٤٩‌سال پیش در چنین روزی، برابر ١٥ ژانویه ١٩٧٠ میلادی، سرهنگ معمر محمد عبدالسلام ابومنیار، معروف به سرهنگ قذافی، در لیبی به قدرت رسید

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چیزی که ما و همه مردم جهان از سرهنگ قذافی به خاطر داریم تصویر مردی است پیچیده در پارچه‌های رنگارنگ، با چشمانی بی‌تفاوت و در محاصره دختران جوانی که نقش بادیگاردهای او را برعهده دارند. پاره‌کردن منشور سازمان ملل متحد پشت تریبون مجمع عمومی این سازمان، برپا کردن یک چادر بزرگ به‌عنوان منزلگاه در سفر دیپلماتیک به کشورهای مختلف، پذیرایی از رهبران و رؤسای‌جمهوری کشورهای جهان با شیر شتر، نگارش تعدادی دستورالعمل در کتابچه‌ای با عنوان «کتاب سبز» و استفاده از آن به‌عنوان قانون اساسی لیبی و... تنها بخشی از اقدامات دیوانه‌وار رئیس دولتی است که تمایل داشت او را شاه شاهان و رهبر آفریقا بخوانند.


بیشتربخوانید : بیداری اسلامی «علی عبدالله صالح» را به سرنوشت ۳ رفیق دیکتاتورش پیوند داد + تصاویر


نماد همبستگی یا قدرت؟

سال ها پیش سرهنگ معمر محمد عبدالسلام ابومنیار، معروف به سرهنگ قذافی  آن‌طور که خود می‌خواست نه نخست‌وزیر که رئیس شورای فرماندهی انقلاب لیبی خوانده شد. برای نیل به این منظور نخستین و آخرین پادشاه لیبی یعنی محمد ادریس سنوسی را که از زمان استقلال لیبی از ایتالیا در ‌سال ١٩٥١ بر تخت نشسته بود، با یک کودتای نظامی سرنگون کرد و سنوسی که در زمان وقوع کودتا در ترکیه به سر می‌برد، عازم قاهره شد و تا آخر عمر همانجا ماند. قذافی اما برای لیبی خواب‌های متعددی دیده بود؛ او در ‌سال ١٩٧٧ به ظاهر از ریاست کشور کناره‌گیری کرد و از همه خواست به او تنها به‌عنوان نماد همبستگی لیبی نگریسته شود. ادعایی که تعارفی بیش نبود، زیرا در ادامه نه‌تنها سیطره او بر همه ارکان کشور شدت یافت که جناب سرهنگ مدعی رهبری قاره آفریقا نیز شد!

سیاستمدار صفر و صدی

اعمال قذافی از لحظه ظهور او در عرصه تاریخ سیاسی جهان، هر لحظه و همواره مصداق بارز شنا در جهت خلاف جریان آب بود. چه آن زمانی که برخلاف اکثر اعراب در جنگ ایران و عراق طرف ایران را گرفت و چه آن‌جا که امام موسی صدر چهره برجسته شیعیان جهان را که میهمان لیبی و شخص او بود، ربود. او هرگز خود را در قالب‌ها‌ و سیستم‌های پذیرفته‌شده جهانی تعریف نکرد، هرچند می‌دانست چه زمانی باید دست از خیره‌سری بردارد. قذافی مصداق عینی یک سیاستمدار صفر و صدی بود، چه آن‌که بعد از بمباران خیمه‌اش در باب‌العزیزیه از سوی هواپیماهای آمریکایی و کشته‌شدن دخترخوانده‌اش در جریان این حمله، کاملا از آن سوی بام افتاد و بعد از مدت‌ها بی‌اعتنایی به جهان غرب، ضمن کلید زدن همکاری‌های عمده با کشورهای اروپایی، پای کمیسیون‌های تحقیق سازمان ملل را نیز به لیبی باز کرد. امروز و با توجه به وضع بغرنج سیاسی و اقتصادی لیبی، شاید برخی از مردم این کشور دلتنگ دوران رفاه اقتصادی دیکتاتوری که نفت می‌فروخت و مردم خود را سیر می‌کرد، شده باشند. رئیس‌ حکومتی که آخرین تصویر تلویزیونی به جای مانده از او التماس‌هایی است که به انقلابیون لیبی در شهر سرت می‌کند تا پدر خود را نکشند!

منبع: روزنامه شهروند

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.