به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ الله، حق، خدا، رب و ... این اسامی به گوش همه ما آشناست، اسامی که بعضا به راحتی از کنارش عبور میکنیم و هیچگاه از خود این سوال را نمیپرسیم که واقعا خداوند کیست و چطور میتوان آن را شناخت و از طرف دیگر اینکه، آیا ما واقعا پروردگار خود را میشناسیم؟ او را آنگونه که شایسته مقام وی است عبادت میکنیم؟
در همین راستا باشگاه خبرنگاران جوان امروز قصد دارد به بررسی راههای شناخت خدا و همچنین این موضوع که چه رابطهای بین شناخت «معرفة الحجة» با «معرفة الله» است ، بپردازد پس اگر تب و تاب شناخت پروردگارتان را دارید، بسم الله.
راههای شناخت خدا در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم میشود:
ببینید: چرا خداوند با انسان صحبت نمیکند؟
ـ. راه عقلی برای شناخت خدا (مثل برهان امکان و وجوب و مانند آن)
- راه تجربی شناخت خدا (برهان نظم)
برای روشن شدن پاسخ راههای خدا شناسی لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم:
مفهوم واژه خداوند، از مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خدا نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه میدانند خدا یعنی موجودی که خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا، حی و زنده، و... است، گر چه وجود چنین خدائی را نپذیرند.
هر چند مفهوم واژه خدا از عمومیترین مفاهیم است ولی شناخت حقیقت و کنه ذات خدا برای انسان ممکن نیست، چون ذات خداوند نامحدود و بی نهایت است و علم یعنی احاطه بر معلوم و انسان، چون ذات و خصوصیات او محدود است نمیتواند به حقیقت ذات خدا پی ببرد.
ببینید: روزی که انسان به شناخت خدا میرسد
«لا یحیطون به علما، بر خداوند احاطه علمی پیدا نمیکنند» و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید در معرفی خدا از طریق بیان صفات جمال و جلال نظیر غنی، علیم، حکیم، سمیع، بصیر، علی، کبیر، رحمن، رحیم، کبیر، خالق، فاطر و... به معرفی خدای متعال پرداخته است. علاوه اینکه انسان از طریق حواس، با اشیاء خارجی ارتباط برقرار میکند و معرفتی بدست میآورد و ذات خداوند تبارک و تعالی شبیه و مانند هیچ چیز نیست «لیس کمثله شی».
هر چند حقیقت ذات خدا قابل شناخت کامل نیست ولی از راههای بسیار زیادی میتوان به وجود خداوند تبارک و تعالی یقین پیدا کرد که در یک دسته بندی کلی به راههای:
• راه عقل مثل برهان امکان و وجوب
• راه حسی و تجربی یا برهان نظم
• راه دل یا برهان فطرت تقسیم میشوند.
آسانترین و بهترین راه شناخت وجود خدا، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست.
این مطلب را از دست ندهید: چگونه خوشبختی و سعادت واقعی را در زندگی به دست بیاوریم؟
هر چند شناخت خدا و گرایش به سوی او و نور توحید در جان همه انسانها نهفته است، ولی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پردههایی بر آن میافکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان می شود انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه میبیند و از همه جا نا امید میشود، در این هنگام است که پردهها کنار میروند و آن نقطه نورانی دل آشکار میشود و هر گونه فکر شرک آلود در مورد خدا را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی، خالص می شود و انسان بی اختیار به سوی عالم ماوراء طبیعت میرود.
به همین دلیل آیات متعددی از قرآن کریم از این طریق، نعمت فطرت خدا جویی را یادآوری می کنند.
پیشوایان بزرگ اسلام نیز کسانی را که در مساله خداشناسی سخت در تردید فرو میرفتند از همین طریق ارشاد می کردند برای نمونه به این قطعه تاریخی توجه کنید:
مرد سرگردانی که در امر خداشناسی گرفتار شک و تردید شده بود، خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد:
«ای فرزند رسول خدا (ص) مرا راهنمایی کن به این که خدا کیست! زیرا وسوسه گران مرا حیران ساخته اند، امام فرمودند:ای بنده خدا! آیا هرگز سوار بر کشتی شده ای؟ عرض کرد آری، فرمود:
بیشتر بدانید: آیا مؤمنان را از اثر سجدههایشان میتوان شناخت؟
هرگز کشتی تو در آنجایی که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگری نداشته ای، شکسته است؟ عرض کرد: آری، فرمود: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که موجودی هست که میتواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد آری. امام صادق علیه السلام فرمود: او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست.
نتیجه این که هر انسانی از راه دل و فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق، حی و مهربان و... معرفت و شناخت و گرایش دارد و اگر هم در اثر عواملی از وجود خدا غافل باشد، نمیتواند انکار کند در دوران زندگی اش حادثهای رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه نکرده، و او را متوجه وجود خدا نکرده باشد.
گاه آدمی با مشاهده دقیق و اندیشه ورزی در اوصاف و روابط پدیدههای تجربی به وجود خدا و اوصاف او، مانند علم، حکمت و قدرت، رهنمون می شود. این راه، از آن جا که بر مشاهده جهان طبیعت و مطالعه تجربی پدیدههای طبیعی استوار است، راه تجربه نامیده میشود. با توجه به امتیازات ویژه این راه، قرآن کریم توجه خاصی به آن مبذول داشته و در آیات پرشماری، انسان را به تدبر در پدیدههای جهان پیرامون خویش، به مثابه آیات و نشانههای تکوینی خدا، فراخوانده است.
پارهای از محققان اسلامی، با اتکا بر یکی از ویژگیهای جهان طبیعت یعنی نظم و انتظام جاری در اشیای طبیعی، استدلالی را بر وجود خدا سامان داده اند که به دلیل یا برهان نظم موسوم است. بر این اساس میتوان برهان نظم را نمونه روشنی از آنچه که آن را راه تجربی خداشناسی نامیدیم، دانست.
چرا شناخت الهی منوط به شناخت «حجّت الهی» در زمین است و به این مساله در روایات بسیاری تاکید شده است؛ مگر انسان نمیتواند خداوند را با آیات آفاقی و انفسی بشناسد؟
شناخت الهی از طریق «آیات آفاقی و انفسی» از آنجا دارای اهمیّت است که انسان را به «اصل وجود خداوند و برخی از صفات الهی» واقف میسازد. امّا نکته مهمّ اینجا است که این اندازه از شناخت، برای هدایت و درک سعادت کافی نیست زیرا برای دستیابی به رستگاری و سعادت، باید به «محتوای دین و فرامین راستین الهی» دست یافت و بدان عمل کرد و این مهم بدون «شناخت حجت الهی» امکان پذیر نیست. با توجّه به مسئولیّت «حجّت خدا» در رشد معنوی مردم، رهبری سیاسی و اجتماعی ایشان و پاسداری از شرایع آسمانی، روشن است که نشناختن «حجّت الهی» و پیروی نکردن از ایشان تا چه اندازه میتواند زیانبار باشد و حتّی به گمراهی از دین ختم شود. آنچنان که در دعای منقول از امام صادق (ع) میخوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی».
ببینید: نمازی پُراهمیت که خداوند هیچ پاداشی برای آن مشخص نکرد!
بر اساس این ضرورت هاست که میگوییم باید «حجت الهی» را شناخت تا واسطه آشنایی ما با دین شود و نیازهای ما از آموزههای وحیانی را برطرف کند؛ به همین دلیل شناخت «حجت الهی» از اهمیّت بسیاری در میان تعالیم دینی برخوردار است.
ما پیامبران الهی و اوصیای ایشان را به عنوان حجّتهای الهی در زمین میشناسیم. مقام آنها فقط یک مقام ظاهری و حکومتی نیست؛ بلکه آنها دارای مراتب بسیار عالی معنوی و روحانی هستند. ایشان آگاهترین افراد به تفسیرصحیح کتب آسمانی و تمام اصول و فروع و احکام و قوانین الهی هستند و بر این اساس، نقش مهمّی در زندگی دنیوی و اخروی افراد جامعه ایفا میکنند.
در ذیل به بیان برخی از مسئولیتهای ایشان در جامعه اشاره میکنیم:
درست است که خداوند انسان را با نیروی عقل و خرد مجهّز ساخته، وجدانی قوی و پر بار به او داده و کتابهای آسمانی برای او فرستاده، ولی این انسان ممکن است با همه این امکانات تکوینی و تشریعی باز در تشخیص راه خود گرفتار اشتباه شود. برای همین، وجود یک پیشوا و راهنمای الهی، خطر انحراف و گمراهی را تا حدّ بسیار زیادی کاهش میدهد و بدین ترتیب وجود «حجّت الهی»، برای تحقّق هدف آفرینش انسان که همان «تعالی معنوی» است امری ضروری است.
گوهر شفاف و زلال ادیان الهی در گذر زمان به تدریج آلوده به اوهام و خرافات می شود. اینجاست که «حجّت خدا» برای پاسداری از اصالت مکتب و خلوص تعالیم دینی آماده است تا انحرافات، افکار التقاطی، موهومات و خرافات را از ساحت دین دور سازد.
این مطلب را از دست ندهید: چگونه پیش خدا عزیز شویم؟
او با بیان بیّنات و دلایل روشنِ خداوند برای مردم، اسباب آشکار شدن حقایق را فراهم کرده و «اتمام حجّت» می کند. شاید به همین دلیل باشد که ایشان، خود نیز به عنوان «حجّت خدا» شناخته میشوند. حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْاَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّهٍ ظَاهِرٍ اَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُه»؛ (بار خدایا! آری هرگز روی زمین از کسی که به حجت الهی قیام کند خالی نمیشود؛ خواه ظاهر و آشکار باشد و یا ترسان و پنهان. وجود آنها به این سبب است که دلائل الهی و نشانههای روشن او هرگز باطل نشود و از دست نرود).
هیچ جامعه ای بدون یک نظام اجتماعی که در راس آن رهبری توانا باشد نمیتواند به حیات خویش ادامه دهد از آنجا که انسان خطاکار قدرت چنین رسالت عظیمی را ندارد همان گونه که با چشم خود همیشه ناظر انحراف زمامداران سیاسی دنیا از مسیر صحیح بوده ایم لازم است پیشوای الهی به عنوان «حجّت خدا» در جامعه حضور داشته باشد تا علاوه بر بهره گیری از نیروهای انسانی توانا و دانشمندان برای رفاه و آسایش دنیوی، جلوی انحرافات معنوی را بگیرد.
بیشتر بخوانید: حدیث امام صادق(ع) درباره حجت خدا در زمین
با توجه به این مقدّمات میگوییم:
در متون اسلامی طرق و راههای مختلفی برای کسب معرفت و شناخت خداوند بیان شده است. یکی از آن طرق، امکان شناخت خداوند از طریق «آیات آفاقی و انفسی» است که در آیات بسیاری از قرآن کریم به آن اشاره شده است. شناخت از طریق فوق، از آنجا دارای اهمیّت است که انسان را به اصل وجود خداوند و برخی از صفات الهی واقف می کند؛ امّا نکته مهمّ اینجا است که این اندازه از شناخت، برای هدایت و درک سعادت کافی نیست زیرا برای دستیابی به رستگاری و سعادت، باید به محتوای دین و فرامین راستین الهی دست یافت و بدان عمل کرد و این مهم بدون شناخت حجت الهی امکان پذیر نیست.
در بیانی بسیار اجمالی، از مهمترین نیازهای انسان به دین میتوان این موارد را برشمرد:
عقل برای اینکه به رشد برسد و واقعیات را به درستی بشناسد، نیازمند به راهنماییهای وحیانی پیامبران و اوصیای آنها یا همان دین دارد. چرا که حوزه شناخت عقل از پدیدههای جهان حوزه محدودی است و ممکن است همین محدودیت او را دچار اشتباهات و اشکالاتی در تشخیص کند. در حوزههایی مانند تفسیرصحیح معنای زندگی یا برخی صفات خداوند یا شناخت مبدا و معاد انسان، این دین است که میتواند محدودیتهای شناخت عقلی را جبران کند. به همین دلیل امام علی (علیه السلام) یکی از اهداف بعثت انبیاء را آشکار شدن گنجینههای عقل معرفی کرده است.
انسان موجودی است که نیازهایش را در زندگی دسته جمعی با دیگر همنوعانش برطرف میکند و اولین مولفه چنین زیستی برای تامین عدالت و امنیت، لزوم وجود قانون و رعایت آن است و از آنجایی که عقل و علم، به اعتراف دانشمندان مادی و غیرمادی، فقط به حوزه محدودی از معلومات دسترسی دارند نمیتوانند به تنهایی منبع تصویب و تدوین قوانین شوند؛ بنابراین لاجرم باید به منبع دیگری برای این مهم رجوع کرد که همان دین و آموزههای وحیانی است. یکی از مهمترین مولفههای تعریف دین، مشتمل بودن بر قوانین و مقررات اجرایی برای اداره جامعه و سعادت بشر است.
حوزه محدود عقل آدمی، نمیتواند شناخت و تفسیر و رشد فضایل اخلاقی را به صورت کامل در بر گیرد. بهترین شاهد این گزاره نیز وضعیت امروز بسیاری از مکاتب تهی شده از دین بشری است که هر کدام شان ارزشهای اخلاقی و کرامت انسانی را در چیزی میدانند. یکی در لذت گرایی، دیگری در ترک لذت یا سودخواهی یا قدرت طلبی. این نشان از بلاتکلیفی و سردرگمی عقل آدمی در شناخت راه سعادت و نجات است و همین مساله لزوم مراجعه به دین و آموزههای وحی را برای این امر مهم ضروری میکند.
ببینید: ترسهایی که انسان را از خدا دور میکند
بر اساس این ضرورت هاست که میگوییم باید «حجت الهی» را شناخت تا واسطه آشنایی ما با دین شود و نیازهای ما از آموزههای وحیانی را برطرف کند. به همین دلیل شناخت «حجت الهی» از اهمیّت بسیاری در میان تعالیم دینی برخوردار است.
البته منظور از شناخت «حجّت الهی»، ایمان به او و تبعیّت و اطاعت از دستورات ایشان است. فرامین و احکامی که عین احکام و قوانین الهی اند و تبعیّت از آنها ما را در زمرۀاطاعت کنندگان فرامین الهی قرار میدهد. چنانچه در آیه ۸۰ سوره نساء میخوانیم: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ»؛ (هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت خدا را فرمان برده).
ببینید: فرصتی برای بازگشت دوباره به خدا در روز «ادراک» و «شناخت»
بنابراین نافرمانی از ایشان نیز میتواند سرنوشت بدی را رقم بزند. امیرمومنان (علیه السلام) در سخنی به این موضوع تصریح میفرماید که عدم شناخت امام و عدم شناخت حجّت الهی در زمین، کمترین چیزی است که کسی به واسطه آن گمراه میشود؛ «اَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ ضَالًّا اَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّهَ اللَّهِ فِی اَرْضِه».
امام صادق (علیه السلام) نیز ضمن حدیث مشهوری میفرماید: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمَامَ زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»؛ (هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است). علاوه بر این، یکی از صریحترین سخنان در این باره پاسخ امام حسین (علیه السلام) است به مردی که عرضه داشت: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی فَمَا مَعْرِفَهُ اللَّهِ»؛ (ای پسر رسول خدا، معرفت خداوند عز و جل چیست؟). حضرت به او فرمود: «مَعْرِفَهُ اَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ اِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه»؛ (معرفت و شناخت خدا آن است که اهل هر زمان، امام واجب الاطاعه خود را بشناسند).
درنتیجه، با توجّه به جایگاه حیاتی انبیاء و اوصیاء در هدایت بشر، این گونه نیست که عدم شناخت این حُجَج الهی هیچ تاثیری در زندگی معنوی نداشته باشد بلکه ممکن است به گمراهی از دین ختم شود. آنچنان که در دعای منقول از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»؛ (خدایا حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی از دینم گمراه خواهم شد).
انتهای پیام/