محدودیتهای کودکان در دنیا
مسئله بودن یا نبودنِ بچهها در فضاهای عمومی، در کشورهای دیگر هم بحثبرانگیز است؛ مدتها پیش رستورانی در کارولینای شمالی، بهدلیل شکایتهای فراوان از طرف مشتریان وفادارش، ورود بچههای زیر پنج سال را به رستورانش ممنوع کرد. صاحب این رستوران گفته به رغم واکنشهای اجتماعی شدید به این محدودیت، کسبوکارش بهطرز معناداری پیشرفت کردهاست. او از تصمیم اش دفاع میکند چون بچهها گریه میکنند، جیغ میزنند، با آیپدشان با صدای بلند بازی میکنند و این کارها بقیه مشتریها را آزار میدهد، بهویژه آنکه والدین هم دربرابر رفتارهای اذیتکننده فرزندانشان هیچ کاری نمیکنند.
رستورانی در نیوزیلند هم بچههای کمتر از 10 سال را خطرناک، پرسروصدا و آزاردهنده خوانده و ورود آنها را ممنوع کردهاست. در آلمان، بعضی رستورانها برای ورود کودکان محدوده زمانی تعیین کردهاند؛ این محدودیت که از بعدازظهر شروع میشود برای این است که مشتریها شامشان را در آرامش بخورند. غیر از رستورانهایی که با بچهها میانه خوبی ندارند، بعضی هتلها هم هستند که فقط از زنوشوهرهای بدون فرزند میزبانی میکنند؛ هتلهای معروف به «sensimar» که در چندین کشور دنیا ازجمله یونان، پرتغال، ایتالیا و اسپانیا شعبه دارند، از پذیرفتن کودکان معذورند. جدا از ایجاد چنین محدودیتهایی، نقزدن به سروصدای بچهها در هواپیما و قطار و شکایت از پدرومادرهای بیخیالی که هیچ تلاشی برای آرام کردن فرزندشان نمیکنند، در وبلاگها و صفحات مجازی خارجی زیاد به چشم میخورد. اما چه اهمیتی دارد که بدانیم در بقیه کشورها برای بچهها محدودیتهایی مثل آن رستوران در تهران قائل میشوند یا نه؛ اهمیت دانستن نمونههای بالا در این است که تسلیم حرفهای خودویرانگرانه در فضای مجازی نشویم.
اینروزها مُد شده وقتی آسیب و اشتباهی را در رفتار جمعیمان تشخیص میدهیم و دربارهاش حرف میزنیم، بلافاصله بعدش شروع کنیم به خودزنی که «واویلا تبدیل به هیولا شدهایم» و «از کِی اینهمه بیفرهنگ و بیرحم شدیم؟» خواندن نمونههای بالا کمک میکند بدون آنکه به خودمان برچسب «هیولا» و «ضد بچه» و «بیاعصاب» بزنیم، برای رفتارِ اشتباه به قرنطینه بردن بچهها، فکر و چارهیابی کنیم.
بایدها ونبایدهای روان شناسی درباره حضور کودکان در فضاهای اجتماعی
حذف محیطهای عمومی از زندگی کودکان، غیرانسانی است
وقتی موضوع صحبت، کودکان هستند بهدلیل حساسیت ماجرا ترجیح میدهم بهجای اینکه نظر غیرکارشناسانه خودم را اظهار و ابرازنظرهای غیرکارشناسانه دیگران را دنبال کنم، از یک متخصص کمک بگیرم. «اکرم جمشیدیفر»، دانشآموخته روانشناسی بالینی کودکونوجوان، روانشناس کاربلدی است که در چنین مواقعی به سراغش میروم. شما هم اگر میخواهیدبدانید نسبت بچهها و فضاهای عمومی شهری چیست، این مصاحبه را بخوانید. جمشیدیفر، هم مدافع حضور کودکان در محیطهای همگانی است، هم نیاز به آرامشِ بزرگ ترها را محترم میداند و برای هرکدامش راهکارهایی دارد.
چرا بودن و نبودن بچهها در فضاهای عمومی در سالهای اخیر، تبدیل به مسئله شدهاست؟
فکر میکنم مردم نسبت به گذشته به آرامش بیشتری احتیاج و در میان دغدغههای زیادی که دارند به دنبال مکانی برای آرامشدن میگردند. همینطور انتظارات جامعه از والدین و کودکان بالاتر رفتهاست؛ کودکی خوب است که والدین او را درست تربیت کردهباشند و فقط تصویر داشتهباشد؛ تصویر شیرین و زیبا، بدون صدا، صدای گریه و بیقراری. مسئله بعدی این است که افراد درباره حقوق خودشان خودخواهتر شدهاند؛ «از لحاظ قانونی، من حق دارم در موقعیتی خاص در سکوت باشم. پس کسی نباید سکوتم را بشکند». اما از جنبه انسانی و مهربانی، مدارا با دیگران اهمیت بیشتری دارد.
برویم سراغ پرسش اصلیِ این مصاحبه؛ چرا بچهها باید در فضاهای اجتماعی حضور داشتهباشند؟
اولین چیزی که در جواب به این سوال به ذهن میرسد، احتمالا یادگیری مهارتهای اجتماعی است؛ من اما میگویم این مسئله در درجه دوم اهمیت قرار دارد. نکته مهمتر این است که حضور در فضاهای عمومی، بخشی از زندگی طبیعی بچههاست؛ موقعیتی برای شناخت خود است، بههمراه فرصتی برای کشف دنیا. بهاین دلیل، حذف کردن یکسری موقعیتهای اجتماعی از زندگی بچهها، اساسا غیرانسانی است. نکته بعدی، یادگرفتن مهارتهای اجتماعی است که هرچه زمان بگذرد، آموزش دادنش به کودکان انرژی بیشتری میگیرد؛ مهارتهایی مثل سر میز نشستن، غذاخوردن، رفتار مناسب در سینما و محیطهای فرهنگی. نکته مهم بعدی، حق والدین است؛ پدرومادرها نمیتوانند و نباید خودشان را از موقعیتهای اجتماعی محروم کنند. خوشبختانه در سالهای اخیر، فضاهای مخصوص کودکان به شهر اضافه شدهاست که به والدین کمک میکند از کارکردهای اجتماعیشان دور نشوند و کنار فرزندشان احساس بهتری داشتهباشند؛ جاهایی مثل رستوران مخصوص کودکان، فضای بازی در باشگاههای ورزشی و ... . همه اینها اما منوط به این است که والدین بتوانند بچهها را در موقعیتهای مختلف مدیریت کنند و صبر کافی داشتهباشند.
ما بهعنوان ناظربزرگ سال، در موقعیتهایی که کودکی اعصابمان را خرد می کند، چه کار باید بکنیم؟
باید کمی صبور باشیم و سریع عکسالعمل نشان ندهیم. فکر نکنیم هر بچهای که داد میزند، بد تربیت شده است؛ گاهی با کودکانِ با نیازهای خاص مواجه هستیم، مثل کودکان اوتیستیک، ADHD (اختلال بیشفعالی و نقص توجه) یا دارای معلولیت جسمانی. این بچهها در اکثر موقعیتهای عمومی آشفته میشوند و والدینشان، برای آرام کردن آنها به زمان بیشتری احتیاج دارند. واضح است که این گروه از جامعه را نمیشود حذف کرد. اما اگر خیلی اذیت شدیم، بهتر است بهجای تذکر مستقیم که میتواند تنش ایجاد کند، موضوع را با مدیر مکانی که در آن هستیم درمیان بگذاریم. مثلا مدیر رستوران میتواند میز ما را جابهجا کند یا با خانوادهای که فرزندشان شلوغ می کند، صحبت کند.
راهکارهایی که در مکانهای عمومی، به کمکِ پدرومادرها میآید
آنچه در ادامه مطلب میخوانید، بقیه گفتوگوی من با اکرم جمشیدیفر است که به دلیل اهمیت اش، جداگانه در قالب چندنکته تنظیم شدهاست. من، سوالاتم را حذف کردهام و روانشناس بیواسطه با شما صحبت خواهدکرد:
فارغ از موضوع بحث ما، خیلی از والدین آرزو دارند که در موقعیتهای اجتماعی بتوانند فرزندشان را کوک کنند تا دقیقا مطابق هنجارهای آنها رفتار کند. این سوالات بارها از من پرسیده شدهاست: «چه کار کنم بچهام توی مهمونی اذیت نکنه؟ چرا وقتی می ریم بیرون نمیتونم بچهام رو کنترل کنم و هرچی توی خونه تذکر دادهبودم، یادش میره؟ چی میشه که بچهام تا چشم اش به کسی میافته از اینرو به اونرو میشه؟» در بعضی شرایط و موقعیتها کودکان از لحاظ هیجانی برانگیخته میشوند و کنترل کردن بنابر رسم و رسوم ما بزرگ ترها دشوار خواهدشد.
کودک این برانگیختگی و تلاش برای جلب توجه اطرافیان را یا بهصورت هیجان مثبت، یعنی کنجکاوی، بیشفعالی، خندیدن و بلند حرفزدن نشان میدهد یا در قالب هیجان منفی مثل نقزدن، گریهکردن و جیغکشیدن. موقعیتهای برانگیزاننده شامل این موارد است؛ وقتی کودک چندنفر را دوروبر خود میبیند، مثلا توی مهمانی، مسجد و فروشگاه. وقتی والدین تحت فشار و استرس هستند، کار دارند، حال روحیشان مناسب نیست و مشغله فکری دارند. وقتی موقعیت تغییر میکند، مثل اول و آخر سفر، اوایل مهمانی و هنگام ترک آن. چالش در چنین موقعیتهایی غیرعادی نیست و بسیاری از والدین با آن روبهرو هستند، ما به اینها «موقعیتهای پرخطر» میگوییم. برای مدیریت بهتر رفتار کودکان در چنین موقعیتهایی، چند پیشنهاد دارم:
کودکان کمتر از ۲ سال
کودک در این سن به آرامش بیشتری نیاز دارد و باید حواستان به ساعت خواب او باشد؛ یعنی طوری برنامهریزی کنید که یا بچه بهاندازه کافی خوابیدهباشد یا در ساعت خواب او به مقصد برسید. اسباببازی و غذای مناسب فرزندتان را همراه داشتهباشید، مخصوصا اسباببازی جدید یا محبوبش را. بعد از دوسال شرایط متفاوت است، کنجکاوی کودکان و تمایل آنها به اثرگذاری بر محیط و اطرافیان بیشتر و کنترل کردنشان، سختتر میشود.
چالشهای قبل خروج از خانه
آشفتگی بچهها گاهی از توی خانه شروع میشود و ربط زیادی به محیط بیرون ندارد. مثل وقتهایی که سر لباس پوشیدن بچه و دیر و زود شدن قرار با کودکتان چالش دارید یا بهخاطر هماهنگیهایی که درگیر آنها هستید، به او توجه نمیکنید؛ یعنی گاهی رفتار شما، زمینه اذیت کردن فرزندتان را فراهم میکند. پس اگر میخواهید در محیطهای عمومی، آرامش بیشتری داشتهباشید، باید حواستان به این چالشها باشد. همچنین قبل بیرون رفتن از خانه راجع به مکانی که قرار است بروید، به فرزندتان اطلاعات بدهید. بچهها اگر راجع به مکان، چگونگی رفتارکردن در آن و مدت زمانی که توی راه خواهیدبود، اطلاعات دقیق و باجزئیات داشتهباشند، بار هیجانیشان کم میشود. مثلا «داریم میریم سینما که اونجا برقها رو خاموش میکنن» یا «توی رستوران، چنددقیقه طول میکشه تا غذامون رو بیارن». یادتان باشد بهپیشنهاد فرزندتان یکی دوتا از اسباببازیهای بیصدایش را همراه داشتهباشید.
چالشهای محیطهای عمومی
حالا فرض میکنیم نکاتِ قبل خروج از خانه را رعایت کردهاید و فرزندتان در فضایی عمومی، شروع کرده به اذیت کردن. این رفتار معمولا دو دلیل دارد؛ اول اینکه کنجکاویاش تحریک شدهاست. در این صورت، لازم است همراهیاش کنید. دست اش را بگیرید، محیط را به او نشان بدهید (بهتر است همان لحظه ورود به مکانی ناآشنا و البته با توافق کودک این کار را انجام بدهید)، با او درباره فضا صحبت کنید، اگر چیز جالبتوجهی برای او در محیط هست مثل آکواریوم و گلدان و مانند اینها اجازه بدهید آن را ببیند. اگر به مهمانی میروید چنددقیقه قبل از دیگر مهمانها برسید تا فرزندتان فرصت داشتهباشد با محیط آشنا شود. دلیل دومِ ناآرامی فرزندتان احتمالا این است که چیزی اذیت اش میکند؛ همه عوامل را بررسی کنید. اگر متوجه شدید حوصلهاش سررفته یا به اصطلاح افتاده روی دنده لجکردن، راهکار اسباببازی میتواند کمککننده باشد. اگر فایدهای نداشت، راهحل بعدی را امتحان کنید.
ترک موقتی یا دایمی محیط
یادتان باشد برای کودکان خیلی سخت است یکی دوساعت ساکت و بیحرکت باشند. پس اگر زودتر از شما خسته و بیحوصله میشوند، کاملا طبیعی است. خب حالا فرزندتان بعد از نیمساعت بودن در فضایی عمومی، شروع کرده به نقزدن و گریهکردن. در این شرایط به ماندن در موقعیت، اصرار نکنید. فرزندتان را از مکانی که در آن اذیت شده بیرون ببرید، بغل اش کنید، کمی قدم بزنید یا توی ماشین بنشینید، با او حرف بزنید؛ حرف زدن مسلما بهمعنی نقزدن که «چه بچه بدی هستی» یا تهدیدکردن «اگه ساکت نشی، دیگه بیرون نمیبرمت» نیست.
از او بپرسید «چی شده» و «دلت چی میخواد؟» اگر فرزندتان آرام شد، میتوانید برگردید وگرنه باید کلا موقعیت را ترک کنید؛ چون هم کودک آسیب میبیند و هم آرامش بقیه سلب میشود. یک توصیه به والدین کودکان بالای دوسال این است که ترکِ «موقعیت پرخطر» همراه با تقویت مثبت برای کودک نباشد. مثلا کودک در رستوران یا مهمانی حسابی گریه می کند، بهجای بردن او به شهر بازی مستقیم به خانه برگردید و حتی غذایی را هم که قرار بوده در مهمانی بخورد به خانه نیاورید؛ چون رفتار گریهکردنِ کودک تقویت میشود و یاد میگیرد با گریه میتواند والدین را مجبور کند به جایی بروند که او میخواهد و غذای دلخواهش هم نصیب اش میشود.
بچههای با خصوصیات ویژه
محرکهای حسی محیط مثل صدا، بو، نور، دما و... بعضی از کودکان را بیشتر از دیگران آزار میدهد؛ این کودکان در یک یا چند حس از حواس پنج گانه خیلی فعال هستند و محیطهای شلوغ، زود آشفتهشان میکند. اگر کودک شما این ویژگی را دارد باید گوشبهزنگتر باشید و بدانید سازگارکردن فرزندتان با محیط و با محرکها به زور، ممکن نیست. شما نیاز به کمک حرفهای دارید تا با موقعیتهای کوچکتر و در فضاهایی که کنترل بیشتری روی آنها دارید، این ویژگی را در فرزندتان تعدیل کنید. بردن چنین کودکانی به محیطهای عمومی، برای آنها حکم بمباران شدن دارد و در آن لحظه هیچ راهی ندارید جز ترک کردن محیط. بهطور کلی چه والد یک کودک دشوار هستید چه نه، نباید به بهانه اجتماعیشدن، فرزندتان را به هرموقعیتی ببرید؛ جلسهای چندساعته و سینمایی که فیلم مناسب کودک ندارد و مراسمی که در کارت دعوتش نوشته از آوردن اطفال خودداری کنید، محلهای مناسبی برای اجتماعیکردن فرزندتان نیستند.
والدین و آداب اجتماعی
اگر خودتان به آداب اجتماعی چندان پایبند نیستید، مثلا در محیطهای عمومی با صدای بلند حرف میزنید، از فرزندتان توقع رعایت آداب نداشتهباشید. آزادگذاشتن زیاد از حد کودک هم به تربیت او آسیب میزند، هم واکنش دیگران را بههمراه خواهد داشت.فرزندتان باید مرزبندیها را یادبگیرد. او نمیتواند سر هر میزی برود، بههرجایی سرک بکشد، بیاجازه به چیزی دست بزند و با کفش روی صندلی برود، چون شما معتقدید اسم این رفتارها کنجکاوی و خلاقیت است. اگر این ویژگیها را دارید، والدین سهلگیری هستید و روش تربیتی مناسبی را انتخاب نکرده اید. درطرف مقابل، ممکن است والدی سختگیر باشید؛ از آن پدرومادرهایی که دایم بکننکن میکنند و هیچوقت به فرزندشان آزادی عمل نمیدهند. فرزند شما در موقعیتهای عمومی متوجه میشود که میتواند از فرصت بهدست آمده استفاده کند و این همان کاری است که شما و دیگران را حسابی اذیت میکند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
: کودکان از فضاهای عمومی شهری چه سهمی دارند؟