به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام در نجف یا کاظمین به حرم که مشرف میشدند مثل بعضیها همه دعاها را در حرم نمیخواندند که مردم ببینند. شبهای جمعه که به حرم میرفتیم امام به خانه بر میگشتند و دعای کمیل را در خانه میخواندند یا از مسجد که میآمدند تنهایی به اتاق خودشان میرفتند و در را هم از داخل میبستند و چراغ هم ربع ساعت خاموش بود و عبادات مخصوصی داشتند.
یک دفعه که با آقا از مسجد برگشته بودم دیدم آقا نیست. در اتاق بالا هم جوری قفل آویزان شده بود که خیال کردم در قفل است. فکر کردم امام از منزل خارج شده اند. به خدمتکار منزل گفتم: «تازه با آقا از مسجد آمده ایم آقا کجاست؟» گفت: «از پله رفتند بالا» گفتم: «نیست، چراغ خاموش است و در هم قفل است» آیت الله تبریزی هم آمده بود که با امام ملاقات کند.
باز دیدم که خدمتکار گفت: آقا بالاست تا گفتم به خدا نیست، در اتاقشان هم قفل است، دیدم صدای امام از داخل اتاق بالا آمد که آقای فرقانی من اینجا هستم داد نزن و بعد بلند شدند و چفت در را که از داخل میبستند باز کردند. گفتم: آقا چرا در تاریکی نشسته اید؟ کلید دم در بود تا چراغ را روشن کردم دیدم امام در سجده است.
بیشتر بخوانید:دو خاطره کمتر شنیده شده از «مرحوم احمدی» درباره «امام خمینی (ره)»
گفتند: چی میخواهی؟ امام در این حالت اذکاری داشتند که ما نمیدانستیم چیست وقتی سر از سجده برداشتند دیدم صورتشان پر از اشک است و مهرشان هم از اشک خیس شده است.
منبع:جماران
انتهای پیام/