به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.

زوایای پیدا و پنهان برجام اروپایی/علل مردودبودن افزایش یارانه‌ها/هشدار سقوط در شکاف طبقاتی/استیضاح ترامپ به نفع ایران است؟

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور بیستم و نهم دی ماه به شرح زیر است:


 به معجزه عادت داریم

جعفر بلوری در یادداشت امروز کیهان با عنوان " به معجزه عادت داریم " نوشته؛ «معجزه» دروغ نیست. منحصر به زمانی خاص و دوران دور گذشته هم نیست. معجزه می‌تواند هر روز و هر جایی رخ بدهد. اصلا همین جمهوری اسلامی خودمان، به معجزه دیدن عادت دارد. از نحوه وقوع انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام عزیز بگیر تا نتیجه جنگ تحمیلی و همین جنگ ناجوانمردانه اقتصادی و چگونگی مقاومت در برابر تحریم‌هایی که به قول رئیس‌جمهور آمریکا تاکنون علیه هیچ کشوری وضع نشده، کم از معجزه ندارند.  در جنگ ۸ ساله با بیش از ۴۰ کشور دنیا به طور مستقیم و غیر‌مستقیم درگیر بودیم آن هم با دست‌های تقریبا خالی. امروز هم ترامپ می‌گوید، شدید‌ترین تحریم‌های بشری را علیه ایران وضع کرده‌ایم، تحریم‌هایی که به گفته کارشناسان خارجی، حتی بزرگ‌تر از آمریکا هم توان تحملش را ندارد.

نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی / به معجزه عادت داریم /انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسبات غرب / سکوت در حیات، نقد در پساحیات!
 
یک کشور، فقط یک کشور را نام ببرید که این گونه ناجوانمردانه و ظالمانه تحت فشار سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و رسانه‌ای قرار گرفته باشد، اما به قول رسانه‌ها و اندیشکده‌های ریز و درشت غربی، این طور قدرتمند شده و در منطقه نفوذ و محبوبیت بی‌سابقه‌ای داشته باشد. مگر حریفِ داعش شدن، کم چیزی است؟! فراری دادن آمریکا از منطقه و به استعفا واداشتن سه وزیر اسرائیلی، آمریکایی و سعودی در کمتر از یک ماه مگر، کار کوچکی است؟! اصلا این همه دشمنی و قشون‌کشی آمریکا برای مهار ایران، معنایی جز این دارد که «حریفش قَدَر است؟!» رسانه‌های نام آشنای وال استریت ژورنال، سی‌ان‌ان، نیویورک تایمز، تاکس اشپیگل، گاردین، رویترز و... از جمله رسانه‌های غربی هستند که طی هفته‌های گذشته از زوایای مختلف به دشمنی‌ها و ائتلاف‌سازی‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران پرداخته و هر یک با تحلیلی متفاوت به نتایجی مشترک رسیده‌اند: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.» یا «ایران پس از ۴۰ سال به یک قدرت بزرگ منطقه تبدیل شده است».
 
اما چرا چنین است؟ چرا تابستان داغ‌شان، نگرفت؟ چرا این همه تحریم ظالمانه، نمی‌توانند به نتیجه مطلوب برسند؟ آیا دلیل شکست پی‌در‌پی دشمن، فقط آگاهی و هوشیاری مردم، قدرت کشور و توانایی نظامی و موشکی ماست؟ آیا دولتی داریم که، توطئه‌های دشمن را به موقع شناسایی و خنثی می‌کند؟! این دولت که رئیس‌جمهور آمریکا را مودب می‌دانست. طی تقریبا ۶ سال گذشته هم، تا توانست تلاش کرد به همین کشور‌های آمریکا، فرانسه و انگلیس نزدیک شود. اصلا این دولت مگر با این چند کشور، دشمنی کرده است؟! پس موضوع چیست؟
 
به این سؤال‌ها می‌توان از زوایایی گوناگون پاسخ داد. مثلا، دشمن هزینه و فایده کرده و دیده، در صورتی که دست از پا خطا کند، هزینه سنگین و جبران‌ناپذیری خواهد پرداخت. یا به قول نویسنده نیویورک تایمز، بسیاری از کشور‌هایی که در کنار آمریکا علیه ایران قرار گرفته‌اند، ضعیف هستند و توان یک اخم ایران را هم ندارند. یا مثلا، چون اسرائیل در تیررس موشک‌های ایران و متحدانش است، ریسک نمی‌کنند. می‌توان از داشتن رهبری بی‌نظیر در ایران گفت و یکی از مهم‌ترین دلیل ادامه این انقلاب اسلامی را، پرچمداری رهبر معظم انقلاب دانست.
 
همه این‌ها قبول، همه این‌ها موثرند. اما گاهی تصور می‌کنم، پاسخ‌های دیگری هم وجود دارند که از محاسبات امثال من، به دور است. بخوانید:
 
درست در اوج دشمنی‌های همین چند کشوری که بالا نام بردیم و رژیم صهیونیستی، در آستانه نشست پر سر و صدا و ضدایرانی لهستان، در اوج بدعهدی‌های خارجی و بی‌تدبیری‌های داخلی، فرانسه گرفتار جلیقه زرد‌ها می‌شود، دولت آمریکا تعطیل و طرح برگزیت در انگلیس زمین می‌خورد. شورش‌های فرانسه را به لحاظ شکلی و ساختاری «بی‌سابقه» عنوان کرده‌اند؛ تعطیلی دولت آمریکا را هم که به بیکاری ۸۰۰ هزار کارمند و اعتصاب و اعتراض‌های کارگری منجر شده، به لحاظ طول زمان، «بی‌سابقه» می‌نامند و بحران پیچیده برگزیت که به گفته «ترزا می» ظرفیت تجزیه بریتانیا و حتی فروپاشی اتحادیه اروپا را دارد را هم «بی‌سابقه» گفته‌اند. اسرائیل هم یکی از رسوا‌ترین شکست‌های تاریخ نحس ۷۰ ساله خود را ظرف تنها ۴۸ ساعت از حماس طی همین ایام است که می‌خورد. صهیونیست‌ها می‌گویند، در یکی از بدترین و آسیب‌پذیر‌ترین شرایط خود قرار دارند و آمادگی روبه‌رو شدن با جنگی دیگر را ندارند.
 
آل‌سعود هم، گرفتار پرونده‌ای می‌شود که بن‌سلمان را، تا مرز «خدا‌حافظی با پادشاهی» به پیش می‌بَرَد، آن هم با قتل یک خبرنگار! رژیمی را که، جنایت‌های وحشیانه در یمن نتوانسته بود به این نقطه برساند، قتل یک خبرنگار به آن نقطه می‌رساند! بد نیست این را هم اضافه کنیم که یکی از قوی‌ترین احتمالات درباره چرایی تکه‌تکه کردن جمال خاشقجی به دستور بن سلمان، این است که، او به خبرنگار گاردین گفته بود، شبکه تلویزیونی ضدایرانی «ایران اینترنشنال» را آل‌سعود به راه انداخته است! رسوایی بن سلمان، اینجا به شکلی به ایران مرتبط می‌شود! گفتنی است مدیر شبکه ضد ایرانی ایران اینترنشنال، آقای رمضان‌پور، معاون فرهنگی و فراری وزیر ارشاد دولت اصلاحات است! قتل خاشقجی فقط بن سلمان و طرح‌های نمایشی اصلاحاتش را «رسوا» نکرد، جریان‌های سیاسی داخلی ایران را هم که، تلاش می‌کنند با الگو قرار دادن «بن سلمان» و «کیم جونگ اون» فشار‌های آمریکا علیه ایران موثر واقع شود را هم رسوای خاص و عام کرد. نکرد؟ سری به گزارش‌های آن روزنامه زردی بزنید که تیتر زد «امضای کری تضمین است» (!)
 
در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی هستیم. تمام توانایی خود را به میدان آورده‌اند تا جمهوری اسلامی ایران ۴۰ سالگی‌اش را جشن نگیرد. از داخل به یک شکل و از خارج هم به شکلی دیگر. در شبکه‌های اجتماعی هم به یک شکل. در داخل دستاورد‌ها را زیر سؤال می‌برند و می‌گویند، «در این ۴۰ سال که کاری نکرده‌ایم» تا نتیجه بگیرند «نباید جشن بگیریم» و از خارج هم همین مفهوم را با ادبیاتی «رو»‌تر می‌گویند. غافل از اینکه، خداوند متعال، تنها حکومت شیعه جهان را که چشم امید مظلومان جهان به آن دوخته شده، با وجود تمام کاستی‌ها! خیانت‌ها و مشکلات تنها نگذاشته و نمی‌گذارد تا اینکه ان‌شاءالله، «لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون».
 
 
نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی
 
سید جلال ساداتیان کاردار اسبق ایران در انگلستان در یادداشت امروز ایران با عنوان " نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی " با اشاره به نشست ضد ایرانی ماه آینده در ورشو پایتخت لهستان نوشته؛ دولت آمریکا در شرایطی که کشور‌های اروپایی در تداوم مواجهه بر سر برجام تلاش خود برای نهایی کردن سازوکار مالی مبادلات اقتصادی با ایران را شدت بخشیده‌اند، می‌کوشد ناکامی‌های گذشته را با برگزاری یک نشست بین‌المللی جبران کند. آمریکا در حالی از توافق هسته‌ای خارج شد که پیش‌تر تصور می‌کرد با خروج خود، ایران هم مقابله به مثل و این شرایط را برای آمریکا آسان خواهد کرد تا بتواند اجماع مجددی را مثل قبل از برجام علیه آن فراهم کند. اما این اتفاق نیفتاد بلکه برعکس اروپایی‌ها حداقل از نظر سیاسی موضع جدی‌ای در مقابل آمریکا گرفتند و نه یک بار بلکه چند بار هم در کلام فدریکا موگرینی و هم در بیانیه‌ها و اظهار نظر‌هایی که سران سه کشور طرف توافق ابراز کردند کاملاً در مقابل آمریکا ایستادگی کردند یعنی بیانیه‌های سیاسی آن‌ها نشان می‌داد با هدف دفاع از اعتبار و امنیت خودشان با عهدشکنی مستقیم آمریکا و زیرپا گذاشتن یک قطعنامه بین‌المللی قاطعانه ایستاده‌اند. مقاومتی که عملاً آمریکا را در صحنه بی‌المللی تنها و منزوی کرد.
 
نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی / به معجزه عادت داریم /انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسبات غرب / سکوت در حیات، نقد در پساحیات!

بارزترین نمونه شکست آمریکا در پیگیری رویکرد ضد برجامی‌اش در خلال نشست شورای امنیت با ریاست دونالد ترامپ و همزمان با برگزاری نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل اتفاق افتاد. جایی که ترامپ تصور می‌کرد می‌تواند جلسه شورای امنیت را کاملاً علیه ایران با ریاست خودش اداره کند، اما شکست خورد و همه شورای امنیت علیه او موضع گرفتند. خب این‌ها شکست‌هایی بود که حتی موجب برکناری نیکی هیلی شد و باعث شد تا آن‌ها در جست و جوی جبران چنین شکست‌هایی باشند.

آمریکا در امتداد سیاست فشار علیه ایران تصمیم به برگزاری اجلاسی در لهستان گرفته که تمرکز اصلی آن بر موضوع ایران است. لهستان در کنار جمهوری چک جزو متحدین نزدیک آمریکا به شمار می‌آید. سیاست آمریکایی‌ها که بر این تصورند با گردآوردن سران اروپایی، آفریقایی و آسیایی می‌توانند یک جمع ضد ایرانی را تشکیل دهند، دو وجه دارد؛ از یک سو کشور‌های همراه با سیاست ضد ایرانی خود را متشکل‌تر و هماهنگ‌تر از گذشته نموده و در نتیجه مسیر عملیاتی کردن خواسته‌های خود را هموارتر می‌کنند و از سوی دیگر می‌کوشند تا یک قدرت‌نمایی علیه کشور‌های اروپایی حامی برجام داشته باشند. اما با توجه به شرایط یاد شده به نظر نمی‌رسد که دولت آمریکا به خواسته‌های خود از برگزاری نشست لهستان دست یابد. این در حالی است که بر عکس این نشست می‌تواند شکاف میان اروپا و آمریکا را بیشتر کرده و عزم اروپایی‌ها را برای مواجهه تمام قد با آمریکا راسخ‌تر کند. چنان که با انتشار خبر برگزاری این کنفرانس ضد ایرانی، مقام‌های اروپایی با اعلام خودداری از حضور در هر سطحی در این نشست، مخالفت خود را با آمریکا ابراز کرده‌اند؛ بنابراین معتقدم این اجلاس هم غیر از یک جوسازی رسانه‌ای که برای مدت کوتاهی ممکن است برد داشته باشد، حاصل چندانی برای آمریکا نخواهد داشت.

 

انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسبات غرب
 
عباس حاجی نجاری در یادداشت امروز جوان با عنوان " انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسباتی غرب " نوشته؛ مروری بر حوادث و تحولات اخیر و مواضع سران کاخ سفید در مواجهه با ایران اسلامی و دیگر تحولات منطقه، برهم‌ریختگی نظام محاسباتی کاخ‌نشینان ایالات متحده را آشکار می‌کند و نشان می‌دهد که جهان همچنان باید تاوان سردرگمی و بی‌تدبیری‌های گردانندگان این به اصطلاح ابرقدرت جهانی را بپردازد. فارغ از ماجرای اختلاف میان کنگره و کاخ سفید بر سر اختصاص بودجه ۵ میلیاردی دیوارکشی در مرز‌های مکزیک که به طولانی‌ترین تعطیلی دولت فدرال در تاریخ انجامیده است، مواضع و تحرکات مسئولان امریکایی در هفته‌های اخیر در مواجهه با ایران این امر را بیشتر آشکار کرده است. هفته گذشته ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا درحالی به انتظار پاسخ ایران به درخواست مذاکره او نشسته که در صحنه‌ای دیگر وزیرخارجه‌اش صحبت از براندازی همین دولتی می‌کند که باید با کاخ سفید به مذاکره بنشیند یا درحالی برایان هوک، مسئول کمیته ویژه مسائل ایران در وزارت خارجه امریکا و وزیر خارجه از عدم خروج سربازان امریکا از سوریه تا خروج آخرین «چکمه» ایران از سوریه خبر می‌دهند که به دستور ترامپ اولین گروه از سربازان امریکایی مستقر در سوریه از این کشور خارج می‌شوند.
 
نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی / به معجزه عادت داریم /انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسبات غرب / سکوت در حیات، نقد در پساحیات!
 
در همین راستا ادعای ضعف نظام اسلامی در اثر تحریم‌ها توسط این اجاره‌نشین‌های کاخ سفید درحالی مطرح می‌شود که آنچه مستند و مدعای فشار امریکایی‌ها علیه ایران است، بیانگر اقتدار و توانمندی نظام اسلامی است. اثبات اقتدار موشکی ایران در پرتاب ماهواره بر سیمرغ به رغم تهدید کم‌نظیر فرانسوی‌ها و امریکایی‌ها در عین عصبانیت کاخ سفید از گسترش و تداوم نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و تحیر همه قدرت‌های غربی و شرقی از آرامش و امنیت کم‌نظیر ایران به رغم اعمال بی‌نظیرترین تحریم‌ها و تحریکاتی که با سازماندهی گروه‌های ضد انقلاب، با محوریت امریکا، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها صورت می‌گیرد، همه و همه بیانگر این است که این دستگاه محاسباتی به رغم بهره‌گیری از هزاران مرکز اندیشه‌ورزی و اتاق‌های فکر مدعی مدیریت تحولات جهانی، در تحلیل و مدیریت راهبرد‌های غرب در مواجهه با ایران عاجزند و این عجز آن‌ها را وادار به دوره‌گردی‌های ذلیلانه‌ای کرده است که پمپئو، وزیر خارجه این کشور برای جلب همکاری شیخ‌نشین‌های مفلوکی که از حل کوچک‌ترین مسائل داخلی خود عاجزند، به دریوزگی افتاده و از این فرودگاه به آن فرودگاه درپی یافتن متحد برای فشار بر ایران به تکاپو بیفتد.
 
این صحنه‌ها نشان می‌دهد که هیچ‌گاه امریکایی که در مقطعی از تاریخ از درون کاخ سفید جهان را اداره می‌کردند، به این افلاس نیفتاده بودند که وزیر خارجه و پیش از آن رئیس‌جمهورش ناچار به دوره‌گردی در منطقه شوند تا به‌زعم خود ائتلافی را علیه ایران و آن هم برای مهار قدرت و نفوذ آن تشکیل دهند. مقام معظم رهبری در دیدار هفته گذشته خود با مردم قم با اشاره به مصادیق تاریخی این اشتباه محاسباتی استکبار جهانی از ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون و وعده‌های شش‌ماه آن‌ها در فروپاشی نظام اسلامی، ریشه اصلی این اشتباه محاسباتی غربی را در عدم شناخت واقعیت‌های انقلاب اسلامی توسط سردمداران غربی دانسته و واقعیت‌ها و ویژگی‌های حرکت انقلاب اسلامی مردم ایران را عامل اصلی این سردرگمی دانسته و با اشاره به حماسه‌مردم قم در ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ و امتداد آن تا پیروزی انقلاب اسلامی، یادآور می‌شوند: قیام مردم قم صف‌بندی دو دستگاه محاسباتی، صف‌بندی دو نظام معرفتی و صف‌بندی دو الگوی تحلیلی درمقابل یکدیگر را نشان داد، یکی نظام معرفتی لیبرال دموکراسی دروغین پای در گل غربی، یکی نظام معرفتی توحیدی و اسلامی. آن دستگاه محاسباتی امریکا که ایران را آن‌جور می‌بیند با آن محاسبات اول کار امریکایی‌ها که سنای امریکا در اولین ماه‌های پیروزی انقلاب ایران را تحریم کرد و بنا را براین گذاشته که تا پنج ماه دیگر، شش ماه دیگر انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت - این محاسبات آنهاست- این هم دستگاه محاسباتی نظام اسلامی که امام بزرگوار گفت: «صدای خرد شدن استخوان‌های مارکسیسم را دارم می‌شنوم» و یک سال و دوسال بعد همه دنیا صدای خرد شدن استخوان‌ها را شنیدند. ایشان سپس نماد‌های این دو نظام را برشمرده و یادآور می‌شوند: یک طرف انبوهی از ابزار‌های چشم‌پرکن مادی - از نظامی، سیاسی، پولی و امثال این‌ها و یک‌طرف یک قدرت نوظهور معرفتی و تمدنی پرانگیزه، پرتحرک، آینده‌نگر که می‌داند چه می‌خواهد بکند، می‌داند چکار باید بکند و کجا می‌خواهد برود، این‌ها در مقابل هم قرار گرفته‌اند.
 
اما در عین حال آنچه به‌رغم حقانیت حرکت انقلاب اسلامی زمینه‌ساز بروز برخی از آسیب‌ها و ضعف‌ها در کشور گردیده است را باید در عدم باور برخی نخبگان و مسئولان به آن و انفعال و تحیر دربرابر دستگاه محاسباتی غرب دانست که علاوه بر مرعوب شدن در برابر آن‌ها به دلیل در دست داشتن قدرت در کشور منفعلانه سبب نفوذ و اثرگذاری دشمن در داخل شده و فرصت‌های انقلاب اسلامی را به هدر می‌دهند. مقام معظم رهبری در این بیانات با اشاره به عمل این طیف از آنان به‌عنوان عده‌ای غربزده و امریکازده یاد می‌کنند که پُز قدرت محاسباتی و آینده‌نگری امریکایی‌ها را می‌دهند. ایشان متأثر از همین برآورد و عمل خاطرنشان کردند، هر جبهه‌ای که در راه خدا حرکت کند، وعده قطعی و بدون تردید پروردگار درباره نصرت و پیروزی او محقق خواهد شد. همچنان که در طول ۴۰ سال هرجا درست حرکت کردیم، پیروز شدیم و هرجا کوتاهی داشتیم پیروزی حاصل نشد.

 

 سکوت در حیات، نقد در پساحیات!

 محمدعلی وکیلی نماینده مردم تهران در مجلس دهم شورای اسلامی در یادداشت امروز با عنوان " سکوت در حیات، نقد در پساحیات! " نوشته؛ در یادداشت امروز ابتکار با عنوان " چند روزی است که مصاحبه آقای موسوی ‏خوئینی‌ها جنجال به راه انداخته است. ایشان در این مصاحبه، مواضع بسیار تندی علیه مرحوم هاشمی گرفته است. او تقریباً کل حیات سیاسی و مقاطع زندگی هاشمی را به دست داوری خود سپرد و هیچ‏کدام را قابل دفاع ندانست. هرچند بدیهی است که نباید نقد هاشمی را تابو کرد، اما پیدا است که این مواجهه با هاشمی نمی‌تواند درست باشد. مرحوم هاشمی حتماً قابل نقد است و زندگی سیاسی معصومانه‌ای نداشته است. مانند همه شخصیت‌ها، کارنامه او نقاط ضعف هم داشته است. این‌ها نکاتی بدیهی است و نیاز به تاکید ندارد. بر همین اساس، امروز نقد مرحوم هاشمی امر سنگین و گران نباید باشد. دست‌کم هیچ‏کس مانند او در دوران حیاتش نقد نشد و مقابل نقد‌ها تاب نیاورد. با این حال، هر نقدی نمی‌تواند درست باشد و باید نقد‌ها را به کوره ارزیابی انتقادی بُرد تا سره از ناسره تمییز یابد. ارزیابیِ انتقادیِ نقد‌ها نمی‌تواند مخالفت با اصلِ «نقد کردن» قلمداد گردد. هاشمی می‌تواند پس از مرگش نقد شود (همانگونه که پیش از مرگش بیش از همه نقد شد)، اما می‌توان هم پرسید و معترض شد که این دیگر چگونه نقدی است؟ چرا انصاف در آن رعایت نمی‌شود؟ آقای موسوی‏خوئینی‌ها، مرحوم هاشمی را یک «چپ سوپررادیکال» معرفی می‌کند و ادعا می‌کند که او هیچگاه در خط اعتدال نبوده است!

نشست ورشو؛ قدرت نمایی امریکا علیه کشور‌های اروپایی / به معجزه عادت داریم /انقلاب اسلامی و فروپاشی دستگاه محاسبات غرب / سکوت در حیات، نقد در پساحیات!

 اینکه مرحوم هاشمی مانند غالب قریب به مطلقِ انقلابیون در دهه شصت، گرایشات «چپی» داشته را می‌توان با تسامح پذیرفت، اما ادعای اینکه هاشمی با اعتدال بیگانه بوده، بسیار غریب است. مزاج میانه و معتدلِ هاشمی در سیاست، تقریباً از واضحات سیاست در ایران است. چندان میانه‌رو بود که گستره نفوذش و دامنه افرادِ جمع‌ناپذیر در میان حامیانش، بی‌سابقه است. این مسئله از بدیهیات است. البته به طور مطلق امکانِ نظریِ قرائتِ غیرِمعتدلانه از زیستِ سیاسی هاشمی منتفی نیست، اما شایسته‌تر بود اگر قرار است خوانشی شاذ از هاشمی ارائه گردد (چندانکه او را بالمره خارج از خط اعتدال توصیف کرد)، نیازمند احتجاجات به مراتب جدی‌تر و قوی‌تر از آنچه آقای خوئینی‌ها ارائه داد، است. او نمی‌تواند با یک‌دو نقد کهنه بر هاشمی (مانند سکوت او نسبت به برخورد با نهضت آزادی)، و یک‌دو ادعای جدید، اما غریب و اثبات‏نشده، از این ادعای به این‌سان بزرگ دفاع کند.
 
اطلاعات و ادعا‌های جدید او پیرامون مرحوم هاشمی (مانند ادعایی که پیرامون نمازجمعه۷۶ مطرح کرد) به قدری غریب بود که یک نفر نیز از آن دفاع نکرد. بهتر آن بود که بسیاری از این حرف‌ها را در زمان حیات مرحوم هاشمی به او نسبت می‌داد تا سنجش آن راحت‌تر بود. آقای خوئینی‌ها که می‌دانست چند دهه است که مرحوم هاشمی ذیل ترم‌های خاصی تبیین می‌شود و روایت‌هایی که از هاشمی می‌شود چگونه است، چرا در زمان حیات هاشمی این روایات را به چالش نکشید و او را به پاسخ وانداشت؟! طبیعی است که ما اکنون بسیاری از این ادعا‌ها که اینگونه طرح و شرح می‌شوند را چندان جدی نگیریم و برایش ارزش معرفتی قائل نشویم.
 
گاهی شخصی به علت ملاحظاتی در زمان خودش نقد نمی‌شود؛ یا ناتوانی معرفتیِ تاریخی وجود دارد یا هژمون قدرت مانع می‌شود و یا موانع دیگر وجود دارد. اما در مورد مرحوم هاشمی اینگونه نبود. دست‌کم دو دهه است که هرکس اراده کرده است توانسته هاشمی را نقد کند. تخریب و تاختن بر هاشمی در این دهه، راحت‌ترین کارِ ممکن در سیاست بود؛ لذا چندان نمی‌توان دریافت که طرح ادعا‌های غریب پیرامون هاشمی، پس از وفات او، چه توجیهی دارد؟ نه‌تن‌ها پاره‌ای از ادعا‌ها محلِ خدشه است، بلکه حتی نحوه داوری نیز (با فرض صحت همه اطلاعاتِ طرح‏شده) چندان موجه نیست؛ یعنی بدترین تبیین و بدبینانه‌ترین قضاوتی که می‌شد از این ادعا‌ها کرد، همان بود که آقای خوئینی‌ها کرد. این میزان از بدبینی و بی‌انصافی، نمی‌گذارد که مخاطب نقدِ او را بر جای درستی بنشاند و روایت او از هاشمی را سالم قلمداد کند.

 انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار