سید شهرام علیزاده متخصص و روانشناس کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگارحوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اظهار کرد: با ورود کودکان به دوره نوجوانی تمایل آنها برای تنها ماندن بسیار بیشتر می شود که تغییرات این چنینی، ناشی از تغییرات جسمانی و روانی دوران بلوغ اوست. در این هنگام پیشروی نوجوان به سوی استقلال، والدین را نگران می کند و موجب می شود تا با فرزندشان دچار مشکل شوند.
این روانشناس در ادامه بیان کرد: به کار بردن جملاتی همچون «چرا همش توی اتاقتی؟»، «از وقتی میای تو اتاقی و اصلا با ما توجه نمیکنی» ناشی از عدم اطلاع والدین از تغییرات دوران بلوغ است.
وی تصریح کرد: آنچه والدین در ذهن خود از کودکشان به خاطر دارند، فرزندی مطیع و به اصطلاح حرف گوش کن است که عادت داشت همه جا همراه آنان باشد و در حضور آنها احساس امنیت می کرد؛ اما تغییرات دوران طوفانی بلوغ، والدین را به فکر فرو می برد تا از خود بپرسند چه اتفاقی افتاده که فرزند شاد دیروز دوست دارد تنها باشد و از ما فاصله می گیرد؟
علیزاده با بیان اینکه نوجوانان در این مدت علاقه به تنهایی دارند، افزود: نوجوانان در این مدت علاقه مند هستند تا ساعات قابل توجهی را تنها باشند و می خواهند در یک محیط آرام به مسائل خود بپردازند؛ کتاب بخوانند، به آینده فکر کنند و یا برای کارهای دیگری که مورد علاقه آنهاست وقت بگذارند.
بیشتر بخوانید: این افراد از تنهایی لذت میبرند
این روان شناس عنوان کرد: گاهی اوقات نوجوانان می خواهند در برابر نصیحت های بی امان والدین خود ایمن باشند و قصد آنها از تنها ماندن فرار از سوال و جواب های بی شمار و دستورات والدین است. نوجوان با انتخاب تنهایی از فشار بیش از حد والدین فرار می کند تا در تیررس آنها نباشد؛ همچنین ممکن است که فرزندمان در ارتباط با دوستانش یا در مسائل تحصیلی اش با مشکل مواجه شده باشد و یا ارتباط متشنج والدین در کانون گرم خانواده او را به این سمت و سو برده باشد.
وی با بیان اینکه کودکان و نوجوانان به حریمی خصوصی نیاز دارند تا بتوانند در آن کندوکاو کنند و هویت خود را بیابند، گفت: والدین باید در مورد نگرانیشان با فرزند خود صحبت کنند. هنگامیکه او در اتاق خود تنهاست، به حریم خصوصی او احترام گذارید و در صورتی که با خواهر یا برادرش اتاق مشترکی دارد طوری برنامه ریزی کنید تا بتواند مدتی را تنها بماند.
بیشتر بخوانید: چه کسانی بیشتر به شبکههای اجتماعی پناه میآوردند؟
این روانشناس عنوان کرد: در صورتی که نگرانی خود را با نوجوان مطرح کنید، فضای امنی را برای او فراهم آورید و با احتمال بیشتری مسائل و مشکلات خود را با شما در میان خواهد گذاشت.
علیزاده با اشاره به اینکه علاقه بیش از حد نوجوان به تنهایی ممکن است خطرناک باشد، گفت: در صورتی که تمایل نوجوان به تنها ماندن بیش از حد باشد، لازم است باید از نگاهی دیگری چون افسردگی بررسی شود و با مشاهده علایم دیگری همچون بی اشتهایی یا پراشتهایی، کم خوابی یا پرخوابی، انزواطلبی، ماتم گرفتن، ناراحتی و خشم فرزند خود را به روانشناس متخصص نوجوان ارجاع دهید تا در مورد حالات او بررسی های بیشتری انجام شود.
انتهای پیام/
حالا پدر مادر باید برای شماها چیکار کنن؟
من به عنوان یک مادر میگم نگرانی آنها بی دلیل نیست؟
چرا وقتی میخواهیم با بچهها از راه درست صحبت کنیم اجازه نمیدهد؟
والدینی که حاضر نیستند هیچ آسیبی به بچشون برسه چطور شما بچهها به راحتی بدون درنظر گرفتن هیچ اشتباهی از سمت خودتون آنها را متهم میکنید ؟
عزیزانم برای پدر ومادر هیچ چیز جز خیر و صلاح فرزندان وجود ندارد ،
احساس می کنم به خودم کم اهمیت می دادم.
و برای خودم وقت زیاد نمی گذاشتم.
ولی هم اکنون هم جمع را دوست دارم هم تنهایی
به نظرم دو تاش لازم هست
احساس بدی نسبت ب زندگی دارم..
حس میکنم هیچ حسی ندارم..
پوچم..نمیدونم چیکارمیکنم..تنها چیزی ک میدونم افتادم تویه چاه و اون چاه تاریک هروز و هروز منو بیشتر تو خدش فرو میبرعه و راه بازکشت یا فرار ندارعه..
تنها چیزی ک تو این دنیا میخام تنهاییه..اجتماعیی بودنمو از دس دادم..خندههامو از دس دادم ..دوستامو.. اون علاقهای ک ب مامانم داشتمو از دس دادم از خانوادم نفرت دارم مخصوصن مامانم
من کل خانواده ام بهم شک دارن آب میخورن هزار بار میگن از کجا آوردی دروغگو
.......
این کارهام هم برای جلب توجه هم برای دوست داشتنی خودمه ۱۳سالمه
الان تقریبا یک سال و نیمه که کرونا اومده و من هیچ دوستی ندارم حتی دختر خاله های هم سنمم نمیتونم ببینم و خب خیلی تنهام
خب من بچه اولم و تا ۸ سالگی مرکز توجه همه خاله هام و عمه عمو هام و وقتی خواهرم به دنیا اومد توقع نداشتم انقدر کوچولو رو اعصاب و بازم رو اعصاب باشه
و الانم با خواهر کلاس اولیم یه اتاق داریم و ...
البته اون کلا نمیاد تو اتاق زیاد ولی دلیل نمیشه که به همریزش نکنه
احساس میکنم دیگه هیچ حسی توی وجودم نیست
قبلاً با پدر و مادرم سرد برخورد میکردم و اون ها خیلی منو سرزنش میکردند
پس تصمیم گرفتم نشون بدهم خوبم ...
لبخند میزنم ولی از درون داغونم
من نمیتونم این همه مدت دوام بیارم
به خودکشی فکر میکنم ولی نمیتونم .....
احساس میکنم دنیا یک جای بی رحم و پوچه ...
چرا همیشه پسر ها آزاد هستند ولی ما دخترا نه ؟
چرا مادر و پدر ها به خواهر و برادر های کوچک ترکان بیشتر اهمیت میدهند
چرا نمیفهمی میخواهم تنها باشم
دوست ندارم از اتاقم بیایم بیرون چون بهم گیر میدید
میدانم دوستم دارید ولی لطفا تنهام بذارید
این تنها کاری که میتوانید برام انجام بدهید
فقط دلم سکوت میخواهد
میخواهم انقدر طعنه بخورم
هر روز بهم تیکه می اندازند
منم آدم هستم و احساس دارم
خیلی کم حرف هستم ... آره
ولی با تو هیچ فرقی ندارم ....
دلم میخواهد گریه کنم ولی با وجود کسایی که با عنوان بچه ننه صدام میزنند
نمیخواهم غرور خودمو بشکنم
کاش توی یک جنگلی تنها بودم و میتوانستم داد بزنم فریاد بکشم
مشت بزنم
من نمیتونم این طور زندگی کنم
من دوست دارم تنها باشم برای همینم بیشتر اوقات تو اتاقمم و اصلا خوشم نمیاد که هی مامانم بگه چرا میری تو اتاقت یا اینکه چرا وقتی خواهرت میاد تو اتاق دوست داری بره بیرون من اصلا خوشم نمیاد هر روز راجب کارها و رفتارم بازخواست بشم من از تنهایی خوشم میاد راستش درسمم خدارو شکر خوبه همیشه بالای ۱۹ امتحاناتمو میدم ولی پدر و مادرم همش میخوان ازم بازخواست کنن یه بار بهشون گفتم میخوام تنها باشم گفتن چرا ؟ گفتن تنها بودن نشانه متنفر بودنه و ...... ولی هیچکدوم منو درک نمیکردن
من
فقط
میخوام
تنها
باشممممممممممممممممممممم.
تنهای تنهام
۱۳ سالمه
احساس بی کسی میکنم
مامانم خیلی بهم گیر میده
دیگه طاقتم تموم شده
یه عده به بلوغ فکریشون میرسن و تازه متوجه میشن چقد بهشون ظلم میشه و شده
و یه عده برا جلب توجه میخان اینجوری اسم دربیارن تو فضای مجازی و اینا