به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سراغ علی کاظمی را که میگیریم ما را به مغازه جمعوجوری راهنمایی میکنند. اینجا خبری از ویترین دلبازی که اجناس لوکس را به رخ مشتری بکشاند نیست، اما خبر دادهاند هرماه یک نوعروس با کمک این کاسب خوشنام راهی خانه بخت میشود.
بیشتربخوانید : ازدواج دوم همراه با جهیزیه نو
در نگاه اول اسباب و اثاثیه دندانگیری در قفسههای قدیمی مغازه به چشممان نمیآید، اما خوب که دقت میکنیم میبینیم هر خانواده نیازمند برای خرید همین وسایل خردهریز باید قید خیلی از نیازهای دستاولش را بزند. علی آقا با لحنی که مثل صورت مهربانش حیا و تواضع را یکجا باهم دارد از همکاری و مشارکت همسایههایش برای انجام این کمتر خیر میگوید: «یکی از برکتهای زندگی من این است که همسایه مسجد حسنی هستم. هرروز راه خیران زیادی به این مسجد میافتد. حالا با بیشتر این بزرگواران آشنایی پیداکردهام.تهیه جهیزیه کاری مشارکتی است. خوشحالم که در این کار دستتنها نسیم. خوشبختانه فروشگاه لوازمخانگی دارم و همین این مغازه کوچک را محل مراجعه آدمهای آبرومندی کرده که رازشان را پیش من میآورند.»
پاپیش گذاشتنش برای انجام کار خیر از یک توصیه پدرانه شروع شد. پدر گفته بود از هر دستیبگیری از همان دست به تو برمیگردانند. گفته بود کار کاسب معامله است اما بهترین معامله عهدی است که باخدا بسته شود چون در آن زیانی نیست: «پدرم سواد چندانی نداشت. همه عمر سحرخیز بود. با صدای نماز و قرآن خواندش از خواب بیدار میشدیم. هیچوقت پول و اموال زیادی نداشت اما بیپول هم نمیشد. وجدان آرامی داشت. میگفت برای این است که هر کاری از دستش برمیآید برای دیگران انجام میدهد. آدم اهلدلی بود. به هیچکدام ما سخت نمیگرفت. میگفت دیندار بودن ساده است. کافی است هر چیزی که برای خودت میخواهی را برای دیگران هم بخواهی. آنوقت هم دنیای خودت گلستان میشود هم روزگار بقیه.»کاظمی می گویدتا به حال با همین رویه در تهیه جهیزیه بیش از ۱۰۰ نوعروس مشارکت داشته است:«شغل من این امکان را می دهد که بیش از کاسب های دیگر محله درزمینه تهیه جهیزیه فعال باشم .این توصیه قرآن و اهل بیت است که راه را برای ازدواج جوانان هموار کنیم و یقین دارم که دراین کار خیر و برکت های پیدا و پنهانی هست.»
علی کاظمی همین توصیههای ساده و خودمانی را به گوش گرفته و میگوید از صدقهسر گوشزدهای پدر و دعای خیرش حالا تبدیل به کاسب محبوب محله شده است: «کاسبها و اهالی محلهام خیلی به من لطف دارند. من بهتنهایی نمیتوانم کاری از پیش ببرم. تنها قدمی که برمیدارم این است که تا نیازمندی به من مراجعه میکند خودم را بهجای پدر آبرومند آن عروس خانم میگذارم. همین یک کار میتواند غیرت ما را برای انجام یک کار خیر بسیج کند. اگر همه ما خودمان را اعضای خانواده این نیازمندان بدانیم و احساسشان را درک کنیم حتماً پا پیش میگذاریم و برای حفظ آبرویشان آستین بالا میزنیم. لازم نیست مبالغ بالایی هم هزینه کنیم. این بارها به من ثابتشده که اگر تعداد ما بیشتر باشد و هرکدام گوشهای از یک کار خیر را بگیریم کارها با سرعتی باورنکردنی پیش میرود و همه هم از این روزی پربرکت خیر میبینند.واقعیت این است که الان با وجود این قیمت های بالا خیلیاز این تازه عروس ها و خانواده های شان با دست خالی از بازار برمی گردند .اگر این کمک های جمعی نباشد سن ازدواج همین طور بالاتر می رود و این به نفع جامعه نیست و آسیب های بی شماری را برای خانواده ها و فرزندان شان بوجود می آورد.»
یادآوری خاطرهای همیشه خدا علی کاظمی را برای راهی که در پیشگرفته مصممتر میکند: «بیشتر نیازمندان از طرف هیئتامنای مجد به من معرفی میشوند. مسجد به آنها برگه معرفینامه میدهد تا به من تحویل دهند. یکشب که داشتم کرکره مغازه را پایین میکشیدم مادر و دختر محجبهای از راه رسیدند. رویشان را از من گرفتند و برگه شناسایی نیازمندان را به دست من دادند. بینهایت معذب بودند. بلافاصله کرکره را بالا دادم و درب مغازه را برایشان باز کردم. کلمهای باهم حرف نمیزدند. معمولاً مادر و دخترهایی که برای تهیه جهیزیه به مغازهام میآید دقایق طولانی در مورد اجناس سؤال و جواب میکنند یا باهم مشورت میکنند چه جنس و رنگی را انتخاب کنند. لحظاتی به سکوت گذشت. به مادر دختر گفتم تو خواهر من هستی، دخترت هم از این به بعد مثل دختر خود من است. منت گذاشتید به مغازه کس و کار خودتان آمدید حالا من میروم به کاسب همسایهام سر بزنم تا من برمیگردم شما انتخابهایتان را بکنید.» کاسب خوشنام محله تهراننو میگوید وقتی برگشتم چیزی که دیدم را باور نمیکردم: «آن روزها مسجد تا سقف مبلغ معینشدهای که خیران اهدا میکردند به نیازمندان فیش میداد. با برگهای که آن مادر و دختر در اختیار داشتند میشد اجناس مختلفی تهیه کرد. اما دیدم که آنها تنها به انتخاب ۴ قلم جنس اکتفا کردهام.فکر کردم نمیدانند تا سقف چه مبلغی میتوانند خرید کنند. برای همین شروع به معرفی کالاهای دیگر کردم و گفتم از اینها هم میتوانید ببرید. جوابی که دادند هنوز هم من را منقلب میکند. همچنان باحیا و سربهزیر گوشهای از مغازه ایستاده بودند. گفتند میدانیم که باقی همسایههای نیازمندمان هم برای تهیه این اجناس پیش شما میآیند. ما همین چند قلم را کم داشتیم. باقیاش بماند برای آنهایی که کارشان لنگ این اجناس مانده است. چند لحظه خشکم زد.بعد از رفتنشان به این فکر میکردم که اگر همه ما چنین روحیهای داشته باشیم و ملاحظه بقیه را بکنیم دنیا بهکل تغییر چهره میدهد و روزگار جور دیگری میچرخد.»
همهکارهای گروه ارزیابی وضعیت نیازمندان با فعالیتهای داوطلبانه سهیلا پیش میرود. او سالهاست بعد از نماز جماعت پشت میز دفتر ۶ متریاش که گوشهای از مسجد حسنی قرارگرفته مینشیند و به پروندههای نیازمندان رسیدگی میکند. سهیلا سالاری میگوید علی کاظمی بازوی راست خیران برای تهیه جهیزیه نوعروسان نیازمند است و تابهحال در تهیه و تکمیل جهیزیه بیش از ۱۰۰ نوعروس مشارکت داشته است: «مغازه علی آقا خیلی کوچک است اما همه ما او را بادل دریاییاش میشناسیم. ایشان تعصب ویژهای به فروش کالای ایرانی دارند و به مشتریانشان هم توصیه میکنند برای مایت از کارگر ایرانی این کالاها را خریداری کنند. ایشان در هدیه اجناس مغازهشان به خانوادههای نیازمند خسّت به خرج نمیدهند و با آنها طوری رفتار میکند که انگار به مغازه خویشاوند خودشان آمدهاند.»
انجام کار خیر در محلهمان بیحضور علی آقا لنگ میماند. از اعضای هیئتامنای مسجد حسنی این را میگوید و به مسئولیتپذیری کاظمی اشاره میکند: «اینکه میگوییم ایشان نیازمندان و بهویژه نوعروسها را مثل دختر خودشان میدانند شعار نیست. یکبار شاهد این بودم که خانوادهای رنگی از سرویس آشپزخانه را میخواستند که در مغازه ایشان موجود نبود. بین مادر و دختر بحثی شد و چهره دختر جوان در هم رفت. علی آقا که متوجه شد باقی وسایل آن دخترخانم بارنگی که میخواهد هماهنگ است بلافاصله به یکی از همصنفیهایش تماس گرفت و از او درخواست کرد آن کالا یارا بستهبندی کند و با پیک برایش بفرستند. خیلی راحت میتوانست بگوید همین است که هست، اما برای شادی بیشتر آن نوعروس این کار را کرد و وقتی آْن اجناس به دستش رسید درست مثل همان دختر ذوق داشت. خیران و اعضای هیئتامنای مسجد روی ایشان حساب ویژهای باز میکنند و همیشه دعاگوی دوندگیهای او برای خانوادههای نیازمند هستند.»
منبع: فارس
انتهای پیام/