به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دوباره خیابانهای پاریس محفلی شد تا منافقین و متحدان غربی آنها سر یک میز جمع شوند و به زعم خود نقشه براندازی در ایران را ترسیم کنند، متحدانی که این بار در کابینه دولت جدید آمریکا حضور دارند و به نظر میرسد منافقین مجبور شدهاند برای حضور آنها حتی پس اندازهایشان راهم روی هم بگذارند تا بلکه قبول کنند در این تئاتر بی سرو ته ایفای نقش کنند. یکی از این افراد رودی جولیانی است؛ فردی که از نزدیکترین افراد به رئیس جمهوری آمریکا و رئیس تیم حقوقی ترامپ محسوب می شود. این شهردار سابق نیویورک برای اینکه دین خود را به منافقین ادا کند در سخنانی ضد ایرانی هدف از اعمال دوباره تحریمها علیه ایران را «تغییر رژیم» دانست!
وی که به ظاهر از پذیرایی مریم رجوی خوشش آمده بود در خوش خدمتی به تروریست های باسابقه چیزی کم نگذاشت و حرف هایی را زد که منافقین پس از انقلاب اسلامی با آوارگی در خیابان های اروپا و واشنگتن عطش شنیدن آنها را دارند، به طوریکه در ادعایی مضحک مدعی شد سقوط رژیم در ایران «چندان دور نیست و به زودی رخ میدهد» و ایالات متحده تا زمانی که این مسئله به سرانجام برسد افزایش تحریمها را در دستور کار خود قرار می دهد. این برای اولین بار نیست که ترکیب دوکلمه "تغییر رژیم" از زبان یک سیاستمدار آمریکایی شنیده می شود در واقع می توان گفت از همان ابتدای پیروزی انقلاب وقتی آمریکاییها دیدند ایران حرفی برای گفتن در منطقه دارد و مانند رژیم سابق به دنبال ایفای نقش ژاندارمی نیست و می خواهد خطوط منافع ملی اش را خودش تعریف کند سر نازساگاری برداشتند و سعی کردند راه نفوذ چنین تفکری را مسدود کنند تا مبادا منافعشان به خطر بیفتند.
می توان گفت، "براندازی" واژهای است که اگر در فرهنگ لغات به دنبال یک معنای دقیق و صریح برای آن باشیم به این جمله می رسیم " تلاشی در سیاست برای در هم ریختن ساختار قدرت یک واحد سیاسی"! و این همان هدفی است که ایالات متحده چهل سال برای رسیدن به آن در کشور تلاش می کند؛ به طوریکه می توان ادعا کرد براندازی در ایران به یکی از پر بحث ترین موضوعات سیاسی بسیاری از بنیانهای پژوهشی و دانشگاههایی، چون «استنفورد، کالیفرنیا، هاروارد، رند، هریتیج و ...» در چهار دهه اخیر بدل شده است.
در همین 45 روز گذشته بود که با خروج آمریکا از برجام، مایک پمپئو رئیس سابق سازمان سیا و وزیر خارجه کنونی ایالات متحده نیز طی سخنرانی خود عنوان کرد: «ایرانیها باید انتخاب کنند که چه نوع دولتی میخواهند»، یا در خرداد سال گذشته بود که «مایکل دیآندریا» ملقب به "شاهزاده تاریکی" با داشتن کارنامهای پرکار همچون تعقیب "اسامه بن لادن" رهبر پیشین القاعده و شهادت عماد مغنیه فرمانده نظامی حزب الله، از سوی ترامپ به عنوان مسئول بخش ایران در سیا انتخاب شد که از قضا متخصص در زمینه براندازی و تغییر رژیم نیز است! در همین رابطه «سوزان ملونی»، مشاور اسبق وزارت خارجه آمریکا پس از خبر تعیین این فرد به عنوان مدیر جدید بخش ایران در سیا نوشت، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا سیاست تغییر نظام ایران را در دستور کار قرار داده است!
علاوه بر این، «جیمز کانوی» فرمانده سابق تفنگداران دریایی آمریکا در یک نشست ضدایرانی در واشنگتن ضمن اعلام حمایت از گروهک تروریستی منافقین، خواستار حمایت بیشتر ترامپ از اغتشاشات در ایران شد. کانوی در ادامه توصیه کرد، معترضانی که در خیابانها حاضر میشوند باید افرادی "میهنپرست" جلوه کنند، نه انقلابی. وی همچنین تاکید کرده برای موفقیت تلاشها جهت تغییر حکومت ایران، یک "شخصیت شناختهشده" باید رهبری جنبش اعتراضی در ایران را برعهده بگیرد؛ که اگر ترجیحا یک ژنرال نظامی که بتواند مراکز ارتباطی، ساختمانهای دولتی و فرودگاههای ایران را تصرف کند، خوب است ! این فرمانده سابق تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در ادامه خوش لفظی هایش ادعا کرده بود، اگر نظام دیگری در آینده جایگزین نظام فعلی ایران شد، آمریکا باید فورا آن را به رسمیت بشناسد تا سایر کشورها نیز از آن پیروی کنند! علاوه بر کانوی «جان بوزمن» سناتور جمهوریخواه و «بن کاردین» عضو ارشد دموکرات مجلس سنای آمریکا نیز هر دو خواستار تلاش برای تغییر نظام در ایران شدند.
همچنین رکس تیلرسون پیش از اینکه دفتر خود را در وزارت خارجه به پمپئو بسپارد اظهار کرده بود «سیاست ما در قبال ایران مقابله با این هژمونی، مهار توانایی آنها برای ساخت سلاحهای هستهای و اقدام برای حمایت از عناصر داخلی در ایران است به نحوی که به تغییر صلح آمیز نظام سیاسی در این کشور منجر شود.»
اگر این اظهار نظرها را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که نکته مشترک در تمام آنها، تاکید بر عناصر داخلی برای مسالمت آمیز بودن تغییر حکومت و براندازی در ایران است، به طوریکه با در پیش گرفتن این رویه علاوه بر کاهش هزینه دولت آمریکا، از پتانسیل های موجود در کشور برای عملیاتی شدن نقشه ها سوء استفاده می شود، در نتیجه این سوال پیش میآید که این راهبرد چیست و چگونه کارکردی دارد؟ و آمریکا از اجرایی کردن آن چه هدفی را دنبال می کند؟
پیش از آنکه هدف آمریکا از براندازی در ایران را بررسی کنیم باید به تبیین راهکاریی که این کشور در پیش گرفته است، بپردازیم و ویژگی های آن را مورد تحلیل قرار دهیم. "براندازی نرم" را میتوان یکی از واژههای جدید در دنیای سیاست دانست، این اصطلاح در واقع به معنای اقداماتی در چارچوب قانون، با حداقل خشونت و یا بدون خشونت و مداخله ابهام آمیز بیگانگان جهت دگرگونی نظام سیاسی حاکم و یا نخبگان اجرایی در کشور است، به طوریکه تفاوت آن با براندازی سنتی تنها در شکل آن است، اما با نتیجه یکسان! بر خلاف براندازی سنتی که از ابزارهای خشونت آمیز استفاده می شد، در براندازی نرم مولفه های اجتماعی مانند آموزش، ایجاد شناخت و آگاهی نسبت به مسایل مختلف، بسیج افکار عمومی و ... مورد توجه قرار میگیرند. در این نوع براندازی، سعی بر این است که در بستری از چارچوبهای قانونی و ارتباطات اجتماعی، ابتدا میزان مشروعیت و مقبولیت کشور مهاجم در جامعه هدف افزایش یابد و سپس از طریق کانالهای به اصطلاح دمکراتیک و با پشتوانه قدرت اجتماعی، دگرگونی نظام سیاسی و یا نخبگان اجرایی عملیاتی شود.
بنابراین، می توان مهم ترین محورهای عملکرد کشور مهاجم برای براندازی نرم را، سازماندهی گسترده و مستمر جنگ روانی - رسانه ای؛ ضعف انسجام اجتماعی و احساس تعلق مردم به حاکمیت؛ بی اعتمادی به مسئولان و کارگزاران نظام؛ ناکارآمد نشان دادن عملکرد مجموعه نظام؛ تشویق و ایجاد زمینه تغییرات سیاسی؛ اصلاح و آزادسازی اقتصادی؛ دامن زدن به اختلافات و شکافهای قومی و فرقه ای و ...دانست؛ همچنین پیش برد چنین عملکردی از سوی کشور مهاجم نیازمند بازیگرانی است تا بستر لازم برای براندازی را فراهم کنند، به طوریکه استفاده از پتانسیل های واگرایی موجود در جامعه (مانند اقوام و اقلیت ها)؛ سازمان های غیردولتی و مردم نهاد؛ رسانه ها و مطبوعات؛ نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی؛ جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان، دانشجویان، کارگری، صنفی و غیره؛ اپوزیسیون خارج از حاکمیت و ...از مهم ترین بازیگران نقش اول براندازی نرم هستند.
عدم اجرای صحیح و موثر کارکردهای دولتی مانند تأمین اجتماعی، رسیدگی به بیماران خاص، امور شهری، تورم، امنیت اجتماعی، تغییر ساختار جمعیت و پیدایش گروههای جدید با مطالبات جدید، محدودیتهای سیاسی و... به عنوان عوامل تسهیل کننده از سوی کشور مهاجم تلقی میشوند و بازیگر بیگانه زمانی براندازی نرم را می تواند، مدیریت کند که زمینههای اجتماعی لازم برای شکل گیری و گسترش آن در جامعه هدف فراهم شده باشد، در این میان تلقین ناامیدی برای اصلاح ساختارهای آسیب دیده اجتماعی و اقتصادی یکی از زمینه های لازم برای براندازی نرم محسوب می شود.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران یکی از دگرهای اصلی آمریکا در منطقه ظهور پیدا کرد به طوریکه مهم ترین و اساسی ترین نقد ها بر رفتار سلطه جویانه واشنگتن وارد شد و به صورت ذاتی ماهیت آمریکا زیر سوال رفت. به همین دلیل این کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تاکتیکهای متعددی را برای تضعیف، انزوا، به چالش کشیدن، هدر کردن منابع جمهوری اسلامی ایران و ایجاد یأس و ناامیدی در مردم، به کار گرفته است، اما در یک نگاه کلی می توان براندازی نرم را اصلیترین سیاست آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی دانست.
در روزهای اول انقلاب اسلامی تلاش برای تغییر حکومت از جانب آمریکاییها با تاکید بر برون دادهای سیاست خارجی ایران تعریف شد و مواردی مانند گروگان گیری کارمندان سفارت آمریکا، ایدهی صدور انقلاب، مخالفت با موجودیت رژیم صهیونیستی و ... از جمله بهانههای کاخ سفید بود که در نهایت با تحمیل جنگ عراق علیه ایران پیگیری شد و نتیجه آن چیزی جز ناکارآمدی راهکارهای نظامی نبود. پس از آن در دهههای بعدی انقلاب اسلامی، انگیزه اصلی آمریکا معطوف به موضوعاتی مانند حمایت ایران از تروریسم، مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه، نقض حقوق بشر و تلاش برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی و فناوری هستهای بود که این ایده با طرح راهبرد "مهار دوگانه" به سمت فشارهای اقتصادی، تحریم تجاری و جنگ روانی گسترده گسیل شد.
با توجه به مواردی که ذکر شد باید گفت آمریکا مترصد فرصت است تا از هر روزنهای که ایجاد می شود امیدی از براندازی را برای خود تداعی کند تا بلکه به واسطه آن اهداف خود را در منطقه به پیش ببرد به طوریکه وزیر امور خارجه کشورمان در جریان سخنرانی خود در جمع اعضا و فعالان اتاق بازرگانی ایران گفت: "ما در ایران از اصولگرا، اصلاحطلب، بیخط، مخالف جمهوری اسلامی ایران و یا مخالف دولت همه در یک کشتی نشستهایم و اکنون هدف دشمنان نه نظام ایران، نه دولت روحانی، بلکه هدف ایران است. این ایران است که اکنون برای تحقق برخی از اهداف و تمایلات مانع است، میخواهند ایران را نابود کنند."
می توان دلیل این گفته را چنین تشریح کرد که رشد و نمو یک کشور مستقل با حکومتی مقتدر در منطقهای که تا چند دهه پیش به عنوان حیات خلوت واشنگتن تعریف می شد آسیب جدی را به منافع ملی این کشور وارد می کند و آن را در دستیابی به اهداف سلطه جویانه خود ناکام می گذارد، بنابراین کاخ سفید باید منابع خود را در راستای جلوگیری از پر و بال گرفتن کشورهای مستقل در منطقه به کار گیرد تا خود را از شر موانعی که دولتهای مذکور ایجاد می کنند نجات دهد، زیرا این دولتها با تعریف منافع مشخص برای خود در منطقه مانع از یکجانبه گرایی دولتهای سلطه گری نظیر آمریکا می شوند.
از سوی دیگر کشورهایی که همراهی و همکاری را در پیش گرفته اند برای کاخ سفید تاریخ انقضای مشخص و معینی دارد و زمانیکه اهدافشان توسط دولت پیرو و وابسته تامین شود دیگر نیازی به آن نخواهند داشت و از لیست دوستان خود خارج می کنند که نمونه این امر را می توان در صدام حسین و شاه مخلوع پهلوی دید، زیرا چنین دیکتاتوری هایی پس از دوره ای حمایت از سوی آمریکا حس استقلال و قدرت کاذب میکنند و تا می خواهند حرفی برای گفتن داشته باشند پدرخوانده از راه می رسد و آنها را در نطفه خفه می کند. لذا با اشاره به مطالبی که ذکر شد می توان گفت تلاش برای براندازی در ایران با هدف تجزیه کشورهای منطقه، سرکوب هر گونه استقلال طلبی، اعمال سلطه گری یکجانبه و گسترده، دامن زدن بر معمای امنیت موجود در منطقه، رونق فروش تسلیحات نظامی و تضعیف اهمیت ژئوپلتیکی منطقه در حوزه انرژی و... پیگیری می شود.
می توان در میان صحبت های وزیر امورخارجه کشورمان واژه منطقه را نیز افزود و گفت هدف نه تنها نظام، دولت و خود ایران است بلکه هدف نهایی و کلان آمریکا منطقه غرب آسیا است و از هر تلاش برای تضعیف و تجزیه این منطقه استفاده می کند تا منافع خود را تامین کند، بنابراین اگر امروز می بینیم که دشمن به طور همه جانبه جنگ روانی را علیه ایران در پیش گرفته است باید افق نگاهمان را گسترده تر کنیم و نقاط دورتر را نیز مد نظر قرار دهیم و از کنار هر تبلیغی با مضمون ناکامی اقتصادی و سیاسی به راحتی عبور نکنیم چراکه براندازی در ایران به مانند یک دومینویی خواهد بود که یکی پس از دیگری گریبان سایر دولتهای مرتجع و غیر مرتجع را خواهد گرفت، زیرا هدف نهایی جلوگیری از صلح و ثبات و استقلال عمل در منطقه غرب آسیا است.
انتهای پیام/