به گزارش خبرنگار حوزه دریچه فناوری گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، بازی Dead Cells، بازی است که باید برای هر مبارزهای که در آن انجام می دهید؛ برنامه داشته باشید و پیش از هر چیزی مکانیزمهای حرکتی و مبارزهای دشمنتان را بشناسید. در بازی Dead Cells نباید بدنبال داستان خاصی بگردید، یا به بیان بهتر، Dead Cells داستان سرراستی ندارد و شاید اگر موردی باشد که در آن این ساخته تویین موشن در برابر بازیهایی مثل سری کسلوانیا حرفی برای گفتن نداشته باشد، همین بحث داستان است.
شما بازی را در نقش شخصیت اصلی آن از یک محیط فاضلاب مانند شروع خواهید که حکم یک زندان را هم دارد و پس از آن هدفتان در بازی، صرفا رد شدن از محیطهای مختلف، مبارزه با باسها و در نهایت هم تمام کردن بازی است. البته این گفتهها بدین معنی نیست که در بازی کلا خبری از داستان نیست بلکه داستان این بازی، به شکل سرراستی روایت نمیشود و فقط افرادی که به حد کافی کنجکاو باشند و نوشتهها یا نشانههایی را که میتوان در گوشه و کنار جهان بازی دید بخوانند، به اطلاعات داستانی آن دسترسی خواهند داشت. اینکه چنین موردی یک ایراد برای بازی است یا خیر، بیشتر به سلیقه مخاطب برمیگردد.
برای مثال سری سولز میازاکی هم داستان سرراستی نداشت و این موضوع هرگز یک ایراد برای آن به شمار نمیرفت، ولی خب اگر بخواهیم یک واقعیت را بیان کنیم، باید گفت که سازندگان Dead Cells آنقدر که روی دیگر بخشهای آن وسواس به خرج دادهاند و در نهایت هم اثری عالی خلق کردهاند، خیلی اهمیتی به داستان بازی قائل نشدهاند.
البته این را هم در نظر داشته باشید که پس از چند ساعت بازی کردن Dead Cells، آنقدر غرق آن خواهید شد که دیگر اصلا بود یا نبود داستان به چشمتان نمیآید، ولی خب در مجموع بازی اگر داستان غنیتری هم داشت میتوانست یک شاهکار تمامعیار باشد. گرافیک بازی Dead Cells، در یک کلام جذاب است.گرافیک پیکسلآرتی بازی میتواند در یک نگاه قلب شما را به تسخیر در آورد. میزان جزییات به کار رفته در این عنوان واقعا حیرت انگیز است. بیش از ده نقشهی مختلف وجود دارد که هیچکدام شبیه به دیگری نیستند و هر کدام حال و هوا و التبه موسیقی منحصر به فرد خود را دارند. وقتی در بالای برجها هستید، میتوانید دریا را در دوردست ببینید و وقتی در یک بخش از زندان هستید، میتوانید جسدهای زندانیهای دیگر را ببینید که روی هم تلنبار شدهاند و گویا با چشمان سرخشان به شما زل زدهاند. بازی از لحاظ گرافیک هنری در وضعیت بسیار خوبی قرار دارد و طراحی باسها نیز عالی است. موسیقی بازی نیز در حد امکان عالی کار شده است.
صدای پای شما، صدای منحصر به فرد هر دشمن، صدای متفاوت سلاحها و حتی موسیقی خود بازی که در هر مرحله با مرحلهی قبلی تفاوت دارد، همه در حالت عالی هستند و به مقدار کافی ادرنالین به شما تزریق میکنند و شما را هیجان زده میکنند. تنها اشکالی که وجود دارد، افت فریم گاه به گاهی بود که البته اصلا اذیت کننده نیست، ولی ممکن است به کمی به تجربهی بازی شما ضربه بزند.
جدا از تنوع بالای سلاح و حسی که هرکدام از آنها به مخاطب میدهند، سیستم مبارزات Dead Cells یک جنبه مثبت دیگر هم دارد و این جنبه، چیزی است که شاید بتوان باز هم فقط از سری سولز برای آن مثال زد. با اینکه بازیهای دارک سولز گیمپلی سختی دارند، اما در پس این گیمپلی سخت جذابیت و هیجان هم دارند و کاری میکنند تا از کشتن دشمنان، مخصوصا دشمنان قویتر، یک حس پیروزی و قدرت شیرین بهدست بیاورید و به خودتان و مهارتهایتان افتخار کنید. این ویژگی به بهترین شکل ممکن در Dead Cells هم وجود دارد.
انتهای پیام/