امدادگران کوهستان گاهی صحنه‌هایی را می‌بینند و با وقایعی مواجه می‌شوند که روح و جسم و ماهیت انسانی را درهم می‌ریزد ولی در هر شرایطی مسلط به فن به کارشان ادامه می‌دهند.

جدال با مرگ در «دره یخار»!/ روایت امدادگران از عملیات‌های نجات در قله دماوندبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ترس برایشان معنا ندارد. هر روز، روز عملیاتشان است. گویی هر بار مرگ را در آغوش می‌گیرند و به یاری مددجویان می‌شتابند. گاهی صحنه‌هایی را می‌بینند و با وقایعی مواجه می‌شوند که روح و جسم و ماهیت انسانی را درهم می‌ریزد ولی در هر شرایطی مسلط به فن و با خوشرویی به کارشان ادامه می‌دهند.

کار پرخطری که به گفته امدادگران با عشق و ایمان در آن وارد می‌شوند. این وصف حال کوتاهی از فعالیت های امدادگران کوهستان جمعیت هلال‌احمر است که در برف و یخبندان و شرایط بد جوی برای نجات کوهنوردان و انسان‌ها دل به مرتفع ترین قله‌ها می‌زنند و از میان صخره‌های صعب العبور به عمق دره‌ها می‌روند. اما شرایط امداد در کوهستان دماوند به دلیل طبیعت زیبا اما بی رحم کمی متفاوت تر از محدوده‌های دیگر است. در گفت وگو با امدادگران پایگاه امدادی جمعیت هلال‌احمر رینه بخشی از آن را توصیف کرده‌ایم.


بیشتر بخوانید: نجات گردشگر مفقود شده در جاده هراز +تصاویر


امداد در منفی ٤٠ درجه

خاطره ای که می‌خواهم تعریف کنم مربوط به پاییز سال گذشته است که برای پیدا کردن دوکوهنورد تیم کشور مالزی تجسس انجام گرفت. برف شدیدی می‌بارید. عقربه‌های ساعت ٨ عصر را نشان می‌داد. ناگهان تلفن همراهم زنگ می‌خورد.

صدای ناواضحی با زبان دست و پا شکسته انگلیسی درخواست کمک می‌کرد. او یکی از افراد تیم کشور مالزی بود که چند روز پیش برای صعود به قله دماوند رفته بودند. به آنها توصیه کردم خودشان را به پناهگاه بارگاه سوم برسانند و تاکید کردم این کار را حتما انجام دهند.

چون لحظه به لحظه سرمای هوا و وزش باد بیشتر خواهد شد. بلافاصله تجهیزات را برداشتیم و همراه با تیم برای کمک رسانی حرکت کردیم. آنقدر برف شدید بود که جاده ماشین رو ٦کیلومتری به سمت گوسفند سرا را فقط چند متر حرکت کردیم و بقیه را پیاده رفتیم. تاریک بود. بوران به قدری زیاد بود که یکی از بچه‌ها که وزن کمی داشت و باتوم همراهش نبود تعادلش برهم می‌خورد. او و یک نفر دیگر را پایین فرستادم.

وقتی به بارگاه رسیدیم تیم در آنجا نبود. مجبور شدیم در آن شرایط بد به دنبال آن ٨نفر بگردیم که خوشبختانه با آنها در مسیر درست پناهگاه روبه رو شدیم. آنها را به سمت بارگاه سوم راهنمایی کردیم. متوجه شدیم با تغییر ناگهانی جو اعضای تیم تصمیم گرفته اند به پایین برگردند. اما دونفر از آنها که ترکیه ای بودند با مشاهده قله تصمیم به ادامه مسیر گرفته و از تیم جدا شده اند. شب را همراه تیم در پناهگاه سپری کردیم. صبح برف روی زمین مثل شیشه شده و نرده‌ها کاملاً یخ‌زده بود.

تیم را با یک راهنما پایین فرستادم. من و به همراه سه نفر از بچه‌های تیم به جست وجوی مسیری که دونفر جدا شده بودند پرداختیم. وقتی به پایین برگشتیم ١٢ شب بود. احتمال می‌دادیم کوهنوردان در دره یخار مفقود شده اند. فردای آن روز با هلی‌کوپتر برای مستقر شدن در دره یخار رفتیم ولی به دلیل نامناسب بودن شرایط جوی، در ارتفاع ٢٥٠٠ پایی مجبور شدیم از فاصله ٣متری به پایین بپریم.

من و سه نفر از تیم تجسس در فاصله چند متری از دره مستقر شدیم و با دوربین شروع به عکس گرفتن از سطح دره کردیم که بعد از بررسی عکس‌ها متوجه وجود شیء قرمزی در برف‌ها شدیم. با تاریک شدن هوا کار تجسس به پایان رسید و ما به پایین برگشتیم. فردا مجدد برای بررسی شیء ٢صبح به دره رفتیم. چون با تابش خورشید سنگ‌ها متلاشی می‌شوند و به پایین حرکت می‌کنند. نفسم بند آمده بود.

مدام چشمم به صخره‌ها بود که ناگهان حرکت نکند که از بخت بد ریزش‌ها شروع شد. سنگ‌ها مثل توپ جنگی از روبه رو به طرفم سرازیر می‌شدند و من جا خالی می‌دادم. برای یک لحظه مرگ را جلوی چشمانم دیدم. وقتی به آن شیء قرمز رنگ رسیدم برف‌ها را کنار زدم. یکی از کوهنوردان خارجی بود. فردا که دوباره به محل برگشتم دوباره سنگ‌ها شروع به ریزش کرده بودند. هر یک از سنگ‌ها ١٠ تا ٢٠٠ کیلوگرم وزن داشتند و با سرعت حداقل ٧٠ کیلومتر به طرفم می‌آمدند.

بالاخره خودم را به جسد رساندم. در چند ثانیه طناب را به پای کوهنورد گره زدم. این تنها راه بود. در یک محل مناسب و امن با بسکت جسد را برای انتقال به پایین آماده کردم. ٢٨روز دنبال کوهنورد دوم تمام دماوند را گشتیم. تا بالاخره بعد از بارش باران و سیلاب و شسته شدن برف‌ها با گزارش یک تیم کوهنورد فقط چند متر آن طرف‌تر از جسد کوهنورد اول پیکرش زیر برف‌ها پیدا شد.

دره یخار یا دره مرگ

دره یخار در نقطه ٤٥٠٠متری کوه دماوند واقع شده است. دره یخار دقیقا سر یک پیچ قرار دارد که در مسیر پایین قله است. همیشه باد شدید در جهت مخالف می‌وزد و کوهنورد را به سمت مخالف می‌کشاند که دره یخار قرار دارد. این دره مسیر یک طرفه‌ای دارد که برگشت از آن غیر ممکن است. حتی اگر کوهنورد چند قدم وارد آن شود امکان برگشت از آن وجود ندارد. بدون استثنا تمام کوهنوردانی که در این مسیر قرار گرفته اند بازنگشته اند. جاذبه، شیب ٩٠درجه و باد شدید، این دره را به مسیری بدون بازگشت در کوه دماوند تبدیل کرده است. از ویژگی های مرگبار بودن این دره می‌توان از ریزش سنگ‌های ١٠ تا ٢٠٠ کیلویی نام برد که با سرعت ٧٠ تا ٨٠ کیلومتر به سمت پایین سرازیر می‌شوند. بهترین ساعت عملیات در این دره قبل از طلوع آفتاب است که بازهم به دلیل سرما احتمال ریزش سنگ وجود دارد.

حوادث گمشدگی در صعود‌های دماوند را به صفر رساندیم

جمشید نیک زاد، رئیس جمعیت هلال‌احمر شهرستان آمل با توضیح گستردگی دایره فعالیت‌های امدادی این شهرستان به دلیل اقلیم آن، درباره عملکرد تیم امداد کوهستان رینه که قله دماوند بخشی از محدوده عملیاتی‌اش محسوب می‌شود، می‌گوید: «با جرات می‌توانم بگویم تیم تخصصی عملیات امداد ونجات کوهستان رینه یکی از توانمندترین تیم‌های امداد و نجات کل کشور است.

چون از نظر سرعت عملکردی و درجه مهارت در سطح بسیار بالایی قرار دارند.» رئیس جمعیت هلال‌احمر آمل با تاکید براینکه در بحث عملیات کوهستان اقدامات پیشگیرانه در اولویت کارهای امدادی قرار دارد، می‌افزاید: «قله دماوند یکی از پرحادثه ترین، نقاط کوهستانی محسوب می‌شود که هرساله کوهنوردان زیادی به آنجا می‌آیند.

مسیر انحرافی به دره یخار جان کوهنوردان بسیاری را می‌گیرد. در راستای اقدامات پیشگیرانه را با نصب تیرهای هدایتی انجام دادیم که حتی در شب هم با برخورد نور چراغ قوه می‌توان مسیر را به راحتی پیدا کرد. البته وقتی کوهنوردان این اقدام را از طرف تیم امدادی هلال‌احمر دیدند، به طور خود جوش از ما درخواست کردند تا با مشارکت آنها وسایل امدادی را در نقاطی از کوه قرار دهیم تا در مواقع ضروری استفاده شود. بخش زیادی از این هزینه توسط همین کوهنوردان تامین شده است و از ما خواسته اند مجری انجامش باشیم. اکنون با اقدامات پیشگیرانه‌ای که انجام شده هیچ گزارشی مبنی بر مرگ و یا گمشدگی کوهنوردی به واحدهای امدادی مان اعلام نشده است.»

داود لشکری
سن: ٣٨ ساله
سمت: مسئول امداد و نجات پایگاه کوهستانی پلور و رینه
تخصص: امداد کوهستان، غارهای صعب العبور و دره های عمیق

عملیات در ارتفاع ٥٠٠متری از سطح زمین

کار ما تلخی‌ها و شیرینی‌های بسیاری دارد. ما باید در هر شرایطی آماده باشیم. ساعت ٢ بعد از نصف شب بود که مردی هراسان در پایگاه را زد و با حال آشفته درخواست کمک کرد و گفت همسر و دخترش در اتومبیل بودند که او برای برداشتن وسیله از صندوق عقب می‌رود و فراموش می‌کند ترمز دستی را بکشد و ماشین به دره سقوط می‌کند. بلافاصله همراه او به محل حادثه در جاده لار رفتیم. طناب را در یک موقعیت کارگاهی مناسب گره زدیم.

آقای لشکری فرمانده تیم از دره پایین رفت. طول طناب ٢٠٠متری برای پایین رفتن کافی نبود و در بین مسیر مجبور شد از طناب ٥٠ متری همراهش استفاده کند تا به یک نقطه مناسب برسد. بقیه راه را پیاده طی کرد تا به ماشین رسید. با نور چراغ قوه پیشانی چیزی دیده نمی‌شد به جز ماشین که داخل رودخانه رفته بود.

هیچ صدایی به جز صدای رودخانه به گوش نمی‌رسید. در آن تاریکی به آن طرف رود رفتیم و با دیسک پرتابی طنابی را برای مسئول تیم انداختیم تا با درست کردن یک کارگاه مناسب امکان عبور عرضی فراهم شود. من و یکی دیگر از اعضای تیم هم پایین رفتیم.

بررسی موقعیت، علایمی از زنده بودن کسی به دست نمی‌داد. هر ٣نفر به بالا برگشتیم تا عملیات را دوساعت بعد با طلوع آفتاب شروع کنیم. جست‌وجوها در ٣مرحله آغاز شد؛ غواصی در رودخانه و امتداد رودخانه را چند نفر انجام دادند و دامنه دره را هم من تجسس کردم. چند ساعتی از جست وجو نگذشته بود که جسد متلاشی شده زن را پیدا کردم.

واقعا شرایط سختی بود. بعد از جمع کردن اجزای بدن، تمام پیکر را بالا فرستادم. خیلی آشفته بودم. در حین جست‌وجو متوجه چرخ زدن تعدادی پرنده شدم در منطقه‌ای که حدس زدم پیکر دختر بچه باشد. صحنه دلخراشی بود. اجزای متلاشی شده دخترک معصوم را هم در کیسه جسد گذاشتم. این عملیات ١٩ساعت طول کشید. آن روز به اندازه تمام روزهای عمرم صحنه‌های دلخراش دیدم که حاصلش یک بی احتیاطی بود.

محمد صادقی فر
سن: ٢٦ ساله
سمت: امدادگر داوطلب پایگاه کوهستانی رینه و پلور
تخصص: امداد پزشکی، کوهستان و دره های عمیق

نبرد با خرس قهوه ای

تلفن زنگ زد و یک راننده آژانس خبر از گم شدن مسافرش بعد از رفتن به جنگل داد. راننده گفت که فریادهای مرد را از داخل جنگل شنیده که خرسی وحشی به او حمله کرده است. بلافاصله تجهیزات لازم را برداشتیم و به محل حادثه رفتیم. راننده، شماره تلفن مرد را به ما داد. با او تماس گرفتیم. با بی‌حالی درخواست کمک می‌کرد. بعد از کلی جست وجو در کنار صخره، رد خون و تکه ای از لباس آن مرد را دیدیم.

حدود ٥ساعت تا آن زمان در جنگل جست وجو کرده بودیم. بعد از آن یک بار تماس موفق نشدیم مجدد تماس بگیریم. خیلی خسته شده بودیم. همین طور نشسته بودم و شماره مرد را می‌گرفتم که از دور نور تلفن همراهش را دیدم که روی صخره افتاده بود. روی صخره جای کشیدگی بدن بود و لکه های خون که پشتش پنجه خرس روی خاک جا انداخته بود. رد کشیدگی را که دنبال کردیم به پرتگاهی رسیدیم که حدود ٥متر ارتفاع داشت.

پرتگاه را پایین رفتیم. رد کشیدگی که حاصل فرار از دست حیوان بود ادامه داشت و رد پنجه های خرس هم همچنان روی کشیدگی دیده می‌شد. مسیر را دنبال کردیم و از مسیر سنگلاخی که به سختی می‌شد از آن عبور کرد رد شدیم. دوباره به پرتگاهی که حدود ٤متر ارتفاع داشت رسیدیم.اما دیگر ردپای خرس نبود.

نزدیک جاده هراز رسیده بودیم که دیدیم بین صخره‌ها یک نفر دستش را بلند کرده و با صدایی بی جان درخواست کمک می‌کند. به سرعت خودمان را به او رساندیم. با شاخه های محکم درخت برایش آتل، درست و به او آمپول تزریق کردیم. با بسکت او را پایین ‌آوردیم. عملیات پایین آوردنش حدود ٤ساعت و کل زمان عملیات بیش از ١٦ساعت طول کشید. خانواده مرد که هر لحظه منتظر مواجهه با پیکر بی جانش بودند وقتی او را زنده دیدند خیلی خوشحال شدند و برایمان جشن گرفتند.

بهنام کرمی
سن: ٢٦ ساله
سمت: امدادگر داوطلب پایگاه کوهستانی رینه و پلور
تخصص: امداد کوهستان و
دره‌های عمیق

منبع: روزنامه شهروند

انتهای پیام/

روایت امدادگران از عملیات‌های نجات در قله دماوند

برچسب ها: دانستنی ها ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.