به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛گاهی هم در این دنیای پر هیاهو دلت آنقدر از زمین و زمان میگیرد که دوست داری، کسی باشد که با او خلوت کنی، درد و دل کنی، کسی که حرفای دلت را گوش کند، حال اگر این فرد شخصی باشد که سالها قبل به خاطر تو، مملکت تو و دین تو جانش را فدا کرده باشد کسی که قبل از تولدت عاشق تو بوده.
حال میخواهم جایی را معرفی کنم که هم کسی باشد که به حرف هایت گوش دهد و هم جایی باشد که خلوتی کنی باخودت؛ یک جایی در دل کوهستان که قلبهای بسیاری را اسیر خود کرده است، " گلزار شهدای گمنام" درمجموعه ائل داغی همانجا که خیلیها دلشان در آنجا گیر کرده است؛ هر جا که از زمین و زمان خسته میشوند به آنجا پناه میبرند.
بیشتر بخوانید:روایتی خواندنی از صیقل دادن سنگ مزار شهدا توسط جوانان/ لبخند مادر شهید به یک دنیا می ارزد!
سال ۸۱ بود که ۸ شهید گلگون کفن انقلاب اسلامی در آنجا آرمیدند تا محلی باشد برای دلدادگان و عاشقان شهدا، پس از سالها فراز و نشیبهای زیاد بالاخره حدود یک سالی هست که به همت خادمان، این مزار تمام شبانه روز درهایش برای مردم باز است.
پای صحبتهای خادم مزار که مینشینی خاطرات شنیدنی، حرفهای ناب و درد دلهایی دارد که گوش جان میخواهد تا به سخنان این همنشین شهدا فرا دهی.
کلمهای که در میان صحبتهایش جلب توجه میکرد "مخاطب خاص" بود. او میگفت: این شهدا مخاطب خاص خود را پیدا میکنند، سپس چند خاطره از از روزهای خادمی در اینجا برایمان تعریف کرد.
خاطرهای که بیشتر از همه جلوهگری میکرد این بود که روزی صبح ساعت ۶ بود که دیدم صدای گریه بسیار بلندی از بیرون میآید سراسیمه از مزار خارج شدم و فهمیدم صدای گریه از طرف یک مادر با دختری کوچک بود که داشتند به سمت مزار میآمدند، داخل مزار که شدند گریههایشان شدت یافت خجالت میکشیدم دلیل گریههایشان را بپرسم، بالاخره خود مادر شروع به صحبت با من کرد و به زبان ترکی گفت: عروسم سرطان دارد و دیگر علاج آن از هر طرف بریده شده است و میگویند دیگر امیدی نیست به درمانش؛ به اینجا آمدم که متوسل به شهدا شوم، سپس دوباره خطاب به من گفت:ای خادم شهدا، تویی که دوست شهدایی برای ما دعا کن تا عروسم شفا پیدا کند، گفتم چشم مادر جان، اما خودتان هم دعا کنید، دلتان که شکسته باشد شهدا بیشتر خریدارش هستند؛ راستی مادر هر کسی از اینجا حاجت گرفته بعدش برای شهدا آش نذر کرده. مادر جان تو هم آش نذر انشالله که شهدا نظری میکنند...
یک ماهی که گذشت از زیارت حرم حضرت معصومه (س) در قم برمیگشتم دیدم کنار مزار حسابی شلوغ است، نزدیکتر که شدم دیگ آش بزرگی را دیدم که خانوادهای در حال احسان آش به مردم بودند؛ قضیه را از مردم جویا شدم کسی گفت: ظاهراً عروس این خانواده سرطان داشته و شفایش را از شهدا گرفتهاند.
نگاهی به مزار شهدا کردم و گفتم "اِویز آباد" (خانهتان آباد).دلتان که گرفت سری بزنید به این مزار عشق، شاید شما هم مخاطب خاص این شهدا شدید...
منبع:تسنیم
انتهای پیام/