نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت: بعید میدانم آمریکاییها در وضعیت فعلی بدنبال جنگ نظامی باشند، چون با شروع جنگ، معضلات جهان اضافه میشود و خاورمیانه آتش میگیرد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ هر چند دیوار بی اعتمادی ایرانیان نسبت به آمریکا بعد خروج ترامپ از برجام بلندتر شده است، اما صحبت او درباره مذاکره بدون پیش شرط با ایران دوباره روابط ایران و آمریکا را به نقل محافل عمومی و سیاسی تبدیل کرد. برخی مذاکره را خط قرمز اعلام کردند و گروهی نیز خوشبینانه به ان نگریستند، اما سردار حسین علایی نگاه متفاوتی دارد و این وضعیت را با زمان جنگ تحمیلی شبیه میداند.
نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه میگوید: در اکثر دوران جنگ، عراق پرچم صلح دستش بود، اما ما خیلی جاها که باید علاوه بر دفاع، پرچم صلح نیز بدست میگرفتیم این کار را نکردیم. بر همین اساس در تبلیغات و فضای رسانهای جهانی در آن زمان، این طور مطرح میشد که عراقیها دنبال خاتمه دادن به جنگ هستند، اما ایرانیها میگویند بجنگیم؛ بنابراین در شرایط فعلی نباید بگذاریم ترامپ، هم برجام را به هم بزند، هم مردم ما را تحریم کند، هم فشارهای سیاسی و روانی را افزایش دهد، هم کشورها را علیه ما بسیج کند و هم پرچم مذاکره را به دست بگیرد.
مشروح گفتوگوی سردار حسین علایی را در ادامه بخوانید:
این روزها بحث مذاکره با آمریکا دوباره داغ شده است، برخی معتقدند باید با ترامپ مذاکره کرد و در مقابل برخی نیز مذاکره با آمریکا را وادادگی توصیف میکنند، فارغ از دعواهای جناحی و سیاسی، آیا مذاکره با دولت ترامپ منطقی و به نفع منافع ملی ما است؟
بالاخره دولتهای مختلف حتی اگر متخاصم باشند نیز نیاز دارند که با هم حرف بزنند. اما اینکه چگونه، در چه شرایطی و در چه زمانی مذاکره کنند و حرف بزنند، همیشه جای بحث، صحبت و سئوال دارد. بعضی وقتها طرح مذاکره از سوی یک دولت ممکن است به خاطر نفس مذاکره نباشد بلکه میخواهد یک ابتکار عمل را به دست آورد و توپ را به زمین طرف مقابل بیاندازد یا از آن برای اهداف بعدی و ایجاد فشار بیشتر استفاده کند مثلا در زمان جنگ تحمیلی، ارتش صدام به ایران حمله کرد و قسمتی از خاک کشورما را گرفت، اما بعد از اشغال بخشی از خاک ایران، درخواست آتش بس کرد و پرچم صلح را بالا برد؛ در تبلیغات و فضای رسانهای جهانی در آن زمان، این طور مطرح میشد که عراقیها دنبال خاتمه دادن به جنگ هستند، اما ایرانیها میگویند بجنگیم. درصورتی که ما میخواستیم بجنگیم تا متجاوز را از کشورمان بیرون کنیم. ولی در اکثر دوران جنگ، عراق پرچم صلح دستش بود، اما ما خیلی جاها که باید علاوه بر دفاع، پرچم صلح نیز بدست میگرفتیم این کار را نکردیم. الان هم درباره ارتباط با طرح مذاکره توسط آمریکا چنین مسئلهای رخ داده است.
آمریکا از برجام خارج شده، تحریمها را برگردانده است و ۱۲ پیش شرط برای مذاکره با ایران قرار داد، اما یکدفعه ترامپ از مسئله مذاکره بدون پیش شرط سخن میگوید. در اینجا معلوم نیست که هدف اصلی مذاکره باشد، شاید او میخواهد خود را نزد افکارعمومی جهان اهل مذاکره و گفتگو نشان دهد. ما در شرایط فعلی نباید بگذاریم ترامپ، هم برجام را به هم بزند، هم مردم ما را تحریم کند، هم فشارهای سیاسی و روانی را افزایش دهد، هم کشورها را علیه ما بسیج کند و هم پرچم مذاکره را به دست بگیرد.
به طور مشخص باید چه کار کرد؟
همان روز که ترامپ اعلام کرد آماده مذاکره است ما میتوانستیم بگوییم «ما نیز برای مذاکره منعی نداریم، اما لازم است که دولت آمریکا بگوید اگر با هم مذاکره کردیم و به نتیجه رسیدیم چه تضمینی است که دوباره دولت ترامپ یا رئیس جمهور بعدی آمریکا توافق را به هم نزند». همانطور که ترامپ توافقات دوران اوباما را بهم زد.
به نظر شما ژست ترامپ، مثل کسی است که میخواهد جنگ را به ما تحمیل کند؟
بعید میدانم آمریکاییها در وضعیت فعلی بدنبال جنگ نظامی باشند، چون با شروع جنگ، معضلات جهان اضافه میشود و خاورمیانه آتش میگیرد. ضمن آنکه آمریکاییها در تحلیل شان میگویند «ما بدون جنگ نظامی و با تحریم میتوانیم اقتصاد ایران را به بن بست برسانیم و نتایج مطلوب خود را به دست بیاوریم» بنابراین آمریکاییها میخواهند مردم ایران از لحاظ روانی احساس کنند که حکومت شان در اداره کشور کارآمدی لازم را ندارد. این مسئله بیشترین بهره را برای آمریکا نسبت به جنگ نظامی حاصل میکند.
آیا موفق شدند؟
نمیشود گفت: موفق شدند، اما نمیتوان هم گفت: آنها با فشارهایی که آورده اند و میآورند به هیچ نتیجهای نرسیده اند.
کشمکشهای داخلی ما بر فشارهای آمریکا اثر دارد؟ یعنی آمریکاییها فضای داخل کشور ما را رصد میکنند و براساس آن فشار میآورند؟
هم آمریکا و هم اسرائیل، سازمان اطلاعاتی درون ایران ایجاد کرده اند، یعنی جدای از شبکه اطلاعاتی منافقین و سلطنت طلبان که به آنها گزارش میدهند، شبکه اطلاعاتی جداگانهای نیز سازماندهی کرده اند و به صورت مستقیم اطلاعات کسب میکنند. البته اسرائیلی ها، هم شبکه اطلاعاتی و هم شبکه عملیاتی درست کرده اند و چند عملیات همچون ترور دانشمندان هستهای و خرابکاری در برنامه هستهای داخل ایران انجام داده اند و مدعی انتقال بخشی از مدارک قدیمی به اسرائیل هستند. البته سطلنت طلبان هیچ گاه سازمان عملیاتی نداشته اند و ندارند، چون قادر به این کار نیستند، ولی منافقین همیشه سازمانهای اطلاعاتی و عملیاتی داشته اند.
اسرائیلیها و آمریکاییها به این نتیجه رسیده اند که از ظرفیت منافقین و سلطنت طلبان استفاده کنند، ولی به آنها تکیه نداشته باشند. به همین خاطر به نظر میرسد که شبکه جداگانهای درون ایران راه انداخته اند. البته ایران مقابله کرده، ولی نمیتوان گفت: این شبکهها فعال نیست. اسرائیلیها از ۱۵ سال پیش یک شبکه گسترده اطلاعاتی در حوزههای هستهای و موشکی و حوزه سیاسی و اقتصادی درست کرده اند و برایش هزینه میکنند تا با اطلاعات میدانی تری، عملیاتهای تحریمی آمریکا به نتیجه برسد.
وضعیت آشفته اقتصادی را حاصل فعالیت اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل درون ایران میدانید؟
خیر. یکی از عوامل وضعیت مشکلات اخیر کشور، اقتصادی است که به نظر میرسد دولت تحریم و خروج آمریکا از برجام را خیلی جدی نگرفت یا اگر جدی گرفت برای آن برنامه ریزی مناسبی نکرد، شاید دولت خوشبینانه تصور میکرد شرایط برجام پایدار میماند و از این زاویه به مسائل اقتصادی نگریست. دولت درباره اینکه آمریکاییها امکان دارد برجام را به هم بزند اطلاعات کسب کرد، اما عملیات لازم و کافی را در حوزه اقتصاد و سیاست و سیاستگذاری انجام نداد یا نتوانست و این باعث آشفتگی شد. مثلا دولت باید با تصمیم بزرگی مسئله پرداخت یارانه را حل میکرد، چون هیچ دولتی قادر نیست سالانه ۴۵ هزار میلیارد تومان پولی که باید صرف تولید و عمران کشور شود را توزیع کند.
همه دولتها در سایر کشورهای دنیا برای تولید ثروت، پولهای کوچک را جمع آوری کرده و تبدیل به سرمایه گذاریهای بزرگ میکنند، اما در ایران عکس این عمل شده است، با یارانههای عمومی و غیر هدفمند، عملا سرمایه بزرگ نفت بین مردم توزیع میشود و جامعه بهره اندکی از این سرمایه برای تولید ثروت میبرد. ثانیا برخلاف شعارها، دولت اقتصاد آزاد و بازار را در دستورکار قرار نداد، چون برای آنکه قیمتها را در حوزههای مختلف ثابت نگه دارد، جلوی رشد طبیعی قیمت ارز را در ۴ سال گذشته گرفت و اسیر نگاه اقتصاد دولتی شد. در حالیکه باید میگذاشتند نرخ ارز بر اساس ظرفیتهای تولیدی کشور نوسان داشته باشد و بازار عرضه تقاضا، قیمت آن را تعیین کند. شاهد بودیم به محض آنکه آمریکاییها یک فشار روانی ناشی از اعمال تحریم را علیه ایران اعلام کردند، دولت نتوانست نرخ ارز را کنترل کند.
اگر تعیین نرخ ارز براساس معادلات بازار آزاد بود دولت علائم درست اقتصادی را دریافت میکرد، اما وقتی قیمت ارز را کنترل کرد مثل بیماری شد که عصب هایش کار نمیکند بنابراین خیلی مسائل را درباره وضع واقعی اقتصاد کشور متوجه نشد. نکته سوم مربوط به اعطای ارز دولتی به سفرهای خارجی بود. زمانی که مدیرعامل شرکت آسمان بودم چند نفر را دیدم که میگفتند «ما به چند کشور به سفر مجانی رفتیم»، چون ارز مسافری برای خیلی از افراد، تجارت شده بود، طرف میگفت: «شناسنامه خانواده ات را بیاور، این سفر را مجانی برو، در عوض ارز مسافری ات را به من بده». در واقع با سیاست اعطای ارز مسافری در وضعیت تحریم به اقتصاد تایلند و ترکیه و گرجستان کمک کردیم.
معتقدم آقای روحانی و همکارانش میتوانستند در دولت یازدهم و سال اول دولت دوازدهم تصمیمات مهم و بزرگ بگیرند، اما نگرفتند و موجب شد تا با شروع تحریمها به یک دفعه ضعفهای اقتصاد کشور مشخص شود. دولت باید اجازه دهد ورود ارز و طلا به کشور آزاد شود و مالیات و گمرکی نداشته باشد. وقتی آمریکاییها میگویند میخواهیم درهای اقتصاد جهانی را به روی ایران ببندیم ما باید در داخل کشور برعکس آن عمل کنیم. از همین الان دولت باید تحریمهای ۱۳ آبان را خیلی جدی بگیرد و یکسری اقدامات پیشگیرانه انجام دهد. به عنوان مثال ما باید دست مردم را باز بگذاریم تا فعالیت اقتصادی کنند، چون الان کارنکردن برای خیلی شرکتها به صرفهتر است، همچنین دولت راه را باز کند تا بازار آزاد، قیمت گذاری انجام دهد.
البته موضوع معیشت مردم باید جداگانه برنامه ریزی شود. تصمیم دیگر میتواند این باشد که ارز حاصل از فروش نفت در راه تولید نفت و معیشت کلان مردم هزینه شود مثلا دولت بگوید ۲۰ میلیون نفری که وضعیت سخت معیشتی دارند زندگی شان را تأمین میکند و بُن تهیه مجانی نان و گوشت و یکسری اقلام خوراکی به آنها میدهد. البته باید تدبیری بیاندیشد که این بُن در بازار قابل خرید و فروش نباشد. دولت باید کاری کند که تولید برای همه فعالان اقتصادی به صرفه باشد تا اقتصاد کشور راه بیفتد.
اینکه مرغدار بگوید به دلیل دخالت دولت در قیمت گذاری برایش نمیصرفد جوجه ریزی کند طبیعی است که چند ماه بعد قیمت مرغ افزایش پیدا میکند و مجبور به واردات بیشتر میشویم. بگذاریم مردم براساس مولفههای اقتصاد آزاد خودشان کار کنند. در مجموع میتوان گفت: بسیاری از اطلاعات اقتصادی کشور آشکار است و آمریکا و اسرائیل نیاز ندارند که سازمانی را برای جمع آوری این اطلاعات داشته باشند.
آیا دست آمریکاییها و اسرائیلیها در ناآرامیها و اغتشاشات دی ماه و روزهای اخیر معلوم است؟
بسیاری از کسانی که وضع جامعه ایران را میبینند، میگویند «نارضایتی عمومی در ایران به لحاظ مسائل معیشتی و اقتصادی و بعضا سیاسی وجود دارد». نگرانی دیگر مردم مشکل بیکاری است، مردم حس نمیکنند که بازار شغل رو به توسعه است. هر جا برویم تعداد زیادی بیکار وجود دارد و بیکاری برای امنیت جامعه بسیار خطرناک است، چون ضمن آنکه یأس میآورد، فرد بیکار از صبح تا شب نمیتواند در خانه بماند. پس بیکاران نیروهای آماده کف خیابان هستند. نکته دیگر آنکه در میان مسئولان در رأس حاکمیت همگرایی لازم وجود ندارد. الان مشکل اقتصادی به وجود آمده، اما میبینیم مجلس به دولت فشار میآورد و میگوید «دولت باید پاسخ دهد»، در حالیکه خود مجلس ریشه بسیاری از مشکلات را میداند.
بسیاری از مشکلات ما ناشی از قوانین و مقررات است، باید در همه حوزه ها، مقررات زدایی انجام شود تا همگرایی سیستماتیک در کشور به وجود بیاید. هم اکنون از ضعفهای بزرگ ما مسئله قوانین و مقرراتی است که قوه قضائیه باید در خیلی مسائل مداخله کند. رئیس قوه قضائیه اعلام کرد «در سال ۹۶، ۱۶.۵ میلیون پرونده در ایران تشکیل شد» که این علامت خیلی بدی است؛ همه کشورها با روشهای اداری سعی میکنند تا میتوانند تعداد پروندههای قضایی را کم کنند، اما در ایران وضعیت برعکس است، قوانین و مقررات به گونهای است که کار قوه قضائیه به حداکثر میرسد.
امروز خیلی مسائلی که میتوان با روشهای اداری آنها را حل کرد، تبدیل به موضوع قضایی میشود. مثلا وقتی سازمان هواپیمایی کشوری وجود دارد، چرا قوه قضائیه میخواهد به مسئله تأخیر هواپیماها ورود کند، اما میگویند «به لحاظ مدعی العمومی باید وارد شویم». با این اتفاق ضمن آنکه قوه قضائیه ظرفیت نیروی انسانی لازم را برای این کار ندارد، دستگاههای حاکمیتی نیز تضعیف میشوند. اقتصاددانی میگفت: «بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از سرمایه کشور در پروندههای اقتصادی است که دادگاهها باید روی آنها حکم صادر کنند». در واقع این سرمایهها تا حد زیادی راکد مانده و نمیتواند در چرخه تولید، فعال عمل کند.
اول بحث، یک موضوعی درباره جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا مطرح شد، به نظر شما اگر جنگ نظامی اتفاق بیفتد به لحاظ روز، ماه و سال چقدر طول میکشد؟
جنگهای آمریکا با هر کشوری کوتاه مدت است، چون قادر به جنگ درازمدت نیست، ضمن آنکه آمریکاییها چنین برنامه ریزی هم انجام نمیدهند، اگر هم به ندرت دنبال جنگ بزرگ باشد به چند ماه نمیکشد. البته اثرات این جنگ درازمدت خواهد بود. عراق را ظرف ۲۰ روز گرفتند، اما از زمانی که گرفتند تاکنون در عراق هستند. از جنگ جهانی دوم تاکنون، هنوز آمریکا در آلمان و ژاپن پایگاه هایش را حفظ کرده است.
اگر جنگی بین ایران و آمریکا اتفاق بیفتد ایران امکان گرفتن اسیر از آمریکا دارد؟
در هر شرایطی این امکان وجود دارد. الزاما لازم نیست که در آن جبههای که جنگ رخ میدهد اسیرگیری انجام شود. وقتی جنگ شود در خیلی جاها امکان گرفتن اسیر از آمریکا وجود دارد.
آقای محسن رضایی اخیرا گفته بود که اگر جنگی بین ایران و آمریکا رخ دهد در هفته اول هزار اسیر از آنها میگیریم، پس این اتفاق شدنی است؟
از لحاظ منطقی دشوار و امکان پذیر است، البته الزاما نه در همان نقطهای که مواجهه به وجود میآید بلکه در نقاط مختلف جهان، این کار امکان پذیر است، اما همه باید تلاش کنند تا از جنگ اجتناب شود.
آقای محسن رضایی گفته «می توانیم در هفته اول جنگ از آمریکاییها هزار اسیر بگیریم و از این راه برای کشور درآمدزایی کنیم»، آیا جنگ برای ما درآمدزایی خواهد داشت؟
آن را نمیدانم. حتما کسانی طرحی دارند، اما تاکنون جنگهایی که ما دیدیم جز خسارت چیزی نداشته است. البته آمریکاییها از جنگهایی که انجام میدهند، درآمد کسب میکنند. مثلا برای آمریکا عملیات انجام شده در سال ۱۳۷۰ برای خروج عراق از کویت ۱۵۰ میلیارد دلار هزینه و درآمد داشت که از کویت و عربستان پول گرفت، در حالیکه فکر نمیکنم ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در جنگ با عراق بود. الان ترامپ بیشتر این تئوری را دنبال میکند که از هر چیزی درآمد کسب کند مثلا به ناتو گفته همه هزینهها را آمریکا نمیتواند پرداخت کند و اروپاییها سهم بیشتری بدهند.
احتمال دارد آمریکاییها از طریق عربستان دنبال یک جنگ نیابتی با ایران باشند؟
جنگ نیابتی همانی بود که صدام حسین علیه ایران انجام داد. هم همسایه ما بود، هم انگیزه کافی داشت و هم مسئلهای مرزی بین ایران و عراق در طول تاریخ بود. اما هیچ کشوری حتی عربستان در اطراف ایران ظرفیت جنگ نیابتی با ایران را ندارد. اسرائیل تنها رژیمی است که انگیزه جنگ با ایران را دارد، اما از ظرفیت جنگ نیابتی با ایران برخوردار نیست. حداکثر اتفاق قابل متصور یک ضربه است. مثلا یک نقطهای را بمباران کنند و تمام شود. اما جنگ رو در رو به صورت شبانه روزی بعید است انجام شود.
از دلنوشته سردار جعفری خطاب به آقای روحانی تحلیلهای مختلفی شد، برخی آن را دخالت در امور داخلی دولت خواندند، برخی نیز گفتند هشدار و تذکر دلسوزانه بود، نظر شما چیست؟
اسمش دلنوشته است یعنی هرچه به دل و ذهن آمد مینویسد.
حالا اسم آن دلنوشته بود، اما سردار جعفری درباره پیشنهاد مذاکره بدون شرط آمریکا با ایران موضع جدی و صریحی گرفت که هیچ گاه با آمریکا مذاکره نمیشود و نخواهد شد. تصمیم درباره مسائل اینچنینی با فرمانده کل قواست و دولت هم مجری این تصمیم خواهد بود.
پاسخی هم آقای مطهری به دلنوشته آقای سردار جعفری داد و گفت: مقصر وضع موجود کسانی بودند که موشک پراکنی کردند و باعث شدند برجام از بین برود. نقد آقای مطهری را وارد میدانید؟
هر کسی نظر خود را میدهد، اما قبل از آنکه روی موشکها چیزی نوشته و پرتاب شود، ترامپ در زمان مبارزات انتخاباتی گفت: همه اقدامت، توافقات و کارهای اوباما را کنار میگذارد بنابراین ربطی به این مسائل ندارد.
بحث چندصدایی درباره مذاکره با خارجیها باعث نمیشود که طرف مقابل بگوید «معلوم نیست داریم با چه کسی حرف میزنیم»؟
در داخل کشور نمیتوان جلوی اظهارنظر افراد مختلف را گرفت، چون قرار ما این بود که در داخل کشور همه بتوانند حرف بزنند بنابراین نمیتوان گفت: هیچ کس چیزی نگوید. البته آمریکاییها میدانند در ایران با چه کسی طرف هستند و رهبری، تصمیمات را در این حوزه میگیرد بنابراین میدانند چه کسی را باید راضی کنند تا در مذاکره به نتیجه برسد.
برخی در موضوع برجام گفتند رهبر معظم انقلاب موافق مذاکره نبودند و از اول هم موضع مخالف داشتند، آیا این طور بود؟
رهبری نظراتشان را بارها گفته اند. از اول به دولت اجازه مذاکره دادند، همیشه از تیم مذاکره کننده تعریف و تمجید کرده اند و وقتی هم که برجام به نتیجه رسید پایدار و پایبند بوده اند. البته رهبری همیشه میگفتند «ما نباید به آمریکا اعتماد کنیم، چون او معلوم نیست به تعهد خود پایبند بمانند». همین طور هم شد آمریکاییها زیر تعهد خود زدند و از برجام خارج شدند. در مجموع اینکه ما به آمریکا اعتماد نداریم یک بحث است، اما وقتی مذاکره میکنیم و به نتیجه میرسیم یک بحث دیگر است.
یک رفتار دوگانهای را از منتقدان دولت شاهد هستیم، از یک طرف خط و نشانهای آتشین برای آمریکاییها میکشند، از آن طرف میگویند مردم به خیابانها بیایید و به مسئولان اعتراض کنید، این مواضع از چه منطقی تبعیت میکند؟
در وضعیت کنونی کسی نباید مردم را به حضور در خیابانها دعوت کند، کار بسیار خطرناک و اشتباهی است، چون طرح آمریکایی ها، اسرائیلی ها، سعودیها و اپوزوسیون خارج از کشور این است که مردم را به خیابانها بیاورند و از ظرفیت این اتفاق، برای فشل کردن اقتصاد ایران بهره ببرند. ضمن آنکه مسائل معیشتی مردم با آمدن به خیابان حل نمیشود بلکه با اتخاذ تصمیمات عاقلانه دولت، مجلس و افراد اثرگذار حل میشود، چون دولت برخی تصمیمات بزرگ را به خاطر نگرانی از برخی واکنش های تحریکی نگرفته است باید افراد اثرگذار، دولت را کمک کنند تا دولت با استفاده از فرصت تحریم، تصمیمات بزرگی را برای اصلاح ساختاری در اقتصاد بگیرد. مثلا یارانهها به این نحو توزیع نشود بلکه ظرفیت آن تبدیل به توان تولیدی و ثروت جامعه شود.
به نظر میرسد برخی منتقدان دو آتیشه آقای روحانی همچنان خواهان سقوط دولت و روی کار آمدن رئیس جمهور نظامی هستند، اگر این اتفاق بیفتد آرامش و رفاه به جامعه بر میگردد؟
مسائل و مشکلاتی که در ایران وجود دارد این طور نیست که اگر یک رئیس جمهور برود و رئیس جمهور دیگری بیاید حل شود. باید با همگرایی و اجماع بین نخبگان، تصمیمات بزرگ گرفته شود. بعد همه قوانین و مقررات و سیستم حکمرانی باید از اجرای این تصمیمات بزرگ پشتیبانی کند. مثلا اگر سرمایه گذار ایرانی شروع به فعالیت در داخل ایران کرد نگران نباشد که فردا به دلیل افزایش ثروتش به زندان برود یا اگر سرمایه گذار خارجی وارد عرصه اقتصادی ایران شد تریبونهایی دائم افکارعمومی را تحریک کنند که چرا خارجیها در ایران آمدند و کار میکنند.
یکی کار اقتصادی زودبازده خوب برای درآمد ارزی، باز کردن درهای ایران برای ورود گردشگران خارجی است. یعنی نیاز نباشد که گردشگر خارجی با فرآیندی طولانی اخذ ویزا کند، دائم نگوییم این کار مساوی ورود جاسوسها به ایران است، نه اینکه خطر این اتفاق وجود ندارد بلکه معتقدم اینجا باید دستگاههای امنیتی هوشیار باشند. سالی ۳۶ میلیون گردشگر به ترکیه میرود، چون ویزا را برداشتند و الان یک ایرانی راحتتر میتواند به استانبول برود تا آنکه به مشهد یا کیش سفر کند، اما هیچ دولتی در ایران برای این کار تصمیم نگرفته است.
شما میگویید قوانین حوزه گردشگری را باید اصلاح کنیم آیا منظورتان حجاب است؟
رعایت حجاب مسئله قابل حلی است. نقل و انتقال پول برای گردشگر موضوع مهمتری محسوب میشود. باید به سیستمهای حاکمیتی مان اعم از پلیس، سپاه، ارتش، گمرک و هتلداری مان حمایت از گردشگر را یاد بدهیم؛ بنابراین الان تغییر دولتها مسئله ما نیست بلکه نگاه ملی به حوزه اقتصاد، سیاست خارجی و روابط بین المللی باید تغییر کند تا براساس این نگاه قوانین و مقررات کشور به نفع تولید ملی و توسعه اقتصادی اصلاح شوند. بالاخره در این دنیا میخواهیم زندگی کنیم، پس باید روابط مان با حوزه بین المللی، واقعی و منطقی شود. اگر با کشورهای مختلف دنیا رابطه خوب و تعامل سازنده نداشته باشیم، اقتصادمان توسعه پیدا نمیکند. باید در معنی «قدرت بخشیدن به ایران» بازنگری شود. «قدرت بخشیدن به ایران» یعنی وقتی حجاج ایرانی به مکه و مدینه میروند نوشابه زمزم را ببینند و استفاده کنند نه پپسی کولا را. در اتاق رئیس جمهور فرانسه فرش ایرانی مورد توجه و استفاده باشد نه تلفن پاناسونیک ژاپن. به عبارت بهتر ما باید حضور اقتصادی در کشورهای مختلف دنیا داشته باشیم.
منبع: خبر آنلاین
انتهای پیام/