به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، نمونه بارزی از عهدشکنی و غیر قابل اعتماد بودن آمریکا را میتوان در سرنوشت لیبی پس از حمله غربی ها به این کشور در چنین روزی مشاهده کرد. معمر قذافی دیکتاتور این کشور به واسطه دنبال کردن برنامههای هستهای بهشدت تحت فشار قرار گرفت و تحریمهای زیادی از طرف آمریکا و متحدان غربیاش علیه او اعمال شد و جدا از تحریمها و فشارهای دیپلماتیک، قرار گرفتن نام این کشور در فهرست کشورهای حامی اقدامات تروریستی هم نمونهای از تلاش غرب در فشار گسترده بر لیبی بود.
لیبیاییها در سال ۲۰۱۱ به سرعت تحت تاثیر جنبش های مردمی تونس و مصر قرار گرفتند که در اعتراض به فقر و تبعیض بیش از حد در این کشورها شکل گرفته و درنهایت منجر به براندازی بن علی و حسنی مبارک شد. قذافی به دلیل ویژگیهای استبدادیاش در چهار دهه اخیر، اجازه هیچ تغییری در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور بدون اجازه خود را نداده بود و به همین دلیل بلافاصله در واکنش به حضور اعتراضی مردم در خیابان ها، از ابزار نظامی کمک گرفت و هدف قرار دادن غیرنظامیان باعث شد تا در مارس همان سال، شورای امنیت با تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ به اقدامات جنگی قذافی پاسخ دهد که بازوی اجرایی این قطعنامه نیز ناتو به رهبری آمریکا بود.
سرانجام دولت اوباما در ۱۹ مارس سال ۲۰۱۱، پس از قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت به حمایت از شورشیان لیبی و با هدف سرنگونی معمر قذافی در قالب ائتلافی متشکل از چند کشور، اقدام به مداخله نظامی در لیبی کرد و با شلیک بیش از ۱۱۰ موشک کروز توسط آمریکا و بریتانیا و پشتیبانی نیروی هوایی فرانسه و نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و پرواز بر تمام نقاط لیبی این عملیات آغاز شد. در کنار آنها نیروی دریایی انگلیس هم محاصره دریایی را شروع کرد و حمله هوایی علیه تانکهای ارتش لیبی اولین بار توسط نیروی هوایی فرانسه انجام شد.
قذافی که خود را در پایان راه میدید، در مصاحبه تلفنی با تلویزیون رسمی لیبی اعلام کرد: کشورهای غربی مطمئن باشند در صورت ورود به خاک این کشور، لیبی را به مقبره آنها تبدیل خواهیم کرد و اجازه نمیدهیم کشورهای غربی از نفت لیبی سوء استفاده کنند! غربیها هم، اما تصمیم خود را برای حذف قذافی گرفته بودن و به این نتیجه رسیدند که مهره سوختهای همچون قذافی دیگر توانایی حفظ منافع آنها را در شمال آفریقا ندارد.
هماهنگی عملیات نظامی ائتلاف بین المللی علیه قذافی در پایگاه نظامی آمریکا در آلمان شروع و این عملیات نظامی «سحر اودیسه» نامگذاری شد و وزارت دفاع فرانسه در در اولین اقدام اعلام کرد هواپیماهای ارتش فرانسه به محل استقرار تانکهای نیروی زمینی لیبی حمله کردند و دولت دانمارک هم با ارسال ۶ فروند هواپیمای جنگی به سمت پایگاههای نظامی ایتالیا، آمادگی خود را برای اجرای طرح منطقه'پرواز ممنوع' در آسمان لیبی اعلام کرد. در همان زمان «ویلیام گورتنی» یکی از فرماندهان ارشد ستاد مشترک ارتش آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خبر داد که حدود ۱۱۲ موشک کروز به سوی لیبی شلیک شده است.
حملات هوایی به لیبی با ورود جنگندههای فرانسوی به آسمان این کشور در جریان بود و با پیوستن جنگندههای آمریکا، انگلیس، کانادا و ایتالیا ادامه پیدا کرد که علاوه بر آنها ناوهای آمریکایی نزدیک ساحل لیبی هم با استفاده از موشک اهدافی را در این کشور مورد هدف قرار دادند که در این میان هم شبکه سی بی اس آمریکا از بمباران فرودگاه اصلی لیبی توسط جنگندههای آمریکایی خبر داد.
کمیته بین المللی صلیب سرخ هم نگرانی شدید خود را در مورد ایمنی غیر نظامیان اعلام کرد و از تمام طرفها خواست نسبت به مقررات و اصول قوانین بشردوستانه بین المللی پایبندی نشان دهند. طیف وسیعی از جنگندهها و کشتیهای موشکانداز در این تجاوز حضور داشتند که علاوه بر سیستمهای ضد هوایی و پایگاههای شکاری وابسته به قذافی، نیروهای زرهی و پشتیبانی قذافی را در تمام شهرهای لیبی شامل بنغازی، مصراته، طرابلس، اجدابیا، سرت، زاویه و زواره هدف قرار دادند.
ائتلاف اولیه برای تجاوز به لیبی با حضور نوزده کشور توسط بلژیک، کانادا، دانمارک، فرانسه، ایتالیا، نروژ، قطر، اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده شکل گرفت. از جمله وظایف آنها را میتوان کمک به اجرای منطقه پروازممنوع، انجام محاصره دریایی و ارائه تسلیحات لجستیکی دانست. این دخالت گسترده نظامی تا اواخر اکتبر آن سال و تا زمان مرگ معمر قذافی ادامه داشت و ناتو در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۱ به این عملیات پایان داد و ارتش قذافی زمین گیر و در نهایت خود او هم به دست مخالفان کشته شد و این سرآغازی برای جنگ داخلی گروه ها، بی ثباتی و ناامنیهای گستردهای بود که تا امروز هم ادامه یافته است.
اکثر مقامات آمریکایی در زمان تجاوز به لیبی معتقد بودند این اقدام، آیندهای روشن برای این کشور به ارمغان میآورد ، اما در این میان برخی مقامات و رسانهها معتقد بودند که چالشهای متعددی در دوره پس از قذافی بر سر راه آمریکا در لیبی وجود خواهد داشت و این طور استدلال میکردند که در نهایت بعید است اوضاع از زمان قذافی بهتر شود؛ اما اتفاقات و تحولات لیبی در سالهای گذشته، ثابت کرد که فرضیات آنها اشتباه بود و شرایط این کشور اکنون آشفتهتر از گذشته بوده و در حال حاضر بستر مناسبی برای رشد و فعالیت وهابیون و تندروها شده است و همچنین هرروز شاهد درگیریها و فعالیتهای تروریستی در این کشور هستیم.
"پیتر ایر" رییس موسسه "ایر اینترنشنال" معتقد است که جنگ لیبی نه یک جنگ آزادیبخش، بلکه جنگی امپریالیستی بود که با هدف تامین منافع کشورهای غربی انجام شد و هدف اصلی کشورهای غربی آن گونه که ادعا می شود حفاظت از جان مردم لیبی و یا ارائه کمک های انسان دوستانه به آنان نبوده، بلکه این کشورها به همراه شرکت های بزرگ نفتی و چند ملیتی به دنبال حضور بلند مدت در لیبی و غارت منابع طبیعی آن کشور هستند.
کارشناس مسائل بین الملل افزود که اگر هدف فقط دخالت انسان دوستانه و آزادی مردم لیبی از سلطه یک رژیم دیکتاتور بود، چرا چنین اقدامی در مورد کشورهایی مثل بحرین، عربستان و یمن صورت نمی گیرد. در واقع رژیم های حاکم بر این کشورها در حال حاضر بخوبی منافع غرب را تامین می کنند و به همین دلیل نیازی به مداخله و تغییر رژیم نیست.
کشور لیبی به دلیل وجود ساختاری قبیله ای، مناطق گسترده بیابانی و عدم فعالیت احزاب و تشکلهای مدنی در زمان حکومت قذافی تمرینی برای دموکراسی در سابقه تاریخی خود نداشت و همین امر موجب شد تا با فروپاشی رژیم حاکم، انقلابیون قادر به تحمل و گفتگو نباشند. نبود حاکمیت پایدار و قدرتمند و ناتوانی گروههای سیاسی در دست یابی سریع به یک طرح سیاسی منجر به جنگ داخلی و شکل گیری گروههای مدعی قدرت در طرابلس، سرت و بنغازی شد و در این میان هم گروههای تروریستی القاعده و داعش از فرصت استفاده کردند و با نفوذ در جامعه چند آشفته لیبی بر اختلافات و گسترش صحنه میدانی نبرد شدت بخشیدند.
تلاش کشورهای خارجی مانند عربستان، قطر و ترکیه بر وخامت بیش از پیش اوضاع لیبی افزود، همچنان که ریاض به دنبال تقویت سلفیها در لیبی، تلاش داشت تا پایگاهی برای تفکرات وهابی ایجاد کند و سیاست مشابهی را که نتیجه آن در فضای ملهتب افغانستان چیزی بیش از تداوم اختلافات و جنگ داخلی در کابل نبود را در لیبی اجرا کند. از سوی دیگر ترکیه و قطر نیز درصدد بودند با پشتیبانی از جریانهای اخوانی، زمینه نفوذ خود را در شمال آفریقا بیشتر کنند.
هدف اصلی غربیها از حضور در لیبی کنترل این کشور برای ادامه دسترسی به چاههای عظیم نفتی این کشور بود که در رأس آنها آمریکا به دنبال سیطره بر منابع نفتی لیبی از تداوم هرج و مرج در این کشور استقبال میکند، چرا که لیبی با برخورداری از ذخیره اثبات شده ۴۷ میلیارد بشکه، در رتبه دهم کشورهای دارای ذخایر عظیم انرژی در دنیا قرار دارد و از طرفی نزدیکی این کشور به بازارهای غرب، باعث شده تا منافع اقتصادی، نگرانیهای امنیتی و سیاسی را برای اروپا تحت الشعاع قرار دهد.
برخی گروههای قدرت طلب داخلی و خارجی که تحت حمایت کشورهای منطقهای و فرامنطقهای هستند هم در این شرایط تلاش دارند تا بیش از پیش بر حوزه نفوذ خود در لیبی بیفزایند. شبهنظامیان موسوم به فجر لیبی، گروه انصار الشریعه، شبه نظامیان وابسته به دولت وفاق ملی و شبه نظامیان خلیفه حفتر را میتوان مهمترین گروههای نظامی داخلی فعال در این کشور برشمرد که در ناامنیها و تحولات لیبی نقشی بسزا دارند. در این میان اعلام وفاداری برخی از این گروهها با داعش و القاعده نیز موجب پیچیدهتر شدن اوضاع سیاسی و امنیتی لیبی شده است.
داعش، اما خطرناک ترین گروه شکل گرفته در لیبی بود که اولین بار شهر درنه در شرق لیبی را تحت کنترل خود در آورد و به دنبال آن هم در ژوئن ۲۰۱۵ توانست کنترل شهرت سرت، زادگاه معمر قذافی را در اختیار گیرد. این گروه تروریستی حتی بخشهایی از شهر بنغازی در شرق لیبی و همچنین کنترل برخی از بنادر و مناطق نفتی لیبی را هم تحت کنترل خود داشت. اما عملیات آزادسازی مناطق مختلف این کشور از اشغال تروریستهای داعش از ماه می ۲۰۱۶ آغاز شد و با آزادسازی شهر سرت در دسامبر همان سال حضور رسمی تروریستهای داعش در لیبی پایان یافت.
هنوز هم نگرانی ها از خطرات احتمالی و اقدامات تروریست ها در جنوب این کشور وجود دارد و در همین رابطه، موسسه مطالعاتی «کارنگی» آمریکا هم در گزارشی که با عنوان «لیبی پسا داعش» منتشر کرد، به این موضوع اشاره داشت که بازمانده های داعش می توانند بار دیگر در لیبی خود را بازسازی کرده و این امر تهدیدی جدی برای این کشور محسوب می شود، بویژه آنکه حضور نداشتن قدرت مرکزی در جامعه طایفه ای لیبی زمینه ایجاد چنین فاجعه ای را فراهم کرده است، چراکه حکومت قذافی مانعی برای ایجاد یک ملت متحد بود.
امروز، اما ارتش تضعیف شده این کشور مجبور است همزمان با چندین گروه مسلح تحت حمایت خارجیها مبارزه کند و بر همین اساس نباید انتظار داشت در کوتاه مدت تغییری در وضعیت لیبی ایجاد شود. تجزیه این کشور به عنوان یکی از برنامههای آمریکا تنها در شرایط هرج و مرج و آشفتگی قابل تحقق است و برهمین اساس اقدام غربیها در حمایت از اعتراضات مردمی لیبی به تجاوز نظامی و سرنگونی قذافی محدود ماند و اوضاع در این کشور به یکباره به حال خود رها شد. حتی انگلستان هم که زمانی متعهد شده بود از لیبی در صورت حمله نظامی کشوری دیگر دفاع کند، خود در حمله به لیبی حضوری گسترده داشت. عاقبت لیبی و سرنوشت کرهشمالی، عراق و مصر همگی نتیجه اعتماد بیچون و چرا به آمریکا هستند.
انتهای پیام/