بازیگر سریال خانه به دوش گفت:من هرگز دوست نداشتم برای گرفتن نقش به کارگردانی تلفن بزنم. خیلی از این کار بدم می‌آید. همیشه هم به شکل محترمانه از من دعوت شده که در کاری بازی کنم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، خیلی‌ها او را با «اصلان» سریال «خانه به دوش» به یاد می‌آورند اما ذهن سینمادوستان به خیلی قبل‌تر از این سریال برمی‌گردد؛ وقتی که «غلامحسین لطفی» را عموما در نقش‌های مکمل یا فرعی فیلم‌های خاطره‌سازی چون «سرب»، «پرده آخر»، «علی و غول جنگل»، «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و... به یاد می‌آورند. اما حالا بحران خانه‌نشینی به سراغ این بازیگر آمده و وی را در عین آمادگی برای ایفای نقش یا به دلیل ضعف متن یا ارزان خواستن هنر وی، خانه‌نشین کرده است. بازیگری که دکتری افتخاری دارد و سال‌هاست که ترجیح داده در قزوین زندگی کند.با این بازیگر دوست‌داشتنی گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.


بیشتربخوانید : عصبانیت و قهر مهران غفوریان از خندوانه + فیلم


اگر «خفه‌گی» را در سال 95 نادیده بگیریم، شما 4 سال است که حضوری جدی در سینما و تلویزیون ندارید. مقوله بیکاری بازیگران، چندان پیچیده نیست و در دهه‌های مختلف دیده شده است اما اینکه چطور می‌شود «غلامحسین لطفی» که در سینما و تلویزیون به‌عنوان بازیگر و کارگردان، چند دهه پرکار را پشت سر گذاشته به ناگهان خانه‌نشین می‌شود، خیلی عجیب است؟!

ظاهرا احتیاجی به من نبوده و در این مدت، پیشنهادهای خیلی کمی به من داده شده. آنهایی هم که بوده، چندان چنگی به دل نمی‌زد. وقتی هم که کار می‌کنیم، دستمزدمان را نمی‌دهند. من الان 150 میلیون تومان از چند تهیه‌کننده برای کارهای مختلف طلب دارم. نه‌تنها من، بلکه بقیه همکارانم هم چنین مشکلی دارند. بنابراین ما یا باید برویم و مجانی برایشان کار کنیم یا برای اینکه نصف دستمزدمان را بگیریم، باید کلی بدویم. من دیگر در سنی هستم که حوصله این کارها را ندارم. بعد این چه کاری است که شما با ندادن دستمزد، از بازیگر بهترین بازی را هم می‌خواهی؛ مگر می‌شود؟ مگر می‌شود شما به کارگری پول کم بدهی و بگویی کار خوب بکن؟ این در فرمول کارگری‌اش هم جاافتاده نیست چه برسد به اینکه آدم، با دانش بوده و در رشته خودش دکتری داشته باشد، بعد دستمزدت را هم ندهند یا کم بدهند، دیر بدهند و اذیت کنند. این یک دلیلش است.

ضمن اینکه متن‌ها بسیار بد شده. وقتی خلاصه داستان سریال و فیلم را برای من تعریف می‌کنند، خیلی برای من دلچسب نیست و می‌بینم اصلا ارزش کار کردن ندارد. تمام کارهای من از کمدی گرفته تا درام، هیچ‌کدامش را شبیه به‌هم بازی نکردم چون من بازیگری هستم که کم‌خرجی نمی‌کنم، از کارم کم نمی‌گذارم و برایش زحمت می‌کشم و به همین جهت در خاطر خیلی از آدم‌ها مانده‌ا‌‌م. خیلی‌هایی که در خیابان من را می‌بینند و می‌پرسند تو چرا نیستی؟ جوابی ندارم، من که نمی‌توانم همه اینها را برای آنها توضیح بدهم. همیشه فکر می‌کنند من تنبلی می‌کنم در حالی که بیشتر همکاران من که تحصیلات‌شان مثل من است یا در خانه نشسته‌اند یا مشغول کارهای دیگر هستند که من اصلا کارهای دیگر را بلد نیستم. این فاکتورها سبب می‌شود که تن به کار ندهیم. دست من هم نیست و دلایل خودم را دارم.

پیش‌تر صحبت از پارتی‌بازی در انتخاب بازیگر برای پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی کردید یا همان مافیای بازیگری. فکر کنم اگر به این اصل اعتقاد داشته باشید، قطعا بخشی از خانه‌نشینی شما هم به دلیل نبودن در دسته‌ای خاص است؟

بله؛ یک‌سری دوست‌بازی و رفیق‌بازی است که در تمام دنیا وجود دارد که طی آن عموما رفقای خودشان را برای بازی کردن در پروژه‌ای معرفی می‌کنند. این دیگر بستگی به معرفت و شعور کارگردان دارد که آنها را قبول می‌کنند. الان متاسفانه بسیاری از کارگردانان ما برای انتخاب نقش و کارهای پیش‌تولید، زیاد زحمت نمی‌کشند. همین اندازه که چند آدم جور شود که نقش‌ها را بازی کنند، شروع می‌کنند به فیلمبرداری و اصلا برایشان اهمیتی ندارد که این بازیگر کیست و چکار می‌کند. همین که آمد و چند تا دیالوگ را حفظ کرد و گفت، برای آن آقای کارگردان کافی است. خودشان را به دردسر نمی‌اندازند که هنرپیشه انتخاب کنند. البته به من هم زیاد زنگ زده‌اند و پیشنهاد زیاد بوده که البته یا متن ضعیف است یا وقتی متن خوب است و پای قرارداد می‌رویم دستمزد 70 سال پیش را به ما پیشنهاد می‌دهند و مدام می‌گویند تخفیف بده. مرغ کیلویی 14هزار تومان شده وقتی می‌روی بخری به آن آقا می‌گویی به تو تخفیف دهد و وقتی هم بگویی آیا آن آقا به تو تخفیف می‌دهد؟ من چرا باید در دستمزدم تخفیف بدهم؟ من چیزی نمی‌گویم که جای تخفیف داشته باشد.

این پارتی‌بازی‌ها هست حتی خیلی از آقایان هستند که الان نقش‌های من را بازی می‌کنند و معروف هم شده‌اند اما چه‌کار می‌توانم انجام دهم؟ عده‌ای هم از این راه درآمد دارند. آنها باعث می‌شوند که خیلی‌ها کم‌کار شوند. ضمن اینکه لابد اهمیتی ندارم، چراکه اگر اهمیت داشتم حتما کارگردانی پای من می‌ایستاد و می‌گفت من این آقا را می‌خواهم.

البته وقتی به کارنامه‌تان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم شما با نام‌هایی مثل مسعود کیمیایی، مهران مدیری، رضا عطاران، ابوالحسن داودی، سیروس الوند، همایون اسعدیان، کامران قدکچیان، سیروس مقدم و... کار کرده‌اید. کارگردانانی که همچنان فیلم می‌سازند اما از شما برای کارهایشان دعوت نمی‌کنند. خب اگر پارتی‌بازی و آشنایی قبلی وجود داشته باشد شما لااقل باید طی سال‌های اخیر در کار یکی از این کارگردانان حاضر می‌شدید؟

من هرگز دوست نداشتم برای گرفتن نقش به کارگردانی تلفن بزنم. خیلی از این کار بدم می‌آید. همیشه هم به شکل محترمانه از من دعوت شده که در کاری بازی کنم. این برای من جالب است که کارگردانان به یاد من نباشند. لابد من برای این آقایان ارزش کمتری داشتم و آنهایی که طی این سال‌ها برایشان بازی کرده‌اند، بیشتر از من برای آنها ارزش دارند. من آدمی نبودم که رفتار بدی با آنها داشته باشم، همه آنها هم می‌دانند؛ رفتار کاری‌ام، ساعت آمدن و رفتم، بازی کردنم و... هیچ کارگردانی هم به من نگفت فلان کار را بکن تا نقشت را بهتر بازی کنی؛ یعنی اینقدر کاربلد بودم که از او بیشتر بلد باشم. من برای بازی آماده‌ام. یادم هست در زمان قدیم، وقتی بازیگری برای مدتی، حالا به هر دلیلی کار نمی‌کرد یا نمی‌توانست کار کند، کارگردانان برایش در فیلمنامه نقش اضافه می‌کردند، مثلا آقای «جلال مقدم» یک سال پایش شکسته بود و بازی نمی‌کرد اما بعدها آقای کیمیایی برای او نقش می‌نوشت تا او مشغول کار شود و بابت بازی، دستمزد بگیرد و زندگی‌اش بچرخد و اینکه ما به یاد تو هستیم و فکر نکن حالا که یک سال نبودی، ما تو را فراموش کرده‌ایم. این چیزها دیگر از بین رفته. اینها چیزهای قشنگی است که متاسفانه دیگر وجود ندارد.

البته در تایید حرف شما و در مدیوم تلویزیونی، باید به شکل سریال‌سازی و سریال‌نویسی دهه 70 با امروز اشاره کرد که باید برای آن تفاوت‌های بسیاری قائل شویم و اینکه اصلا مقوله ساخت سریال به کلی تغییر کرده است.

بله؛ آن زمان خیلی بهتر بود یعنی کارها بیشتر بود و تلویزیون هم بودجه می‌‌داد. الان من خودم چند طرح برای سریال دارم که سال‌ها پیش به تلویزیون ارائه دادم که گفتند خودت اسپانسر پیدا کن و بیا بساز و ما پخش می‌کنیم. می‌گویم بر فرض هم که اسپانسر پیدا کنیم شما اول او را صدا می‌کنید و پول قلمبه را از او می‌گیرید و بعد آن پول را یک‌چهارم می‌کنید و به من می‌گویید برو سریال بساز. این‌طوری که نمی‌شود، مشکلات بر سر این راه زیاد است.چرا سریال «خانه به دوش» چند‌10 بار پخش شده؟ چون هم داستانش خوب بود و هم هنرپیشه‌ها درست انتخاب شده بودند و... اینها همه موثر است. الان همه من را می‌‌بینند صحبت «خانه به دوش» و چند سریال دیگر را می‌کنند. دیگر از آن سریال‌ها نوشته و ساخته نمی‌شود. مثلا الان آقای عطاران اصلا سریال نمی‌سازد و فقط سینمایی بازی می‌کند. خب این کار پول و درآمد بیشتری دارد و همین راه را با جدیت ادامه می‌دهد. الان اگر سریال بسازد کسی بودجه‌اش را می‌دهد و سازمان هم می‌گوید برو اسپانسر پیدا کن و... او حوصله این دردسرها را ندارد برای همین بیشتر سینمایی بازی می‌کند.

شاید یک عامل دیگر هم در وضعیت فعلی شما نقش داشته باشد: «انتخاب اشتباه». مثلا شما پس از کار به‌شدت پرمخاطب «خانه به دوش»، «پول کثیف» را بازی کردید و سه سال بعدش هم «بایرام» را. در حالی که این انتظار وجود داشت که پس از یک کار موفق، بیشتر دیده شوید. شاید انتخاب‌هایتان در آن مقطع درست نبوده.

ما انتخاب نمی‌کنیم بلکه انتخاب می‌شویم. من که کارگردان را انتخاب نمی‌کنم اما باید این را بگویم که من کار بد انتخاب نکردم. ممکن است در کارهایی که بازی کردم آثار متوسط وجود داشته باشد. بعضی‌ها هم تصادفا کمتر دیده شده‌اند مانند سریال «شب روباه» که با آقای اسعدیان کار کردم و از هر نظر سریال خیلی خوبی بود منتها یک بار بیشتر نمایش داده نشد آن هم در تایمی بد که دیده نشد در حالی که آن سریال از «خانه به دوش» بسیار حرفه‌ای‌تر است و باید چندین بار بازپخش می‌شد که نشد. این اتفاق‌ها تصادفا رخ می‌دهد و ناخواسته علیه بازیگر عمل می‌کنند.

من از کسی برای نقش گرفتن خواهش نمی‌کنم. دوست ندارم به کارگردانان زنگ بزنم و الکی احوالپرسی کنم یا الکی بروم دفترشان ناهار بخورم که آنها فکر کنند آمده‌ام نقش بگیرم. من همیشه به این نحو بازی کرده‌ام و کارم هم متوسط رو به بالا بوده. بدشناسی من این بود که گیر کارگردانان نامبروان نیفتادم. مثلا اگر برای دو کار آقای مهرجویی بازی می‌کردم طبیعتا شاخص‌تر می‌شدم. بعضی‌ها که معروف‌تر شدند، شانس آوردند که شرایط برای آنها به این شکل رقم خورد. درست است که تلاش خودشان هم بود اما قبلش، موضوع انتخاب است. من بیشتر با کارگردانان متوسط کار کردم. با آقای کیمیایی هم کار کردم اما نقشم در «سرب» خوب نبود.

البته شما با درام آغاز کردید و به کمدی رسیدید. کمدی خواست شما بود یا اقتضای شرایط و پیشنهادیی که به شما می‌شد؟

من هیچ‌وقت کمدی را دوست نداشتم و الان هم دوست ندارم چون مردم ما کمدی را جدی نمی‌گیرند و تنها برای تفریح، آن را تماشا می‌کنند. حرف‌هایی که در کمدی زده می‌شود و گزش‌هایی را که وجود دارد نمی‌گیرند. البته آنهایی که می‌گیرند تعدادشان خیلی کم است. من کمدی را می‌شناختم و از اول هم بازی کرده بودم منتها در کشور ما هنرپیشه در اولین بازی خود دیده می‌شود مثلا اگر از اول کمدی بازی کرده باشد دیگر این انگ کمدین روی پیشانی او می‌خورد و بیشتر نقش‌های کمدی به او پیشنهاد می‌شود. در درام هم به همین ترتیب. خوشبختانه من در هر دو مدیوم کمدی و درام بازی کرده‌ام. دو سه سناریوی کمدی هم دارم که خیلی عجیب و غریب است اما کسی نیست که با سرمایه او، این فیلمنامه‌ها را بسازم.

شما در دهه‌های قبل و در یک بازه 15 ساله، 3 فیلم ساختید. مشکل بودجه همیشه وجود داشته و مختص شرایط سخت کنونی نیست.

اینکه آن روند را ادامه ندادم را به گردن من نیندازید. من که زنده‌ام و شماره من را هم که همه دارند. لابد به من گفته نشده یا گفته شده اما کنار نیامدیم. من مقصر نیستم و توپ را در زمین من نیندازید. بیندازید در زمین عواملی که در کشور ما در هر کاری وجود دارند.

اگر می‌خواهید به موردی اشاره کنید که در گفت‌وگو به آن نپرداخته‌ایم، بفرمایید.

اینکه به یاد من باشند و هر وقت از من خواستند، من آماده بازی هستم. یک آقایی به من زنگ زده و می‌گوید از اینجا بیایید سمنان و یک ماه آنجا بازی دارید و هفت میلیون تومان هم دستمزد بگیرید. شما چه جوابی به این آقا می‌دهید؟ من قزوین زندگی می‌کنم. بلند شوم یک ماه بروم سمنان و هفت میلیون تومان بگیرم؟ من این هفت میلیون را 20 سال پیش برای سه روز کار می‌گرفتم. از این موارد زیاد بوده که بی‌معرفتی می‌کنند. فکر می‌کنند الان که بیکارم بگویند دستمزد دو میلیونی هم می‌دهیم، من راه می‌افتم و پیشنهادشان را قبول می‌کنم؛ نه؛ «غلامحسین لطفی» هنرپیشه دو میلیون تومانی نیست.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/

«غلامحسین لطفی» در گفت‌وگویی از دغدغه‌های این روزهایش می‌گوید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.