به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامهها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر میشود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای در رسانهها نیز دارد.
یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور شانزدهم بهمنماه به شرح زیر است:
محمدهادی صحرایی در یادداشت امروز کیهان با عنوان " بعثت انقلاب " نوشته:چهل سالگی را سن پختگی نامیدهاند چرا که معمولاً در این سن و سال، تجارب و آموختهها، تصویری کلی و صحیحتر از جهان پیرامونی برای انسان ترسیم میکند که این تصویر در صحت تصمیم گیریها و اعمال او سهم مؤثر و تعیینکنندهای دارد و در نهایت تأثیر اصلی را بر حیات صحیحش میگذارد و شاید ارتکاب برخی اموری که تا پیش از این میشد از آن گذشت کرد، دیگر قابل اغماض و چشم پوشی نیست.
در این سن و سال معمولاً قوای روحی و جسمی به تعادلی میرسند که او را از افراط و تفریط در افکار و اعمال و احساسات، برحذر میدارند. چهل سالگی آغاز دوران استقرار عقل و استحکام نظر و اعمال اندوختهها و مدیریت است و دوره عبور از آزمون و خطا به دوره به کار بستن تدبیر و تجربه. اگرچه این قاعده مطلق نیست ولی از فرط تکرار میتوان به وثاقتش پی برد. گویی خاطره بشریت پر است از مثالهایی برای اینکه چهل عددی است که نمیتوان از آن به راحتی گذشت. اگر در تعداد باشد نمایانگر فراگیری است و اگر در سن و سال باشد پختگی و اگر در چله گرفتن باشد نشان از استقرار و اطمینان است. از آدمِ پیامبر گرفته تا محمدِ خاتم صلی الله علیهم تجربیات متصل به وحی وجود دارد که تأییدکننده این ادعاست. چهل، حکمتی دارد.
بنی اسرائیل، قوم موسای کلیم علیهالسلام که دورانشان شباهتهای بسیاری به دوران مسلمانان دارد نیز چندین بار چهل شب و روز و چهل سال را تجربه کردهاند. مثلاً امتحان بنی اسرائیل با چهل شبانهروز غیبت و دوری موسی و تکلیف بنیاسرائیل به تبعیت از جانشین او و تدبیرِ ناموفق جانشین او در حفظ وحدت و انسجام بنی اسرائیلِ فتنه زده، به آزمونی سرنوشت سوز برای این قوم بدل شد. یا مثلاً چهل سال سرگردانی بنیاسرائیل در بیابانهای اطراف سرزمین موعود به خاطر سرپیچی و گستاخی نسبت به پیامبر خود، اگرچه ظاهری تنبیهی دارد ولی نوعی تربیت و دوره رشد و تعالی امت موسی را در خود نهان دارد. و چرا چهل؟ باید برای ورود به سرزمین موعود الهی، آمادگی کسب شود که ممکن است تا چهل سال به طول بینجامد و چند نسل از بنیاسرائیل را به خود مشغول کند و هزاران هزار متولد شوند و هزاران هزار پیر شوند و بمیرند، تا تربیت امت انجام پذیرد و جایگاه مهم و حیاتیِ امام و نائب او در امت، جابیفتد و جابیفتد که در نبود امثال موسای نبی، اطاعت از امثال هارونِ نائب، واجب و ضروری است وگرنه به دام فتنه سامریِ منافقِ موذی و مزور میافتند. نکتهای که امروزه بعد از گذشت هزاران سال از دوران حضور پیامبران و امامان و نائبانشان و تبیین عقلی و نقلی هزاران باره آن، برای بسیاری، حتی مدعیان و خواصِ بیبصیرت، فهمیده نشده است.
چهل به معنی پختگی است و وقتی پیغمبر مکرم اسلام در این سن به پیامبری مبعوث گردید، شاید مؤکد این حکمت باشد که چهل، سن پیری نیست و سن پختگی و شروع بعثتِ خاتم است. بعثتی که از هرحیث باید نمونه و اثرگذار باشد. با بلوغ مردم، وظیفه و رسالت نیز سختتر است. دیگر صِرف معجزاتی که ساحران و جباران و فراعنه و مدعیان خدایی را به زانو دربیاورد کافی نیست. معجزات باید از نوعی باشد که فراتر از احساس و ظاهر، به دلها بنشیند و فکرها را به خود مشغول کند و عقل جستوجوگر و روح پرسشگر انسانِ به بلوغ رسیده را اقناع کند و جانِ ناآرامش را آرامش ببخشاید. از بعثت پیامبر خاتم به بعد، باید دوره گوساله و بت و فرعون پرستی به سرآمده باشد و باید فکری به حال ایسمها و رسمهای جدید کرد. حیلههای معاویهها و عمروعاصها و سلف و خلف همین سنخ، مشکل دوره بعثت تا به امروز بوده است و دغدغه انسان این عصر، دیگر نباید نزول«مَنُّ وسَلوی» باشد. باید تعمیر زندگی دنیوی و تأمین سعادت اخروی باشد. و معجزات این دوران باید زلف عقل و منطق بشر را شانه کند و بصیرت را رخ بنمایاند. دوره دوره بلوغ است.
با شروع بعثت پیغمبرخاتم، دشمنیهای شیاطین جن و انس بیشتر شد و خباثتها و رذالتها قوت گرفت. نه اینکه قبلاً با بندگان خدا و مستضعفین دشمنی نبود، بود ولی به این شدت نبود. با حکومت اسلام و قدرت گرفتن مسلمین و انقلاب اسلامی رسول اعظم خدا، نفاق نیز به کمک صف دشمنان اضافه شد. چون جامعه، جامعه اخلاق محور است و تقوی، میزان برتری آدمهاست. گندم نمایان جو فروش زیاد شدند و خود را میان انقلاب اسلامی انداختند و با سیل خروشان بودند تا وقتی که پیغمبر در حیات بود. انواع جنگها و غارتها، تحریمها و تهدیدها بود و نفوذ هم بود. یهودیانی یک شبه مسلمان شدند. خالد مسلمان شد، معاویه و... و ابوسفیان هم مسلمان شد. هریک در گوشهای سرگرم کاری شدند و کم کم سررشتهها را در دست گرفتند. ندای اسلام فراگیر شد و آوازهاش جهانگیر. مدینهالنبی قلب عالم شده بود و صدای زندگی از آن به گوش میرسید. امثال اوس و خزرج کم نبودند که به برکت انقلاب اسلام، برادر شدند. مهاجر و انصار هم هرچه داشتند با هم نصف کردند. کارها اگرچه گاهی سخت و نفسگیر میشد ولی گاهی گروهی به جنگ نرسیده تسلیم اسلام میشدند. قلب مکه، فتح خود را خوب به یاد دارد که با محبت و رحمت محمدی صلی الله علیه وآله فتح گردید. الیوم یوم المرحمه.
چهارده قرن بعد از انقلاب اسلامیِ رسولالله، انقلاب اسلامیِ روح الله محقق شد که در خرد و کلان به هم شبیه بودند. هردو آمدند تا « لِنُخرِج مَن شاء، مِن عبادهًْ العباد إلى عبادهًْ الله، ومن ضِيق الدنيا إلى سعَتَها، ومن جَوْر الأديان إلى عدل الإِسلام»1 و مردم هر دو دوره هم همین را خواستند. آزادی عقیده و دینداری و استقلال در زندگی، زیر پرچم اسلام. این سه شعار اصلی، دقیقاً مخالف خواست و اراده دشمنان بود. نه اینکه قبلاً دشمن مردم ایران نبودند، نه. قبلا هم دشمن بودند. دقیقاً صد سال پیش، قحطی و وبای بریتانیایی، نصف جمعیت ایران را روانه قبرستان کرد و زمینهساز روی کار آمدن رضا پهلوی شد وگرنه رضا ماکسیم کجا و شاهی کجا؟ لاتی که آوردند و بدبختی که بردند. پسرش هم بدتر از او. سال22 و در کنفرانس تهران، روزولت، استالین و چرچیل، رؤسای آمریکا، شوروی و بریتانیا بدون اطلاع شاه به ایران آمدند و شاه را به هیچ انگاشتند. چه ذلتی از این پایینتر؟ اسقاط دولت مصدق هم توسط بریتانیا و آمریکا بود و محمدرضای پهلوی، همداستان با دشمنان علیه دولت مردمی شد. چه نکبتی از این پایین تر؟ شاه، دانشجویان دانشگاه تهران را در 16 آذر، به خاطر مخالفتشان با سفر نیکسون - معاون رئیسجمهور وقت آمریکا - و نیز در اعتراض به از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، به خاک و خون کشید. چه خفتی از این پایین تر؟ و.... دشمنی انگلیس با ما بیش از 100 سال سن دارد و حکومت بیریشه آمریکا بیش از60 سال است، خباثت میکند.
شاید نتوان در تاریخ ایران، بیعرضهتر و ضعیفتر از قاجار و پهلوی پیدا کرد. شاهانی که نه جرأت و جسارت پیشینیان را داشتند و نه مردانگیای که دستکم مردم خود را نکشند و خاک کشور نفروشند. استان فروشی برای خرج ولگردی شاه در اروپا را قاجار باب کرد و محمدرضاپهلوی با واگذاری بحرین ادامه داد. شاید اگر انقلاب نشده بود، ولیعهدی که چهل سال است از ایران فرار کرده و هنوز خرجش را «مامان شهبانو» میدهد، از ایران تنها چند روستا باقی گذاشته بود. محمدرضا با 50 هزار مستشار نظامی خارجی، ارتش خود را تحقیر میکرد و در ظفار، جوانان را به جنگ بیهدف میفرستاد. به آمریکا هواپیما میداد تا ویتنام را بکوبد. ترانزیت مواد مخدر در دست دربار بود. غارت و قاچاق پارسه و تخت جمشید و میراث فرهنگی کشور به آمریکا و اروپا در آن دوران بود. سینمای ورشکسته و فروریخته و تکراری دوران پهلوی را انقلاب نجات داد و هنرمند تولید کرد. بماند از برخی بیمایگانِ آبرو گرفته از انقلابی که انگشت عسلی گاز میگیرند و ارث نداشته طلب میکنند و تکریم آنها تحقیر هنر است.
آنها که انقلاب را ندیده اید! بخوانید و بدانید که اصل و اساس انقلابمان ریشهای ملی، مذهبی و مقدس دارد. ملی نه از آن سنخ که در شبهای شعر تاریک و پردود روشنفکری جانشان را فدای ایران میکنند و در روز حادثه پیداشان نیست. ملی از سنخ شیخ فضل الله، کوچک خان، رئیسعلی، مدرس، کاشانی، نواب، اندرزگو، غفاری، سعیدی و... و خمینی و مقلدانش. و مذهبی بود و از میان کمونیسم و لیبرالیسم و التقاط و ارتجاع و انحراف، شعار خدا، قرآن، خمینی میگفتند. یا مرگ یا خمینی را موسفید کردهها به یاد دارند. مردم بالغ ایران حکمت امام غایب و نایب حاضر را فهمیدهاند. بینوایان درجا مانده چه میگویند؟ روح الله نیز بعد از آنکه 10 سال از تحقق انقلابش گذشت، رحلت نمود و مردم، گِرد شبیهترین نفر به او جمع شدند تا مؤمنین آخرالزمان را به امام غایبشان برساند. و امروز این انقلاب خمینی است که با امامت خامنهای، استوار و پابرجاتر، دوران بعثتش را شروع کرده است و چهل سالگی خود، و ذلت و حقارت دشمنانش را میبیند و الگوی 50 ساله پیشرفت ایران را اعلام میکند. برای زمانی که نه از صهیونیزم خبری باشد و نه از کدخدا و نه از کدخداپرستانی که بخواهند مثل گذشته، ایران را با قراردادهای نخوانده و ذلت بار، ایالت پنجاه و یکم آمریکا کنند.
۱- آمده ايم تا مردم را از بنده ديگران بودن به بندگى خدا در آوريم و از سختى دنيا به گشايش آن رهنمون شويم و پيروان اديان تحریفی را از جور آنان به عدالت اسلامى دعوت كنيم.
فریدون مجلسی در یادداشت امروز روزنامه ایران تحت عنوان "«اینستکس» دریچهای که میتواند بازتر شود"نوشته:کانال ویژه مالی ایران و اروپا بعد از ماهها در حالی از سوی کشورهای اروپایی طرف توافق هستهای نهایی و ثبت شده است که در واقع هدف مقابله با تحریمهای امریکا را دنبال میکند. این سازوکار نهادی نوپاست که بی تردید برای اجرای مؤثر آن نیازمند گذر زمان است تا بعد از ایجاد اعتماد میان کشورهای دیگر بتواند به اهداف اصلی خودش یعنی تسهیل مناسبات مالی با ایران و تأمین منافع اقتصادیاش در چارچوب برجام تحقق ببخشد.
البته نباید از این نکته غافل شد که سازوکار یاد شده بر پایه توان محدود کشورهای اروپایی طراحی شده و قابلیت اجرایی پیدا خواهد کرد و در واقع راهی است تا از طریق آن اروپاییها بتوانند در عین اینکه استقلال عمل مالی خود را در برابر امریکا محقق میکنند، اجرای تعهداتشان را هم ممکن و تسهیل کنند.
اما اینها در حالی است که در داخل ایران برخی در ابتدای این مسیر همچنان بر طبل مخالفت میکوبند و این کانال مالی را هیچ میانگارند. یعنی همان کسانی که برجام را بدون دستاورد میدانستند و در حالی که این توافق باعث گشایش در مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و جهان، انعقاد قراردادهای مختلف در صنایع مختلف و قراردادهای خرید هواپیما و سرمایهگذاری گسترده بخشهای دولتی و خصوصی اروپاییها در ایران شد، عملاً اینها را نادیده انگاشتند و حالا با خروج امریکا از برجام معتقدند اروپاییها توان حفظ این دستاوردها را ندارند یعنی همان دستاوردهایی که خودشان آنها را انکار میکردند.
اینها همان کسانی هستند که نمیگویند اگر برجام نباشد جایگزین آن چیست؟ اگر برجام نبود اینک اروپاییها در کنار امریکا قرار گرفته بودند و بی تردید با تحریمهای همه جانبه ایران را تحت فشار قرار میدادند. یعنی بازگشت به شرایط سختی که کشور به ناحق و صرفاً به دلیل مخالفت برخی جریانها با مذاکره و گفتگو برای حل مشکلات بینالمللی درگیر آن شده بود.
حالا در این شرایط که اروپاییها گام نخست را هر چند اندک، اما به حد توان خود برداشتهاند و از ابراز حمایت سیاسی صرف یک قدم فراتر رفتهاند، ایران باید در حالی که مطالبات خود را پیگیری میکند به دنبال ابتکار عمل برای تأمین منافع اقتصادیاش از کانالهای مختلف و همچنین تقویت روابط سیاسیاش باشد تا بتواند این دریچههای گشوده شده را بازتر کند.
در امتداد چنین مسیری است که تصویب لوایح چهارگانه «افای تی اف» باید با جدیت از سوی کشورمان در دستور کار قرار گیرد. موضوعی که با اجرای مؤثر کانال ویژه مالی ایران و اروپا ارتباط تنگاتنگ دارد و چنانچه عضویت ایران در این نهاد بینالمللی مالی عملی نشود، نمیتوان چشماندازی را برای اجرای سازوکار ویژه مالی میان ایران و اروپا و حتی در سطحی فراتر ارتباط اقتصادی ایران حتی با نزدیکترین شرکای اقتصادیاش متصور شد. اینجا دیگر فقط اراده اروپا برای رفع موانع اقتصادی تبادلات با ایران چاره ساز نیست بلکه عزمی جدی در داخل کشورمان برای رفع تنگناهای موجود جهت پیوستن به سیستم شفافیت مالی بینالمللی و تأمین منافع مالی ایران ضروری مینماید.
محمد اسماعیلی در یادداشت امروز روزنامه جوان تحت عنوان"پیامدهای حقوقی INSTEX"نوشته:" INSTEX سازوکار مالی اروپایی باوجود آنکه آثار و پیامدهای سیاسی و فنی فراوانی دارد که علت تامه به وجود آمدن آن پیامدها «روزنههای حقوقی» است که در متن بیانیه سه کشور اروپایی تحت عنوان «INSTEX» رونمایی شده است.
۱- مطابق اصول کلی حقوقی، توافق زمانی صورت میگیرد که ایجاب (پیشنهاد) بدون هر شرط دیگری توسط طرف مقابل قبول شود و اگر ایجاب (پیشنهاد) به صورت مشروط پذیرفته شود، یک ایجاب (پیشنهاد) جدید به وجود آمده است و ایجاب سابق ملغی شده است.
کنوانسیون ۱۹۶۹ وین (بهعنوان قانون معاهدات بینالمللی)، در مواد ۱۹ تا ۲۳ خود به این مسئله اشاره کرده است و آنگونه که در ادامه خواهد آمد متن بیانیه سه کشور اروپایی (INSTEX) شرایطی را به وجود آورده است که نتیجه آن تحمیل پیامدهای جدید حقوقی به طرف ایرانی علاوه بر متن توافق هستهای است. بعد از خروج ایالاتمتحده امریکا، طرف ایرانی استمرار اجرای تعهدات برجامی خود را مشروط به «اقدام عملی طرف اروپایی برای ایجاد یک سازوکارمالی جهت ایجاد و توسعه روابط اقتصادی و تجاری ایران با سایر کشورها» کرد و امروز کشورهای اروپاییها روی شرط ایران شرط گذاشته و با طرح درخواستهای جدید در قالب INSTEX، ایجاب طرف ایرانی را ملغی و یک ایجاب جدید را به وجود آوردهاند. به بیان سادهتر، اروپا هیچ کدام از تعهدات قبل و بعد از خروج امریکا را اجرایی نکرده است و بعد از گذشت سه سال از تعلل در اجرای وظایف برجامی خود، شرط بدعتآمیزی را پیش روی طرف ایرانی گذاشته است؛ به واقع طرف اروپایی نه تنها شروط موجود در متن برجام (تعهدات برجامی) را که در قالب تعهدات دهگانه در پیوست ۲ برجام موجود است، اجرایی نکرده است بلکه شروط ثانویه ایران در روز خروج امریکا از برجام مبنی بر «اقدام عملی طرف اروپایی برای ایجاد یک سازوکارمالی جهت ایجاد و توسعه روابط اقتصادی و تجاری ایران با سایر کشورها» را نیز کماکان طرد کرده است و در یک اقدام تهاجمی همچنان در جهت تحمیل «تعهدات مالایطاق» به طرف ایرانی متمرکز شده است.
اروپاییها شروط دوگانه ایران الف- در متن برجام و ب- در دوره پساخروج امریکا از برجام را نادیده گرفته و شروطی جدید با ادبیات «دستوری» و با قید «فوریت» در قالب بیانیه (INSTEX) طراحی کردهاند که خود یک ایجاب جدید بوده و ملغی کننده ایجاب طرف ایرانی است و در واقع وظایف جدیدی (علاوه بر وظایف گسترده برجامی) برای طرف ایرانی احصا میکند.
۲- یک اشتباه استراتژیکی که بعد از خروج ایالاتمتحده از برجام به شکل گسترده در داخل دنبال شد، این مسئله بود که وظایف برجامی اروپا تنها در گزارهای به نام «SPV» تخصیص پیدا کرد در حالی که ۱- SPV تنها یکی از اقدامات گسترده اروپایی برای نشان دادن حسن نیت و مقدمهای برای انجام تعهدات موجود در متن برجام بود و ۲- اروپاییها بر اساس متن برجام متعهد شدهاند مجموعهای از تعهدات گسترده دهگانه را تحت عناوینی مانند «برداشته شدن تحریمها»، «رفع موانع بانکی ـ. اقتصادی جهت سرمایهگذاری اشخاص حقیقی و حقوقی اروپایی در ایران» و چه در مرحله «رفع حل و فصل اختلافات در نظام حقوقی برجام» و «حسن اجرای تعهدات دو طرف بر اساس اصل حسن نیت» اجرایی کنند. یا در مقدمه و مفاد عمومی برجام و در بخشهایی از پیوستهای پنجگانه برجام به مسئولیتهای «ویژه و محوری» اتحادیه اروپا اشاره شده است که بی توجهی مطلق این اتحادیه به آن هزینههای حقوقی-اقتصادی و سیاسی ناشی از عدم اجرای تعهدات ۱+۵ را برای جمهوری اسلامی ایران به صورت تصاعدی افزایش داده است. در پیوست شماره ۲ برجام که اختصاص به «تعهدات طرف مقابل در قبال برداشته شدن تحریمهای ضدایرانی» دارد اروپاییها نقش تعیینکنندهای در۱۰بخش مهم از جمله «تدابیر مربوط به امور مالی، بانکی و بیمه»، «بخشهای نفت، گاز و پتروشیمی»، «طلا، سایر فلزات گرانبها، اسکناس و سکه»، «بخشهای کشتیرانی، کشتیسازی و حمل و نقل» و «تدابیر مرتبط با اشاعه هستهای» دارند که اجرای حداقلی حتی بخشی از آنها توسط اروپا میتوانست بخشی از منافع ایرانی را در طول سه سال گذشته تأمین کند.
اروپا حتی وظایف حداقلی خود را نیز در قبال تعهداتی که به طرف ایرانی داده است اجرایی نکرده است در حالی که در ماده ۲۹از متن برجام از ضرورت خودداری اتحادیه اروپا و دولتهای عضو آن جهت «اعمال سیاستهایی عادیسازی روابط اقتصادی تجاری ایران با کشورها» به صراحت سخن به میان آمده است در حالی که اروپا به گفته آقای محمدجواد ظریف (در گفتوگوی اسفندماه سال ۹۶ با روزنامه اعتماد) ناقض برجام بوده است.
اروپا حتی در مواردی همانند امریکا و برخلاف روح و متن برجام به تحریم جمهوری اسلامی ایران نیز اقدام کرده است؛ به عنوان نمونه برخلاف تعهدات دهگانه اتحادیه اروپا در پیوست۲برجام، درمهر سال۹۵ «شرکت ملی نفتکش از طرف دادگاهی در اتحادیه اروپا تحریم میشود» که بر اساس این حکم هیچ دادگاهی در اتحادیه اروپا حق فسخ این حکم را تا ۳۰ سال آینده ندارد و بیمههای اروپایی نیز حق بیمه کردن نفتکشهای ایرانی را ندارند. یا در ۶تیرماه۹۶اتحادیه اروپا فهرست اسامی ۲۳ شخص حقیقی و ۱۴ شخص حقوقی را در رابطه با «تحریمهای موشکی بالستیک / منع اشاعه سلاحهای هستهای»ایران مطابق با اصلاحیههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، اعمال و به روز میکند که برخلاف ماده۲۹مقدمه ومفاد مندرج در پیوست۲برجام میباشد. بر این اساس که اروپاییها اجرای تعهدات منزج و مبرهن خود در برجام مشروط به تصویب و پذیرش لوایح FATF کردهاند نقض برجام است، بهطوری که «موضوع» و «هدف» INSTEX در تناقض با مفاد برجام است و نقض آشکار آن به شمار میآید.
۳- شروط جدید اروپاییها در قالب (INSTEX) اصل استقلال را نیز دچار خدشه میکند. آنجایی که برای واردات دارو و غذا به ایران شروطی جدید علاوه بر شروط موجود در متن تعیین میکنند و با هدف «تعدیل عزت نفس ملی» و «تضعیف روحیه خودباوری» و «تحقیرجامعه ایرانی» صورت گرفته است.
جلال خوش چهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار تحت عنوان" هوشیاری در روابط تهران و بغداد"نوشته: تهران و بغداد هوشیارانه به حفظ و تنظیم روابط خود در شرایط جدید مشغولند. این در حالی است که برخی گمانهها تا پیش از این به بروز برخی تغییرات در روابط نهادینه شده ایران و عراق اشاره داشتند به ویژه در پی انتخابات پارلمانی عراق و استقرار نظامیان آمریکایی در پایگاه عین الاسد، این احتمال قوت گرفت که ممکن است نگاه بغداد به تهران مانند گذشته نباشد.
صراحت «برهم صالح» رئیسجمهوری و «عادل عبدالمهدی» نخستوزیر عراق در حفظ حریم کشور متبوع خود در منازعه میان ایران و آمریکا تا حدود زیادی آب پاکی را روی دستهای آمریکا، اسرائیل، عربستان و امارات متحده عربی ریخت.
مقامهای طرازاول عراق اعلام کردهاند که کشورشان شریک آنان علیه تهران نخواهد بود. مهمتر اینکه مخالفت ۶۸ سناتور آمریکایی در برابر ۲۸ رای موافق با خروج نظامیان آمریکایی از سوریه و استقرار آنان در پایگاه نظامی «عین الاسد» در استان کردنشین الانبار، تاثیر کمرنگ کنندهای از تهدید حضور نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران داشته است. این وضع با تردید رهبران اقلیم کردستان عراق در حمایت از سیاستهای دولت ترامپ برای واشنگتن و متحدان منطقهای آن ناامیدکنندهتر مینماید. دلیل روشنی برای بیانگیزگی کردهای عراقی در همسویی با سیاستهای ضدایرانی واشنگتن وجود دارد. دیرزمانی از خالی کردن پشت کردهای سوریه از سوی آمریکا نمیگذرد. گو اینکه هنوز رهبران اقلیم کردستان فراموش نکردهاند که علیرغم تصورات آنان، واشنگتن از نتیجه رفراندوم استقلال این اقلیم از تمامیت عراق حمایت نکرد. البته گلایه رهبران اقلیم از ایران نیز دراینباره باقی است، ولی آنان هوشیارتر از آن هستند که مصالح فوری امنیتی ـ. اقتصادی خود را با همسایه نزدیک خود هزینه دشمنی آمریکا، اسرائیل، عربستان و امارات کنند.
مقاومت رهبران عراق اعم از رئیسجمهوری، نخستوزیر، رهبران اقلیم کردستان، فراکسیونهای مجلس و شیوخ قبایل در برابر خواست آمریکا در دوری از ایران، اگر یک پیروزی دیپلماتیک برای تهران نباشد، فرصت مغتنمی است که از آن میتواند در خدمت به حفظ فضای تنفسی خود در برابر حلقه تنگ شده سیاستهای تحریمی آمریکا و متحدانش بهرهگیری کند. هوشمندی تهران در گسترش روابط صمیمانه با همه طرفهای عراقی و ایجاد برخی اصلاحات در شکل روابط خود با این کشور، نتایج فوری را در پی داشته است. سفر «محمد جواد ظریف» به عراق و دیدار با همه شخصیتهای وابسته به جریانهای سیاسی ـ. مذهبی حامل پیام روشنی به رهبران و بالتبع آن مردم این کشور بود؛ اینکه تهران تنها در حوزه امنیتی ـ. نظامی طرف مشارکت و ارتباط با بغداد نیست بلکه چهره نرم و دیپلماتیک تهران، بیشترین نمایه نزد مردم عراق است که در بستر آن همکاریهای امنیتی، همپوشاننده روابط نزدیک فرهنگی و اقتصادی است. سفر دوباره «حسن روحانی» رئیسجمهوری به عراق که قرار است در نیمه دوم اسفند انجام شود، به تاکید تهران بر حفظ هوشیارانه روابط صمیمانه با بغداد اشاره دارد. در این میان مقامهای عراقی نیز کوشیدهاند ضمن حفظ موازنه ظریف ـ. و تا حد زیادی شکننده ـ. روابط با ایران از یکسو و آمریکا و دیگر کشورهای عرب منطقه از سوی دیگر، خطر چالش با خواست مخالفان ایران را پذیرفته و همچنان به روابط صمیمانه خود با تهران ادامه دهند. تسویه بدهیهای عراق به ایران در زمینه فروش برق و گاز، ایجاد فرصت برای سرمایهگذاران ایرانی در عراق و نیز حفظ رتبه نخست روابط تجاری با ایران در وضع حاضر، علائم امیدبخشی از ماندگاری روابط دو کشور است. یکی از محورهای اصلی دستور کار سفر آینده عادل عبدالمهدی به واشنگتن، روابط با ایران خواهد بود. همچنین بروز سیاست دولت عراق در قبال ایران در اجلاس امنیتی ورشو که ۲۴ و ۲۵ بهمن جاری برگزار میشود، تصویر روشنتری از آینده روابط دوجانبه ایران و عراق را نمایش خواهد داد. با این حال آنچه اکنون روشن است اینکه تهران و بغداد هوشیارانه روابط خود را مدیریت میکنند.
انتهای پیام/