به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پیرمرد مهربان و دلنشینی است؛ وقتی از 7 دی سال گذشته صحبت میکند به قول خودش همان حالی را دارد که وقتی خبر شهادت فرزند شهیدش را آوردند. نامش«سیدحسین مفیدی» است پدر شهید «سیدحسن مفیدی». با هرکسی که صحبت می کند، محبت پدرانهاش را برای خطاب قرار دادن اینطور خرج میکند: «جونم برات بگه بابا جون که...» این محبت در تمام مدت گفتوگو، همراه دائم کلمات پیرمرد است.
مثل پامنبریهای قدیمی تهران دستمال سفیدی در جیب دارد که فقط مخصوص پاک کردن اشکهایی است که برای اباعبدالله الحسین(ع) میریزد. اشک چشمانش را با همان دستمال پاک میکند و میگوید: «تکیه درکه که سوخت باید بودید و حال مردم را میدیدید. نیمهشبی، محله عاشورا شده بود. مردم به سر و سینهشان میزدند، گریه میکردند و آب میریختند تا آتش خاموش شود. ما آتش حسینیه را با اشک چشم و خوندل خاموش کردیم. بااینحال زبانمان به ناله و نفرین نرفت. خدا جوانهای ما را هدایت کند و در مسیر اهلبیت(ع) نگه دارد تا گرفتار چنین گروهکهایی نشود. جوانی است و خامی. خدا شر بدخواهان را به خودشان برگرداند.»
از محرم و صفرها، تاسوعا و عاشوراهایی میگوید که هر طایفه زیر یک طاقنما به عزاداری و پذیرایی از عزاداران میایستاد: «ما اینجا در مجلس امام حسین(ع) روی کنده زانوی ادب مینشستیم. دستبهسینه و بیادعا به مهمانان آقا خدمت کردن را یاد گرفتیم. در این دستگاه نورانی تربیت و بزرگ شدیم. شاید دشمنان با آن آتشسوزی بنای حسینیه را سوزاندند و محفل حسینیمان را برای مدتی از ما گرفتند اما به لطف خدا ما و فرزندان ما حسینی ماندهایم. این حسینی بودن ما آتشی شده که به جان آنها افتاده، میخواهند آتش را با آتش جبران کنند اما غافل از اینکه این کجا و آن کجا؟ این آتش و حرارت عشق ما و همیشگی است، آنیکی آتش خشم و کینه و خاموش شدنی.»
جنس و آهنگ کلامش همانقدر که مهربانانه، محکم هم هست. لبخند میزند و میگوید: «شوخی نیست باباجون، ما بزرگشده تعزیه و عزای امام حسین(ع) و ریزهخوار سفره کرمشان هستیم. هرچه هست از لطف و کرم خدا و آنهاست.» از پسر شهیدش میپرسم و او میپرسد: «پدر کجا بیشتر از مجلس روضه به دیدن قد و قامت پسرش کیف کند و بگوید: حسین جان! پسرم غلام شماست و فدایی شما.» سؤالش، سؤال نیست؛ پاسخ تمامعیار است. افتخار میکندکه پسرش شهید شده است. او میگوید: «عاشق روضه بود، چشمان تر او هنوز جلوی چشمانم هست. وقتی میآمد تکیه و برای روضه اشک میریخت، نمک چهرهاش 10 برابر و زیباتر میشد. خدا آن دو جوانی که خامی کردند و تکیه را آتش زدند هم عاشق امام حسین(ع) کند.»
«سیدمجتبی میرعمادی» از نیمهشب 7 دی روایت جالبی دارد شبیه این مثل که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد: «ما بچه بودیم این تکیه را دیدیم. پدر و مادرهای ما هم همین را میگویند . قدمت این تکیه زیاد بود. چند مرحله بازسازیشده بود. این را از کاشیهای مختلف سردرش میشد، فهمید. او میگوید: «پارچههای رنگین پرچمهای عزا و علامتها، توقها و طاقنماهای تکیه خیلی حال و هوای قشنگی داشت. دلمان برای آن تکیه قدیمی تنگ میشود اما در هر بلا باید صابر و شاکر بود.» از نگاه شیرینی میگوید که تلخی آتشسوزی تکیه را کمرنگ کرد: «از همان فردای آتشسوزی همه اهل محله باهم یکدل شدیم و تصمیم گرفتیم این تکیه را دوباره بسازیم. خانمهای محله هم پای کارآمدند. همه کمک کردند. شکرخدا محرم و صفر امسال عزاداری امام حسین(ع) تعطیل نشد و در همین تکیه نیمهساز و جدید، خیلی پرشورتر از سالهای قبل عزاداری کردیم. بنای جدید حسینیه خیلی محکم و ایمن است. انشاءالله سالهای سال سقفش بر سر عزاداران برقرار خواهد ماند.»
تاریخچه محله را حفظ است. کوچه، خانه و جایی در درکه نیست که «مجید شفیعزاده» آن را نشناسد. وقتی حسینیه درکه آتش گرفت، اهالی او را مسئول کمیته بازسازی تکیه درکه کردند اما خودش تعبیر دیگری از این آتشسوزی دارد و میگوید: «تقریباً 80 درصد بنای تکیه سوخته بود. بازسازی پاسخگو نبود باید به نوسازی فکر میکردیم. از طرفی مایل نبودیم شکل و شمایل تکیه نوساز، متفاوت از تکیه قبلی باشد. بازسازی طاقنماها ممکن نبود اما سقف بلند و پوشیده شبستان را مانند قبل حفظ کردیم. این تکیه یا حسینیه درکه نبود که سوخت به تعبیر ما و به روایت جملهای که روی بنر تصویر شهید حججی در صدر شبستان تکیه میبینید و نوشته «حرم سوخت» واقعاً یاد آتشسوزی و کینههای ریشهدار تاریخ علیه شیعه افتادیم.»
در تکیه نوسازی شده درکه همهچیز نونوار است اما درب تکیه قدیمی و نیمسوخته است. وقتی قرار بر عکاسی دستهجمعی میشود، شفیعزاده، ریش سپیدان درکه و جوانترها اصرار دارند، جلوی این در عکس بگیرند. شفیعزاده میگوید: «شیعه با این کینهها آشناست. با آتش زدن خانه کعبه توسط دشمنان دین خدا. آتش زدن در خانه حضرت زهرا(س) توسط دشمنان اسلام. مابعد از آن آتشسوزی تمام آن تکیه را نونوار کردیم. این در اما حالا، حالاها باید اینجا بماند. دوده و سیاهی روی در که به سمت فضای داخل تکیه است، بچه هیئتی را به عشق اهلبیت(ع) تشنهتر و در این مسیر محکمتر میکند. این در برای ما درکهایها خودش یک روضه تمامعیار است.»
حرکت گروهک ریاستارت برای آتشسوزی تکیه درکه را اقدامی دور از شجاعت میداند و میگوید: «عوامل ریاستارت این تکیه را انتخاب کردند چون هم قدیمی بود هم در ارتفاعات قرار داشت و دسترسی ماشینهای آتشنشانی برای اطفای حریق سخت بود. از طرفی فرصت بیشتری برای فرار داشتند. آتشسوزی اگر در هر ساعتی از روز انجام میشد، اهالی زودتر متوجه میشدند و مهارش میکردند اما عمداً نیمهشب آتش انداختند تا مردم دیرتر متوجه آتشسوزی شوند. اینیک تهاجم کور و بیفایده بود. شاید تکیه محبوب ما در آتش سوخت اما حالا به مدد خدا تکیه نوسازی داریم که با رعایت اصول مهندسی در برابر زلزله و مواردی این جنین مقاومتر است. امکانات و فضاهای مذهبی- فرهنگی بهتری برای حسینیه نوساز در نظر گرفتهشده است.»
شفیعزاده از آتشی میگوید که دلها را به هم نزدیک کرد: «مردم درکه خیلی مهماننوازند و سالیان درازی است که از کوهنوردان میزبانی میکنند. این مهر و عطوفت مردمی باعث شده سلام و علیک کوهنوردان قدیمی با اهالی و بومیان اینجا یک سلام و علیک از روی معذوریت و خشک نباشد. صبح اول وقت روزی که ری استارتیها اینجا را آتش زدند، کوهنوردان حرفهای خودشان را به ما رساندند. به اهالی که مانند کودک مادر از دستداده گریه میکردند، دلداری دادند. فرشهای نیمسوخته را پابهپای ما جمع کردند. شاید پوشش بعضیهایشان آنی نبود که باید اما چشمانشان مثل ما پر از اشک بود. مردم درکه و کوهنوردان به هم نزدیک بودند با این آتشسوزی نزدیکتر هم شدند. چه کمکهای مالی و معنوی ارزشمندی که توسط همین افراد ما را برای بازسازی تکیه دلگرم تر نکرد.»
یکی از ریش سپیدان جمله جالبی میگوید: «هنوز صدای گرم آن کوهنوردی که گفت پدر جان غصه نخور تکیه را دوباره میسازیم، یادم هست. خیلی از کوهنوردان در این تکیه و مسجد روبهرویش نماز خواندهاند و اینجا برایشان عزیز است.» شفیعزاده ما را به آشپزخانه تکیه میبرد و میگوید: «امسال دوباره با چای و خیرات، غذای نذری گرمی که در همین آشپزخانه حسینی آماده کردیم با هزار سلاموصلوات، از عزاداران بومی و مهمانان غیربومی و عزادار حسینی درکه پذیرایی شد. باید بودید و مراسم علامت گردانی را میدیدید، خیلیها با دوربینهای عکاسی آمده بودند. امروز 7 دی 1397 است باز ما درکهایها در تکیه عزیزمان دورهم هستیم در تقویم ما درکهایها 7 دی فقط سالروز یک آتشسوزی نیست. سالروز وحدت ما برای خدمت به خاندان اهلبیت(ع) است.» «حسین طاهردوست» از بومیان محله درکه است و متخصص مهندسی و معماری. در پروژه نوسازی تکیه درکه از راهنماییهای او استفاده کردهاند: «سعی کردیم تا جایی که امکان دارد، سبک معماری تکیه را حفظ کنیم. البته این با توجه به سازه جدید بنا که بتن و فلز است چندان ممکن نبود. ستونهای قوی استحکام آن را تأمین کرد اما نتوانست جایگزین طاقنماهای قدیمی شود بااینحال با توجه به طراحی مهندسی و مقاومت مصالح این تکیه بسیار مقاوم و ایمن است.»
«سید حسن میرعمادی» در مغازه جمعوجور و جالبش، سالهاست که همسایه این تکیه است. او میگوید: «این تکیه برای ما خیلی عزیز است. تا چند ماه بعد از آتشسوزی وقتی از جلوی تکیه رد میشدیم و جای خالیاش را میدیدیم، احساس میکردیم، عزیزمان را گمکردهایم. آن شب به ما خیلی سخت گذشت اما حالا تکیه نونوار شده است. اولین ستونهای نوسازی تکیه که بالا رفت، اهالی انگار از خوشحالی بال درمیآوردند. این اولین ساختمان نوسازی نبود که به عمرمان در این محله میدیدیم؛ عزیزترین آن بود. حالا پیر و جوان، زن و مرد، بزرگ و کوچک ما در تکیه نوساز محله همان چاووشیهای قدیمی را زمزمه میکنند. بزرگترها چاووشی میخوانند و جوانها جارو میزنند.» میرعمادی درست میگوید، صدای چاووشی خوانی «سید مفیدی» و «سید علی میرعلی» چقدر به دل نشست: «بر مشامم میرسد، هرلحظه بوی کربلا...» تشبیه میرعلی خوشمغز و درست بود: «دشمن، دشمن است. هجری و قمری نمیشناسد. 10 محرم سال 61 ه.ق خیمه امام حسین(ع) را در کربلا میسوزاند و 7 دی 1396 ه.ش 2 جوان خام را رام تصمیم پلید خود میکند تا تکیه اباعبدالله الحسین(ع) را بسوزانند.» امروز 7 دی 1397 است، تکیه درکه در بالاست میدان درکه درست در ابتدای پیچی که مسیر کوهنوردی حرفهایهاست سر جای خودش ایستاده است؛ محکم، پابرجا و صدچندان عزیزتر.
یکی از مسائلی که شاید این سالها سبب شد، ثبت ملی تکیه درکه با ابهام روبهرو باشد، گمانهزنیهای مختلف درباره قدمت این تکیه بود. برای آن قدمتهایی از ۱۰۰ تا ۶۰۰ سال ذکرشده است اما به گفته تهرانپژوهان این تکیه مربوط به اواخر دوره قاجار است. بااینحال شایعاتی که همان روزها در فضای مجازی مبنی بر اینکه قدیمیترین تکیه شمال تهران آتش گرفت، درست نبود. چراکه طبق مستندات تاریخی موجود، قدیمیترین تکیه شمال تهران تکیه «نیاوران» است که به دستور ناصرالدینشاه قاجار برای عزاداری در ایام محرم و صفر ساخته شد. بااینحال شاید اگر تکیه درکه ثبت میشد، تأثیر بیشتری در صیانت و مراقب از آن داشت.
یکی از افسوسها بعد از آتشسوزی تکیه درکه توسط گروهک «ریاستارت»، از بین رفتن چند «توق» قدیمی؛ یکی از ارزشیترین نمادهای عزاداری مردم درکه بود. توق، «علامتی» در ابعاد کوچک است که شاخکی اصلی دارد و چند پره کوچکتر. توقهای قدیمی معمولاً تلفیقی از جنس فلز و چوب هستند اما توقهای جدید معمولاً از جنس فلز هستند. بعضی توقهای قدیمی به همین دلیل به طورکامل از بین رفت اما اهالی درکه همت کردند و با کمک گرفتن از چند صاحب فن برای بازسازی توقهای فلزی باقیمانده اقدام کردند. بین درکهایها مرسوم بود، پیشروی دسته عزاداران حسینی(ع) هر طایفه، توق عزاداری مخصوص به همان طایفه که نشان ارادت نسلهای مختلف درکهایها به خاندان عصمت و طهارت (ع) بود، حمل شود. هر طایفه یک توق داشت. علامتهای بزرگ و قدیمی تکیه درکه به دلیل بدنه تمام فلزی کمتر آسیب دیدند و فقط قسمتهای پارچهای آن در آتش سوخت. تصاویر توقها، کاشیهای لعابی رنگی و قرآنهای سوخته در آتش تا روزها پسازآن اتفاق، اندوه عزاداران حسینی(ع) و انزجارشان از این اقدام هتاکانه در پی داشت.
7 دی سال 1396 بنابر شواهد؛ تصاویر ضبطشده توسط دوربینهای مداربسته، 2 موتورسوار جوان مواد آتشزا داخل محوطه تکیه درکه انداختند. اهالی در اولین دقایق پس از مطلع شدن از وقوع این اتفاق خود را به تکیه رساندند و به هر وسیلهای که شده برای خاموش کردن آتش تلاش کردند و تماسهای مکرر با سامانه آتشنشانی مبنیبر گزارش این آتشسوزی ثبت شد اما به دلیل وجود پارچه، فرش و منسوجات داخل تکیه آتشسوزی با سرعت بالایی پیش رفت. با توجه به شرایط جغرافیایی محله درکه و قرار داشتن تکیه در سربالایی دامنه کوههای درکه، دسترسی به این تکیه برای ماشینهای آتشنشانی سخت بود. مجموع این شرایط سبب شد، طبق آمار اعلامشده از سوی سخنگوی آتشنشانی 80 درصد از بافت این تکیه ارزشمند از بین برود.
ریاستارت یعنی شروع از نو و دوباره که نام گروهکی «اپوزیسیون» و مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران است.شروع از نویی که برای براندازی دسیسه میکند. طراح این گروه «سیدمحمدحسینی» است که چهرهاش به دلیل اجرای برنامههای مختلف تلویزیونی برای مردم کشورمان آشناست. چهرهای که سال 1394 پس از خروج از ایران، برنامهای با ماهیت ریاستارت در رادیو «پستو» اجرا کرد. این برنامه با درونمایه بهظاهر عرفانی، استفاده از اشعار حافظ و مولانا قصد دارد نگاهی شناختمدارانه برای تکامل بشریت به مخاطب خود بدهد اما در اصل، میزان قابل توجهی از محتوای کلامی این برنامه به تأیید هر منتقد منصف و حامی ادبیات، بیانی مشمئزکننده شامل فحش، ناسزا و بدگویی است. مجری برنامه معتقد است ریاستارت مخاطبان میلیونی دارد، پس سعی میکند بهرسم برخی رسانههای خارجی از سرمایهای به نام مخاطب، بیشترین استفاده را ببرد. مخاطب این گروه، دائم به چالشهای مختلف دعوت، تهییج و ترغیب میشود. شنیدن نام بعضی از این چالشها کافی است تا هر شنونده منطقمدار، محتوا و درونمایه تند آن را نقد کند. چالشهایی مانند، «فحش»، «آتش» و «سنگ» آنهم برای گروهکی که مدعی است، آزادی بیان از مخاطبانش گرفتهشده و باید به عقایدشان احترام گذاشت. در چنین مواقعی باید پرسید؛ این 3 چالش خشم ناشی از کدام منطق عقلانی است که این گروهک به مخاطب خود ارائه میدهد؟!
طی این چالشها اندک هواداران ری استارت آسیب به مسجد جوادالائمه(ع) در شرق تهران، آتشسوزی حسینیه درکه، صدمه به چند بانک و اقداماتی از این قبیل را در کارنامه این گروهک بجا گذاشتهاند. «محمد احمدلو» مرد میانسالی که 20 سال است هر هفته 2 روز برای کوهنوردی به درکه میرود و حسینیه درکه را پیش از آتشسوزی دیده، حرکت گروهک ریاستارت را مصداق آیه قرآن به «فوتهای کم جان» تشبیه میکند و میگوید: «خدا دریکی از آیات قرآن میفرماید: «میخواهند نور را با دهانشان خاموش کنند اما خدا نمیگذارد.» من بارها نمازم را در این حسینیه و مساجد این محله خواندهام اما بازسازی تکیه درکه بعد از آتشسوزی توسط مردم نشان داد، باورهای مذهبی مردم عمیقتر از آن است که با آتش از بین برود. من حالا چند باری نمازم را در حسینیه بازسازیشده خوانده و به گوش خودم شنیدهام که بعضی از بومیان بعد از نماز برای هدایت همان 2 جوان موتورسوار عامل آتشسوزی هم دعا میکنند. مردم ما همان مردم بهمن 1357 هستند؛ مردمان گل بهجای گلوله، مِهر و دعا بهجای آتش.»
منبع: فارس
انتهای پیام/