گاردین نوشت:هری پاتر می‌تواند دونالد ترامپ را متوقف کند و اضافه کرد مطالعات در آمریکا نشان می‌دهد داستان کتاب هری‌پاتر در مقابل سیاست‌ و رفتار‌های ترامپ قرار دارد.

به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، تعداد زیادی از بهترین داستان‌نویسان حوزه کودک متعلق به کشور انگلستان هستند. اگر از نام بزرگی مثل هانس کریستین اندرسن و چند مورد اینچنینی دیگر بگذریم، بیشتر نویسنده‌های شاخص این حوزه را باید در محدوده جزیره جست‌وجو کرد.

از لوئیس کارول که آلیس را به سرزمین عجایب برد تا چارلر دیکنز که به‌ رغم اجتماعی بودن داستان‌هایش، عصاره تمام تجربیات خود را در دیوید کاپرفیلد ریخت، همه ساکنان سرزمین انگلستان بودند. اما اگر بپرسیم که آیا این تراکم بالای داستان‌نویسان کودک در انگلستان، یا به‌ طور کلی‌تر؛ محدوده فرهنگی-اجتماعی آنگلوساکسون، اتفاقی بوده یا دلایل جامعه‌شناختی دارد، به این نتیجه خواهیم رسید که لااقل بخش‌هایی از این موضوع به بافت اجتماعی آن مناطق برمی‌گردد. ادبیات کودک را نمی‌شود به‌ طور مشخص یک ژانر دانست و در دایره آن از داستان‌های جاده‌ای گرفته تا قصه‌های پلیسی به چشم می‌خورد؛ اما چند خصوصیت مشخص هستند که بیشتر در ادبیات کودک می‌شود آن‌ها را دید تا در جا‌های دیگر. یک عنصر که معمولا در داستان‌های کودکانه به چشم می‌خورد، فانتزی است و سکلاسیسم و قصه‌گویی به معنای متعارف و سنتی آن، خصوصیت دیگر این نوع داستان‌هاست. شاید به دلیل همین وابستگی ادبیات کودکان به سنت کلاسیک باشد که انگلستان در این زمینه پرچم‌دار است.


بیشتر بخوانید: فسنجان خوردن یک استاد ایرانی در دیار خالق هری‌پاتر!


انگلستان به‌عنوان سرزمینی که خاستگاه تفکر نئوکلاسیک بوده، شناخته می‌شود و فیلسوفانی مثل جان لاک و جان استوارت میل در آن زندگی کرده‌اند. حتی معروف است که در دوران مدرن، روحیه محافظه‌کار آنگلوساکسون باعث شده بود این کشور هیچ‌گاه میزبان مشتاقی برای مکتب‌های آوانگارد و ساختارشکن هنری مثل ناتورالیسم و فتوریسم و... نباشد. کودکان، اما به آغاز زمین نزدیک‌ترند. میل فطری آن‌ها به قصه براساس موقعیت دراماتیک، از تلقین‌های روشنفکرانه بری است و همین است که برای آن‌ها باید ماجرا ببافی و ماجرا را به سرانجام برسانی تا راضی شوند. ادبیات کودک باید بزرگ‌تر‌ها را هم راضی کند تا بتواند موفق باشد و دیده شود. ادبیات کودک در نوع بی‌خطر و غیرانقلابی (یا به تعبیری محافظه‌کار) با روحیه مردم جزیره سازگارتر به نظر می‌رسد.

انگلستان به‌دلیل اشتراک زبانی با مردم آمریکا و کانادا، تاثیر خودش در ادبیات کودک را به این کشور‌ها هم منتقل کرد و غیر از نویسندگان متعددی که در این دو کشور برای مخاطب کودک نوشته‌اند، سینمای آمریکا هم بار‌ها در خدمت روایت داستان‌های کودکانه‌ای قرار گرفته که انگلیسی‌ها نوشته بودند. هری پاتر از جمله همین داستان‌هاست؛ داستانی که در دوره ناامیدی خیلی‌ها از رونق ادبیات، مجددا توانست پای مشتری‌ها را به پیشخوان فروشگاه‌های کتاب باز کند و طبیعتا سینمای آمریکا از کنار چنین قصه‌ای به‌ راحتی نمی‌گذرد. اما جالب اینجاست که فروش فیلم‌های هری پاتر باعث نشد تا استقبال مخاطبان از رمان‌های مکتوب آن کم شود؛ بلکه برعکس، سینما باعث شد رونق فروش این کتاب‌ها همچنان شیب عمودی پیدا کند و سرانجام، وقتی هری پاتر کشش ادامه پیدا کردن داشت، سری هشتم این داستان‌ها که یک‌جور اسپین‌آف یا به عبارتی ادامه پیدا کردن داستان از قبل جایی که قصه اولیه شروع شده بود، درحالی زیر چاپ رفت که صاحبان هری پاتر سعی می‌کردند انتشار آن، نصب یک پله جدید بر بلندترین قله دنیا به‌نظر برسد؛ یعنی چیزی که فراتر از توقعات بود. اما سری هشتم این کتاب با عنوان «جانوران شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آنها» در حالی زیر چاپ رفت که نه پیشخوان آن مثل مجلدات قبل موفق بود نه دو سری فیلمی که از روی آن یک جلد کتاب، در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ اکران شدند، گیشه‌ای به رونق فیلم‌های قبلی داشتند. البته تنها دلیل چنین افولی مسائل فنی و تکنیکی کار نیستند.

تولد هری پاتر در یک قطار معیوب بین شهری

سال ۱۹۹۰ بود که یک قطار شهری به‌دلیل نقص فنی در مسیر منچستر به لندن توقف کرد و خانمی که در یکی از کوپه‌ها نشسته بود، ناگزیر از پنجره قطار به منظره معمولی روبه‌رویش خیره شد که در آن چند رأس گاو حرکت می‌کردند. اوقاتی که انسان مجبور می‌شود در تنهایی فرو برود و به‌جای اینکه آگاهانه و از روی عمد به موضوع به‌خصوصی فکر کند، این فکر است که هرجا دلش خواست می‌رود و در بسیاری از موارد منشأ موثرترین یافته‌های ذهنی بوده‌اند. مثلا معروف است که فیلسوف فرانسوی، رنه دکارت هم در دوران سربازی یک‌بار مجبور شد روز کاملی را به تنهایی در کنار یک بخاری بنشیند، چون اگر از جایش تکان می‌خورد، ممکن بود بر اثر سرما بمیرد. او در آن تنهایی توی این فکر رفت که من اصلا وجود دارم یا مثل وقتی خواب هستم و فکر می‌کنم که جهان خواب واقعیت دارد، الان هم دچار توهم وجود‌داشتن هستم؟! دکارت کم‌کم به این نتیجه رسید که خود اوست که در حال شک‌کردن به خودش است و «کوجیتو» یا همان قانون «می‌اندیشم پس هستم» را به وجود آورد که باعث تحول بزرگی در تفکر غربی شد.

تفکراتی که در چنین اوقاتی سراغ ذهن آدم‌ها می‌آیند را می‌شود از جهات مختلفی بررسی کرد؛ اما سرراست‌ترین جمله همین است که معمولا این فضا‌ها بسیار ذهنی هستند و از عینیت فاصله دارند. همان‌طور که اوقات تنهایی دکارت، او را به سمت یک تفکر سوژه‌محور برد که ذهن انسان را مرکز عالم قرار داده بود، ساعت تنهایی جی کی رولینگ هم او را در فکر پسرکی برد که باید به مدرسه جادوگری می‌رفت، یعنی جایی که او در جهان ذهن خودش ساخته بود و نه‌تن‌ها مصداق عینی‌اش در واقعیت وجود نداشت، بلکه مصداق نمادین آن را هم نمی‌شد سراغ گرفت و همسایگی «سوژگی» و «وهم» در همینجاهاست که جنبه موثر خود را نشان می‌دهد. البته این نکته مسلم است که بدون خلاقیتی که در تخیل هست، نمی‌شود هیچ کار هنری و حتی فکری درخوری انجام داد، اما این یکی هم مسلم است که وهم با خلاقیت به معنای کلی آن یکسان نیست. به هر حال هری پاتر در همین‌جا و در همین قطار معیوب بین شهری خلق شد و بعد از نگارش آن، همان داستان تکراری‌ای که در ادبیات، ناشران و در سینما، تهیه‌کننده‌ها ایفاگر آن هستند، تکرار شد.

هشت ناشر انگلیسی از چاپ هری پاتر سر باز زدند؛ هشت ناشری که امروز بدون تردید تک‌تک‌شان از چنین کرده‌ای پشیمانند. بالاخره یک دلال حاضر شد که به جی کی رولینگ کمک کند و بعد از مدتی برای کتاب او یک ناشر پیدا کرد. «هری پاتر و سنگ جادو» زیر چاپ رفت و اندکی بعد در قفسه کتابفروشی‌ها قرار گرفت. استقبال مخاطبان غیرقابل پیش‌بینی بود. در آستانه عصر دیجیتال و وقتی که سینما، تلویزیون، بازی‌های کامپیوتری و انواع و اقسام تفریحات تکنولوژیک دیگر، اوقات فراغت مردم را پر می‌کردند، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که کسی بتواند رکورد‌های قبلی را در نمودار پرفروش‌ترین رمان‌های جهان جابه‌جا کند. درحقیقت خانم رولینگ کاری کرد که برای خودش هم قابل پیش‌بینی نبود.

اصل و نسب هری پاتر

اولین جلد از سری کتاب‌های هری پاتر در سال ۱۹۹۷ به بازار نشر آمد و این مجلدات تا سری پنجم‌شان به‌طور منظم و سالانه در پیشخوان فروشگاه‌های کتاب قرار گرفتند. اما بین جام آتش و محفل ققنوس که به ترتیب چهارمین و پنجمین جلد از مجموعه بودند، سه سال فاصله افتاد. محفل ققنوس در ۲۰۰۳ منتشر شد، شاهزاده دورگه در ۲۰۰۵ و یادگاران مرگ هم در ۲۰۰۷ منتشر شد. بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ میلادی که انتشار منظم این مجموعه داستان‌ها متوقف شده بود، خانم رولینگ سرگرم عقد قرار داد و نظارت بر ساخت سری فیلم‌های هری پاتر بود. در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ اولین و دومین قسمت از این فیلم‌ها به کارگردانی کریس کلمبوس تولید و پخش شدند. کلمبوس که پیش از آن دو قسمت اول «تن‌ها در خانه» و همین‌طور اثری مثل «خانم دات‌فایر» را ساخته بود، برای کارگردانی بخش‌هایی از هری پاتر که کودکی این جادوگر ژنی را روایت می‌کردند، فرد مناسبی به‌نظر می‌رسید. اما سال ۲۰۰۳ نوبت انتشار سری جدیدی از رمان‌های هری پاتر بود و به‌نظر صلاح می‌رسید که نباید بین انتشار کتابی از هری پاتر و اکران فیلمی از آن تداخل ایجاد شود. سال ۲۰۰۴ سومین سری از فیلم‌های هری پاتر اکران شد و این بار نوبت به آلفونسو کوآرن رسید که پشت قاب کارگردانی قرار بگیرد و هری هم کم‌کم داشت پا به دنیای بزرگسالی می‌گذاشت.

کوآرن که فیلمساز برجسته‌ای به‌حساب می‌آید بعد‌ها فیلم تحسین شده «جاذبه» را هم ساخت، کارگردان مناسبی برای این بخش از زندگی هری بود. اما در ۲۰۰۵ برای اولین‌بار در یک سال، هم کتاب جدیدی از هری‌پاتر به بازار آمد و هم یک فیلم تازه از او اکران شد. حالا به‌نظر می‌رسید اعتماد‌به‌نفس جی کی رولینگ خیلی بالا رفته بود که اجازه داد چنین اتفاقی بیفتد. در این سال ششمین جلد از مجموعه کتاب‌های خانم رولینگ به انتشار رسید و جلد چهارم آن به‌صورت فیلم در آمد. کارگردان قسمت چهارم هری پاتر، مایک فیول بود که پیش از آن فیلم‌هایی مثل «لبخند مونالیزا» و «چهار عروسی و یک عزا» را ساخته بود. نیول بعد اقتباس از جلد چهارم هری پاتر، سراغ اقتباس از یک اثر معروف دیگر رفت و «عشق سال‌های وبا» از گابریل گارسیا مارکز را جلوی دوربین برد. اما از آن به بعد کارگردان ثابت فیلم‌های هری پاتر مشخص شد؛ دیوید یتس. او یک انگلیسی‌تبار بود که دکترای علوم انسانی‌اش را از دانشگاه کمبریج گرفته بود و در تفریحی‌ترین داستان‌ها، مایه‌هایی انسان‌شناختی پیدا می‌کرد. نمونه چنین رویکردی از یتس را می‌شود در «افسانه تارزان» دید که در ۲۰۱۶ روی پرده رفت.

یتس در سال‌های ۲۰۰۷، ۲۰۰۹، ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ سری چهارم تا هشتم هری پاتر را کارگردانی کرد و در اولین سالی که او هری پاتر‌سازی را شروع کرد، خانم رولینگ هم هفتمین جلد از کتاب‌هایش را به بازار نشر فرستاد و حدود ۱۰ سال طول کشید تا جلد بعدی به بازار بیاید. اما هشتمین قسمت از رمان هری پاتر را جک تورن نوشت و رولینگ صرفا نظارتی دورادور بر آن داشت. به‌علاوه «فرزند نفرین شده» در حقیقت یک نمایشنامه است نه رمان. با این وصف، سوال ایجاد می‌شد که هشتمین فیلمنامه هری پاتر براساس چه کتابی نوشته شده است؟ در توضیح این قضیه باید گفت: «یادگاران مرگ» یعنی هفتمین سری از کتاب‌های هری پاتر در دو قسمت تبدیل به فیلم شد و جون کاتلین رولینگ هم جزء تهیه‌کنندگان آن دو فیلم بود. هری پاتر کم‌کم رولینگ را هم سینمایی کرد و او که قصد داشت یادگاران مرگ را آخرین دنباله این مجموعه داستان‌ها قرار دهد، برای ادامه روند قصه‌گویی‌اش تدبیر خاصی درنظر گرفته بود که اگرچه بر زمین نماند، اما کاملا هم عملی نشد. او به اسپین‌آف روی آورد.

جانوران شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آن‌ها

شروع مجدد داستان از تاریخی دور؛ برای دنباله‌نویسی بر یک داستان لازم نیست که حتما زمان مرتب به جلو برود بلکه می‌شود در سری‌های بعد ماجرا‌هایی را روایت کرد که پیش‌زمینه اتفاقات روایت شده کنونی باشند. مجموعه فیلم‌های سفیدبرفی چنین رویه‌ای را پیش گرفته‌اند و رولینگ هم تصمیم گرفت تا در مورد هری پاتر همین کار را کند؛ یعنی اسپین‌آف spin- off که می‌شود در فارسی آن را به چرخش کردن ترجمه کرد. اسپین‌آف دو روش دارد؛ گاهی می‌شود داستان را هر بار و در سری جدید چند سال به عقب‌تر برد و گاهی هم می‌شود قصه را مثلا از ۷۰ سال پیشتر از وقوع اولین اتفاقات در داستان اصلی شروع کرد و نرم‌نرم به آن نقطه عزیمت بازگشت.

رویکرد دوم کاری است که رولینگ آن را انجام داده و داستان «جانوران شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آنها» ماجرایی را روایت می‌کند که سال‌ها قبل از تولد خود هری پاتر و پدر و مادر او رخ داده‌اند. تابه‌حال دو جلد از این مجموعه به قلم خانم رولینگ منتشر شده‌اند و قرار بود سه‌گانه‌ای از این مجموعه در سینما به ترتیب در سال‌های ۲۰۱۶، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۲ اکران شود، اما جی کی رولینگ گفت که این روند را تا پنج سری ادامه خواهد داد. سری مربوط به سال ۲۰۱۶ با عنوان «جانوران شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آنها» در موعد مقرر روی پرده رفت و فیلمنامه آن را هم خود رولینگ نوشته بود. او به‌علاوه این‌ها در کنار دو نفر دیگر تهیه‌کنندگی کار را هم برعهده داشت. البته استیو کلوفر هم که سناریوی هفت قسمت از هشت فیلم هری پاتر را نوشته بود، در نگارش این فیلمنامه‌ها کمک کرد.

جالب اینجاست که داستان این فیلم‌ها مطابق کتابی که خود رولینگ نوشته بود، طراحی نشده‌اند. شخصیت اصلی این داستان نیوت اسکمندر یکی از مدیران برجسته هاگوارتز (همان مدرسه جادوگری که هری در آن درس می‌خواند) و نویسنده کتاب درسی «جانوران شگفت‌انگیز و زیستگاه آنها» است که نام او و کتابش بار‌ها در کتاب‌های هری‌پاتر تکرار شده بود. به‌نظر می‌رسد داستان هری پاتر دیگر کششی برای ادامه پیدا کردن نداشت و نویسنده آن به‌ناچار سراغ اسپین‌آف و روایت‌های پیش‌زمینه‌ای از این قصه رفت. ماجرای «جانوران شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آنها» درباره اسکمندر بود که پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه هاگوارتز به وزارت سحر و جادو رفت و جذب سازمان امور موجودات جادویی شد. او از سال ۱۹۱۸ یک دهه از عمرش را صرف سفر به گوشه و کنار جهان و تحقیق پیرامون موجودات جادویی و نوشتن همین کتاب معروف جادویی کرد. سری دوم این اسپین‌آف هم به‌تازگی اکران شده است. اما نه‌تن‌ها دیگر هری پاتر برای ادامه پیدا کردن کششی نداشت، اسپین‌آف‌های آن هم از چیزی که به‌نظر می‌رسد، ضعیف‌تر بودند.

نگارش رمان «حیوانات شگفت‌انگیز خانگی و زیستگاه آنها» باعث شده تا گمانی‌زنی‌ها درباره نوشته شدن فیلمنامه‌هایی دیگر براساس سایر کتابچه‌های وابسته به هری پاتر مثل «افسانه‌های بیدل نقال» یا «کوییدیچ در گذر زمان» هم میان هواداران در شبکه‌های اجتماعی مطرح شود. اما با انتشار این کتاب و ساخته شدن دو فیلم براساس آن، دیگر کسی اشتیاقی برای این گزینه‌ها ندارد.

بالاخره سال ۲۰۱۸ هم رسید و مطابق وعده‌ها، دومین سری از اسپین‌آف هری پاتر باز هم به کارگردانی دیوید یتس، روی پرده‌ها رفت. «جانوران شگفت‌انگیز: جنایات گریندل والد» فیلمی است که پیشنهاد تماشای آن حتی به طرفداران سرسخت هری پاتر هم کار دشواری است. البته بخشی از این وضعیت دلایل فنی دارد. این فیلم سرشار از اشاراتی است که جی کی رولینگ با اعتماد‌به‌نفس فراوان نسبت به شناخته شده بودن جزء به جزء عناصر داستانش برای تمام مخاطبان، آن‌ها را در فیلمنامه گنجانده است و فیلم پر‌شده از خط‌های داستانی زیاد که به هیچ جایی نمی‌رسند و شخصیت‌های جدیدی که نمی‌توانند نظر مخاطب را به خود جلب کنند. تقریبا هیچ‌چیزی در این فیلم خوب نیست، از کارگردانی خسته‌کننده دیوید یتس تا تلاش برای اشاره به نام‌های آشنا که برای معرفی مجددشان هیچ تلاشی صورت نمی‌گیرد.

اصل داستان «جانوران شگفت‌انگیز: جنایات گریندل والد» از این قرار است که شخصیت‌هایی به‌دنبال شخصیت‌های دیگر هستند. اما اگر این کشمکش، داستان مناسبی به وجود نمی‌آورد، به این دلیل است که چیز زیادی درباره این اشخاص، به‌خصوص شخصیت‌هایی که در پی آنهاست، به ما نمی‌گوید. آشکارسازی معما‌هایی که فیلم طرح می‌کند، بیشتر تصادفی هستند تا چیزی که قصه، روند رسیدن به آن‌ها را طی کرده باشد و به‌طور کلی می‌شود گفت: فیلم مسیر مشخصی را برای رسیدن به آن طی نمی‌کند. شاید به‌دلیل همین مشخص نبودن مسیر فیلم است که خیلی از مخاطبان آن گلایه کرده‌اند «فیلمی ۱۳۵ دقیقه‌ای نهایتا به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد.» عده‌ای این شکست را به متخصص نبودن جی کی رولینگ در مدیوم سینما مرتبط می‌دانند و عده‌ای دیگر می‌گویند دلیل این مطلب دیوید یتس است که برای کارگردانی این مقطع از قصه، فرد مناسبی نبوده؛ اما به‌نظر می‌رسد درست‌ترین تحلیل متعلق به کسانی باشد که دوران هری پاتر را لااقل در مقطع زمانی کنونی، تمام شده می‌دانند. شاید جهان ما از خیالات منفصل و فانتزی‌هایی که صرفا وهم‌های تخدیر‌کننده هستند، خسته شده است. بخش دوم از اسپین‌آف هری پاتر در سالی اکران می‌شود که سینمای آمریکا پر از فیلم‌های کالجی شده؛ در ۲۰۱۸ حتی فیلم‌های اکشن، عاشقانه، تخیلی و... هم ارتباطی با فضای سرخوشانه دبیرستان دارند و به‌نحوی درحال آموزش شیوه «بی‌خیالی طی کردن» در برابر مشکلات، به مخاطبانی هستند که همین سینمای هالیوود، تا چند سال پیش به‌جای مقطع دبیرستان، سعی می‌کرد آن‌ها را به کودکی و دوره رویاپروری ببرد. هالیوود تا همین چند سال پیش سعی می‌کرد با تزریق امید واهی، جامعه را از نقد سیستم مسلط بر آن منصرف کند و تشویق به زنده نگه‌داشتن رویاپروری‌های کودکی هم از این جهت بود؛ اما چند سال که گذشت، بعد دیگر چنین شیوه‌ای جواب نمی‌داد و مدتی است که «بی‌خیالی طی کردن» دستورالعمل جدیدی شده که توسط مدیوم‌های رسانه‌ای تبلیغ می‌شود. بدون هیچ توضیحی مشخص است چنین روشی هم صرفا به‌طور موقت جواب خواهد داد و شرایط اجتماعی، لاجرم مخاطبان را از گفتمان وهم‌انگیز و سرخوشانه آثار هنری، به سمت هنر معترض متمایل می‌کند. شاید سینمای آمریکا هم‌اکنون به قیصر نیاز دارد؛ همان‌طور که به‌نظر می‌رسد سینمای ما هم به «بعدازظهر سگی» نیازمند است.

سیاست

خانم رولینگ تلاش کرد یک سری اشارات فرامتنی را هم به کارش سنجاق کند تا اثر او از معرض اتهام «وهم‌انگیزی محض» خارج شود. بیش از دو سال پیش بود که جی کی رولینگ در توئیتر با تشبیه ترامپ به جادوگر داستان آخرش، از او به‌خاطر داشتن رفتاری خشن در قبال مهاجران مسلمان انتقاد کرد. او هم گفت که کتاب هری پاتر روی نظر مردم آمریکا نسبت به ترامپ تاثیرگذار بوده است، اما چند وقت بعد که انتخابات آمریکا برگزار شد و ترامپ به ریاست‌جمهوری ایالات متحده رسید، هم اعتمادبه‌نفس بیش از حد خانم رولینگ به‌خوبی خودش را نشان داد و هم معلوم شد که او چقدر از شناخت آنچه در جامعه می‌گذرد، عقب افتاده است.

همان ایام روزنامه «گاردین» هم به کمک رولینگ آمد و نوشت «هری پاتر می‌تواند دونالد ترامپ را متوقف کند» و اضافه کرد که مطالعات در آمریکا نشان می‌دهد داستان کتاب هری پاتر در مقابل سیاست‌ها و رفتار‌های دونالد ترامپ قرار دارد و همین امر منجر به کاهش تعداد طرفداران ترامپ و افزایش خوانندگان پاتر شده است. «گاردین» هم نتوانسته بود وضعیت جامعه را به‌ درستی تحلیل کند. گریند والد هم که خود رولینگ سعی دارد او را به ترامپ تشبیه کند، یک آدم بد تیپیکال است که قرن‌هاست در داستان‌های دنیا تکرار شده و جنبه مشخصی که صرفا به ترامپ اشاره کند در آن نیست. به‌نظر می‌رسد گفتمانی که از محافظه‌کاری لیبرال حمایت می‌کند و در انتخابات اخیر آمریکا، هیلاری کلینتون را به‌ عنوان نماینده‌اش به میدان فرستاد، نمی‌تواند در نظر جوامع مختلف دنیا آلترناتیو مناسبی برای رئیس‌جمهور فعلی آمریکا باشد. جریانی که ترامپ به آن تعلق دارد، اخیرا توانست با حمایت بخشی از مردم، در کشور‌های متعدد دیگری از جهان هم قدرت سیاسی را به‌دست بگیرد. مشاهیر هنری جهان، اما درحال حاضر اکثرا به جریان محافظه‌کاری لیبرال تعلق دارند، جریانی که نشان داده نمی‌تواند بدلی برای فاشیسم فزاینده امثال ترامپ ایجاد کند و اساسا حتی گسترش چنین وضعیتی در واکنش به همان ملال محافظه‌کارانه ایجاد شده است. درحال حاضر مدت‌هاست با غلبه سلطه‌آمیز محافظه‌کاری بر کلیت مدیای جهانی، جای چیزی که به‌عنوان ادبیات مقاومت یا ادبیات اعتراضی از آن نام برده شد، در دنیا خالی است.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.