«سیدمحمد باقرزاده» فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح در خصوص روزی که پیکر شهید دوران وارد کشور شد توضیحاتی را ارائه داد.

خاطره شنیدنی سردار باقرزاده از روزی که پیکر شهید دوران وارد کشور شدبه گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سی‌ام تیر امسال، سی و ششمین سالروز شهادت خلبان پر افتخار و سرافراز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران «عباس دوران» را پشت سر گذاشتیم.

اخیرا سردار «سیدمحمد باقرزاده» فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیرو‌های مسلح خاطره‌ای را در خصوص روزی که پیکر شهید دوران وارد کشور شد بیان کرده است. متن این خاطره به شرح زیر است.

«در یکی از مقاطع ایام دوران صدام، قرار بود ما تعدادی از شهدایی را که در اردگاه‌ها به شهادت رسیده بودند را با اجساد سربازان عراقی که در ایران فوت کرده بودند، در مرز خسروی مبادله کنیم. آماری که ما داشتیم حاکی از این بود که شهید «عباس دوران» خلبان معروف و حماسی ما هم در بین این شهداست.

روزی که می‌خواستم از تهران به مرز خسروی بروم، با خلوص نیت نذر کردم و گفتم که اولین شهیدی که بر پیکر او حاضر می‌شوم باید دوران باشد.

به مرز خسروی رسیدیم. شهدا را گروه پیشرو تحویل گرفت و به سالنی برد و آن‌ها را نگهداری کرد تا تشریفات نظامی یگان در خط انجام شود. من گفتم «به سالن برویم، من می‌خواهم شهدا را ببینم». وارد سالن که شدم دیدم تا سقف ۵۶۰ تابوت را دور تا دور چیده‌اند. برخی از این شهدا هم مجهول الهویت بودند.

ابتدا که وارد شدم چشمانم را بستم و انگشت دستم را مستقیم نشانه گرفتم و با چشمان بسته به سراغ تابوت‌ها رفتم و مشخصا دستم را روی یکی از تابوت‌ها گذاشتم. چشمم را باز کردم دیدم روی تابوت نوشته بود «طیاره ایرانی عباس دوران»! بعد من با قلم سبزی تصحیح کردم و نوشتم خلبان ایرانی «عباس دوران» شیرمردی که در قلب بغداد حماسه آفرید. سلامی به این شهید عزیز دادیم. من نگاه کردم دیدم بخش‌هایی از بند حمایل و چتر نجات و یکی از کفش‌های خلبانی شهید دوران باقی مانده و آن‌ها را در تابوت گذاشته‌اند.»

منبع:میزان

انتهای پیام/

خاطره شنیدنی از سردار باقردار زاده درباره شهید دوران

برچسب ها: شهدا ، دفاع مقدس
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۵ ۰۶ مهر ۱۳۹۹
خوشا به سعادتت سردار باقرزاده، در مقابل اینهمه عظمت چرا زانو نزدی؟ او عظمت ایران بود او عباس دوران بود همه باید زانو میزدید و کفشش را بر پیشانی و چشمانتان مینهادید او خود ایران بود او دوران بود ، به احترام نامش اکنون می ایستم و یکدقیقه سکوت میکنم