فروخته شدن تشکیلات سیاسی به منافع شرکتی در آمریکا، در تمام جنبه‌های سیاست از نظامی گرفته تا مراقبت‌های درمانی و قانونگذاری مالی تا تحصیلات، محیط زیست و بسیاری موارد دیگر بازتاب دارد.

چه کسانی مردم آمریکا را نمایندگی می‌کنند؟به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛مردم ایالات متحده خود را در یک بحران سیاسی و قبیله گرایی از نو احیا شده‌ای می‌بینند که در آن چپ، راست را به چالش می‌کشد، چپ افراطی، چپ میانه رو و راست افراطی هر کس دیگری جز خودش را به چالش می‌کشد. نتیجه، یک بن بست سیاسی است که در داخل کشور ما را از برآورده ساختن نیازهایمان ناتوان می‌سازد و در سطح جهانی اعتبار ما را سلب کرده است.

این بحران توضیح ساده‌ای دارد و با ساکن فعلی دفتر بیضی شروع نمی‌شود. ربطی ندارد که ما در کجای این طیف سیاسی جای می‌گیریم، خیلی از ما به سیستم سیاسی مان اعتماد نداریم. نباید هم داشته باشیم: این سیستم قدرتی را نمایندگی می‌کند که در خدمت منافعی است که کاملا با منافع ما مغایرت دارد.


بیشتر بخوانید:بررسی سبک زندگی مردم آمریکا؛ «رویای آمریکایی» یا کابوس؟ 



با دیدن دو خبر که مربوط به همین اواخراست، این نکته به ذهنم خطورکرد که با کمک آن‌ها به خوبی می‌توان این عامل مشترک را در سطح طیف سیاسی بیابیم.

اولین گزارش مربوط به گردهمایی سازمان بهداشت جهانی است. در این نشست اکوآدور قطعنامه‌ای را پیشنهاد کرده که از دولت‌ها می‌خواهد درجهت «حفاظت، ترویج و حمایت از تغذیه کودک با شیر مادر» و جلوگیری از تبلیغ فرآورده‌های خوراکی نوزادان که معلوم شده اثرات زیانباری بر سلامت کودکان دارند، تلاش کنند. مگر مسئله دیگری هست که به اندازه این مسئله هیچ ضرورتی برای حمله به آن وجود نداشته باشد؟

تغذیه با شیر مادر روندی کاملا طبیعی است و مطالعات علمی تایید می‌کنند که شیر مادر بهترین منبع غذایی برای نوزادان محسوب می‌شود. درحالی که بیشتر نمایندگان کشور‌ها از این ابتکار پشتیبانی کرده اند، نمایندگان آمریکا قاطعانه به مخالفت با آن برخاسته اند. آن‌ها حتی اکوادور را تهدید به تحریم‌های تجاری و قطع کمک‌های نظامی کرده اند.

موضع آن‌ها قطعا نماینده منافع یا ترجیحات مردم آمریکا نیست. نمایندگان آمریکا که این موضع را اتخاذ کرده اند بدون هیچ شکی آن شرکت‌های فراملیتی را نمایندگی می‌کنند که تولید و فروش فرآورده‌های تغذیه کودک را در انحصار خود دارند.

چند روز بعد از ماجرای تغذیه با شیر مادر، پرزیدنت دونالد ترامپ متحدان اروپایی آمریکا در ناتو را به دلیل کم بودن هزینه‌هایی که صرف نیرو‌های نظامی شان می‌کنند به باد حمله گرفت. در نگاه اول این استدلال به نظر منطقی می‌آید. قطعا متحدان ما باید سهم منصفانه خود را برای دفاع از خودشان با مشارکت ما بپردازند.

اما بعد واقعیت عمیق تری به ذهنم خطور کرد. سیستم‌های زیست محیطی و اجتماعی در حال فروپاشی، بزرگ‌ترین تهدید جاری علیه امنیت آمریکا و جهان محسوب می‌شوند. ما هر چه که برای آماده سازی و به پیش بردن جنگ‌ها بیشتر از منابع زمین استفاده کنیم، کمتر به نیاز‌های مردم خودمان و درنگاهی گسترده‌تر به نیاز‌های بشریت می‌پردازیم. به این ترتیب هر چه ما تعداد بیشتری از انسان‌ها را از منابع حیاتی محروم می‌کنیم، مکان‌های بیشتری بر روی زمین غیرقابل سکونت می‌شوند، شمار بیشتری از مردم در قالب آواراگانی مستاصل مجبور به فرار از خانه هایشان می‌شوند یا از ترس و نفرت به تروریسم علیه دشمنان واقعی و خیالی روی می‌آورند.

بزرگ‌ترین سهم هزینه‌های نظامی آمریکا صرف آماده سازی برای جنگ با یک قدرت جهانی دیگر – به خصوص روسیه یا چین- می‌شود. شاید روسیه در انتخابات‌های ما انگولک‌هایی کند و شاید چین به عنوان یک رقیب اقتصادی جهانی در حال پیشی گرفتن سریع از شما باشد، اما هر دو این کشور‌ها چیز‌های زیادی برای از دست دادن دارند و از به راه انداختن جنگی متعارف به شکل قرن بیستمی با ایالات متحده که با تسلیحات قرن بیست و یکمی خواهد جنگید، هیچ چیز عایدشان نخواهد شد. آن‌ها خوب می‌دانند که چنین جنگی پیامد‌های ویرانگری برای همه دارد و اگر پای سلاح‌های اتمی هم به میان آید که دیگر هیچ.

از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آن قدر که ما روسیه را تهدید کرده ایم، روسیه ما و منافع ما را مورد تهدید قرار نداده است. ما کشور‌های پیشین عضو اتحاد جماهیر شوروی را درست در مرز‌های روسیه وارد ناتو کرده ایم. گسترش اقتصادی چین صرفا دنبال کردن الگویی آمریکایی است، با این فرق که تاکنون این کار را با رقابت بیشتری انجام داده است.

اما نیروی نظامی ما بیکار نبوده است. ما با دنبال کردن جنگ‌های بی فایده در ویتنام، عراق و افغانستان، زندگی‌های بسیاری را به هدر داده ایم و تعداد خیلی بیشتری تلفات به بار آورده ایم و لطمات زیادی به مردم، زیرساخت‌ها و طبیعت وارد آورده ایم. هم اکنون در کشور‌هایی بیشتر از آنچه خبر داریم، حملات پهبادی ما رنج و وحشت بیشتری را به بی گناهان بی پناه وارد می‌آورد.

مشکل ما این نیست که ما و متحدانمان پول کمی را صرف جنگ می‌کنیم، بلکه مشکل این است که مبلغ بسیار زیادی را هزینه این کار می‌کنیم. همچون موضع آمریکا در تغذیه با شیر مادر، در این مورد نیز وضعیت روشن است. در تخصیص بودجه‌های نظامی هنگفت و جنگ‌های بی پایان علیه گاه دشمنان به کلی خیالی، منافعی که تامین می‌شود منافع شرکت‌هایی است که از قرارداد‌های دفاعی منتفع می‌شوند.

وفاداری ناموجه تشکیلات سیاسی آمریکا نسبت به شرکت ها، با ریاست جمهوری ترامپ شروع نشده است. پیمانکاران دفاعی و شرکت‌های شیرخشک سازی فقط دو نمونه از این سوء استفاده از قدرت غیرپاسخگوی مبتنی بر قانون اساسی است که چندین دهه است درهردو حزب جمهوریخواه و دمکرات بارز و آشکار است. نه اینکه تمام سیاستمداران جمهوریخواه و دمکرات کارچاق کن‌های وفادار شرکتی باشند، اما مختصات روند سیاسی به خصوص در سطح ملی، اکثر آنان را وادار می‌کند تا خود را با منافع شرکتی همراستا کنند.

فروخته شدن تشکیلات سیاسی به منافع شرکتی آمریکا، در تمام جنبه‌های سیاست از نظامی گرفته تا مراقبت‌های درمانی و قانونگذاری مالی تا تحصیلات، محیط زیست و بسیاری موارد دیگر بازتاب دارد؛ و این فروخته شدن منحصر به حزب جمهوریخواه نیست. ما این روند را در دولت‌های کلینتون و اوباما نیز تجربه کرده ایم که توضیح می‌دهد چرا عده زیادی از مردم در انتخابات سال ۲۰۱۶ به هیلاری کلینتون اعتماد نکردند.

وقتی دو حزب فاسد کنترل سیستم سیاسی را دردست داشته باشند، بحث در این باره که کدام یک فاسدتر هستند تنها توجه را از پرداختن به منبع این فساد منحرف می‌کند. در این مورد منبع فساد نابرابری بسیار شدید همراه با یک سیستم قوانین حقوقی است که اجازه تمرکز عملا نامحدود قدرت شرکتی را می‌دهد. در عین حال حقوقی که به شرکت‌ها اعطا می‌شود از مردم بیشتر است و از پاسخگویی به اجتماعاتی که کسب و کار خود را در آن‌ها انجام می‌دهند و نیز از مسئولیت هر آسیبی که عامل آن هستند، مستثنا می‌شوند.

تشکیلات سیاسی دهه هاست که توانسته با متفرق نگه داشتن ما در دو جبهه کسانی که تقصیر را متوجه کسب و کار‌ها و بازار می‌دانند و کسانی که دولت را مقصر می‌دانند، پیروز این میدان باشد.

کسب و کار‌های مسئول و دولت‌های پاسخگو نهاد‌هایی ضروری محسوب می‌شوند، همانطور که وجود بازار‌های عادلانه و اخلاقی ضرورت دارد. اگر رای دهندگان اجازه تمرکز قدرت انحصاری غیرپاسخگو را دهند، هر کسی می‌تواند به فساد کشانده شود. تمام نهاد‌ها باید ملزم به چهارچوبی اخلاقی و یک نظم پاسخگویی روشن و شفاف باشند.

دولت‌ها باید به رای دهندگان پاسخگو باشند. کسب و کار‌ها باید در مقابل دولت‌ها مسئول و پاسخگو باشند. بازار‌ها نیز باید در چهارچوبی اخلاقی عمل کنند و مقررات توافق شده‌ای داشته باشند که با عدل و انصاف توسط کسانی که در دولت‌های پاسخگو حضور دارند به اجرا گذاشته شوند.محافظت از شرکت‌های غیرپاسخگویی که توسط دولت‌های غیرپاسخگو از آن‌ها در برابر پاسخگویی به جامعه حفاظت می‌شود، به فاجعه‌ای حتمی منجر خواهد شد و ما اکنون در این نقطه قرار داریم.

شاید هدیه ناخواسته پرزیدنت ترامپ به ملت و جهان، گشوده شدن چشم ما به روی این واقعیت باشد که سیستم سیاسی ایالات متحده در نقطه‌ای بسیار دور از اینکه مدلی جهانی برای دمکراسی و یک اقتصاد بازار اجتماع محور باشد، یک سیستم اساسا فاسد و کاملا مغایر با خیر و صلاح عمومی است.

آینده ما به پل زدن بین این تفرقه‌ها و جدایی‌های سیاسی مصنوعی ایجاد شده بستگی دارد که تنها در خدمت صاحبان منافع است و اساسا با خیر و صلاح مشترک ما مغایرت دارد. تمرکز قدرت و ثروت در کوتاه مدت تنها درخدمت ثروتمندترین ثروتمندان قرار دارد و در دراز مدت نیز در خدمت هیچ یک از ما نخواهد بود. همگی ما از جمله ثروتمندان صاحب اصول، باید تلاش کنیم تا ابزار‌های نهادینه شده انحصار قدرت را از میان برداریم و در عین حال نهاد‌ها و بازار‌های حقیقتا دمکراتیک و پاسخگویی را ایجاد کنیم که به بازتوزیع برابر ثروت‌ها کمک می‌کنند.

«متحد با هم می‌ایستیم، جدای از هم فرو می‌افتیم» باید فریادی باشد که در راه پیمایی‌های روزگار ما سر داده شود. ما با هم باید این کار را انجام دهیم.

منبع:فارس

انتهای پیام/

مردم ایالات متحده  آمریکا  در یک بحران سیاسی هستند؟

برچسب ها: آمریکا ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.