یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامههای و جراید سراسر کشور بیستم دی ماه به شرح زیر است:
کاسهای که زیر نیم کاسه بود!
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشت امروز این روزنامه با عنوان " کاسهای که زیر نیم کاسه بود! " نوشته؛ داستان دروغین شکنجه اسماعیل بخشی یکی از افراد بازداشتی در ماجرای اعتراضات هفت تپه بلافاصله پس از مطرح شدن از جانب وی به خبر برجسته روزنامههای زنجیرهای و سایتها و شبکههای مجازی و رسانههای بیرونی تبدیل شد! این حجم انبوه از پوشش خبری به ادعای یک بازداشتی آنهم یکماه پس از آزادی وی به وضوح از هماهنگی قبلی رسانههای بیرونی و دنبالههای داخلی آنها حکایت میکرد. ماجرا تا آنجا پیش رفت که رئیسجمهور دستور رسیدگی صادر کرد! رئیسقوه قضائیه اعلام کرد در صورت صحت این ادعا با متخلف برخورد میشود! فراکسیون امید از مسئولان وزارت اطلاعات خواست برای بررسی این ادعا به مجلس بیایند! رئیسمجلس با بررسی ادعای شکنجه اسماعیل بخشی در کمیسیون امنیت ملی موافقت کرد! و... در فاصلهای کوتاه تمامی دستگاهها و مقامات عالیرتبه نظام برای رسیدگی به این ادعا صف کشیدند و با شمشیرهای آخته به وزارت اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان -ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- تاختند! چرا؟!
یک سوی این ماجرا تهمتی بود که از جانب یک مجرم مطرح شده بود و در سوی دیگر ماجرا سربازان گمنام و فداکار وزارت اطلاعات قرار داشتند که همگان بارها و بارها، ایمان و صداقت آنان را آزموده بودند. سربازان گمنامی که جان خویش بر کف گرفته بودند تا امنیت و جان و مال و ناموس مردمان از کف نرود. کدام انسان عاقل و فرهیختهای در اولین نگاه- تاکید میشود در اولین نگاه- ادعای یک مجرم را بر جماعتی مؤمن و صادق ترجیح میدهد؟! خداوند تبارک و تعالی در آیه دوازدهم سوره نور، مسلمانان را به این علت که با شایعهپراکنی منافقان نسبت به برخی از افراد مؤمن دچار سوءظن شده بودند، به شدت ملامت و توبیخ میکند و خطاب به آنان میفرماید: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ... چرا هنگامىکه آن [بهتان]را شنیدید مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند این بهتانى آشکار است». آیا سران محترم سه قوه مشمول این توبیخ نمیشوند و مخاطب ملامتی که در این آیه شریفه آمده است نیستند؟! ممکن است رؤسای محترم دولت و مجلس و قوه قضائیه بگویند که ما درباره ادعای این مجرم آزاد شده قضاوتی نکردهایم و فقط دستور رسیدگی دادهایم که باید گفت: مگر مملکت در و پیکر ندارد و مگر مراکز و دستگاههای خاصی برای بررسی اینگونه ادعاها درنظر گرفته نشده است؟! و با عرض پوزش این پرسش نیز از سران سه قوه در میان است که چرا درباره اخراج دیپلماتهای ایرانی از چند کشور اروپایی و بازداشت چند ماهه یکی از آنان که هنوز هم ادامه دارد دستور رسیدگی سریع صادر نفرمودید؟! و... البته انصاف حکم میکند که گفته شود رئیسمحترم قوه قضائیه ضمن صدور دستور رسیدگی به ادعای مجرم مورد اشاره بر این نکته که حاکی از درایت ایشان است نیز تاکید کرد که «برخورد رسانهها به ویژه رسانههای دشمن با این موضوع نشان میدهد این ماجرا میتواند در ادامه پروژههای تخریبی دشمن علیه نظام باشد».
دیروز معلوم شد که شکنجهای در کار نبوده و اسماعیل بخشی به اعتراف خود و به گواهی اسناد موجود عضو «حزب کمونیست کارگری» بوده و ماموریت گروهکی او، ایجاد آشوب و برپایی اعتراضات کارگری بوده است و با این منظور سعی در بهرهبرداری از مطالبات برحق تاکید میشود مطالبات برحق کارگران مظلوم هفت تپه داشته است. توضیح آنکه «حزب کمونیست کارگری» یکی از گروهکهای وابسته به تروریستهای «کومله» است.
اکنون سؤال این است که آیا نباید مجرم مورد اشاره و سایر تهمتزنندگان به سربازان جان برکف وزارت اطلاعات تحت تعقیب قرار بگیرند؟ آنها نه فقط به سربازان گمنام و فداکار وزارت اطلاعات بلکه به کل نظام تهمت زدهاند.
از فراکسیون امید و برخی از نمایندگان دیگر مجلس و روزنامههای زنجیرهای و بیبیسی و صدای آمریکا و رادیو صهیونیستی زمانه و امثال آنها انتظاری نیست که به اخلاق اسلامی و منافع ملی کمترین توجهی داشته باشند، ولی از مسئولان عالیرتبه نظام این انتظار بود که هوشمندی و درایت به خرج دهند و با مشاهده حجم انبوه هجوم داخلی و خارجی علیه وزارت اطلاعات به این فکر فرو روند که چه کاسهای زیر این نیم کاسه نهفته است؟ آیا تصور نمیفرمایند که تمامی این ماجرا برای آن بوده است که اقدام دیروز اروپا در تحریم وزارت اطلاعات را موجه! جلوه بدهند؟! امید است که بیش از این در چنبره فریب دشمن گرفتار نشده و با جوسازی سریالی دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها زمینه را برای اهداف پنهان دشمن فراهم نیاورند.
شهر تهران را چگونه باید اداره کرد؟
حسین ایمانی جاجرمی استاد دانشگاه در یادداشت امروز ایران با عنوان " شهر تهران را چگونه باید اداره کرد؟ " نوشته؛ نشست حناچی شهردار تهران با تعدادی از شهرداران پیشین پایتخت همراه با طرح پرسش مهمی از سوی شهردار بوده است: «اگر جای من بودید، چگونه تهران را اداره میکردید؟» البته اعضای جلسه قبلاً جای شهردار بودهاند و نحوه پاسخ آنها به این پرسش، کارنامهای است که بد یا خوب از خود به جا گذاشتهاند. شاید شهرداران پیشین بتوانند از فرصتهای از دست رفته و کارهایی که با رفتن آنها ناتمام ماند نکاتی را بگویند و توصیههایی هم برای برخی کارها داشته باشند، اما اگر از شهروندان تهرانی در این زمینه پرسش شود، به احتمال زیاد به موضوعات و مسائلی اشاره خواهند کرد که تمامی شهرداران پیشین، حتی شهرداران پیش از انقلاب هم از عهده آنها برنیامدند و به قول معروف در برابرشان سپر انداختند. در این نوشتار مروری بر این مسائل خواهیم کرد و در پایان هم اشاره به مدل مناسب اداره پایتخت. من در یادداشتهایی تعدادی از مهمترین مسائل تهران را که مقابل شهردار خواهند بود مانند یافتن منابع درآمدی پایدار، اهمیت حل مسائل شهر تهران در قالب مجموعه شهری تهران یا منطقه اَبر شهر تهران، تابآوری شهری و اهمیت بازسازی سرمایه اجتماعی شهرداری را طرح کردهام و در این یادداشت تلاش میکنم تعداد دیگری از مسائل تهران را بیان کنم.
پیش از آن جالب است که بدانیم مرور تاریخ تهران نشان میدهد که عموماً حل مشکلات این شهر از سوی حاکمان وقت در قالب تغییرات کالبدی و به شکل پروژهای صورت گرفته است. چند مثال در این زمینه میتواند گویا باشد: تخریب حصار طهماسبی و ساخت حصار جدید در عهد ناصرالدین شاه قاجار به تاریخ ۱۲۴۶ خورشیدی، تخریب حصار ناصری و دروازههای پایتخت در سال ۱۳۱۱ به دست کفیل وقت بلدیه تهران، پروژه جاه طلبانه و ناکام مانده ساخت شهستان پهلوی به عنوان مرکز اداری جدید پایتخت در دهه ۱۳۵۰ در تپههای عباس آباد، و بالاخره تکمیل شبکه بزرگراهی، دو طبقه کردن اتوبان صدر و به زیر ساخت و ساز شدید بردن زمینهای ذخیره منطقه ۲۲ در دوران اخیر و البته پروژه ناکام مونوریل تهران. انصاف حکم میکند به احداث شبکه مترو به عنوان یک دستاورد موفق هم در تهران اشاره کرد که توانست بخشی از مشکلات رفت و آمد در تهران و حومه را حل کند و اتفاقاً توفیق آن نشان میدهد که اگر مشکلات به درستی شناسایی شوند و دانش محلی با دانش بینالمللی تلفیق و همکار شوند و با حمایت دولت میتوان به کاهش مشکلات پایتخت امیدوار بود.
با وجود این تداوم ابر چالشهای تهران مانند شکست طرحهای جامع تهیه شده برای آن از اولیناش که محصول دست فرمانفرمائیان و گروئن بود تا آخرینش که وعده برنامهریزی راهبردی میداد، شکلگیری شبه- منطقه شهری تهران-کرج و تشدید مشکلات تهران و مراکز سکونتگاهی اطراف آن، استمرار مهاجرت جمعیت از مناطق پیرامونی به منطقه تهران و افزایش فشار بر زیرساختها و خدمات شهری، چون حمل و نقل عمومی، نشان میدهد موضوعاتی اساسی تری هستند که نگاه پروژه مبنای توانایی شناسایی و حل آنها را ندارد و تا آن موضوعات به سامان نرسند، نمیتوان چندان امیدی به حل مشکلات پایتخت در زمانی نزدیک داشت. یکی از مشکلات تهران این است که حقوق مردم ساکن در آن شناسایی، تعریف و به رسمیت شناخته نشده است. شهرهای توسعه یافته سندی به نام «منشور شهر» یا City Charter دارند که مانند قانون اساسی شهر است و حقوق و وظایف شهروندی و مسئولیتهای حکومت شهری در آن منشور آمده؛ ما هنوز چنین چیزی نداریم و حقوق شهروندان معلوم نیست. به عبارت دیگر مشخص نیست که حقوق شهروندان چیست؟ و شهروند چنین حقوقی را با فرض وجود باید از چه کسی و نهادی مطالبه کند. شهر بین دستگاههای مختلف تکه و پاره شده و شهرداری و شورا تمام مسئولیت شهر را بر عهده ندارند. در چنین وضعیتی مردم در میان چرخ دندههایی که با هم هماهنگ نیستند له میشوند. تا زمانی که تکلیف حقوق مردم و حق آنها به شهر مشخص نشود، نمیتوان انتظار داشت که شهروندان در مواقع نیاز به یاری شهرشان برخیزند.
تهران مسائلی دارد که زندگی را برای مردم سخت میکند. شهر برنامهریزی درستی ندارد. رشد سکونتگاهها بر اساس برنامهریزی قبلی نبوده و زیرساختها با جمعیت تناسب ندارد. فاصله و تأخیری که بین خدمات و اسکان وجود دارد همیشه موجب نارضایتی است. تمام اینها قابل حل بود اگر میپذیرفتیم سازمان قدرتمندی تهران را اداره میکرد. امروز نظم شهر از بین رفته و تهران به یک کارگاه بزرگ تبدیل شده و هر کسی و مقامی، بویژه در حوزه ساخت و ساز، تقریباً هر کاری که دلش خواسته، با پرداخت پول، انجام داده، وضعیتی که در مخیله لیبرالیستیترین نظامهای اداره شهر هم نمیگنجید، ولی مسأله این است که همه چیز را نمیتوان با پول خرید، مدنیت، احترام به قانون و نوعدوستی از این دسته مسائل هستند. این بینظمی به زندگی اجتماعی نیز سرایت کرده است. اساس یک شهر مدرن نظم داشتن و منطقی بودن است. شهر تقریباً قابلیت مدیریت خود را از دست داده است و شهردار به عنوان بالاترین مقامی رسمی محلی، شهر را اداره نمیکند. دهها و صدها بازیگر مختلف داخل شهر وجود دارند. از سازمانهای دولتی و شبه دولتی گرفته تا آدمهای عادی، چون موتور سواران، که از شهر بدون هیچ برنامهریزی قبلی و هماهنگی منافع میگیرند، اما خدمتی به آن نمیرسانند. وقتی در شهری منافع خُرد جایگزین منافع عمومی شود چنین وضعیت آشفته و بینظمی پیش خواهد آمد. از همین رو اولین اقدامی که به شهردار میتوان توصیه کرد این است که در پرتو نگاه حق مبنا، تکلیف اداره شهر را روشن کند و مسئولیت کامل اداره امور محلی را برعهده گیرد و با اتکا به قانون و حمایت شهروندان و مقامات دولتی آگاه، انضباط و نظم را بر جریان اداره شهر حاکم سازد و بالاترین اولویت برای او حقوق عمومی مردم باشد.
قم، سرچشمه و پشتوانه معنوی انقلاب
حسین رشوند کارشناس مسائل سیاسی در سرمقاله امروز جوان با عنوان " قم، سرچشمه و پشتوانه معنوی انقلاب " نوشته؛ موقعیت قم در تاریخ انقلاب اسلامی برکسی پوشیده نیست و کمتر کسی است که از انقلاب اسلامی ایران اطلاع داشته و از نقش قم در این انقلاب بیاطلاع باشد. چه در طول نهضت انقلاب اسلامی و چه پس از پیروزی آن، قم زادگاه حوادث مهم تاریخی بوده است. لیکن دو حادثه بسیار مهم آن از ویژگی خاصی برخوردار است؛ یکی جرقه انقلاب (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) و دیگری آتش انقلاب (قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶) که هر دو در بستر تاریخ این شهر زاده و رشد یافته است. علاوه بر این موارد، حوادث و وقایع تأثیرگذار مهمی نیز بوده است که مردم قم در پیروزی و تحقق آن نقش مؤثری داشتند. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری میفرمایند: «قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است.» رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز به مناسبت سالروز قیام ۱۹ دی ماه ۱۳۵۶ در دیدار هزاران نفر از مردم قم، فرمودند: «قم سرچشمه اصلی انقلاب و حوزه قم، پشتوانه معنوی برای آن حرکتی است که دنیا را تکان داد و البته ما هنوز در آغاز راهیم.» ایشان با اشاره به برخی اقداماتی که دشمن در ماههای اخیر در رابطه با این پایگاه اصیل انقلاب انجام میدهد، فرمودند: «قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است.»
مردم قم از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی تا امروز، همواره در خط مقدم انقلاب قرار داشتهاند و از همین رو است که دشمن کانون توجه حمله خود را متوجه قم کرده است. آنگونه که رهبری معظم و سکاندار انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم، نگاه افکار عمومی را متوجه این نقشه دشمن کرده و فرمودند: انگیزههایی وجود دارد که فضا و روحیه انقلابی قم را کمرنگ کنند. از کید و مکر دشمن نباید غافل شد. بزرگان و جوانان قم نگذارند دستهای خائن، نقش کانونی قم را در انقلاب کمرنگ کنند. اما سابقه درخشان مردم قم به چند رخداد مهم و عملکرد مثبت آنها در این رخدادها بر میگردد که عبارتند از؛ ایستادگی در مقابل اقدامات ضد دینی پهلوی، پیشگامی در مبارزه با انقلاب سفید شاه، عدم استقبال از محمد رضا پهلوی، حادثه جنایت فیضیه در سال ۴۲ و خروش انقلابی آنها در دفاع از روحانیون، قیام ۱۵ خرداد و قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ و بسیاری از رخدادهای ریز و درشتی که ذکر آن از حوصله یک یادداشت سیاسی – تاریخی خارج است. اما مردم قم در تاریخ انقلاب اسلامی از دو ویژگی برجسته برخوردار بوده و هستند که همین دو ویژگی، تاکنون باعث شده، همواره پایگاه انقلابی قم مورد توجه امامین انقلاب و دلسوزان نظام قرار گرفته و با مشاهده کوچکترین حرکت انحرافی نسبت به آن نگران باشند و در رابطه با آن هشدار دهند. این دو ویژگی عبارتند از؛ ۱- بصیرت، اقدام به موقع و تبعیت از ولایت فقیه، ۲-قیام و حرکت توحیدی و اسلامی در مقابل حرکتهای لیبرال دموکراسی دروغین غربی.
موقعیت قم در تاریخ انقلاب اسلامی برکسی پوشیده نیست و کمتر کسی است که از انقلاب اسلامی ایران اطلاع داشته و از نقش قم در این انقلاب بیاطلاع باشد. چه در طول نهضت انقلاب اسلامی و چه پس از پیروزی آن، قم زادگاه حوادث مهم تاریخی بوده است. لیکن دو حادثه بسیار مهم آن از ویژگی خاصی برخوردار است؛ یکی جرقه انقلاب (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) و دیگری آتش انقلاب (قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶) که هر دو در بستر تاریخ این شهر زاده و رشد یافته است. علاوه بر این موارد، حوادث و وقایع تأثیرگذار مهمی نیز بوده است که مردم قم در پیروزی و تحقق آن نقش مؤثری داشتند. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری میفرمایند: «قم شهر انقلاب و مرکز انقلاب و مادر انقلاب است.»
برخی حرکتهای تاریخسازی که از قم شروع شد و مبنایی گردید تا قیام ملت ایران به سایر بلاد کشیده شود، عبارتنداز؛
۱-ایستادگی در مقابل اقدامات ضد دینی پهلوی
خاندان پهلوی با رویکرد غربگرایانهای که داشتند، به مخالفت با ارزشها و تعالیم اسلامی پرداختند. از جمله اقدامات این رژیم مبارزه با حجاب اسلامی، تصویب لوایحی برای محو اسلام همچون حذف «سوگند خوردن به قرآن» برای نمایندگان و مواردی ازاین قبیل بود که از حدود سال ۱۳۴۰ انجام شد. در مقابل این اقدامات، رژیم زمانی که سعی داشت با زور و قدرت خود این اقدامات را عملی کند، تنها قم و علمای آن بودند که در ابتدای امر به میدان آمده و روحانیون آگاه فریاد مظلومیت اسلام را سردادند که در پیشاپیش این قیام، حضرت امام خمینی (ره) با فریاد وا اسلاما به روحانیون و مردم شریف قم روشنی بخشیدند و مبارزه را آغاز کردند.
۲- مردم قم و مبارزه با انقلاب سفید
در سال ۱۳۴۱ که شاه با سفر به امریکا دستورهای لازم را برای اجرای انقلاب سفید گرفت و در ۱۹ دی از مردم خواست تا در انتخابات نمایشی شرکت کرده و برای اجرای اهداف امریکایی به لوایح پیشنهادی رأی بدهند، باز این شهر مقدس قم با هدایت و رهبری امام خمینی (ره) این رأیگیری را تحریم و به مخالفت با آن پرداخت.
۳-عدم استقبال قمیها از شاه
تاریخ، روحیه حماسی و انقلابی مردم این سرزمین را روزی به ثبت رسانید که محمد رضا در سال ۱۳۴۱ به منظور جلب اعتماد علمای حوزه و فریب مردم به این شهر سفر کرد و پس از آن که در۴ بهمن سال ۴۱ در میدان آستانه از اتومبیل خود پیاده شد، تمامی آرزوهایش را بر باد رفته دید؛ زیرا صحنهای را به نظاره نشست که انتظارش را نداشت. نه تنها از مردم استقبال کننده، کسی را ندید بلکه کارمندان اداری و دولتی و روحانیون نیز به چشم نمیخوردند و سکوتی شگفت بر شهر حکمفرما شده بود. گویا شاه به شهری پر از دشمن قدم نهاده است. از شدت خشم و اضطراب از رفتن به حرم منصرف شد و از همانجا بازگشت.
۴-حادثه جنایت فیضیه در سال ۴۲ و دفاع مردم قم از روحانیون
در دوّم فروردین سال۱۳۴۲ که مصادف با سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) بود، حادثهای دیگر در تاریخ انقلاب شهر قم ورق خورد، مردم و روحانیان عاشق و دلباخته حرم اهلبیت (ع) در مدرسه فیضیه مشغول عزاداری بودند که با حادثهای غمبار روبهرو شدند. عمال دژخیم پهلوی با هجوم وحشیانه و کشتاری بیرحمانه، علما و فضلا را به خاک و خون کشیدند که این جریان باعث خشم ملت علیه شاه و حکومت مستبد او شد و با این کار، سنگری دیگر از سنگرهای رژیم پهلوی را مردم و علمای قم فتح کردند.
۵-قیام ۱۵ خرداد
در حالی که بیش از دو روز از عاشورای سال۱۳۴۲ نگذشته بود که در ۱۵ خرداد همین سال، رژیم سفاک پهلوی، امام خمینی را شبانه دستگیر میکند. مردم قم همین که از موضوع اطلاع پیدا کردند با قلبهای آکنده از غم و اندوه به اطراف منزل امام هجوم آوردند و با سردادن شعار «یا مرگ یا خمینی» خشم و نفرت خود را علیه رژیم ابراز کردند که به راهپیمایی عمومی مبدل شده و مردم در حرم حضرت معصومه (س) تجمع کرده و خواستار آزادی امام میشوند که ناگهان صدای گلولههای نظامیان و رگبار مسلسل آنان موج جمعیت را میشکند و مردان و زنان بیشماری را در خون خود میغلتاند. حضرت امام با اعلام عزای عمومی، نقطه آغاز و بذر آبیاری شده انقلاب شکوهمند اسلامی را با خونهای برزمین ریخته۱۵خرداد اعلام میدارند که سالها بعد به ثمر نشست و در حقیقت این قیام مردم قم و طلاب و روحانیون و علما بود که مبارزه سراسری ملت ایران تا پیروزی نهایی در سال ۵۷ را رقم زد و به همین دلیل این حادثه، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی محسوب میشود.
۶-قیام ۱۹ دی مردم قم
پس از شهادت فرزند برومند امام خمینی (ره) حاج آقا مصطفی در سال ۱۳۵۶، خشم ملت از رژیم ستمشاهی افزون گردید و حکومت در تاریخ ۷/۱۰/۱۳۵۶ اقدام به پخش مقالهای توهینآمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات کرد که در پی این عمل زشت، مردم و طلاب قم خشمگین شده و در۱۹دی تظاهرات شدیدی را بر ضد رژیم پهلوی به راه انداختند که با اقدام مسلحانه رژیم مواجه شده و تعدادی از مردم به شهادت میرسند. با این قیام مردم قم، آتش انقلاب اسلامی برافروخته گشت و برقآسا به دیگر شهرها سرایت کرد و سرانجام منجر به شکست ظالمان و طاغوتیان و پیروزی مظلومان و مسلمانان گردید؛ آنگونه که مقام معظم رهبری، این حرکت مردم قم را چنین تعبیر میفرمایند: «حرکت مردم قم حرکت بسیار اثرگذاری بود و ایران را لرزاند؛ همه دلهای آماده را متوجّه یک فرصتی و یک امکانی و یک حقیقتی کرد و نهضت به راه افتاد.» (۱۹/۱۰/۹۵)
از همین رو ست که مقام معظم رهبری در دیدار روز گذشته خود با مردم قم، تأثیر تاریخی و ماندگار قیام ۱۹ دی و ضعف عمیق دستگاه محاسباتی امریکا و غرب را چنین نشان میدهند و میفرمایند: «رئیسجمهور وقت امریکا در۱۰ دی ۵۶ به تهران آمد و با تمجید اغراقآمیز و دروغین از محمدرضا پهلوی، ایران را «جزیره ثبات» یعنی مایه آرامش خیال امریکا از ایرانِ وابسته و مسئولان نوکرمآب آن، خواند. اما کمتر از ۱۰ روز پس از سفر رئیسجمهور امریکا و تعبیر او از ایران به جزیره ثبات، قیام عظیم مردم قم شکل گرفت و به دنبال آن، قیام مردم تبریز و طوفان انقلاب اسلامی و نابودی رژیم سرسپرده طاغوت محقق شد.»
۷-مجاهدت و ایثار مردم قم در سالهای جنگ تحمیلی و پس از آن
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم قم همواره در بستر حوادث مهم تاریخی قرار گرفتند و پیشاپیش مسائل و حوادث و امتحانهای بزرگ انقلاب مانند همیشه با سربلندی مسیر انقلاب را طی کردند. تا اینکه طی جنگ تحمیلی با تقدیم بیش از ۴۱۳۸ شهید، این ایثار را به اوج خود رساندند و هم اکنون نیز، چون گذشته در کنار کلیه حوادث مذهبی و سیاسی حضور داشته و همواره رهنمون دیگر شهرها و کشورهای آزاده جهان بوده و هستند. با توجه به درسهای قیام مردم قم در تاریخ انقلاب اسلامی و با توجه به تأکید مقام معظم رهبری، باید به این فراز سخنان رهبر انقلاب توجه ویژه داشت: «در این زمانه که انقلاب و نظام با خواست و حمایت مردم شکل گرفته و استمرار یافته، اما مستکبران با وقاحت تمام مردم را به مقابله با همین نظام فرا میخوانند، لازم است مردم در مقابل این تبلیغات ایستادگی و علیه آن حرکت کنند و جوانان با هوشمندی، فضای مجازی را به ابزاری برای زدن تو دهنی به دشمنان تبدیل کنند.» و نیز؛ «باید با درس گیری از این تجربه درخشان و تکیه بر جوانان، تحریم کنونی را به وسیلهای برای کار و تلاش و شکوفایی تبدیل کنیم و با بی نیازی از دیگران به جایی برسیم که آنها نیازمند ایران عزیز باشند.».
تاوان شفافیت را بپردازیم
ژوبین صفاری کارشناس مسائل سیاسی در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان " تاوان شفافیت را بپردازیم " نوشته؛ کلید واژه شفافیت مدت هاست در ادبیات مسئولان به وفور به کار میرود. این مفهوم البته بیشتر از آنکه نمود عملی پیدا کند، تبدیل به یک شوی زینتی در سخنرانیها شده است. شاید بتوان گفت: نمونه بارز شفافیت عملی در ابعاد وسیع، سال گذشته در انتشار کلیات لایحه بودجه نمود یافت که البته حرف و حدیثهای آن در افکار عمومی تا به امسال نیز ادامه پیدا کرده است. تا جایی که سخنان حسام الدین آشنا در خصوص دست و پاهای عجیب و غریبی که در بودجه وجود دارد تبدیل به یک بمب خبری در رسانهها شد. در این بین باید گفت: بازوی اصلی مفهوم شفافیت در کشور گستره شبکههای اجتماعی است که توانسته مسائل را چنان با سرعت در بین مردم منتشر کند که حتی ضرب و شتم دختر ۱۵ ساله توسط پسر جوان توانست در کمتر از دو ساعت باعث دستگیری او شود. این کارکرد اگرچه زیانهایی را به طور طبیعی متوجه طبقات اجتماعی میکند که باید در جای خود آسیب شناسی شود، اما باید گفت که لاجرم بسیاری از رفتارهای مسئولان که تا پیش از این پنهان نگاه داشته میشد، امروز به میدان قضاوت افکار عمومی آورده میشود. این آوردگاه، اما یک حلقه مفقوده تاریخی دارد و آن فرهنگ عدم پذیرش نقد از سوی برخی مسئولان و مردم است.
به طور واضح اگر بخواهیم نبود فرهنگ نقدپذیری را در جامعه واکاوی کنیم باید به مسئله تاریخی فرهنگ کتمان واقعیت و بیان آن در قالب کنایات و استعارات در طول دههها و حتی سدههای گذشته در محدوده جغرافیایی فلات ایران رجوع کنیم. با این حال حتی اگر نخواهیم خود را در معرض مقایسه فرهنگ غربی قرار دهیم که حتی پرتاب کردن تخم مرغ به رئیس جمهوری فرانسه هم با برخوردهای تندی که ما انجام میدهیم، روبهرو نمیشود، اما در گفتمان دینی مورد قبول مسئولان و مردم نیز حضرت علی (ع) خطاب به مردم میفرماید: «از برخورد همراه با ظاهرسازی و مدارا بپرهیزید و خیال نکنید اگر سخن حقی به من گفته شود، قبول آن، بر من سنگینی خواهد کرد و یا اینکه خودبزرگ بین باشم» روش و منشی که علیرغم استفاده مکرر از کلید واژه هایی، چون شفافیت و نقدپذیری باز هم با واکنشهایی، چون ممنوع التصویری افراد، فیلترینگ و... روبهرو میشود. به نظر میرسد در شرایط فعلی باید خاضعانه بپذیریم که قدم گذاشتن در ساحت مسئولیت و با توجه به شرایط عصر حاضر، با گذشته تفاوتهای فراوانی کرده است. امروز دیگر نمیتوان بسیاری از مسائل را با مردم در میان نگذاشت و انتظار داشت اگر مسئلهای پا به عرصه افکار عمومی گذاشت، میشود با بگیر و ببند بتوان منفذهای قضاوت عمومی را بست. شاید بهتر باشد بیش از آنکه رویه تظاهر به نقدپذیری و شفافیت را پی بگیریم، قواعد آن را با تمام تاوانهایش رعایت کنیم. اینکه در نهایت با تمام دشواریهای پذیرش فرهنگ شفافیت، نتیجه به نفع همه مردم و حتی مسئولان خواهد بود شکی نیست. باید بپذیریم که همواره اذهان عمومی را با پنهانکاری، تنها به سمت رجوع آنها به اخبار غیررسمی و آمیخته با دروغ سوق خواهیم داد. اگرچه پذیرش فرهنگ اندیشه مخالف نه تنها در مسئولان که باید توسط مردم نیز نهادینه شود.
انتهای پیام/