۲۵۰۰ ساله که تمام پادشاهی ها فساد داشتند و فاسد بودند و تحت حاکمیت یک نفر که به جای خدا نشسته بود و به مردم ظلم می‌کرد را  خالی کنند.

باشگاه خبرنگاران جوان: شما از اعضای حزب جمهوری اسلامی بودید، آشنایی شما با حزب جمهوری اسلامی چگونه بود و در جریان ورود امام به ایران شما کجا بودید؟

مشایخ:  آن زمان آقای بختیار نخست وزیر شاه بود و هر روز یک اِشکالی برای ورود امام از پاریس به کشور به وجود می آورد. یعنی مانعی می‌تراشید که فرودگاه مشکل دارد. آن چیزی که برای من خیلی جالب بود، آن روزی که بود بختیار اعلام کرد: فرودگاه نقص فنی دارد و هواپیما نمی‌تواند فرود بیاید. مردم هم بلافاصله خیابان آزادی را بستند و گفتند: خیابان هم نقص فنی دارد و نگذاشتند ماشین ها حرکت کنند. واقعاً دورانِ بسیار شایسته و بی نظیری بود.

احساساتِ دینی، مذهبی و سیاسی مردم به یک انقلاب تبدیل شد. اینجا واقعاً رهبری امام بود که با استفاده از پایگاه های شاخص مردمی انقلاب مثل: شهید دکتر بهشتی، شهید آیت الله مطهری، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی، حضرت آیت الله خامنه‌ای، مهندس میرحسین موسوی و... که در جمع به ۱۵ نفر می‌رسیدند.

در اسفندماه ۱۳۵۷ هستۀ مرکزی حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند. از سال ۵۷ که مردم این‌ها را شناسایی کردند و از سال ۵۸ که حزب جمهوری فعال شد، ما هم، چون به شهید دکتر بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی وابسته بودیم به دنبال ایشان وارد حزب جمهوری شدیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: آشنایی شما با شهید دکتر بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی از کجا رقم خورد؟

مشایخ: اول انقلاب اگر شنیده باشید یک جایی به نام مدرسه رفاه بود. ما ظهر‌های پنجشنبه با این بزرگواران و مقام معظم رهبری، در اینجا حضور می‌یافتیم و پس از اقامه نماز ظهر، نهار می خوردیم. به خاطر اینکه بیشتر جامعه با کسانی که یاران حضرت امام بودند آشنا بشوند، حدوداً هر هفته ۲۰۰ نفر را در کمیته رفاه برای نهار دعوت می کردیم و خیلی هم سیاست خوبی بود که هر هفته یک نفر تشریف می آوردند. یک بار شهید آیت الله دکتر بهشتی، یک بار مقام معظم رهبری، یکبار مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی می آمدند، با هم نهار می خوردیم، بعد هم سخنرانی می کردند و بعد هم مردم سوال هایشان را می پرسیدند.

روزی که همه همافران را به رگبار بستند 

باشگاه خبرنگاران جوان: عمدۀ مباحثی که در این جلسات مطرح می شد چه بود؟ با توجه به اینکه شما ارتباطِ خوب و زیادی با بازاریان داشتید، خیلی از اعتراضات و تجمعاتی که قبل از انقلاب از سوی بازاریان صورت گرفت شما یکی از شخصیت های شاخصی بودید که در برگزاری آن‌ها نقش داشتید.

مشایخدقیقاً یکی از کار‌هایی که قبل از انقلاب ما کردیم که استراتژیِ من بود این بود که ما کارخانه ها و بازار را تعطیل کردیم، یعنی در ۶ ماهی که تظاهرات شروع شد ما می آمدیم بازار، تظاهرات می کردیم، بعد بازار تعطیل می شد. بعد می رفتیم دانشگاه، یعنی من که عکسِ امام را در دست می گرفتم در پایین بازار عباس آباد، از ۱۰ نفر شروع می شدیم، سرِ بازار که می‌رسیدیم می دیدم جمعیت بالغ بر هزار نفرشده است.

همینطور که داخل خیابان ناصرخسرو و میدان امام خمینی و میدان فردوسی و به طرف دانشگاه تهران می‌رفتیم که آنجا هم مرکزیتِ انقلابیون تهران بود. همه می آمدند آنجا و واقعاً یک چیزِ عجیب و غریبی بود! غیر از اینکه بگویم این ارادۀ خداوند بود، چیزِ دیگری نبود. چون مردم همه خدایی شده بودند و همه گذشت داشتند و حتی جانِ فرزندانشان را هم فدا می کردند.

روز ۲۱ بهمن در منطقه نیرو هوایی، بسیاری از همافر‌ها را به رگبار بستند و شهید شدند. چون نیروی هوایی خیلی با مردم همکاری کرد و در تظاهرات با مردم همراه شد. همافران روز ۱۹ بهمن آمدند مدرسه رفاه جهت دیدار با حضرت امام که عکس شان را از پشت گرفتند و بعد، چون این‌ها به مردم پیوسته بودند، رژیم آن‌ها را به رگبار بست و جنازه آن‌ها را داخل استخر ریخت.

باشگاه خبرنگاران جوان: محوریتِ جلسات شما چه بود؟

مشایخ: چون که مردم نمی دانستند واقعاً قرار است چه اتفاقی بیفتد، شهید دکتر بهشتی می آمدند تفسیر می کردند که حکومت اسلامی یعنی چه و ما می خواهیم چه کنیم؟ اقتصاد از نگاه ما چیست؟ سیاستِ ما که امام گفتند نه شرقی، نه غربی چیست؟ همۀ مسائل را تبیین می کردند و بعد مردم سوال می کردند. آیت الله هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری هم می آمدند و این ارتباطِ آن‌ها با مردم برقرار بود و ما بازاری ها این جلسات را اداره می‌کردیم. ما بازاری ها آن جلسات را در مدرسه رفاه تشکیل می دادیم، نهار ظهر پنجشنبه را می دادیم.

باشگاه خبرنگاران جوان: چه کسی نهار می‌داد؟

مشایخخودمان، خودِ بازاری‌ها. همانجا وسیله بود. مثلاً شاید نزدیک صد نفر پرسنل و خدمه داشتیم که نهار آماده می کردند و تقسیم می‌کردند.

باشگاه خبرنگاران جوان: نگاهِ بازاریان نسبت به امام چگونه بود؟

مشایخ: شاید فکر کنید من از روی احساسات می‌گویم، ولی ۹۹ درصد بازاریان عاشق امام بودند، و کسی نبود که به رهبری امام شک داشته باشد.

باشگاه خبرنگاران جوان: در این جلساتی که داشتید اسم نویسی هم داشتید؟ قاعدتاً محدودیتی برای حضورافراد وجود دارد.

مشایخ: نخیر، اصلاً.

باشگاه خبرنگاران جوان: یعنی نوبتی نبود؟

مشایخ:  نخیر. مثلاً یک عده بودند که هفتۀ بعدی نمی‌خواستند بیایند و یک جلسه برای بعضی‌ها کافی بود. ولی آن‌هایی که می‌خواستند با انقلاب همکاری کنند، دائمی بودند و همۀ آن‌ها در سیستم های دولتی و وزارتخانه ها و کمیته انقلاب و جا‌های دیگر تقسیم شدند. از بازاری‌هایی که آن زمان شروع به فعالیت در انقلاب کردند، الان نیز در همه جای این نظام حضور دارند؛ در دولت، در ارتش، در سپاه و دیگر نهاد‌ها حضور دارند. در کل در همه کار‌های جمعی بودند و هر جا که نیاز بود، بازاریان هم حضور داشتند.

باشگاه خبرنگاران جوان: در سوابق شما خواندم دو بار امکانِ این را داشتید که به آمریکا سفر کنید، یکبار بورس تحصیلی به شما داده می شود که قبول نمی کنید، یکبار هم نزدیک انقلاب بوده که نرفتید، دلیل انصراف شما چه بوده؟

مشایخ: قبل از انقلاب که من از دانشگاه میامی ایالت فلوریدا آمریکا پذیرش گرفتم، درحقیقت وابستگیِ خانوادگی باعث شد تا نروم. مادر بنده که سیدِ علویِ طباطبایی بودند و علاقه زیادی به ایشان داشتم و احترام ویژه‌ای برایشان قائل بودم بار اول، سال ۱۳۵۲ که پذیرشم آمد یک لحظه احساس کردم اگر در این فاصله پدر یا مادرم فوت کنند، دیگر چیزی برای من باقی نمی ماند و به همین دلیل نرفتم. اتفاقا دو سال بعد پدرم فوت کردند و مادرم گفتند: اگر می رفتی پدرت را نمی دیدی! از این تصمیمم خیلی خشنود بودم. درست است که پدرم را خیلی زود از دست دادم، ولی پدرم در بغلِ خودم بودند و فوت کردند.

باشگاه خبرنگاران جوان: چند فرزند بودید؟

مشایخ: ۵ برادر و ۱ خواهر.

باشگاه خبرنگاران جوان: برادرهایتان هم مانند شما فعالیتِ سیاسی و اقتصادی داشتند؟

مشایخبرادر اولم در تهران تاجر بسیار موفق و بزرگی بود . برادر دومم معاون سازمان تامین اجتماعی کشور بود. برادر سومم که با هم بازار بودیم و بعد هر دو نفر ما به دستور شهید دکتر بهشتی به وزارت امور خارجه رفتیم. برادر چهارمم هم از مدیران سازمان تامین اجتماعی بود.

رژیم شاه روز به روز مقابل مردم کوچکتر می‌شد/ تعاونی اسلامی مرغ را کیلویی ۱۲ تومان می‌خرید و ۸ تومان می‌فروخت! / جزئیات تازه‌ای از دیدار بازاریان با امام (ره)

فعالیت برون مرزی ام معطوف به کشور‌های غرب آفریقا بود/ عاشق سیاه پوستان بودم 

باشگاه خبرنگاران جوان: شما در کمیتۀ برون مرزی حزب جمهوری اسلامی عضویت داشتید و در واقع شما از ابتدای انقلاب فعالیت دیپلماتیک داشتید. در وزارت امور خارجه نیز مسوولیت دیپلماتیک کشور‌های حوزۀ قاره آفریقا را در اختیار داشتید. از صدورِ پیام انقلاب به کشور‌های دیگر و اینکه ما براساس مبانی اسلامی چه انقلابی کردیم، در کشور‌های دیگر چه تاثیر‌هایی را می دیدید؟

مشایخ: من در وزارت امور خارجه در هسته دیپلماتیک و در بخش آفریقا کار می کردم. فعالیت من بویژه معطوف به کشور‌های غرب آفریقا بود. بخشی از فعالیت‌های برون مرزی در حوزه خاورمیانه و قاره آفریقا را برای شما بدین شکل توصیح دهم که مسلمانان عرب، بخصوص لبنانی ها را راس یک هرم و خط واصل جنوب شرقی و جنوب غربی آفریقای شمالی را قاعده هرم در نظر بگیرید. کشور‌های عربی از راس هرم با راهبری لبنانی‌ها به دو جانب هرم آفریقای شمالی نفوذ کرده بودند و به فعالیت های اقتصادی می‌پرداختند، در صورتی که ما در آفریقا و یا حتی آفریقای شمالی حضور نداشتیم. ولی ما در آفریقا، بعد از انقلاب حضور پیدا کردیم و به توسعه تعاملات دیپلماتیک و تجاری – اقتصادی پرداختیم که این دستاورد مطلوبی بود که با تلاش‌هایی که در وزارت امور خارجه بعد از انقلاب نمودیم، این توفیق حاصل شد.

لبنانی ها در آفریقا بودند و اصلاً برای مردم آفریقا موضوع جدیدی نبود، اما حضور ما برای آفریقایی‌ها جدید بود. مساله دیگر اینکه مثلا در کشور زئیر که به آن می گویند "کُنگو کینگ شازا" قبل از انقلاب اصلاً چیزی به نام اسلام در سفارتخانۀ ما در آنجا نبود. یا مثلا رئیس جمهور کشور سیرالئون مسیحی بود که قرار بود اگر عربستان به آن‌ها کمک کند، مسلمان شود، که بعد از انقلاب ما آنجا حضور پیدا کردیم و این تحول را ما بوجود آوردیم. مردم و مسوولین قاره آفریقا کلاً ارتباط شان با نسلِ بعد از انقلاب کشورمان کاملاً متفاوت شد، چون زمانی که ماموران شاه می رفتند آنجا اصلاً تبلیغ اسلامی نداشتند و روابط دیپلماتیک کاملا شاهنشاهی و خیلی عادی بود، ولی ما که رفتیم سیاستمان هم عین دیانت مان بود، واقعاً با مردم انقلابی صحبت می کردیم. به اقتصادشان، به سیاستشان و به همه نیاز‌های آن‌ها کمک می کردیم و آن‌ها به ما اعتقاد آوردند.

سیاه پوستان آفریقا نه تنها برای ما جنبۀ منفی نداشتند بلکه به آن‌ها عشق می‌ورزیدیم. خالصانه به آن‌ها می‌گفتیم شما‌ها مثلِ ما هستید، هیچ فرقی بین ما و شما نیست و همه ما نزد خدا یکی هستیم. «و اِنا خلقناکم من زَکر و اُنثی جَعَلناکم شعوبا و قبائل لِتعارفو»: ما شما را گروه گروه و قبیله قبیله آفریدیم. «اِن اکرمکم عندالله اَتقاکُم»: همانا بهترین شما آن کسی است که پرهیزگارتر باشد. به ترویج مسائل اخلاقی، دینی و فرهنگی می‌پرداختیم و در این راستا با بهره گیری از دیپلماسی همگرا، به تعامل و تفاهمات دوجانبه دست یافتیم. در کنگره ائمه جمعه کشور‌های اسلامی که من یکی از اعضای آن از طرف وزارت امور خارجه بودم، از همه کشور‌های اسلامی می آمدند. مثلاً از سریلانکا. من نمی گویم پس از تبلیغ برنامه‌های انقلاب اسلامی و حسنات ملت شیعیمان، آن‌ها شیعه می‌شدند، اما بسیاری از مسلمانان حاضر در کنگره در ارتباط با ما تمایل خود را برای گرویدن به تشیع اعلام می‌کردند.

باشگاه خبرنگاران جوان: این به خاطر جاذبۀ امام بود که سریع جذب می شدند؟

مشایخدقیقاً و شعار‌هایی که ما دادیم، یعنی اینکه می‌گفتیم: "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" و و اینکه به تمام دنیا ثابت کردیم آمریکا و شوروی، امپریالیست هستند و فقط به فکر منافع خودشان هستند، برای همۀ کشور‌های دنیا جاذبه داشت و کسی تا آن زمان این شعار‌ها و این روشنگری‌ها را نکرده بود. نه گاندی چنین اقدامی کرده بود و نه حتی دیگر رهبران کشور‌های آزدایخواه. هیچ کسی نگفته بود، ما نه با شرق کار داریم، نه با غرب. هر کسی انقلاب می کرد به یک طرف وابسته می شد، مثل کوبا که وابسته به شرق بود، ببینید به چه روزی افتاد! هر کشوری به شرق وابسته شد، نابود شد. در آفریقا تمام کشور‌هایی که زیرمجموعۀ روسیه هستند همه نابود شدند و از نظر اقتصادی و اجتماعی دچار فساد شدند.

باشگاه خبرنگاران جوان: می توانیم بگوییم دستاوردِ ۴۰ سال انقلاب حضورِ فعال تر جوانان در عرصه های مختلف است؟

مشایخ: قطعا همین طور است. پس از انقلاب، جوانان یا به عبارتی نسل اول انقلاب بودند که مدیریت پایه تا ارشد را در عرصه‌های مختلف در اختیار گرفتند و بسیار درخشیدند. در برهه‌ای کم توجهی به جوانان شد که باید با تمرکز و دلسوزی ویژه مجددا از جوانان قویا حمایت شود و اعتماد به نفس آنان را افزایش داد تا همانند گذشته از نقش آفرینی ارزشمند و گسترده آنان بهره‌مند شویم. در کمیسیون توسعه بازرگانی بنیاد امید ایرانیان یکی از کار‌هایی که ما انجام می‌دهیم این است که از جوانان حمایت کنیم. در مناصب مدیریتی پایه بنشینند و در کنار مدیران مجرب کسب تجربه کنند و از مدیران جوان، در راستای ارتقا سطح مدیریتیشان حمایت کنیم. همچنین در عرصه‌های انتخاباتی نیز حضور موفقیت آمیز و پررنگی به عنوان کاندیدا داشته باشند.

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
شبثصفلصفصبغغا
۰۰:۲۸ ۲۳ بهمن ۱۳۹۷
مرگ بر خاندان فاسد و دزد پهلوی و منافقین داخلی . زنده باد انقلاب اسلامی ایران
Germany
ناشناس
۱۶:۳۷ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷
البته مردم شریف ایران باید بدانند که آن مرغ کیلویی دوازده تومانی با دلار 37 ریالی تامین و یا تولید می شد!!!!!
تخصیص دلار 37 ریالی برای مایحتاج ضروری قبل از انقلاب ، یعنی حراج منابع ملی ، ویرانی کشور و ....
برای دستیابی به صحت این امر کافی است ملت شریف ایران به آمار تاسیسات مهم زیربنایی مانند سدّها ، بزرگراهها ، راههای روستایی پلها و ....(.در زمان رژیم پهلوی) مراجعه نمایند!
جالبتر اینکه ، تمام پیشرفتهای کشورمان در چهل ساله اخیر ، علیرغم فشارهای ناشی از جنگ تحمیلی ، تحریمها و... صورت پذیرفته است!!!!
آخرین اخبار