به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، محمد، حسین و عبدالرحمن آدمی سه برادر از کهن دیار ابرکوه هستند که دین خود را به نظام، انقلاب و ملت ایران ادا کرده و در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند؛ اما حسین پیش از آن در جریانات انقلاب اسلامی و با شلیک چندین گلوله توسط مأموران شاه، جانباز شده بود. او که متولد اول خرداد ماه سال ۳۲ بود ساعت ۱۶ روز دوم فرودین ماه سال ۶۱ در مرحله اول عملیات فتح المبین (منطقه شوش) به شهادت میرسد و پیکرش در روز ۱۳ فروردین همان سال جهت تشیع به ابرکوه منتقل میشود. حبیب الله آدمی برادر شهیدان نامبرده در گفتگو با فارس، ماجرای اقدامات انقلابی و نحوه مجروح شدن حسین را اینگونه تعریف میکند.
بشیتربخوانید: غافلگیری ۲ فرزند شهید مدافع حرم افغانستانی در مدرسه +فیلم
پدرم در دوران انقلاب اغلب با روحانیت در ارتباط و از جمله مخالفان حکومت پهلوی و مبارزان زمان انقلاب بود. هرگز در جشنهایی که به نام پهلوی بود شرکت نمیکرد و به فرزندان خود نیز عدم حضور در مراسم چهارم آبان (تولد شاه) را توصیه میکرد. ایشان همیشه از ظلم و ستمهای شاه برای ما تعریف میکرد و میگفت: او دستورات قرآن را زیر پا گذاشته، دستورات اسلام را عمل نمیکند، فردی دیکتاتور و نوکر حلقهبهگوش آمریکا و حلقهای از آنها است.
زمینه حضور در تظاهرات و فعالیتهای انقلاب، به واسطه پدر که با روحانیت در ارتباط بودند و اعلامیههای امام را منتشر میکردند، برای ما هم فراهم شد. میتوانم بگویم محمد، یکی از افرادی بود که نقش عمده در توزیع اعلامیههای امام داشت.
یک روز صبح که حسین از مریمآباد بازمی گردد متوجه عکس شاه میشود و تصمیم میگیرد به هر نحو که شده عکس را پایین بیاورد؛ لذا برای اینکه احتمال میداد مأموران شاه متوجه تصمیم او شده و مانع اجرای آن شوند، به یکی از بچهها میگوید من اینجا مراقب هستم، تو بالا برو و عکس را پایین بینداز.
مهدی روحی که در عملیاتی شدن تصمیم حسین به او کمک میکند، بهمحض انداختن عکس شاه پایین میآید و، چون مأموران متوجه اقدام آنها شده بودند، فرار میکند و حسین نیز به دنبال او قصد فرار از صحنه را داشته که مأموران به سرعت به سمت او میروند و حسین با آنان درگیر میشود.
رئیس پاسگاه وقتی حسین را میبیند شروع به فحاشی و طرفداری از شاه میکند که حسین به فحاشیهای وی اعتراض کرده و میگوید: این توهینهایی که به من میکنی شایسته خودت و اربابت است، تو حق توهین نداری؛ اما آن دستنشانده شاه بازهم جسارت و فحاشی میکند.
حسین سوار موتور میشود تا صحنه را ترک کند که رئیس ژاندارمری این بار با اسلحه کمری به حسین شلیک میکند که بیش از ۵ تیر به کمر، ران، نشیمنگاه و پای حسین اصابت میکند. بعد از چند ثانیه حسین از روی موتور به زمین میافتد که مردم وارد صحنه میشوند و به سرعت به کمک حسین رفته و او را به بیمارستان آباده منتقل میکنند.
بعد از جراحی و خارج کردن تیرها از بدن حسین، چند روز در بیمارستان بستری میشود که بسیاری مردم انقلابی ابرکوه مرتب به دیدار او میروند. پس از بازگشت حسین از بیمارستان مردم بهعنوان اولین جانباز انقلاب اسلامی از او بهصورت باشکوهی استقبال میکنند.
در اعتراضات مردمی به ستمگریهای رژیم پهلوی، نقش اساسی بر عهده جوانان بود که در میان آنان حسین و محمد نقش پررنگ تری داشته، اغلب در تظاهرات جلودار بوده و شعارهای معروف آن زمان که برخاسته از مطالبات مردم بود را فریاد میزدند تا مردم هم به تبعیت از آنان، تکرار کنند.
حجتالاسلام هادی فلاح زاده برایمان تعریف میکرد که هیچ کس مانند محمد آنقدر شجاعت و جرأت نداشت که اعلامیههایی که از قم وارد ابرکوه میشد را در خانهها، مغازهها و کوچه و بازار توزیع کند.
عبدالرحمن هم که آن زمان ۱۷ ساله بود، اغلب شعارهای «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را بر روی دیوارها مینوشت.
منبع: فارس
انتهای پیام/