بِسمِ رَبِّ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحینَ وَ الصِّدّیقینَ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
*****
«.. أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ، أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّارِیاتُ، ...» " فرازی از زیارت شریف ناحیه مقدسه "
*****
مقام قرب خدا، یا بهشت اهل ولاست؟ بهشت اهل ولا، یا زمین کرب و بلاست؟
ورق ورق شده، هفتاد و دو کتاب خدا به هر ورق که زدم تیغ، آیهها پیداست.
بنی اسد، متحیر اِستاده اند همه سکوت کرده ولی، در سکوتشان غوغاست.
نه سر بُوَد به تن کشتگان، نه تن، سالم نه از غلام، نه مولا، نشان در آن صحراست.
ز. کوفه اشک فشان، یک سوار میآید به نینوای وجودش، نوای یا ابتاست.
گشوده لب که الاای موالیان حسین! مرا شناخت بر این لالههای باغ خداست.
کنار هم بدن قطعه قطعه انصار حبیب و مسلم و جون و بریر و عابس ماست.
کنار علقمه افتاده پیکری بی دست که چشم تشنه لبان، از خجالتش دریاست.
به اشک دیده بشویید زخم هایش را که حافظ حرم و میر لشکر و سقاست.
به قلب معرکه، خون میدمد ز. گودالی که در میانه آن، جسم یوسف زهراست.
به زیر خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ برهنه پیکر صد چاک سیدالشهداست.
میان این شهدا، گشته قطعه قطعه تنی که یاس سرخ حسین است و لاله لیلاست.
********
«خاکسپاری پیکرهای مطهر شهدای کربلا»
پس از پایان ماجرای عاشورای سال ۶۱ هجری قمری و شهادت سید و سالار شهیدان؛ حضرت امام حسین بن علی (ع) و یاران باوفای آن حضرت، عمر بن سعد؛ فرمانده سپاهیان عبیداله بن زیاد، در روز یازدهم محرم، اجساد کشتههای سپاه خویش را شناسایی و گردآوری کرد و آنان را دفن نمود و در حالی که بدنهای مطهر و قطعه قطعه شهدای اهل بیت (ع) همراه با پیکرمقدس امام حسین (ع) و سایر شهیدان و یاران باوفایشان، به صورت بسیار جگر خراشی بر زمین مانده بود، کربلا را به قصد کوفه ترک کرد، حال آنکه کسی جرأت نمیکرد این اجساد پاک را دفن کند.
پیکرهای مطهر شهدای کربلا (پس از واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری) سه روز بر روی زمین ماند تا این که در پایان روز دوازدهم (شب سیزدهم) محرم، زنان قبیله بنی اسد (نام تیرهای از قبایل عرب، از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه) که در " غاضریه " در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند و از کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش به دست سپاه حکومتی امویان مطلع گردیده بودند، ضمن گذر بر میدان جنگ و دیدن اجساد شهداء، تحت تأثیر قرار گرفته، مردان خود را خبر و مورد شماتت قرار داده و آنان را به انجام دفن این عزیزان ترغیب نمودند.
زنان این قبیله، ابتداء خود بیل و کلنگ به دست گرفته، به طرف قتلگاه کربلا روان شدند. پس ازمدتی وجدان مردان بنی اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال آن؛ گروهی از مردان قبیله بنی اسد برای خاکسپاری شهداء، وارد زمین کربلا شده، ولی چون بدنها پاره پاره بود، بدنها را نمیشناختند و در حالت تحیر و تردید باقی ماندند.
در این هنگام حضرت امام علی ابن الحسین؛ زین العابدین (ع)، به صورت ناشناس، جهت تشخیص و تدفین شهدای کربلا، مخصوصاً دفن پدر معصومش؛ حضرت امام حسین (ع)، به حکم این که «امام را جز امام کسی تغسیل و تکفین و تدفین نمیکند.» از راه اعجاز، از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد، و ضمن حضور در جمع آنان، پیکرهای مطهر شهدا را، یکی یکی به بنی اسد معرفی کرده و آنها بدنها را دفن میکردند.
بنیاسد در آغاز مراسم تدفین، با دیدن سوار کار (همان امام سجاد (ع)) از ترس خود را پنهان کردند، اما بعد از شناختن سوار، همه دور امام (ع) جمع شدند، تسلیت و تعزیت گفتند.
چون امام سجاد (ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند. امام (ع) به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. سپس شهدای بنی هاشم و انصار و اصحاب را با نام و مشخصات معرفی و بر آنان نماز خواندند، ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند.
خود آن حضرت (ع) به گودال قتلگاه رفت، با پیکر پاک پدر (ع) معانقه فرمود، صورت به رگهای بریده اش نهاد و گریههای زیادی کرد. بر بدن مطهرش نماز گذارد، آنگاه چند قدم عقب تر، کمی از خاکها را با دست خود کنار زد، قبر و لحدی حاضر و آماده و صندوقی شکافته نمایان شد، حضرت (ع) دستان خود را زیر کمر پیکر پدر شهیدش؛ حضرت سیدالشهداء (ع) گشود و فرمود: " بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، صدق الله و رسوله، ماشاء و لا حول و لا قوة إلاّ بالله العظیم ". امام سجاد (ع) به تنهایی و بی آنکه بنی اسد در این کار همراهی اش کنند، پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان فرمود:" همراه من کسی هست که یاری میکند. "، آنگاه پیکر پاک امام حسین (ع) را در این قبر، دفن فرمود: و، چون آن حضرت (ع) را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده گذاشت و فرمود: " خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من،ای فرزند رسول خدا! " و بعد از هموار کردن قبر شریف، بر روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه شهید کردند. "
آن گاه به طرف پیکر مطهر عمویش؛ حضرت قمر بنی هاشم، عباس بن علی (ع) در نزدیکی نهر علقمه و شریعه فرات (در راه غاضریّه، همان محلی که به شهادت رسید و اکنون قبر مقدس اوست.) رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میفرمود: " پس از تو خاک بر سر دنیا!ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد،ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد! " برای او نیز، قبری گشود و به تنهایی، آن بزرگوار را نیز وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانی اند که یاری ام میکنند.
برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند، دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود: دو گودال کندند؛ در اوّلی شهدای بنی هاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند.
حضرت علی اکبر (ع) را نیز پائین پای حضرت امام حسین (ع) به خاک سپردند، بنابراین نزدیکترین شهیدان به حضرت امام حسین (ع)، فرزندش حضرت علی اکبر (ع) در پایین پای آن بزرگوار است.
همین طور بقیه شهدای کربلا را پائین پای حضرت امام حسین (ع) دفن نمودند. اما حر بن یزید ریاحی را (به درخواست مادرش) به قبیلهاش؛ جایی که هم اینک قبر اوست، بردند.
ابن شهر آشوب و مسعودی میگویند: " برای بسیاری از آنها قبرهای آماده یافتند و مرغان سفیدی بر گرد آنان دیدند. "
* حضور امام سجاد (ع) در جریان خاکسپاری شهداء در کربلا و قتلگاه، بواسطه قدرت خاصه و اعجازی که خدا برای امامان معصوم (ع) و از جمله امام سجاد (ع)، در چنین موردی لازم است؛ چرا که اولاً طایفه بنی اسد برای شناسایی پیکرهای بی سر شهیدان کربلا و بدنهایی که بر اثر تاخت و تاز سمّ اسبان دشمن و نیز شمشیر و نیزهها، متلاشی گردیده، سخت حیران و سرگردان بودند و به خاطر ترس از بقایای احتمالی سپاه دشمن، شتاب در امر دفن داشتند و با گریه و زاری از همدیگر میپرسیدند و هیچ کدام هم واقعاً نمیشناختند. در ثانی، امام معصوم را جز امام نباید کفن و دفن کند.
* حضرت امام رضا (ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: " به من بگو؛ آیا حسین بن علی (علیهما السلام) امام بود؟ گفت: آری. فرمود: پس چه کسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین (ع). امام (ع) فرمود: علی بن الحسین (ع) کجا بود؟، گفت: در کوفه، نزد پسر زیاد زندانی بود، اما بدون این که آنها با خبر شوند به کربلا آمد و امر دفن پدر را سپری کرد و سپس به زندان برگشت. بدین گونه، بدن مطهر اباعبدالله الحسین (ع) را در همین مکانی که اکنون معروف است، دفن کرده و فرزند رشیدش حضرت علی اکبر (ع) را در پایین پای پدر به خاک سپردند و برای سایر شهیدان در پایین قبر امام حسین (ع)، قبر بزرگی حفر و همگی را در آن جا دفن نمودند. غیر از بدنهای مطهر حضرت عباس بن علی (ع)، حبیب بن مظاهر و حرّ بن یزید ریاحی که هر یک را در مکانی دیگر به خاک سپردند. امام رضا (ع) فرمود: کسی که علی بن الحسین (ع) را قدرت داد که به کربلا بیاید، پدرش را دفن کند و برگردد، مرا نیز میتواند به بغداد ببرد تا پدرم را کفن و دفن کنم، در حالی که نه در زندان هستم و نه در اسارت. "