به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محسن سلیمانی، رتبه ششم کنکور علوم انسانی امسال، در دبیرستانی غیردولتی «رایان بصیر» در بلوار قیام، نزدیک میدان خراسان در جنوب شرقی تهران درس خوانده است. او یکی از اصلیترین دلایل موفقیتش را علاوه بر برنامهریزی مشاوران دبیرستان، این میداند که در دو سال منتهی به کنکور، دیگر فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبیاش را ترک نکرده است.
او حتی به همراه دوستانش، در سال پیش دانشگاهی دو هفته به سفر اربعین میرود و موکب داری میکند. درادامه گفتوگوی صمیمانه ما با محسن سلیمانی را بخوانید. گفتو گویی که تلاش کردیم به جز چند سوال لاجرم ابتدایی آن، خیلی کلیشهای نباشد.
بیشتر بخوانید: ناامید نشدن مهمترین رمز موفقیت است
فکر میکردید جزو نفرات برتر آزمون امسال باشید؟ و بعد از اعلام نتایج چه احساسی داشتید؟
ما قبل از کنکور، یک سری آزمون آزمایشی میدادیم که تا آزمونهای آخر به دلیل نتایج خوبی که کسب میکردم این حس و امید را داشتم که جزو افراد برتر باشم، اما چون کنکور علوم انسانی امسال نسبت به تمامی کنکورهای دهه نود متفاوت بود و سختتر از همه آنها بود، بعد از آزمون دیگر آن حس اولیه را نداشتم. شاید، چون به اشتباه فکر میکردم این آزمون فقط برای من سخت بوده است. روزهای آخر فکر میکردم دو رقمی باشم.
برخورد دوستان نزدیک، فامیل و آشناها بعد از شنیدن نتیجه کنکور شما چگونه بود؟
تقریباً همه آنها از من خوشحالتر بودند، چون قبل از من هم، کس دیگری در فامیل چنین رتبهای را کسب نکرده بود برایشان جذابیت خاصی داشت، خود من، اما به جزء دقایق نخست که کمی هیجانزده شده بودم بعد از آن، خیلی حس خاصی نداشتم.
برنامهی شما برای آینده چست؟ قصد ادامه تحصیل در چه رشته و چه دانشگاهی دارید؟
انتخاب اول من رشته ارتباطات دانشگاه تهران است. من این رشته را با تحقیق و دغدغه انتخاب کردم. دو دانشگاه در کشور هم در این زمینه قوی کار میکنند. دانشگاه تهران و دانشگاه علامه. جهتگیری رشته ارتباطات در دانشگاه علامه بیشتر به سمت کارهای ژورنالیستی و روزنامهنگاری است، اما در دانشگاه تهران، بینش ارتباطی و رسانه بیشتر مورد توجه است.
رشتهای که شما برای ادامه تحصیل انتخاب کردهاید جزو رشتههای محبوب نفرات برتر در سالهای گذشته نبوده است. اولاً دلیل این انتخاب رشته متفاوت با انتخابهای نفرات برتر چیست و ثانیاً با فشار دوستان و خانواده و جامعه چه میکنید؟
البته انتخاب رشته نفرات برتر کمی با دیگران متفاوت است. در سنوات گذشته، تقریبا تمامی رتبههای برتر رشته ریاضی، برق شریف، رشتههای تجربی، پزشکی تهران و انسانیها هم حقوق و روانشناسی تهران را انتخاب میکردند. کم پیش آمده است که نفرات برتر انتخابهای دیگری داشته باشند. بیتردید فشار دوستان و خانواده و جامعه هم بیتاثیر نیست. خیلیها به من گفتند که با رفتنت به رشته ارتباطاتی که با رتبه بسیار پایینتری هم میشود رفت، رتبه تکرقمیات حیف شده است. این شیوه برخورد با رشتهها، دقیقاً مشابه رفتاری است که اغلب ما در مهمانیهایی داریم که غذا به صورت سلف سرویس ارائه میشود. در آنجا حتی اگر ذائقه ما، خوردن کتلتی ساده و مقداری سالاد باشد، اما ترجیح میدهیم غذاهای گرانقیمتتری را انتخاب کنیم که حتی با ذائقهمان جور در نمیآیند و ما را اذیت میکنند.
من سوال میپرسم که آیا رشته حقوق، منطبق بر علاقه، استعداد، تیپ شخصیتی و روحیات واقعی تمامی نفرات برتر در سالهای گذشته در رشته انسانی بوده است؟
مطمئناً اینگونه نبوده است و همه قبول دارند اگر انتخاب آنها بر اساس علاقه و استعداد و همچنین نیاز واقعی کشور به رشتههای مختلف صورت میگرفت چه بسا اوضاع کشور در حوزه علوم انسانی بسیار بهتر از وضعیت فعلی آن بود.
وضعیت بد اشتغال در رشتههای انسانی را، حتی برای نخبگان، چگونه تحلیل میکنید و چگونه میشود وضعیت آن را بهتر کرد؟
باید این واقعیت را بپذیریم که توجه به رشتههای انسانی در کشور ما به نسبت رشتههای دیگر، کمتر است. حتی در رشتههایی که مختص علوم انسانی هستند نیز بعضی از کارفرماها ترجیح میدهند از فارغالتحصیلان ریاضی و فنی استفاده کنند. یک بخشی از این مشکل حتماً به کم کاری و ضعف بچههای انسانی بر میگردد، اما تا این تلقی نسبت به رشته انسانی در جامعه عوض نشود و مردم و مسئولان به عینه نبینند که سپردن کار در مسائل اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی به دست نخبگان علوم انسانی نتایج بهتری به بار میآورد اوضاع همین است. مهندسان نگاه تک بعدی دارند، ولی متخصصان علوم انسانی همه جوانب یک مسئله را با هم میسنجند. شاید اگر در دوران موسوم به سازندگی، مدیریتهای کلان وزارت نیرو در دست فارغالتحصیلان علوم انسانی و علوم اجتماعی بود، توسعه در بخش کشاورزی و آب را فقط در تعداد زیادتر سدها نمیدیدند و مسائل زیست محیطی و اجتماعی آن را هم لحاظ میکردند و امروز شاهد بیآبی مفرط در اغلب نقاط کشور نبودیم.
توصیه شما به دانشجویان برای انتخاب رشته چیست؟
توصیه من به دوستان این است که از همان اول به رشتههای جذابی مثل پزشکی و بعضی از مهندسیها و حقوق دل نبندند، درستتر این است که ببینند در چه حوزهای توانایی دارند و به آن علاقهمند هستند و میتوانند مثمر ثمر واقع شوند. به این ترتیب به دست آوردن شغل نیز در رشتهای که آن را با علاقه انتخاب کرده و در آن تخصص پیدا کردهاند آسانتر میشود. انسانی را نباید برای فرار از ریاضی یا تجربی انتخاب کرد. انسانی را باید برای علاقه به خدمت و حتی در جاهایی برای علاقه به پول درآوردن انتخاب کرد. چون همین الان هم بعضی از حوزههای عجیب غریب و پولساز، جزو رشتههای انسانی هستند.
پیشنهاد خاصی برای دوستان رتبه برتری در انتخاب رشته دارید؟
من قبل از آنها، پیشنهادم به وزارت علوم است که البته به آنها هم ربط مستقیم پیدا میکند. پیشنهاد میکنم در جلساتی با حضور مشاوران و روانشناسان خبره و کاربلد، اولاٌ تیپ شخصیتی، استعداد و علاقه واقعی بچههای رتبه برتری را استخراج کنند. بعد از آن رشتههای متناسب با استعدادها و تیپهای شخصیتی متفاوت را به بچهها معرفی کنند. ثالثاً نیازهای واقعی کشور در رشتههای مختلف علوم انسانی را اعلام کنند.
حالا با علم به این سه موضوع، هم انتخاب رشته برای نخبهها و نفرات برتر آسانتر میشود و هم امکان رسیدن به برترین جایگاههای علمی برای بچهها فراهمتر میشود و هم نیازهای واقعی کشور توسط نخبگان امکان مرتفع شدن پیدا میکنند. در این صورت است که نخبگان در رشتههای مختلف و متنوع مورد نیاز کشور تقسیم میشوند و اینگونه نمیشود که فقط در رشته حقوق و احیاناً روانشناسی با اشباع نیروهای نخبه روبرو باشیم.
شیوه کنونی پذیرش دانشجو از طریق کنکور را میپسندید یا انتقاداتی به آن دارید؟
یک از تبعات کنکور این است که باعث شده است بعضی از مدارسی که با هم رقابت دارند، تمامی استعدادها و علائق دانشآموزان در سنین مهم و تکرار نشدنی نوجوانی را به نفع تستزنی پنهان نگه دارند. این استعدادکُش بودن و خلاقیتکُش بودن کنکور که بچهها را مجبور میکنند از ابتدایی تست بزنند، ضربه زننده است. باید اجازه دهیم در این سیستم هر کسی استعداد خودش را پیدا کند و آن را رشد بدهد. شاید کسی استعداد نویسندگی داشته باشد و این از مسیر کنکور نمیگذرد. خیلی باید افراد تلاش کنند تا بتوانند بدون درسخواندن به این شدت، بتوانند به استعدادشان برسند.
چگونه میشود شیوه کنونی کنکور را اصلاح کرد؟
این خیلی کارشناسی عمیقی میخواهد و باید سیاستگذاران ما که شاید همنسلیهای من در آینده باشند باید بروند این سیاستهارا اصلاح کنند. درافتادن با سیستمی که چرخه مالی چندین هزار میلیاردی دارد البته که آسان نیست. دغدغه اصلی آموزش و پرورش هم تامین حقوق کارمندان است و دیگر وقت اندیشیدن به مسائل بنیادیتر و عمیقتر را ندارد. واقعیت این است که تا نگاه مصرفی به آموزش پرورش وجود داشته باشد هیچ چیزی عوض نمیشود و اوضاع بدتر هم میشود.
نظرتان درباره خروج نخبگان از کشور چیست و چه صدماتی به کشور میزند؟ اگر این فرصت برای شما پیش بیاید از آن استقبال میکنید؟
واقعا آدمی حیران میماند از سطح بلاهتی که در عدم مدیریت این قضیه وجود دارد. ما حتی زحمت دانشگاهها و کمیتههای استعدادیاب غرب را کم کردهایم و با برگزاری چندین مرحله المپیاد از سطح مدرسه گرفته تا سطح کشوری و جهانی، نخبگانمان را به آنها شناسانده، در سینی طلا تقدیمشان میکنیم.
چه بسا بسیاری از همین افراد نخبه، ندانسته بخشی از پازلی را تکمیل کنند که کلیت آن، توطئهای علیه کشور خودمان باشد. یک بررسی ساده نشان میدهد که به جز چند نفر محدود که دلایل خاص خودشان را داشتهاند اکثریت نخبگان، بهخصوص در رشتههای فنی مهندسی به غرب مهاجرت کردهاند و خودآگاه یا ناخودآگاه در پازل رشد علمیای قرار گرفتهاند که به کمک آن به کشورهای ضعیفتر، ظلم میشود و آنها هم خواهی نخواهی در این ظلم شریک هستند.
البته نخبگان هم دلایل خاص خودشان را دارند و میگویند اگر در کشور خودمان امکانات رشد علمی کافی، پژوهشگاههای مدرن و البته احترام و منزلت اجتماعی باشد دلیلی برای مهاجرت وجود ندارد. خیلیها هم از ابتدا قصد ماندن در غرب را ندارند، ولی وقتی چندسالی آنجا ماندند، به دلایل مختلف پاگیر میشوند. اگر قبل از مهاجرت نخبگان بشود وضعیت خاص کشور و مسئولیت اجتماعی، دینی و ملی آنها را برایشان توجیه کرد و در مدت اقامتشان نیز ارتباط با آنها را قطع نکرد و کاری کرد که یک عُلقه عاطفی با وطن داشته باشند احتمال برگشتنشان بیشتر است. اما معمولاً کسی خودش را درگیر این مسائل نمیکند. من به مهاجرت فکر نمیکنم، اما اگر فرصت مطالعاتی مناسبی باشد از آن استقبال میکنم. فرصت مطالعاتی میتواند مصداق روایت «اطلبوا العلم ولو بالسین» باشد.
برچسبی که به رتبههای برتر زده میشود درس خواندن زیاد و بیش از اندازه آنهاست. شیوه درس خواندن شما چگونه بود؟
درس خواندن در این بازه دوساله کنکور چیزی حدود ۳۰ چهل درصد قضیه است. برای بچههای معتقد، توجه ائمه و حضرت صاحب و نیز خانواده و دوستان و دیگر مشغولیات ذهنی نیز موضوعیت دارند. حقیقتاً در این رابطه با چند نفر از دوستان تک رقمی صحبت کردم و آنها هم قبول داشتند. ما در مدرسه مشاور داشتیم.
درس خواندن در تابستان سوم به چهارم، از پنج شش ساعت شروع و بسته به بعضی از آزمونهای مهم این زمان افزایش پیدا میکرد. موعد قبل از عید هم که بازه طلایی برای درسخواندن در رشته انسانی است، این میزان مطالعه به ده دوازده ساعت در روز هم میرسید. اما در روزهای آخر، بدن افت پیدا میکند و مغز جواب نمیدهد و ساعات مطالعه کم میشود. خود من در روزهای آخر شاید روزی دو ساعت بیشتر نمیخواندم و آن هم در حد یک آزمون چندساعته بود. این اتفاقات میافتد، چون بعضی از مطالب کتابها حفظی هستند و بعد از چندبار خواندن آنها، تکراری و ملالت بار میشوند.
چند سالی است که موسسات آموزشی مشهور برای تبلیغ، از نفرات برتر کنکور در کادر دبیرانشان استفاده میکنند؟ آیا با این قضیه موافق هستید و در صورت پیشنهاد، همکاری میکنید؟
خود من به تدریس علاقهمند هستم؛ البته نه لزوما تدریس در مدرسه و شاید مثلاً تدریس به شیوههای نوین. اندیشمندی میگوید اگر کسی میتواند معلم باشد خیانت میکند اگر کار دیگری انجام دهد. من هم علاقهمند هستم و بالاخره یک جنبه از زندگی هم مربوط به این است که دیگران را تربیت کرد. اما اگر صرفاً برای تبلیغ و سوءاستفاده باشد خیر.
عوامل موفقیت خودتان را اگر بخواهید به صورت خلاصه و لیستوار بیان کنید به ترتیب کدامند؟
اولین عامل موفقیت خودم و دوستانی که با آنها در یک مجموعه فرهنگی فعالیت میکنیم را این میدانم که از دوران راهنمایی و به طور خاص در این دو سالی که برای کنکور درس میخواندیم، کارهای دیگرم را تعطیل نکردیم و آنها را انجام میدادیم. ما در سال پیش دانشگاهی دو هفته سفر اربعین کربلا رفیتم و موکب داری کردیم. نجف و کربلا بودیم و تاثیر درس خواندن آنجا را به وضوح دیدیم. هفتههای آخر را یک مدتی در حرم امام رضا (ع) بودیم و در حرم درس میخواندیم. اینها شاید اصلیترین عامل موفقیت ما باشند. از خانواده و مشاوران و دبیران مدارسی که بودم نیز جداگانه تشکر میکنم.
منبع: جوان آنلاین
انتهای پیام/