به گزارشگروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی نوشت: دموکراسی آمریکا در شرایط بحرانی قرار دارد و دونالد ترامپ، رئیس جمهور این کشور، نه عامل ایجاد این بحران بلکه صرفا یک علامت و نشانه این وضع بحرانی است. در سایه تحقیقات مولر، بازپرس ویژه درباره تبانی ستاد تبلیغاتی دونالد ترامپ و روسیه در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا، اکنون مدتی است که بحث رایج در آمریکا این است که این کشور با بحران قانون اساسی مواجه است. از یک نظر زمانی که رابرت مولر با ارائه احضاریهای تقاضا کرد دونالد ترامپ به برخی از سوالات وی درباره تبانی میان ستاد تبلیغاتیاش و مقامهای روسیه پاسخ بدهد، نبردی در فضای سیاسی آمریکا شروع شده است. اما احتمالا این نبرد از قبلتر شروع شده بود. ترامپ گفتگو با مولر را رد کرد و به علت اقدامات ترامپ، حزبش در انتخابات میان دورهای کنگره در برابر دموکراتها شکست خورد.
در ادامه این گزارش آمده است: پیروزی دموکراتها در انتخابات میان دورهای مجلس نمایندگان آمریکا از سال 1974 و از زمان رسوایی واترگیت بیسابقه بود. در پی این شکست ترامپ دادستان کل یعنی جف سشنز را برکنار کرد و به جای او فردی به نام مَتیو ویتاکِر را برای دادستانی کل معرفی کرد که کاملا از وی حرف شنوی دارد. ویتاکر قبل از این هم همصدا با ترامپ با تحقیقات مولر درباره ارتباط احتمالی ستاد ترامپ با روسیه مخالفت کرده و آن را بیاساس توصیف کرده بود. اکنون قرار است این فرد بر تحقیقات مولر نظارت داشته باشد. وی به نتایج تحقیقات مولر دسترسی خواهد داشت و احتمالا این اطلاعات را در اختیار ترامپ هم قرار خواهد داد. وی همچنین قادر خواهد بود در هر مرحلهای تحقیقات مولر را متوقف کند و هزینههای مالی مورد نیاز برای تحقیقات وی را قطع کند. اقدام ترامپ در برکناری جف سشنز همچنین با محکومیت شماری از چهرههای آمریکایی مواجه شده است.
در نهایت سنای آمریکا میتواند درباره سرنوشت ویتاکر تصمیم نهایی را اتخاذ کند و در عین حال میتواند با تصویب قانونی، از تحقیقات مولر درباره ترامپ حمایت کند. در انتخابات میاندورهای روز سهشنبه گذشته هم مشخص شد که جمهوریخواهان همچنان اکثریت سنای آمریکا را در اختیار دارند. حتی اگر قرار باشد که دیوان عالی آمریکا در نهایت میان مولر و ترامپ قضاوت بکند یعنی همان کاری که 44 سال پیش در جریان رسوایی واترگیت انجام داد، باز هم کنترل این نهاد قضایی عالی آمریکا در اختیار قضات طرفدار جمهوریخواهان است. اخیرا هم با ورود برت کاوانا قاضی مورد حمایت ترامپ به دیوان عالی آمریکا ترکیب قضات محافظهکار در آن تقویت شد. هیچ قاضی بیطرفی وجود ندارد که مشت طرفین این دعوا را برای افکار عمومی باز کند. این وضع در جامعه آمریکا نشان دهنده بحران قانون اساسی در آمریکاست. واقعیاتی مانند این که ترامپ رئیس جمهور آمریکاست و سنای این کشور و دادگاه عالی آن اگر نگوییم به طور کامل در اختیار وی هستند حداقل حامی وی هستند، هیچکدام عامل بحران قانون اساسی در آمریکا نیستند بلکه اینها نشانههای این بحران هستند. این بحران ناشی از عامل یا عوامل دیگری است. هر چند ممکن است وضع کنونی آمریکا ناشی از مسائل فنی و تکنیکی باشد، هر چه هست آمریکا به این مسائل گرفتار است.
در ادامه این گزارش آمده است: مشکل در آمریکا به شکل بسیار ساده کسری یا کمبود دموکراسی در این کشور است. نشانه بسیار صریح این کسری دموکراسی هم به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا است. در انتخابات سال 2016 وی حدود سه میلیون رای کمتر از هیلاری کلینتون کسب کرد، اما حالا وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا بر مسند قدرت تکیه زده است و کلینتون با وجود کسب اکثریت آرا نتوانست قدرت را بدست بگیرد. این وضع در آمریکا بیسابقه نیست. چهار دوره پیش از این در انتخابات آمریکا جورج دبلیو بوش تعداد آرای کمتری در مقایسه با رقیب خود ال گور کسب کرد ولی با این حال وی به عنوان رئیس جمهور وارد کاخ سفید شد. این وضع ناشی از سیستم کالجهای انتخاباتی آمریکا است که به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری این کشور امکان میدهد که صرف نظر از کسب یا عدم کسب آرای اکثریت تنها با کسب بیشتر آرای اعضای کالجهای انتخاباتی وارد کاخ سفید شوند. این سیستم به طبقه کوچکی از مسئولان محلی در مناطق روستایی آمریکا قدرتی نامتناسب و بیش از حد اعطا میکند. این امر بار دیگر در انتخابات روز سهشنبه گذشته آمریکا هم به وقوع پیوست. این شرایط در سنای آمریکا هم حاکم است.
هر چند دموکراتها در انتخابات روز سهشنبه یازده میلیون رای بیشتر کسب کردند، همچنان اکثریت کرسیهای سنای آمریکا در اختیار جمهوریخواهان خواهد بود. این مسئله بسیار مهم است زیرا باعث میشود که با وجود مخالفت اکثریت مردم آمریکا با فردی مانند قاضی کاوِانا وی همچنان بتواند در سنا آرای لازم را برای حضور در دیوان عالی آمریکا کسب کند.
در واقع سنای آمریکا به مثابه یک سیستم در برابر رای و خواسته اکثریت رایدهندگان آمریکایی عمل میکند. ایالتهای کوچک و کمجمعیت آمریکا که از نظر تعداد کرسیها در سنا با ایالتهای بزرگ و پرجمعیت یکسان هستند امروزه مخالف تغییر وضع و ساختار کنونی سنا هستند، چون سیطره و نفوذ خود را از دست خواهند داد. به همین علت شاید دموکراتها ناچار بشوند صرفنظر از سنا برای پیشبرد اهداف و برنامههایشان بدنبال راه چارهای بگردند. آنها میتوانند بدون نیاز به بازنویسی مجدد قانون اساسی آمریکا به دنبال برخی اصلاحات در آن باشند این اصلاحات مربوط به کالجهای انتخاباتی هستند. برای مثال کالجهای انتخاباتی باید موظف شوند که بر اساس رای اکثریت در حوزه خودشان به نامزدهای انتخابات رای بدهند. اگر چنین میبود ترامپ در سال 2016 نمیتوانست همه آرای کالجهای انتخاباتی ویسکانسین را کسب کند در نتیجه هم اکنون در کاخ سفید نبود. گزینه دیگر این است که تعداد کرسیهای نمایندگان ایالتهای پرجمعیت در کنگره آمریکا افزایش بیابد. چون تعداد کرسیهای کنگره آمریکا حدود یک قرن پیش افزایش یافته است. این اصلاح باعث خواهد شد که ایالتهای پرجمیعت آمریکا نمایندگان بیشتری در مجلس و آرای بیشتری هم در کالجهای انتخاباتی داشته باشند.
گاردین در پایان نوشت: آمریکاییها برای تغییر وضع کنونی سیستم سیاسی و انتخاباتی این کشور اقدامات زیادی میتوانند انجام دهند و باید شروع کنند. سیستم سیاسی و انتخاباتی این کشور به گونهای است که به دفعات به طرف بازنده در انتخابات قدرت حکومت اعطا کرده است و این اعطای قدرت تنها برای رضایت سفیدها و اقلیت ساکن در مناطق روستایی این کشور انجام شده است و در آن خواسته اکثریت جامعه آمریکا نادیده گرفته شده است به همین علت هم تداوم این وضع باعث خواهد شد که آمریکا مشروعیت خود را در میان شهروندانش از دست بدهد و همچنان با بحران قانون اساسی مواجه باشد.
انتهای پیام/