مرد و زن، زن و شوهر، زوج، همسر و ... دو انسان از دو جنس متفاوت که با میل و علاقه و عشق و خواست پروردگار در کنار یکدیگر قرار میگیرند و قلبشان برای هم میتپد، دو فردی که برای زندگی کردن با هم آفریده شده اند و ....
اما این دو چه روابط و چه برخوردی در یک زندگی مشترک باید با هم داشته باشند و چه مسئولیتهایی دارند؟
در همین راستا باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا این موضوع را بررسی نماید، پس با ما همراه باشید.
محبت و علاقه زن و شوهر به یکدیگر از آیات الهی و مقدس است و با ازدیاد ایمان فرد پیوند دارد؛ بنابراین باید از هر امر مشروعی که به تعمیق این احساس کمک میکند یاری جست و از اموری که میان همسران ایجاد کدورت و سردی میکند، اجتناب کرد؛ البته این امر نیازمند کسب مهارتهای گوناگونی است که برخی را حجت درون (عقل) و برخی را حجت برون (شرع) بیان میکند.
ببینید: بی حجابی روابط زن و شوهر ها را سرد می کند
به یقین مهارتهای موثری را که عقل کشف میکند، در محدوده موازین شرعی موثر و پایدار خواهد بود. از جمله این مهارتها عبارتند از:
- از نگرشهایی که به روابط عاطفی همسران لطمه میزند اجتناب کنید. از جمله خواندن کتاب ها، دیدن فیلم ها، شنیدن توصیههای که جنس زن یا مرد را تحقیر میکند، تقابل و تضاد میان آن دو را تقویت میکند و خود خواهیهای افراطی را موجه جلوه میدهد.
- بکوشید تا عشق خود را به همسرتان روز به روز مستحکمتر کنید برای این کار کتاب بخوانید و مطالعات خود را در این امر گسترش دهید و روایاتی که ارزش این صحبت را به شما گوشزد میکند، بنویسید و در جایی نصب کنید که زیاد ببینید.
- عکسها و فیلمهای اول ازدواج را هر چند وقت یک بار با همسرتان نگاه کنید.
- محبت و علاقه خود را به همسرتان را به بهانههای گوناگون ابراز کنید.
- به رابطه صمیمی میان خود و همسرتان اکتفا نکنید و به او احترام بگذارید.
- در جمع خانواده خود، احترام همسرتان را حفظ کنید تا دیگران هم بدانند همسر شما محترم است. رسول خدا (ص) میفرماید: هر کس مسلمانی را گرامی بدارد خدا را گرامی داشته است.
- روابط خود با همسرتان را ارتباطی نیکو و پسندیده قرار دهید.
- مهارتهای ارتباط موثر و نیکو را فرا گرفته و تمرین کند تا ارتباط پسندیده عادت شما گردد.
- زوجین باید به تفاوت جنسیتی یکدیگر واقف باشند و رفتار خویش را بر اساس این واقعیات برنامه ریزی کنند. ابعاد تعاوتهای زنان با مردان عبارتند از:
* جسمی و فیزیولوژیکی
* عاطفی و روانی
* رفتاری و عملکرد
* خواستهها و توقعات
در امر ازدواج سخن از این است که دو انسان، یکدیگر را درک کنند. مسلماً هیچ انسانی فاقد نقطههای ضعف روحی و عاطفی و اخلاقی نیست. اگر بناست دو انسان به درک کامل یکدیگر برسند، حق این است که همه نقطههای مثبت و منفی و جنبههای قوت و ضعف یک شخصیت، به ظهور و بروز برسد تا برای دیگری معلوم شود که این انسان، چند درصد قابل اعتماد و دوست داشتنی و جذب شدنی اس ما نمیخواهیم به یکی بی اندازه میدان بدهیم و دیگری را خفه و خاموش کنیم.
محیط خانواده، نباید محیط قلدری و حاکمیت مطلق مرد یا زن باشد. باید حدود وظایف و مسؤولیتهای هر یک مشخص شود، تا اگر تخلف کرد، قابل مؤاخذه و تعقیب و حتی تنبیه باشد. اکثر اختلافات خانوادگی، مخصوصاً اگر از جانب مرد باشد، نتیجه توقعات و انتظاراتی است که از حدود وظایف و مسؤولیتهای هر یک خارج است.
بیشتر بدانید: آثار زیان بار ارتباط زن و مرد نامحرم
زن چه وظایفی دارد حدود این وظایف چیست قرآن در یک جمله با معرفی زنان صالح، حد و مرز وظایف آنها را مشخص کرده و میفرماید:.
فَالصّالِحِاتُ قِانِتِات حِافِظِات لِلْغَیْبِ.
زنان صالح، در برابرشوهران مطیع و متواضعند و در غیاب آنها حافظ مال و ناموس آنهایند.
زن شایسته از نظر قرآن، زنی است که در برابر شوهر (قانت) یعنی در آنچه مربوط به وظایف (زناشویی) است و نه چیزهای دیگر، مطیع و متواضع است. چنین زنی در غیاب شوهر، بستر و خانه و ثروت او را در معرض دستبرد خائنان قرار نمیدهد.
اگر در خارج از این محدوده، مرد از زن توقعاتی دارد و زن نمیخواهد یا نمیتواند برآورده سازد، نباید تحمیل و اجبار کرد. در این جا مرد حق قدرت نمایی و شکایت کردن و پرونده سازی ندارد. چرا با توقعات بی جا انسانی را پریشان و محیط زندگی را صحنه نبرد و کشمکش سازیم! اگر هر کسی به وظیفه خود عمل کند و هر کسی مواظب باشد که توقعات خود را در حدی که وظیفه و تکلیف ایجاب میکند، محدود سازد، زندگی، آرامش بخش خواهد بود؛ آن وقت است که هر کسی قدر گذشت و فداکاری و ایثار دیگران را میداند و از جان و دل سپاسگزار است.
ما میگوییم: زن فداکاری کند؛ مادری کند؛ در زندگی مشترک خانوادگی هر چه در توان دارد، به کار بیندازد و هرچه بهتر، مایه دلگرمی و سربلندی و اطمینان و آسایش شوهر باشد؛ اما میگوییم: مرد هم باید بداند که اینها در قلمرو وظیفه و تکلیف و مسؤولیت زن نیست. قرآن وظیفه او را محدود کرده است به آنچه گفتیم. بنابراین، اگر زن فداکاری میکند، خود را طلبکار او نداند و اجرش را ضایع نکند و اگر فداکاری نکرد، جار و جنجال راه نیندازد و با قهر و غضب و تهدید و ضرب و جرح و پرونده سازی، او را به آنچه وظیفه اش نیست، مجبور نسازد.
این مطلب را از دست ندهید: آیا بزرگتر بودن زن از شوهر دلیلی برای یک ازدواج ناموفق است؟
مرد باید بداند که در این زندگی مشترک و در این پیوند مقدس، کتاب آسمانی اسلام دو وظیفه بر دوش او نهاده و حق هم همین است:
قرآن کریم میفرماید:.
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَبِما أنْفَقُوا.
مردان تکیه گاه زنانند. به خاطر این که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده و به خاطراین که مردان انفاق میکنند.
واژه (قوّام) در زبان عربی مبالغه (قیّم) است و قیّم به کسی گفته میشود که به رفع حوایج زندگی دیگری قیام میکند و از آن جا که هم در جامعه و هم در خانواده، به واسطه نیرومندی بیشتر، مسؤولیتهای سنگین تری بر عهده مردان گذاشته شده است قوام و قیم شده اند.
قرآن مجید به مردان چنین دستور میدهد:.
وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ.
با زنان، به (خوبی) معاشرت کنید.
مقصود از (معروف) پسندیده و نیکوست و هدف این است که در جامعه اسلامی، نیکیها معروف و شناخته و بدی ها، منکر و ناشناخته باشد.
در نظام زندگی اجتماعی و خانوادگی، همه باید نفع برسانند. معروف و پسندیده، در این نظام این است که هرعضوی همان طور که نفع میرساند، نفع هم بگیرد و اصالت و استقلال هیچ کس فدای اصالت و استقلال دیگری نشود.
هنگامی که قرآن از بعضی از سنتهای ناپسندیده عربی در مورد زنان، از قبیل: به ارث گرفتن آنها و زیر فشار گذاشتن آنها برای آن که از مهریه خود چشم بپوشند، سخن میگوید، خاطر نشان میفرماید که:
(بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ.) یعنی، شما زنان و مردان همه اعضای یک پیکرید و همه به یکدیگر نیاز دارید و هیچ یک از شما نمیتواند اصالت و استقلال و فردیت دیگری را فدای اصالت و استقلال و فردیت خودسازد.
وَکَیْفَ تَأخُذُونَهُ وَقد أفضی بَعْضُکُم إلی بعض وَأخَذنَ مِنْکُم مِیثاقاً غلیظاً.
وچگونه آن را میگیرید، در صورتی که شما به یکدیگر رسیده (ویگانه شده اید) و زنان از شما پیمانی استوار گرفته اند (و نباید به یکدیگر ضرر بزنید).
تذکر یک نکته قرآنی به همه مردان را لازم میدانیم و آن این است که: حسن معاشرت با زنان، به قدری دامنه اش وسیع است که حتی اگر در دل نسبت به همسر خویش احساس کراهتی هم بکنند، نباید در رفتارِ آنها تأثیری بگذارد.
قرآن در این باره میفرماید:.
فَإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً.
اگر همسرانتان مورد کراهت شما باشند، باید توجه داشته باشید که ممکن است چیزی را نپسندید و خدا در همان چیز، خیر فراوان قرار دهد.
بیشتر بدانید: 10 عامل شادیآفرین در روابط همسران از دیدگاه اهلبیت(ع)
اینجاست که خدا در چنین مواردی توصیه به حسن معاشرت کرده و وعده خیر فراوان میدهد.
اکنون میخواهیم شمهای نیز درباره کیفیت رفع اختلاف سخن بگوییم؛ توجه به وظایف و مسؤولیتهای خود و طرف مقابل و محدود کردن توقعات به آنچه وظیفه دیگری است، نه تنها عامل جلوگیری از بروز اختلاف، بلکه عامل رفع اختلاف نیز هست.
مبارزه با هوای نفس و خودخواهی و غرور و خودپسندی، نه تنها جلو بروز اختلاف را میگیرد، بلکه میتواند اختلافات موجود را هم به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل کند.
گاهی چنین است که هر یک از طرفین، از دیگری انتقاداتی دارد و هیچ یک نیز حاضر به پذیرفتن انتقادات دیگری و برداشتن گامی در جهت تفاهم و توافق نیست.
گاهی چنین است که یکی از زن و شوهر، از انجام وظیفه خود تخلف میورزد، یا زن از اطاعت همسر در محدوده امور زناشویی سرباز میزند و حاضر نیست طبق گفته قرآن در برابر همسر خویش (قانت) باشد و یا در غیاب او حافظ مال و ناموسش باشد؛ و یا مرد، از دادن نفقه و حسن معاشرت، خودداری میکند.
گاهی نیز چنین است که هر یک از طرفین با سعه صدر، به تذکرات و انتقادات دیگری توجه میکند و با صداقت و صمیمیت، مسائل و مشکلات را حل میکنند و نیازی به هیچ گونه توصیه و اقدامی از هیچ ناحیهای نیست.
یکی از حالاتی که شدیداً مورد توجه قرآن مجید است و باید برای آن چاره اندیشی شود، حالت (نشوز) زنان در زندگی خانوادگی است. این حالت، نقطه مقابل (قنوت) است. گفتیم: زن (قانت) زنی است که در محدوده زناشویی، در برابر شوهر، مطیع و متواضع است. بنابراین، زن (ناشزه) زنی است که در همان محدوده، به عصیان و سرکشی روی میآورد.
بیشتر بخوانید: عادی شدن روابط مقدمه جدایی زن و شوهرهای جوان
قرآن مجید، از مردان خواسته است که سعی کنند طبیبانه، در صدد علاج برآیند و گرمی و جذابیت را به کانون خانواده بر گردانند و در این راه، استفاده از چند تاکتیک را تجویز و توصیه کرده است.
در این باره میگوید:
وَالتی تَخِافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی المَضِاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ
زنانی که از نافرمانی آنها بیم دارید، موعظه کنید و آنها را در بسترها ترک کنید و بزنید.
در حقیقت، قرآن مجید توصیه فرموده است که از تاکتیکهای سه گانه موعظه و بی اعتنایی به آنها در بستر خواب و زدن استفاده شود.
به کار بردن این تاکتیکها تدریجی است. در درجه اول باید مرد سعی کند از راه ارشاد و موعظه، زن را به راه آورد؛ اگر این تاکتیک مؤثر واقع نشد به تاکتیک دوم و سوم، روی میآورد.
مقصود از رها کردن زن در بستر خواب که دومین تاکتیک است و در صورت عدم تأثیر موعظه و اندرز، به کار گرفته میشود، چیست.
یک احتمال، ترک همخوابگی است و احتمال دوم، این است که بدون ترک همخوابگی، مرد در بستر نسبت به زن بی اعتنایی کند و او را مورد بی مهری قرار دهد؛ البته احتمال دوم با توجه به کلمه (مضاجع) قویتر است.
طبیعی است که این تاکتیکها همه مقدمه آشتی و جذب و انجذاب است و نباید به صورتی عمل شود که به جای جذب و انجذاب، دافعه و گریز، حاکم گردد.
ببینید: کشف شوک آور زن جوان پس از یکسال آشنایی با مرد محبوبش!
زبان موعظه باید زبانی شیرین و لحن آن باید لحنی دل نشین باشد. موعظه کننده، حتماً باید ثابت کند که دلسوز و امین و خیرخواه است و تسلیم هوای نفس و اغراض و مقاصد شیطانی نیست.
مردی که از اول او را موظف کرده اند که واعظ باشد، چگونه قابل قبول است که بلافاصله از او بخواهند که به (قهر تمام عیار!) روی آورد و اقدام به ترک همخوابگی کند!
مگر در زندگی زناشویی قاعده صحیح این نیست که مرد مظهر احسان باشد!
آیا بهترین نوع احسان این نیست که اگر زن مرتکب خطا و جهالتی بشود، مرد با گذشت و بزرگواری در صدد اصلاح او بر آید! آیا راه اصلاح، دوری کردن و فاصله گرفتن در حدی است که راه آشتی و الفت باز بماند یا بستن این راه!
بهتر است برای این که مرد بداند تا چه حد وظیفه او در قبال همسر و تحکیم روابط همسری سنگین است، به سخنی از امام صادق (ع) توجه کنیم.
از آن بزرگوار پرسیدند: حق زن بر مرد چیست که اگر مرد آن حق را به جای آورد، مظهر احسان باشد.
فرمود:
یُشْبِعُها وَیَکْسُوها وَإنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها؛۸
او را سیر میگرداند و بدنش را میپوشاند و اگر جهالتی کند، او را مورد گذشت قرار میدهد.
زنی که در برابر شوهر به نشوز روی آورده، گرفتار نوعی جهالت شده است. جهالت را نباید با جهالت پاسخ داد. مهم این است که اشخاصی که به جهالت روی آورده اند، اصلاح بشوند و راه اصلاح این نیست که جهالت را با جهالت پاسخ دهیم. چنین رویهای هم برای زندگی خانوادگی مضر است و هم برای زندگی اجتماعی. شیرینی زندگی خانوادگی و اجتماعی، در تجاذب است نه تدافع. جهالت را با جهالت پاسخ دادن، تدافع است؛ اما پاسخ جهالت با وعظ و ارشاد وحدِاقل قهر - که همان بی اعتنایی در بستر خواب است - زمینه ساز تجاذب است و امید میرود که با به کار گرفتن این گونه تاکتیکها بار دیگر پیوند الفت و وحدت، استحکام یابد و دفع و گریز و نفرت، از کانون خانواده رخت بربندد.
با این توضیحاتی که داده شد، در مورد تاکتیک سوم نیز معلوم است که هدف، اعمال قدرت و درهم کوبیدن جسم نحیف و اندام لطیف زن نیست.
این مطلب را از دست ندهید: آیهای از قرآن که مشکلات زناشویی را رفع میکند
شاید انسان با یک نظر ابتدایی در مورد سومین تاکتیکی که در قرآن توصیه شده است، فکر کند که اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت کند و با کتک و مشت و سیلی و لگد او را در برابر خود تسلیم نماید، در حالی که هرگز چنین نیست.
بدیهی است که زدن مراتبی دارد. از یک پس گردنی بسیار معمولی و بی درد و رنج گرفته تا مرحلهای که شخص از حرکت بیفتد، ولی نمیرد، همه زدن محسوب میشود. تنها آن وقتی که شخص بر اثر زدن، قلب و پیکرش از کار بیفتد، دیگر زدن نه، بلکه کشتن گفته میشود!
نکته مهم این است که حد و مرز زدن را چه کسی باید مشخص کند آیا مرد حق دارد درباره حد و مرز زدن خودش تصمیم بگیرد و پیکر نحیف زن مظلومی که گفتیم: اسلام، (ریحانه) خلقت و گل زیبا و با طراوت بوستان هستی اش میداند، آن چنان در زیر ضربات شلاق و مشت و لگد و سیلی و چوب درهم بکوبد که پژمرده و ناتوان و رنجور گردد!
آیا زدن در چه موردی تجویز شده و آن جا که تجویز شده، چگونه زدنی مراد است! چه کسی باید حد آن را تعیین کند! شوهر یا مقام دیگری!
ما قبلاً گفته ایم که وجوب اطاعت زن از شوهر و به اصطلاح قرآنی (قنوت) زن، صرفاً در محدوده زناشویی است و شوهر حق این که او را به جاروکشی و کهنه شویی و آشپزی و لباسشویی و این گونه کارها وادار کند ندارد. اینها چیزهایی است که از راه تفاهم و صمیمیت و همکاری و همفکری و گذشت و ایثار باید به وسیله خود زن و شوهر حل شود و بنابراین، شوهر در این گونه امور، حتی حق مؤاخذه زن را هم ندارد، تا چه رسد به این که بخواهد قلدری کند و با ضرب و جرح، او را تسلیم اراده خود سازد.
مرد باید بداند که کلفت یا کنیز به خانه نیاورده، بلکه همسر، همکار، همفکر و یار و مددکار به خانه آورده است و از او باید فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.
بنابراین، تاکتیکهای سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترک قنوت است و ربطی به مسائل و اموری که معمولاً در محیط خانواده، زنان به خاطر همکاری و همفکری و همدلی انجام میدهند ندارد. این، پاسخِ سؤال اول.
اما پاسخ سؤال دوم؛ یعنی: حد و مرز زدن تا کجاست.
خوشبختانه، در این مورد، این مرد نیست که هرگونه بخواهد عمل میکند، بلکه اسلام، این قدر او را در این راه محدود کرده که اگر بگویم: این گونه زدنها به نوازش کردن شبیهتر است تا تنبیه بدنی، گزاف نگفته ام.
زدنی که اسلام تجویزکرده، زدنی است دوستانه و آشتی انگیز، نه قهر انگیز و رنج و رنجش آور.
وقتی مرد در برابر جهالت زن، حق جهالت کردن ندارد و موظف است که مظهر احسان باشد، پرواضح است که دست او برای زدن بسته شده و حق اعمال زور و قدرت مردانه خود را در این مورد ندارد و بهتر است زور و قدرت خویش را برای جبهههای جنگ و دفاع از استقلال میهن و مکتب نگاه داری کند.
فقهای ما میگویند:
مرد حق ندارد زن خود را طوری بزند که جای آن بشکند، یا زخم و جراحت ایجاد شود و حتی رنگ پوست کبود و سرخ بشود.
لازمه این مطلب این است که: اگر مردی زن خود را طوری بزند که استخوان بشکند یا جای آن مجروح شود یا کبود و سرخ گردد، باید قصاص شود یا دیه آن را طبق دستور اسلام به زن بپردازد.
از امام صادق (ع) روایت شده است که: (الضَرْبُ بِالسِواکِ وغیره ضربا رقیقا؛ زدن با مسواک ونظیر آن؛ بصورت زدن خفیف است.
معلوم است که وقتی مرد برای زدن همسر، از حربه ای، چون مسواک بتواند استفاده کند، تا چه اندازه حق اعمال قدرت پیدا میکند!
این مطلب را از دست ندهید: چرا زن و شوهر، «لباس» یکدیگر خوانده شدهاند؟
در قرآن راجع به زدن زن داستان شیرینی داریم:
ایوب در آن حالت رنجوری و دردمندی به واسطه شکوه همسرش خشمگین شد و او را که یگانه پرستار مهربانش بود، از خود راند و سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد، صد ضربه شلاق به او بزند؛ اما هنگامی که بهبود یافت، خداوند به او دستور داد:
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلاتَحْنَثْ.
یک دسته گیاه بردار و او را بزن و با سوگند خود مخالفت نکن.
معلوم است که این گونه زدن، به نوازش کردن شبیهتر است تا آزردن و ناراحت کردن!
بدین ترتیب، باید در برابر عظمت قرآن و رهبران اسلام سرتعظیم فرود آوریم که در مسأله زدن زنان، عاملی باز دارنده هستند، نه عامل تحریک کننده!
زنی که میبیند شوهرش در برابر جهالت او، موعظه و ارشاد میکند و عکس العمل او در برابر این جهالت، در صورت عدم تأثیر موعظه، یک بی اعتنایی در بستر خواب است و در عین داشتن قدرت، به هیچ وجه حاضر به آزردن جسمی او نیست و همچون ایوب، صبر و بردباری پیشه میکند، چگونه واکنشی نشان میدهد!
یقیناً اگر قابل اصلاح است، با همین تاکتیکها اصلاح میشود، و اگر قابل اصلاح نیست، آزردن جسم او نیز دردی را دوا نمیکند و باید فکر دیگری کرد.
یکی از نویسندگان مصری، در توجیه مسأله زدن زن گفته است: (بعضی دچار بیماری مازوشیسم - که در مقابل بیماری سادیسم است - هستند. کسی که بیماری سادیسم دارد، از آزار دیگران لذت جنسی میبرد و کسی که بیماری مازوشیسم دارد، از آزار خویش.
وی میگوید: (با توجه به این که بعضی از زنان به یک بیماری خفیف مازوشیسم مبتلا هستند، قرآن کریم تجویز کرده است که وقتی موعظه و بی اعتنایی در بستر خواب مؤثر واقع نشد، او را بزنند.).
از وی باید سؤال کرد: اگر مرد به این بیماری مبتلا شد، چه باید کرد! اگر یکی از اینها گرفتار سادیسم شدند، تکلیف چیست!
وانگهی، در صورتی این خود آزاری زن میتواند به حال او مفید باشد که واقعا مرد، حقِ آزردن جسمی او را داشته باشد، درحالی که او حتی حق این که طوری او را بزند که جای آن سرخ شود نیز ندارد.
به علاوه، اگر زن بیمار است، باید درمان شود و معلوم است که زدن، درمان بیماری او نیست، بلکه تشدید بیماری است!.
گمان من این است که تأثیر عاطفی و اخلاقی این گونه تغییرات، به مراتب بیشتر از این است که صریحاً دستور نزدن داده بشود؛ تا تو خواننده گرامی، چگونه بیندیشی! اما اگر مرد نتواند با این گونه تاکتیکها زن را به راه آورد، چه باید کرد! اگر خود مرد نیز مقصر باشد و زن هم نتواند با تذکرات، او را متنبه سازد، چاره چیست!.
خلاصه، اگر محبت، جای خود را به عداوت و گذشت، جای خود را به شدت عمل و وحدت، جای خود را به کثرت داد، چه کنیم!
شقاق به جای وفاق و سازگاری.
آیا جامعه در برابر متلاشی شدن خانوادهها میتواند بی تفاوت بماند! آیا محاکم خانوادگی وظیفه دارند گسیختن پیوند زناشویی و دادن اجازه نامه طلاق را اولین یا آخرین اقدام خود قرار دهند.
اگر توجه کنیم که اسلام، طلاق را به عنوان یک (حلال منفور!) معرفی کرده است به هیچ وجه موافق متلاشی شدن خانوادهها نیست، جواب همه سؤالات فوق روشن میشود.
خوشبختانه، باز خود قرآن، کلید حل معما را به دست ما داده و در این مورد فرموده است:.
وَإنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنهما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أهْلِها إنْ یُریدا إصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما.
اگر بیم دارید که در میان آنها عداوت و دشمنی واقع شود، یک داور از بستگان شوهر و یک داور از بستگان زن، مأمور حل اختلافات کنید؛ اگر مایل به اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرارمی کند.
در این دستورالعمل قرآنی سه نکته، جلب توجه میکند:
۱. داوران باید از بستگان زن و شوهر باشند تا هم از مسائل خانوادگی آنها اطلاع بیشتری داشته باشند و هم طرح پارهای از مسائل نزد آنها، به شؤونات خانوادگی صدمه و لطمهای نزند و زن و شوهر بتوانند سفره دل خود را پیش آنها بگشایند و داوران خانوادگی را در راه حل اختلاف، یاری کنند.
در این جا تکلیف دادگاههای خانواده نیز روشن میشود؛ این گونه دادگاه ها، در چنین مواردی وظیفه دارند برای حل اختلافات، به داوران خانوادگی متوسل شوند تا در کار خود موفقیت بیشتری داشته باشند.
پیوند عاطفی موجود میان زن و بستگان و همچنین شوهر و بستگان، نقش مهم و مؤثری میتواند داشته باشد.
اسلام خواسته است برای التیام دادن میان زن و شوهر و استوار داشتن بنیان مقدس خانواده، از همه این جنبهها استفاده کند و با به میان کشیدن پای بستگان زن و شوهر، از همه احتمالات و امکانات، برای رام کردن دو قلب و دو روحی که از یکدیگر گریزان گشته و احیاناً نسبت به هم نفرتی پیدا کرده اند، استفاده کند.
با توجه به این که اسلام، در تقویت عواطف خویشاوندی نیز نقش مؤثری دارد، بهتر میتوانیم به اهمیت داوریهای خانوادگی پی ببریم.
گاهی زن نسبت به برادر یا خواهر یا یکی از بستگان خود علاقه شدیدی دارد و مرد نیز در بین بستگان، فردی را بیشتر دوست میدارد، این گونه افراد، خوب میتوانند میان زن و شوهر آشتی بدهند.
ریش سفیدهای خانواده ها، هنوز هم در جامعه ما، سخت مورد احترامند. اسلام هم میخواهد که این گونه افراد در میان فامیل، نقش پیامبر در میان امت را داشته باشند. به یقین، اینها میتوانند از تجارب و نفوذ کلام خود بهره گیرند و پیوند زناشویی را از پاره شدن حفظ کنند.
بیشتر بدانید: معرفی ملاکهای ازدواج / رمز ازدواج موفق
۲. درست است که داوران خانوادگی از نفوذ کلام و تجارب خود در راه حل اختلافات، استفاده میکنند؛ اما خواست خود زن و شوهر، از هر چیزی مؤثرتر است. وقتی کار زن یا شوهر یا هر دو به مرحلهای رسیده است که اگر طرف مقابل، خلق و خوی و جمال و کمال و صفای حوران یا فرشتگان هم پیدا کند، باز احساس علاقه و دلبستگی نمیکند، چه میشود کرد!.
گاه است که هر یک از طرفینِ اختلاف، طرف مقابل را با شرایطی حاضر است بپذیرد، این جاست که داوران خانوادگی میتوانند میان آنها ایجاد توافق کنند؛ در حقیقت، زمینه آشتی فراهم است، فقط داوران خانوادگی باید سعی کنند، زمینه موجود را تقویت نمایند و مورد استفاده قرار دهند.
در این جا خدا هم کمک میکند؛ زیرا قرآن کریم میفرماید: (اگر زن و شوهر طالب اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرار میکند.).
اما گاهی هم هست که یکی از آنها دیگری راحاضر نیست به هیچ وجه بپذیرد، این جا دیگر از داوران کاری ساخته نیست و خدا نیز دخالتی نمیکند.
۳. از آن جا که ممکن است ریش سفیدها و بزرگترها به جای کوشش در ایجاد تفاهم و توافق سعی کنند به اجبار و تهدید، آنها را رام و مقید سازند و مخصوصاً چنین احتمالی در مورد بستگان بسیار قوی است، قرآن، رسیدن به آشتی و توافق را منوط به خواست هر دو آنها ساخته و برای هیچ کدام امتیازی قایل نشده و از هیچ یک نیز سلب اختیار نکرده است.
این خود زن و شوهرند که باید طالب اصلاح و آشتی باشند. اصلاح و آشتی تحمیلی چه دردی را دوا میکند!.
همان طوری که در بستن پیمان زناشویی، زن و شوهر باید آزادی کامل داشته باشند، در آشتی و خاتمه دادن به جنگ و دعوا و دشمنی نیز باید خودشان، آزادی کامل داشته باشند.
همان طوری که در بستن پیوند زناشویی، بستگانِ زن و مرد، نقش کدخدا منشی دارند و هیچ کس حق تحمیل نظر و عقیده و سلیقه خود بر آنها ندارد، در این مرحله نیز آنها باید کدخدامنشانه عمل کنند و به هیچ وجه در کار آنها دخالت نداشته و از آنها سلب آزادی ننمایند.
چنین برخوردی با مسأله، یک برخورد صددر صد قرآنی و اسلامی است و اگر همه این تدبیرها بی نتیجه ماند، راهی جز طلاق و متارکه، باقی نمیماند.
انتهای پیام/
خونواده ی شوهرم شب و روز کارشون شده اینکه سرک بکشن چه میگیریم بخوریم چه میپوشن خریدام چییه دیگه شوهرم واسه اینکه بگه کاریشون نداشته باش و...با خنده مساله رو پشت گوش میندازه اینا
منابع خبر رو میخواستم . ممنون.