۳۰ تیرماه، سالروز درگذشت شیخ احمد کافی است. کافی از روحانیان و خطیبان معروف پیش از انقلاب بود که سخنرانی‌هایش معمولاً بسیار پرشور برگزار می‌شد.

روحانى مشهور که به کاباره رفت! + جزئیاتبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «نزدیک مهدیه، سه، چهارتا دکان پایین‌تر، یک دکان عرق‌فروشی بود. من خیلی ناراحت بودم که جنب مهدیه، عرق‌فروشی است. یک روز هم از خانه بیرون آمدم دیدم یک مشت از این جوان‌هایی که نباید جلوی دکانش باشند، هستند. پیرمردی ارمنی و عرق‌فروش بود اسمش آرشاک بود...»

۳۰ تیرماه، سالروز درگذشت شیخ احمد کافی است. کافی از روحانیان و خطیبان معروف پیش از انقلاب بود که سخنرانی‌هایش معمولاً بسیار پرشور برگزار می‌شد. او بیش از ۲۰ مهدیه در شهر‌های مختلف ایران تأسیس کرد و اواخر سال ۱۳۴۷ با کمک‌های مردمی قطعه زمینی به مساحت ۴۰۰۰ متر در منطقه امیریه تهران خریداری و مهدیه تهران را تأسیس کرد، اما نخستین گزارش ساواک علیه کافی در سال ۱۳۴۱ تهیه شد.

شیخ احمد کافی در سحرگاه جمعه ۳۰ تیرماه ۱۳۵۷ بر اثر تصادف رانندگی به شکل مرموزی کشته شد. در این تصادف یک کامیون ارتشی با ماشین پژویی که کافی سوار آن بود و شخصی به نام «عنابستانی» رانندگی آن را به عهده داشت، تصادف کرد. برادر احمد کافی از احتمال کشته شدن او در آمبولانس توسط عوامل ساواک، سخن گفته است، اما پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب هنوز ابهاماتی در مرگ مشکوک شیخ احمد کافی وجود دارد. از نعمت‌الله نصیری «سومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)» نقل شده است که طرح تصادف به دستور مستقیم محمدرضا پهلوی بوده است.

محمدمهدی جعفری «فعال سیاسی در دوره پهلوی» در کتاب خاطرات خود علت تصادف را انحراف خودروی حامل کافی به حاشیه جاده در اثر خواب‌آلودگی راننده عنوان می‌کند.

حالا ۴۰ سال پس از درگذشت او دو روایت معتبر از «کافی» را با هم مرور می‌کنیم:

مرحوم کافی و ماجرای تعطیل کردن شراب‌فروشی جنب مهدیه تهران

«نزدیک مهدیه، سه، چهارتا دکان پایین‌تر، یک دکان عرق فروشی بود. من خیلی ناراحت بودم که جنب مهدیه، عرق‌فروشی است. یک روز هم از خانه بیرون آمدم، دیدم یک مشت از این جوان‌هایی که نباید جلوی دکانش باشند، هستند. پیرمردی ارمنی بود که عرق‌فروش بود. اسمش آرشاک بود. یک بچه مذهبی را فرستادم، گفتم برو ببین این‌ها چکار می‌کنند؟ آمد، گفت: حاج‌آقا این (آرشاک) می‌فرستد دنبال جوان‌های مردم، وقتی می‌آیند آنجا، یک آب جو همین‌طوری به این‌ها می‌دهد. یک ساندویچ همین‌طوری به آن‌ها تعارف می‌کند. کباب برای این‌ها درست می‌کند، می‌خواهد این‌ها را مبتلا (به شراب‌خوری) کند. بعد از این‌ها کار بکشد.

یک روز این ارمنی را خواستمش آمد خانه ما. گفتم من را می‌شناسی؟ گفت: بله حاج آقا. شما سه چهار ساله اینجا تشریف دارید. گفتم: من سه تا پیشنهاد به تو می‌دهم؛ اول اینکه ۱۰ هزار تومان از پول آخوندیم که از کسی هم نمی‌گیرم، قربة الی الله به تو می‌دهم، تو در عوض، تغییر شغل بده یعنی خودت باش، دکانت هم باشد، فقط شغلت را عوض کن. دوم اینکه دکانت را بفروش؛ من از تو می‌خرم و سوم اینکه درب دکانت را می‌بندم. گفت: تغییر شغل که نمی‌دهم؛ دکان را هم نمی‌فروشم. حالا چطور می‌خواهی ببندی؟ گفتم: تو با یک کسی‌داری حرف می‌زنی که یک خرده‌ای قانون‌ها را هم می‌داند. گفت: چطور؟ گفتم: چند ساله که قانون تصویب شده که پیاله‌فروشی ممنوعه! یعنی بطری بطری بفروشی طوری نیست، ولی اگر در پیاله بریزی و بفروشی ممنوعه و تو اینجا پیاله‌فروشی داری. این جریمه دارد. به یکی از این بچه‌های مذهبی یک ماه ۲۰۰۰ تومان حقوق می‌دهم، می‌گویم اینجا بایستد تا شراب ریختی توی پیاله، می‌گویم یک تلفن بکند کلانتری، بیایند جریمه‌ات کنند. اگر جریمه‌ات نکردند به مقام بالاترش شکایت می‌کنم، اینقدر پیگیری می‌کنم تا درب دکانت را ببندم. من یک آخوند پاشنه‌گیر بالا کشیده‌ای هستم. در کار‌های دینی عجیبم. به قیافه‌ام نگاه نکن که شُل و وِل هستم، در این کار‌ها (نهی ازمنکر) قرص هستم.

روحانى مشهور که به کاباره رفت! + جزئیات

یک وقت (آرشاک) یک کلمه‌ای گفت، من را آتش زد. گفت: من ۲۸ ساله در این محله هستم و مسلمان‌ها به من نان می‌دهند. نگفت ارمنی از من عرق می‌خرد و نانم می‌دهد. گفت: مسلمان‌ها نانم می‌دهند. گفتم از لحاظ دین ما هم خرید عرق و هم فروش عرق و هم خوردن عرق و هم درست‌کردنش حرام است. هم کار کردن در کارخانه عرق‌فروشی و هم جنس به آن فروختن همه حرام است. خلاصه ما دکانش را ۵۰ هزار تومان خریدیم. الان آنجا را کتابفروشی اسلامی کردیم. جای شیشه‌های عرق و شراب، کتاب‌های دینی چیده‌ایم ...»

ماجرای کافی و آقا جلال (صاحب کاباره بزرگ در عظیمیه کرج)

«پارسال خدا یک توفیق به من داد. من خیلی شرمنده خدا هستم، خیلی زیاد. من یک وقتی فکرش را کردم، دیدم خدا بیش از سهم من چیزی به من داده. اینقدر سهم ما نمی‌شد. به جهتی که من پارسال ۱۰ روز در کرج منبر می‌رفتم. یک روز در کرج می‌رفتیم جلوی یک جایی، دیدیم خیلی مردم می‌روند آنجا. گفتیم اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا اینجا کاباره است. من هم یک جوری هستم در برنامه تبلیغی‌ام که اینقدر یاس و ناامیدی در قاموس لغتم نیست. من گفتم صاحب اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن می‌گذاشتند و زن‌ها، پسرها، دخترها، مرد‌ها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و این‌ها می‌خوردند.

گفتم: می‌شود ما این صاحبش را ببینیم؟ گفتند: نه حاج آقا، یک طوری هست.

من هم دلم درد می‌کند برای این کارها. هر چه فکر کردم که چطور با این صاحب کاباره تماس بگیریم، دیدم یک بچه هیئتی را سراغش بفرستیم با این رفیق نیست. یکی از این داش‌های کرج را من دیدم. گفت: حاج آقا سلام علیکم، امری داشتید؟ گفتم: سلام علیکم، آره بیا اینجا ببینم. گفتم: شما با این صاحب کاباره رفیق هستی؟ گفت: آره. گفتم: آنجا هم رفتی؟ گفت: خیلی. گفتم: ما یک کار داشتیم. گفت: چیست؟ گفتم: فقط می‌خواهم این (صاحب کاباره) را دو ساعت به من برسانی. گفت: کجا بیاد؟ گفتم: من فردا یک خرده زودتر، از تهران می‌آیم کرج. یک ساعت می‌آیم خانه تو.

آمدیم و نشستیم. یک خرده انداختم در وادی شوخی و تفریح و دو تا قصه و یک خرده حالش آوردم تا یک انسی با من پیدا بکند. راه دارد این کارها. بعد گفتم فلانی روزی چقدر اینجا (کاباره) درآمد داری؟ گفت: خدا می‌رساند. گفتم: کاباره و عرق و شراب، خدا می‌رساند؟! گفت: روزی هفت هشت (هزار) تومان در می‌آید. گفتم: هفت هشت هزار تومان فروشه؟ گفت: نه؛ روزی هفت هشت هزار تومان درآمد هست. گفتم: هفت هشت هزار تومان چیزی نیست، هفتاد هشتاد هزار تومان چیزی نیست، هفتصد هشتصد هزار تومان چیزی نیست، هفت هشت میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتاد هشتاد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتصد هشتصد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفت هشت میلیارد تومان در روز برای تو چیزی نیست. گفت: چطور؟ گفتم: با این چوبی که خدا بناست در قیامت به تو بزند این پول‌ها چیزی نیست. گفت: چه چوبی؟ گفتم: آقای عزیز، قرآن می‌گوید حرامه، امام می‌گوید حرامه، دین می‌گوید حرامه، اطباء دنیا دارند داد می‌زنند می‌گویند استعمال مشروبات الکلی، خون‌ریزی مغز می‌آورد، دیوانگی درست می‌کند، زخم معده درست می‌کند. تو چرا همچین کردی؟

به جان شما مردم، هر چه از قرآن و روایات و نصایح بلد بودم گفتم، دو سه ساعت راجع به شراب و عرق به این (صاحب کاباره) گفتیم، دیدیم نه آقا، این گوشت ناپزه. به این زودی‌ها پخته نمی‌شود. حوصله می‌خواهد. این را برایتان می‌گویم گوش کنید حرفم را بگیرید. به صاحب این مجلس امام صادق علیه السلام قسم، از این توسلات، من چیز‌ها گرفته‌ام. یکی این است. تا خسته شدم، دیدم هر کاری کردم در این صاحب کاباره اثری نکرد. یک دفعه همین‌طور که با این حرف می‌زدم، زبانم با او (صاحب کاباره) حرف می‌زد این دلم را فرستادم درب خانه خدا. گفتم خدایا! می‌دانم می‌خواهی به من بفهمانی، بگویی حاج کافی حرف‌هایت را بزن، ببین اگر من اثر در آن نگذارم هیچ عرضه‌ای نداری...

گفتم خدایا! اثری بگذار این صاحب کاباره منقلب بشود. به حقّ حق قسم، تا این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم التماسش (التماس خدا) کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یک دفعه دیدم مثل بمب منفجر شد، این سرش را دارد به دیوار می‌زند، داد می‌زند. گفتم: چی شده؟ گفت: حاج آقا چکار بکنم؟ گفتم داداش، درب کاباره را ببند. گفت: یک گرفتاری دارم، هفتاد هزار تومان قرض (بدهی) دارم، دست یکی از رباخور‌های کرج هست. گفتم: تو که گفتی روزی هفت هشت هزار تومان درآمد داریم. گفت: تا یک چیزی جمع می‌شود سر میز قمار می‌نشینم و می‌بازم. همیشه بدهکارم. گفتم: حالا می‌گویی چکار کنیم؟ گفت: اگر شما می‌توانی هفتاد هزار تومان یک جایی برای من قرض بکن، مجانی نمی‌خواهم، خانه هم دارم رهن می‌دهم. گفتم: دو ساله من هفتاد هزار تومان پول قرض می‌کنم به تو می‌دهم. گفت: چهار ساله. گفتم چهار ساله. گفتیم بسم‌الله. به امام حسین علیه السلام قسم، یک ریالش را جایی سراغ نداشتم، اما با خودم گفتم خدایا ما روی میخ تو می‌پریم تا روی عرش. یقین دارم اگر برای تو (خدا) هست درست می‌کنی. اگر هم که توی بازی هستم بگذار در تهیه پول بمانم. این دیگر مربوط به نیت است ...

برای اینکه این (صاحب کاباره) سرد نشود شب در شهر کرج یک منبری داشتم این را با خودم برداشتم بردم آنجا. رفتیم آنجا و بالای منبر مطرح کردم و یک خرده تشویقش کردم که باز، صبح پشیمان نشود. به مردم گفتم که قرار شده این (صاحب کاباره) همچین جوانمردی بکند و کاباره را ببندد و ما هم قرار هست یک خدمت مختصری به او بکنیم. وقتی از بالای منبر آمدیم پایین، یک بنده خدایی مال کرج هست شهرسازی داره آنجا، ما را کشید کنار، گفت: حاج آقا نمی‌خواهد تهران از کسی پول قرض کنی من یک چک می‌نویسم هفتاد هزار تومان به تو می‌دهم.

اگر کسی برای خدا قدم بردارد خدا به حال خود نمی‌گذاردش. گفتم: جلال جان (صاحب کاباره) کی درب کاباره را می‌بندی؟ گفت: حاج آقا هر وقت هفتاد هزار تومان را دادید. گفتم: اگر همین الان چکش را به تو بدهم؟ گفت: همین الان می‌بندم.

سه چهار تا ماشین سواری برداشتیم رفتیم درب کاباره. رفتیم آنجا، ده پانزده تا شاگرد داشت. یک وقت این‌ها با تعجب دیدند که حاج کافی آمده کاباره. گفتیم بریم جلو. پسره (جلال) را انداختیم جلو. جلال یک وقت جلوی شاگردهایش داد زد. جگرم را حال آورد. گفت: به فرمان، ولی عصر (عج)، کاباره تعطیل است. این‌ها (شاگردها) به خیالشان که این مست کرده دارد یک چیزی همین‌طوری می‌گوید. یک دفعه این‌ها دیدن که آقا جلال، واقعاً آقا جلال شده. من گفتم که جلال جان، چهار پنج هزار نفر ناهار تهیه ببین برای روز جمعه. من در مهدیه اعلام می‌کنم و همه رفیق‌ها با ماشین می‌آییم اینجا، داخل صف می‌ایستیم هر نفر ده تومان به تو می‌دهیم ناهار می‌خوریم که خیال نکنی چهار تا عرق‌خور که رفت مذهبی‌ها مُرده‌اند.

فقط انسان خوب درست نکنید این خوب را هم نگه بدارید. فقط توبه‌کن درست نکنید این توبه‌کن را جمع و جورش بکنید.

یک ناهاری درست کرد و از مهدیه رفقا را برداشتیم رفتیم. در باغ ۷۰۰۰ متری که بلندگو می‌گذاشتند و جمعه‌ها بزن بکوب و رقص بود، ما هم همان بلندگو‌ها را گذاشتیم و اول اذان ظهر اذان گفتیم و یک نماز جماعت سه چهار هزار نفری خواندیم بعد هم ناهار را، خود من هم ده تومان دادم که کسی توقع نکند. همه ناهار‌ها را خوردند، با میل هم پول‌هایشان را دادند. بعد هم به جلال گفته بودم که دویست سیصد تا لنگ تهیه کند.

همه هفته جمعه‌ها یک مشت اراذل و اوباش در این استخر‌ها می‌رفتند این هفته بچه مذهبی‌ها می‌خواهند شنا کنند جگرهایشان حال بیاد. شنا کردند و دو نفر از وعاظ تهران هم دعوت کرده بودم منبر رفتند. حاج علامه مداح هم گفتیم آمد یک قصیده‌ای خواند و غوغایی شد. علما خبردار شدند یک مشت آمدند، منبری‌ها آمدند ...

جلال ماه رمضان امسال آمد خانه ما. گفت: حاج آقا، گفتم بله، گفت: من امسال کارهایم را کرده‌ام می‌خواهم بروم مکه...»

پی‌نوشت: این دو روایت به استناد وبسایت «بانک سخنرانی‌های شیخ احمد کافی» نگاشته شده‌اند.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/

روزی که «کافی» به کاباره رفت

برچسب ها: مذهبی ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴۹
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۴۴ ۱۸ فروردين ۱۴۰۱
روحش شاد و یادش گرامی
خدا رحمت کنه حاج شیخ احمد کافی رو
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۹ ۱۸ فروردين ۱۴۰۱
روحش شاد ...یادش گرامی ...راهش ادامه دار
خدا رحمت کند حاج شیخ احمد کافی رو
گرچه جسمش نیست ولی صدایش هست و خواهد بود
گریه هایش ...ضجه هایش ...عشقش به امام زمان ....مگر می شود فراموش شود؟!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۵۲ ۰۲ فروردين ۱۳۹۸
خوش صداتریین وجذابترین روحانی قبل ازانقلاب خدا رحمتشکند
Germany
نهضت جهانی صلوات
۱۱:۳۰ ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
یا مبدل السیات بالحسنات
ای تبدیل کننده زشتی وگناه به ثواب وحسنات
رحمت خدا بر کافی شریف وتمام توابین مذکور بخصوص جلال عزیز
ان شاالله همه ما به راه راست هدایت شویم
روحشان شاد با صلوات
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۲ ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
روحش شاد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۲ ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
روحش شاد.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۰۲ ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
ممنون که یادآوری کردید که یک روحانی می‌تواند چقدر تاثیر گذار باشد
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۵:۲۷ ۰۱ مرداد ۱۳۹۷
روحت شاد کافی کاش بودی ...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۱۲ ۰۱ مرداد ۱۳۹۷
خدارحمتش کند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روح این مرد بزرگ شاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۰۱ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خداش رحمت کناد
Iran (Islamic Republic of)
ایمان
۲۰:۱۸ ۳۱ تير ۱۳۹۷
ای کاش یه روحانی اینجوری در جامعه فعلی میداشتیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۳۶ ۳۱ تير ۱۳۹۷
سلام ...خواننده های عزیز یه پیشنهاد دارم خواهش میکنم رد نکنید ...اگه تونستید فقط یه بار سخنرانی هاش رو گوش کنید...فقط یه بار
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۲۰ ۳۱ تير ۱۳۹۷
سخنرانیاش باحاله مخصوصا روایتهاش پیشنهاد میدم گوش کنید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۱۱ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدا بیامرزدش
Iran (Islamic Republic of)
علی
۱۷:۰۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
من اقای کافی را خیلی دوست دارم وخوش صداترین روحانی بوده وهست.کاش از زندگیش یک سریال بسازند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۴۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدا رحمتش کنه درود بر این روحانی بزرگ
United States of America
ناشناس
۱۶:۳۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
نوار ها و سخنرانی هاشو درقبل انقلاب زیاد گوش کردم یادم میاد داییم نوارهاشو میاورد خونه و چندین نفر از بچه های محل جمع میکرد تا حرفهاشو بشنوند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۱ ۳۱ تير ۱۳۹۷
برای تبلیغ محرم هرسال اطراف تهران میروم پول هم نمی گیرم یک سال جوانی جلومن راگرفت بازبان بازی پولی که برای برگشت داشتمبه مشهد وخریدیک عروسک که به دخترم قول داده بودم راگرفت که فردابه حسابم بریزدازپول خبری نشدامادرعوض یکی مرا سه روز باخودسرکاربردوپنج برابرآن پول راهم دستمزدمن دادبایک عروسک یکی هم خودم خریدم شب هم منبرمیرفتم
Iran (Islamic Republic of)
شناس
۱۶:۱۶ ۳۱ تير ۱۳۹۷
ای کاش از زندگی و همین گونه خاطرات ایشان سریال ساخته میشد تا همه با ایشان آشنا میشد ند و متنبه میشدند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۴۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
درود بر این روحانی بزرگوار
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۴۱ ۳۱ تير ۱۳۹۷
یعنی چهل سال از شهادت شهید کافی میگذرد؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۴۱ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روح شهید کافی شاد یادش گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۰۵ ۳۱ تير ۱۳۹۷
نسل جدید فقط ایشان را از صدایشون می شناسند و آشنایی زیادی با شهید کافی ندارند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۰۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
پدر و مادرم همیشه از سخنرانیای ایشون که قبلا توسط ضبط صوت گوش میکردن صحبت میکنن و ارادت خاصی به ایشون دارن.خدایش بیامرزد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۰۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روحش شاد یادش گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۰۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
من عاشق سخنرانی های ایشون هستم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۷ ۳۱ تير ۱۳۹۷
یاد و خاطر روحانی بزرگوار احمد کافی شاد
Iran (Islamic Republic of)
فرشید
۱۳:۳۵ ۳۱ تير ۱۳۹۷
درود‌خدا‌بر‌انسانی‌که‌برای‌حفظ‌اسلام‌‌قدم‌برمیدارد‌ولعنت‌خدا‌وفرشتگان‌بر‌کسانی‌که‌ضد‌جمهوری‌اسلامی‌ایران‌هستند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۰۴ ۳۱ تير ۱۳۹۷
عاشق امام زمان بود و جالب اینکه در روز نیمه شعبان هم به دست عوامل ناپاک پهلوی به شهادت رسید
آنکه یک عمر گفت مهدی جان
داد در روزِ عیدِ مهدی،جان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روحانی شهید کافی از علمای بزرگ در تاریخ ما بوده اند روحشون شاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
من فقط صدای ایشان را شنیدم تا کنون ندیدمشون حتی تصاویرشون را ....
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روحش شاد یادش گرامی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۴۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدایش رحمت کنه---حرفاش جذبه ای خاص داشت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
درود بر این روحانی بزرگ روحش شاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۰ ۳۱ تير ۱۳۹۷
جالب بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۲۲ ۳۱ تير ۱۳۹۷
احسنت! نتیجه کار خالص برای خدا
کاش من هم هدایت بشم
به حق ولی عصر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۵۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
ما همچین روحانی های لازم داریم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۵۰ ۳۱ تير ۱۳۹۷
روحش شاد .الان هم از اين گونه افراد داريم ولي کم هستند که بايد رويشان تبليغ شود تا رونق گرفته و در جامعه رواج پيدا کند.خيلي عالي بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۴۲ ۳۱ تير ۱۳۹۷
عالی بود
-
ناشناس
۱۰:۳۹ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدا رحمتش کنه اهل عمل بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۳۶ ۳۱ تير ۱۳۹۷
کاشکی از این روحانی ها که کار رو برای خدا فقط انجام میدن بازم پیدا بشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۳۲ ۳۱ تير ۱۳۹۷
واقعا بايد غبطه خورد برهمچين علمايي
Iran (Islamic Republic of)
ebrahimi
۱۰:۲۰ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدارحمتش کنه من سخنرانیاشوشنیده بودم خیلی ازته دل وتاثیرگذاره..
Iran (Islamic Republic of)
رضا شیرین
۱۰:۱۰ ۳۱ تير ۱۳۹۷
فوق العاده بود ، ممنون ، خدا روح مرحوم شیخ احمد کافی رو شاد کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۴۶ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدا رحمتش کنه حاج آقا کافی را روحشون شاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۲۵ ۳۱ تير ۱۳۹۷
ممنون که برای خدایت کار کردی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۰۳ ۳۱ تير ۱۳۹۷
خدا رحمتش کند در زمان شاه که خفقان بود حرفهایش همه را مجذوب می کرد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۵ ۳۱ تير ۱۳۹۷
درود بر این روحانی گرامی روحش شاد