حضرت امام رضا (ع) در کتاب طب الرضا اشاره کرده اند که عمر و زندگی بشر دست خداوند است و تمام آفرینش‌ها و مرگ ومیر‌ها از آن نشأت می‌گیرد.

تبارشناسی امزاج چهارگانه بدن از منظر امام هشتم شیعیان (ع)به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در رساله ذهبیه فرموده‌اند: عافیت کامل حیات دائم است، هیچ مرگی بدون مقدمه بیماری و مرض اتفاق نمی‌افتد، پس مرگ عبارت است از انحراف مزاج چنان که زندگی عبارتست از اعتدال، مزاج حتی کسانی که به ضربت و قتل و نظائر آن می‌میرند، تا انحرافی در بدن آن‌ها روی ندهد و تعادل وجود آن‌ها را بر هم نزند مرگ به سراغ آن‌ها نخواهد رفت.

اکنون باید دید این تعادل را چه کسی حفظ می‌کند، به عبارت دیگر حیات و زندگی را کدام نیروئی عطا می‌فرماید.

قدما می‌گفتند مزاج مرکب از چهار طبیعت است گرم و سرد و‌تر و خشک چنان که بدن مرکب از چهار ماده است خون و بلغم و صفرا و سوداء، هر یک از این چهار ماده کم یا زیاد شود طبیعت از اعتدال بیرون می‌رود و در نتیجه نظم مزاج بهم خواهد خورد، امروز معتقدند که اعتدال بدن را تعادل و توازن ویتامین‌ها حفظ می‌کند هر کدام از آن‌ها کم شود یا نسبت به دیگران زیاد شود نظم بدن از دست می‌رود برای اینکه این تعادل محفوظ بماند اول باید دید عناصر واقعی ترکیبی بدن و مزاج چیست، آیا همین‌ها است که تاکنون کشف شده یا غیر از این‌ها است و یا مواد دیگری به اضافه این‌ها است، سپس باید نگریست که هر کدام در چه حد و به چه مقدار لازم است، آیا اختلاف شغل، اختلاف مکان، آب و هوا، اختلاف زمان، سن، اختلاف در وراثت‌های جسمی و روحی از آباء و اجداد، اختلاف سبک و روش زندگی اخلاق، برخوردها، معاشرت‌ها و هزاران خصوصیات دیگر، آیا این اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی که مردم را از هم ممتاز می‌کند و به هر کس رنگ مخصوص می‌دهد، در اختلاف مقدار مورد احتیاج از عناصر ترکیبی دخالت دارد یا ندارد.

آیا تندرستی و نشاط از مواد مذکوره همان را میخواهد که وجود ترکیبی بدن لازم دارد، یعنی آیا تغذیه ما باید مشتمل بر موادی باشد که بدن ما از همان‌ها ترکیب شده است یا نه، املاح و معدنیاتی که برای ما لازم است بر فرض که به همه وقوف پیدا کرده باشیم آیا کافیست که از هر چیزی آن‌ها را تهیه کنیم یا لازم است مستقیما به سراغ منابع مخصوص برویم.

آیا میتوانیم رابطه هر مرضی را با علت آن بفهمیم بطوری که نقطه تاریکی باقی نماند و در موردی که علت آن را پیدا کردیم مثلا دانستیم که کمبود فلان نوع ویتامین موجب شده است آیا میتوانیم مقدار کمبود را بفهمیم بر فرضی که فهمیدیم آیا ممکن است که مقدار مصرف لازم را بدانیم تا از راه تغذیه جبران کنیم (زیرا بدن ما کسری‌های خود را تنها از راه تغذیه تأمین نمی‌کند راه‌ها و وسائل بسیاری دارد و از جمله فعالیت هائی است که درون خود بدن صورت میگیرد) مثلا خوردن شیر و گندم ویتامین ث. را در بدن رسوب می‌دهد.

برای جبران این کسری چه مقدار لازم است مصرف کنیم و چطور می‌توانیم بفهمیم که چه مقدارش بر اثر خوردن چه نوع از غذا‌ها یا هزاران عوامل دیگر مانند آفتاب و هوا و روحیات و پرخور‌ها و ... در بدن رسوب میکند تا به مقداری از آن مصرف کنیم که جبران این رسوب‌ها را نیز کرده باشد.

این نادانی‌ها و نظائر این‌ها است، این ناتوانی‌ها و هزاران مانند این‌ها است که از بشر هر چه دانا و توانا باشد اقرار به جهل و ضعف می‌گیرد.

مقصود از این گفتار آن نیست که بشر هیچ راهی به حل این مشکلات نمی‌تواند پیدا کند بلکه منظور این است که دانش بشری مانند قدرت او محدود است، انسان نمی‌تواند به همه چیز احاطه پیدا کند و بر همه چیز دست بیابد.

یک گره که به دست ما باز می‌شود هزاران گره دیگر نظر ما را جلب می‌کند، اصولا علم کلید جهل و نادانی بشر است یعنی علم برای آن است که بدانیم چنان که قدرت نیز برای آن است، علم طب نیز برای آن است که بدانیم شفا از خداست، تعادل بدن ما را او می‌تواند نگهداری کند و دانستن مقداری از این علم که میسر ما است، تنها ما را به وظایفی مکلف میکند، ولی نمی‌تواند سلامتی و صلاح زندگی و دوام حیات ما را برای ما ضمانت کند.
 
منبع: قدس آنلاین

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.