به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، انتشارات روایت فتح از قدیمی ترین ناشران در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که مجموعه شش جلدی « اینک شوکران» را که روایتی از زندگی شهدای هشت سال جنگ تحمیلی است, به چاپ رسانده است. در این گزارش به معرفی این آثار می پردازیم؛
اینک شوکران ۱: منوچهر مدق
این کتاب به روایت فرشته ملکی (همسر شهید منوچهر مدق) و به قلم مریم برادران است که در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات روایت فتح چاپ گردید. اکنون چاپ سی و یکم کتاب منوچهر مدق و با ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب ۹۰۰۰ تومان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
منوچهر زل زد به چشمهای فرشته. از پس زبانش که بر نمیآمد. فرشته چشم هایش را دزدید و گفت: «این که این همه فکر ندارد. معلوم است، من.» منوچهر از ته دل خندید. فرشته گردنبدنش را که منوچهر سر عقد گردنش کرده بود، بین انگشتانش گرفت و به تاریخ (۲۱ بهمن ۵۷) که منوچهر داده بود پشت آن کنده بودند، نگاه کرد. حالا احساس میکرد اگر آن روز حرفهای منوچهر برایش قشنگ بود، امروز ذره ذره وجود او برایش ارزش دارد و زیبا است. او مرد رویاهایش بود؛ قابل اعتماد، دوست داشتنی و نترس.
اینک شوکران ۲: مصطفی طالبی
این کتاب به روایت مژگان کشاورزیان (همسر شهید مصطفی طالبی) و به قلم مرجان فولادوند است که در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات روایت فتح چاپ گردید. اکنون چاپ هشتم کتاب مصطفی طالبی و با ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب ۶۵۰۰ تومان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
به همه گفته بودم طلا نمیخواهم. هدیه سر عقد هم قبول نمیکنم. سفره عقد را توی اتاق خودم انداخته بودند؛ بین تخت و میز تحریرم. آیینه گرفته بودیم,، اما شمعدان نه، به چه دردی میخورد. توی باغ خبری نبود. نه چراغانی، نه صندلیهای مخمل تاشو یا رومیزیهای مکلون قرمز. کسی نبود، فقط خواهرها و برادرها بودند. مادرم اصلا نیامد؛ بیمارستان بود. وقتی داشت پردههای تازه اتاقم را میزد، افتاد.
اینک شوکران ۳: ایوب بلندی
این کتاب به روایت شهلا غیاثوند (همسر شهید ایوب بلندی) و به قلم زینب عزیز محمدی است که در سال ۱۳۸۷ توسط انتشارات روایت فتح چاپ گردید. اکنون چاپ دهم کتاب ایوب بلندی و با ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب ۹۰۰۰ تومان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
از سر شب یک بند باران میبارید. مامان، بزرگ ترها را دعوت کرده بودتا جلسه خواستگاری رسمی باشد. زنگ در را زدند. آقاجون در را باز کرد. ایوب فرمان موتور را گرفته بود و زیر شرشر باران، جلوی در ایستاده بود. سلام کرد و آمد تو. سر تا پایش خیس شده بود. از اورکتش آب میچکید. آقای مدنی و خانواده اش هم جدا و با ماشین آمده بودند.
اینک شوکران ۴: محمد علی رنجبر
این کتاب به روایت مرضیه کازرونی (همسر شهید محمد علی رنجبر) و به قلم زهره شریعتی است که در سال ۱۳۹۰ توسط انتشارات روایت فتح چاپ گردید. اکنون چاپ چهارم کتاب محمد علی رنجبر و با ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب ۹۰۰۰ تومان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
رمز موفقیت کارهایش همین مشورت بود. بهترین راه و روش را انتخاب میکرد و تصمیم میگرفت. این طور نبود که هر کاری خودش خواست، بدون توجه به نظر دیگران انجام دهد. در محل کار هم با ارباب رجوعش خیلی مهربان بود و برخورد خوبی داشت. گاهی با موتور خواهرزاده اش میرفتیم پارک. گاهی هم منزل اقوام سر میزدیم و سر راه هم خرید میکردیم. عصرها زیاد در خانه نمیماندیم و بیرون میرفتیم.
اینک شوکران ۵: سعید جان بزرگی
این کتاب به روایت زهرا صبری (همسر شهید سعید جان بزرگی) و به قلم هاله عابدین است. اکنون چاپ چهارم کتاب سعید جان بزرگی و با ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب ۶۵۰۰ تومان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
محمد صادق راه رفتن را با گل وسط قالی یاد گرفت. بلند میشد و آن قدر دور گل قالی میچرخید تا سرش گیج میرفت و زمین میخورد. یک بار که شمردم, ۵۳ بار دور گل چرخید. نوه پسری بود و همه برای راه رفتن و اداهایش ضعف میکردند. خوشحالی همه یک طرف، خوشحالی سعید هم یک طرف. برای شیرین کاریهای محمد ضعف میکرد.
اینک شوکران ۶: حسین شایسته فر
این کتاب به روایت راضیه بوباش (همسر شهید حسین شایسته فر) و به قلم عالیه سادات حسینی است. اکنون چاپ سوم کتاب حسین شایسته فر و با 1100 نسخه توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. قیمت این کتاب 7000 تومان است.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
حسین, تنها آمد خواستگاری. آن هم نه یک بار؛ دو سه مرتبه. وقتی ازش می پرسیدم« چرا با مادرتان نمی آیید؟» می گفت« به مادرم گفته ام. می خواهم اول خودم به نتیجه برسم. بعد ایشان را هم می آورم.» پدرش سال ها قبل از دنیا رفته بود. اولین روزی که دیدمش کت و شلوار سغید و مرتبی تنش بود. موقع راه رفتن دستش را به دیوار می گرفت و پاهایش را تقریبا روی زمین می کشید. حرف زدنش هم کمی لکنت داشت؛ ولی هیچ کدام از این ها, اندازه موهای نداشته جلوی سرش به چشم نیامد.
انتهای پیام/