به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، نزدیک به یک دهه است که تحریمها، یکی از عوامل کندی حرکت کشور به سمت پیشرفت شده است. البته برجام قرار بود تا فشارهای اقتصادی بر مردم را تسکین دهد، اما بازگشت دوباره تحریمها در عین اجرای مو به موی برجام توسط ایران، به مانع مهمی برای خروج از شرایط سخت اقتصادی تبدیل شده است.
اگرچه تحریمهای فعلی نتیجه مستقیم خروج ترامپ از برجام است، اما شاید بد نباشد این مسئله را یادآوری کنیم که تحریمها در دوران ریاست جمهوری اوباما بر ایران وضع شد؛ تحریمهایی که اتفاقاً پس از فتنه سال ۸۸ شروع به اوجگیری کرد.
در روزهایی که قیام مردم در ۹ دی ماه برای همیشه به فتنه سال ۸۸ پایان داد، شاید نگاهی به عوض شدن مواضع آمریکاییها پس از فتنه سال ۸۸ بتواند این نکته را به ما یادآوری کند که چگونه یک نافرمانی قانونی عوارضی را بر کشور تحمیل کرد. عوارضی که امروز بعد از گذشت سالها در حال تحمل آن هستیم؛ تحریمهایی که اتفاقاً از سوی برخی از فعالان فتنه سال ۸۸ بر مردم تحمیل شد.
فرصت طلبی آمریکاییها و هماهنگی کامل با عوامل داخلی در ایران
واکنش اولیه آمریکاییها به تحریمها ترکیبی از محافظهکاری و تلاش برای بهرهبرداری هر چه بیشتر از موضوع بود. در حالی باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در نامهای خطاب به رهبر معظم انقلاب ۴ روز پیش از پیروزی انتخابات، از ضرورت حل و فصل اختلافات بین دو کشور و ضرورت برقراری روابط دوجانبه نوشت، پس از اولین آشوبها موضع این کشور تغییر کرد. نگاهی به مواضع آمریکاییها این نکته را به خوبی یادآوری میکند، که آنها به فتنه ۸۸ به عنوان فرصتی برای فشار بر ایران در عرصه بین المللی به خصوص در حوزه برنامه هستهای ایران نگاه میکنند.
هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در خاطرات خود مینویسد: «درون دولت اوباما بحث ما در اینباره بود که چگونه به این وضعیت واکنش نشان دهیم. رابطین ما در ایران اصرار داشتند که تا جایی که ممکن است در اینباره سکوت کنیم. نگران بودند که اگر آمریکا در حمایت از تظاهرکنندگان صحبت کند، یا آشکارا سعی کند خود را وارد مسئله کند، دولت ایران فرصت پیدا میکند تا با اعتراضات به عنوان یک توطئه خارجی، برخورد کند. در پشت صحنه، تیم من در وزارت خارجه مداوم با فعالان در ایران در تماس بود و مداخلهای اورژانسی هم برای جلوگیری از تعطیلی توییتر به منظور تعمیر و نگهداری، انجام داد. اگر توییتر قطع میشد، معترضان از یک ابزار کلیدی ارتباطی محروم میشدند.»
جیم استرنبرگ، معاون وزیر خارجه وقت آمریکا نیز درخصوص موضع آمریکا نسبت به وقایع پس از انتخابات ایران گفت: «ما میدانستیم که استقبال خیلی آشکار از این موضوع میتواند به مخالفان ایران آسیب برساند. به ویژه وقتی که اوضاع طوری به نظر میرسید که آنها شانس موفق شدن داشتند ما نخواستیم روال کار آنها را قطع کنیم و گروههای تندرو را تقویت کنیم.»
از تابستان سال ۲۰۰۹ همه چیز تغییر کرد
در تابستان سال ۲۰۰۹ و پس از فروکش کردن موج اولیه فتنه سال ۸۸ همه محاسبات در مورد ایران در داخل هیئت حاکمه آمریکا تغییر کرده و واشنگتن تمام توان خود را گذاشته بود تا اعمال فشار بر ایران را بیشتر و تحریمهای سختتری علیه ایران وضع کند.
روزنامه کریستین ساینس مانیتور به نقل از یک مقام آمریکایی نوشت: «اواخر سال ۲۰۰۹ ما تقریباً به طور کامل رویکردمان را به سمت تصویب قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل تغییر داده بودیم.» دنیس رأس نیز گفت: «اگر ایران آماده پاسخگویی نبود، فرضیه ما همواره این بود که رویکرد دولت اوباما، کار را برای ما جهت بسیج فشار واقعی علیه ایران راحتتر خواهد کرد.» به گفته مقامات هدف نهایی راهبرد فشار آمریکا استقبال از انجام مذاکرات و کشیدن ایران پای میز مذاکره بود. هیل نشریه تخصصی کنگره آمریکا نیز آوریل ۲۰۱۰ در گزارشی تحرکات آمریکا برای تحریم ایران را تغییر رویکرد در قبال ایران معرفی کرد.
به گزارش نیویورک تایمز در حالی که اوباما تحت فشار بود تا اولتیماتوم خود تا پایان سال ۲۰۰۹ جهت حصول پیشرفتهای دیپلماتیک در تعامل با ایران را به سرانجام برساند، دولت آمریکا اعلام کرد ناآرامیهای داخلی ایران و نشانههایی از آشفتگیهای غیرمنتظره در برنامه هستهای تهران ایجاد کرده و اکنون رهبران این کشور را به طور ویژهای در برابر تحریمهای شدید و فوری آسیبپذیر کرده است.
این تحریمها که از مدتها پیش مورد بحث بودهاند، قرار بود آغازگر جدیدترین مرحله از راهبردی باشند که ایران را به تبعیت از مطالبات سازمان ملل مبنی بر تعلیق تولید سوخت هستهای وادار کند. به گفته یک مقام دولتی فعال در سیاستگذاری در قبال ایران، «آمریکا امیدوار بود تا آشفتگیهای داخلی در ایران به آمریکا فرصتی برای اعمال اولین تحریمهایی را بدهد که احتمالاً ایرانیها را به تأمل درباره اینکه برنامه هستهای این کشور ارزش هزینههای مورد نظر را ندارد، وادار کند.»
اندیشکده آمریکا چه گفتند
بر اساس گزارشی که توسط «پاتریک کلاوسن»، مدیر بخش پژوهش انستیتو واشنگتون در خاور نزدیک به نگارش درآمد و در تابستان سال ۲۰۰۹ منتشر شد، آمریکا باید بر فشار علیه ایران متمرکز شود و پیشبرد هر گونه توافقی با تهران را کنار بگذارد. کلاوسون معتقد بود آمریکا به جای تلاش برای رسیدن به توافقی دیپلماتیک بهتر است از یک سو بر شدت تحریمها و اقدامات خرابکارانه بیافزاید و از سوی دیگر حمایتهای آشکار و نهان خود را از جنبش سبز و دیگر مخالفان داخلی ایران گسترش دهد. به عقیده وی تنها راه حل مسئله هستهای ایران وجود حکومتی مورد اعتماد در ایران است، حکومتی که با غرب دشمنی نداشته باشد و مخالفان دموکرات آن را هدایت کنند.
یکی از مهمترین دلایلی که سبب شد تا باراک اوباما در خصوص اعمال تحریمهای هر چه بیشتر علیه ایران به جای گفتگو با تهران علاقه بیشتری نشان دهد خاطره فعالیتهایی بود که وی شخصاً در خصوص اعمال تحریمهای اقتصادی علیه حکومت آفریقای جنوبی داشت. اوباما میدانست که برقراری این تحریمهای اقتصادی و محدود کردن صادرات نفت و فعالیت شرکتهای بزرگ معدنی نقش مهمی در تسلیم شدن حکومت آفریقای جنوبی و انتقال مسالمت آمیز قدرت به سیاه پوستان داشت.
حالا به نظر میرسید با اتفاقاتی که در سال ۲۰۰۹ روی داده تاریخ بار دیگر تکرار شده است. در کاخ سفید این دیدگاه وجود داشت که تحریمها به جنبش دموکراسیخواه آفریقای جنوبی کمک کرد و آنها میتوانند در ایران هم چنین کنند.
در این میان برخی از سفرای آمریکا در سایر کشورها نیز به صراحت از ضرورت افزایش فشار بر ایران سخن گفتند. به عنوان مثال سخنان سفیر آمریکا در بحرین به صراحت از نقش مؤثر مخالفان داخلی ایران یاد میکند. آدام ارلی در گفتگو با برخی مقامات عربی گفت: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات نحوه حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری میکند. اگر مذاکرات موفقیتآمیز نباشد آمریکا همزمان با تشدید تحریمها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی و علنی و گسترده از موسوی و خاتمی انجام میدهد چرا که هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریانهای طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.»
کارشناسان امور راهبردی اوباما در مصاحبههایی مدعی شدند سران نظامی و سیاسی ایران در حالی که کماکان مصمم به ساخت تسلیحات هستهای هستند در نتیجه آشوبهای خیابانی و نزاعهای سیاسی داخلی تمرکز خود را از دست دادهاند و انگیزه تولید سوخت هستهای ظاهراً در ماههای گذشته از دست رفته است. «جو بایدن» معاون رئیس جمهور امریکا در مصاحبه با الشرق الاوسط ایران را شکننده توصیف کرد و اینکه بیش از هر زمان دیگری در مقابل مردم و در منطقه منزوی شده است. همچنین ماریو لیولا تحلیلگر امور ایران در مصاحبه خود با شبکه الجزیره عنوان کرد ایران در وضعیت چانهزنی بسیار ضعیفی به سر میبرد. روزنامه سعودی الشرق الاوسط نوشت: «به طور قطع ایران در داخل و خارج رو به ضعف و تحلیل است. نظام ایران منزوی است و برای ایستادگی زمینه داخلی محکمی ندارد.»
کنث کاتزمن در گفتگو با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی آمریکا ایران را درگیر با مخالفان داخلی خواند و گفت: «موقعیت سیاسی داخلی ایران به دنبال انتخابات جنجالی ژوئن ۲۰۰۹ اکنون عاملی جدید در محاسبات به شمار میرود. این مسئله زمانی که مراسم تحلیف باراک اوباما برگزار شد و او این رویکرد تازه را مطرح کرد وجود نداشت گرچه جنبش مخالفان در چند ماه گذشته تا حدودی خاموش شده، اما این مسئله هنوز یک عامل تعیین کننده است و در لایحه کنگره علیه ایران قطعاً مشاهده میشود.»
فشار بر ایران هدف اصلی میشود
از نظر کارشناسان غربی این آشفتگی سیاسی و روند کاهشی قدرت ایران در داخل و خارج بهترین زمینه را فراهم میکرد تا سیاست فشار آمریکا در مقابل ایران جنبه عملیتری پیدا کند. از نظر آمریکا بهترین زمان برای اعمال فشار بیشتر بر ایران بود که هنوز محقق نشده بود. تحریم عامل اصلی فشار بر ایران در این زمان میتوانست بهترین کارایی را از نظر آمریکا داشته باشد و ایران ضعیف و درگیر مخالفان داخلی با بروز تحریمهای شدید و بیسابقه کاملاً دست بسته و منزوی میشد و بر سر میز مذاکره قدرتی برای چانهزنی نداشت. آمریکا که از قبل به دنبال اعمال تحریمها (سیاست چماق) در رویکرد دوگانه خود بود، فرصت را غنیمت شمرده و از وضع موجود بیشترین استفاده را کرد و توانست کشورهای دیگر را به قطعنامه جدیدی علیه ایران تشویق کند که شامل بندهای تحریمی شدیدی بود.
توماس والسک مدیر بخش سیاست خارجی و دفاعی در مرکز اصلاحات اروپایی ۱۰ جولای ۲۰۰۹ یعنی در بحبوحه اغتشاشات سال ۱۳۸۸ در یادداشتی از قول مقامات اتحادیه اروپا نوشت: «پس از حوادث انتخابات ایران کشورهایی مانند آلمان و ایتالیا که مخالف تحریم ایران بودند به صف حامیان این اقدام پیوستند.»
مجله تایم نیز در ۱۰ جولای سال ۲۰۱۰ در مطلبی مینویسد: «ایجاد شکاف میان مردم و دولت در ایران هدف اصلی اوباما از قطعنامه ۱۹۲۹ عنوان شد. با اینکه تحریمها مؤثر نبودند، اما دولت اوباما امیدوار بود تا اقدامات جدید منجر به بروز شکاف عمیقی میان مردم و دولت شود. به ویژه اینکه مخالفان ایران (جنبش سبز) درصدد این بودند تا از شرایط بد اقتصادی پیش آمده به نفع خود بهره ببرند و چالش پیش آمده را برای خود به فرصت تبدیل کنند. روزنامه نیویورک تایمز به نقل از استوارت لوی معاون وقت وزارت خزانه داری امریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در خصوص اعمال تحریمها مینویسد «اگر روند کلی را با توجه به افزایش انزوای سیاسی و وضعیت داخلی ایران تحلیل کنیم این اقدامات (تحریمها) میتوانند بسیار مهم باشند.»
روزنامه آلمانی ولت نیز چند هفته قبل از قطعنامه ۱۹۲۹ نوشت: «توان گروههای مخالف داخلی ایران برای تغییر رفتار مقامات ایران کافی نیست و به همین دلیل غرب باید همزمان تهدیدهای چندگانه خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.» در یک اظهار نظر صریح سناتور جوزف لیبرمن دلیل اعمال تحریمهای تند و گسترده علیه ایران را کمک به ادامه حیات گروه مخالفان داخلی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران شکل گرفت، عنوان کرد.
ضرورت پاسخگویی سران فتنه
نگاهی به این اظهار نظرها و همچنین تقویم تحریمها نشان میدهد که پس از آن فشار بر ملت ایران افزایش یافت. در زمستان سال ۸۸ لایحه تحریم جامع ایران یا سیسادا در کنگره آمریکا تصویب شد که زمینهساز تحریم نفت شد. همچنین قطعنامه ۱۹۲۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در بهار سال بعد علیه ایران به تصویب رسید. این قطعنامه شدیدترین تحریمها را علیه ایران و برنامه هستهای ایران از سوی جامعه بین المللی وارد میکرد.
روند رو به رشد تحریمها تا تابستان سال ۲۰۱۲ ادامه یافت که اتفاقاً با همراهی اتحادیه اروپا و سایر کشورها همراه شد و توانست صادرات نفت ایران را تا سطح یک میلیون بکه کاهش دهد. فشارهایی که بعدها زمینه ساز مذاکرات بین ایران و آمریکا برای امضای برجام شد.
شاید این روزها برخی از رفع حصر سخن میگویند، اما نگاهی به خطای بزرگ سران فتنه در ایجاد آشوب خیابانی و در نتیجه زمینهسازی برای افزایش فشارهای اقتصادی بین المللی، نشان داد که چه ضربات بزرگی بر کشور وارد شد.
انتهای پیام/