به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ماه مبارک رمضان در پیش بود این دلهره را میتوان در نامهای که ساواک خراسان به شهربانی آن استان نوشت حس کرد. «اخیراً از طرف روحالله خمینی اعلامیه شدیداللحنی در مورد تکلیف وعاظ در ماه مبارک رمضان و چگونگی تبلیغات علیه حکومت شاهنشاهی صادر و در نظر است در مشهد تکثیر و پخش شود.
کتاب «الف لام خمینی» اثر هدایتالله بهبودی ، اثری روان و خوشخوان از کودکی بنیانگذار جمهوری اسلامی تا چند ماه پس از انقلاب اسلامی است.
تیراندازی در خانه آقای گلپایگانی، توصیه آیت الله خمینی به وعاظ در ماه مبارک رمضان و اعلامیه ساواک در برخورد با واعظان و.. در این مجال آورده میشود.
تلگرام معالاسف
رویدادهای خونین روزهای نوزدهم و بیستم اردیبهشت در قم، نشان از برخورد سخت حکومت با مردم و مخالفان تظاهرکننده داشت. ازجمله کارهای مأموران حکومتی در این روزهای ورود به خانههای آقایان گلپایگانی و شریعتمداری بود. آنان در ادامه تعقیب و گریزهای مسلحانه به این دو خانه یورش آوردند.
تیراندازی در خانه آقای گلپایگانی، او را دچار حمله قلبی کرد و به بیمارستان فرستاد. شلیک گلوله در خانه آقای شریعتمداری نیز به کشته شدن دو محصل علم دینی انجامید. تعرض مسلحانه به حریم خانه مراجع تقلید و کشتن برخی افراد، در کارنامه شاهان شیعه ایران دیده و شنیده نشده بود. بازتاب این رویداد تا صفحات جراید خارجی کشیده شد.
آنان نوشتند که حریم منزل مراجع تقلید پس از صدها سال شکسته شد و مصونیت آن از بین رفت. این کارها جز تشدید مخالفتها با شاه و رژیم او دستاوردی برای حکومت پهلوی نداشت.
این خبرها نه با پیک، بلکه با تلفن به آگاهی امام خمینی میرسید. از چه زمانی امکان مکالمه بین دو کشور ایران و عراق برقرار گردیده بود؟ معلوم نیست، اما میدانیم که در اوایل سال ۱۳۵۷ کارگزاران آیتالله، تلفنی با ایران در تماس بودهاند.
امام خمینی در بیست و سوم اردیبهشت، به جای تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری، درباره رخدادهای ایران سخن گفت. او گفت که نظامیان قم را قبضه کرده، به خانههای مراجع حمله برده، آدم کشتهاند. از تظاهرات شهرهای کوچک و بزرگ علیه شاه خبر داد؛ از اعتصاب روحانیان تهران در برپا کردن نماز جماعات گفت و با طعنه افزود که حاکم ایران در حال وارد کردن کشور به دروازه تمدن بزرگ است.
آخرین کتاب منسوب به محمدرضا پهلوی، به سوی تمدن بزرگ نام داشت که برخی جراید همزمان با پانزدهمین سالگرد انقلاب شاه و مردم، ششم بهمن ۱۳۵۶، بخشهایی از آن را منتشر کرده بودند. آقای خمینی کتاب را خوانده بود و به شاگردانش توصیه کرد آن را بخوانند. «اگر کسی این کتاب را ببیند، واقعاً خجالت میکشد که یک قلمی اینطور... بی بندوبار، این همه اختناق، این همه گرفتاری مردم، این همه کشتار، این همه زدوبند، این همه فروختن ملت به اجانب... اینها را همه خدمتگزاری و آزادی در ایران وانمود کرده است. هر کس این کتاب را بخواند و از کره مشتری آمده باشد... خیال میکند که این یک مطلبی است که همان طرز فکر افلاطون است!»
آیتالله گفت که هیأت حاکمه قیام ملت ایران را به من نسبت میدهد، «ولی من میگویم تمامش زیر سر خود اوست. تمام این سی و چند شهر که قیام کردهاند، با تحریک خود ایشان قیام کردهاند.» و خطاب به شاه افزود که بر این ملت، از دست پدرت، بعدازآن از دست تو چه گذشته است؟ این همه داغها که در دل اولیای این مقتولین هست، از آن زمان تا حالا، از زمانی که در مسجد گوهرشاد آن جنایت را آن مرد جنایتکار کرد.
تا امروز که با دست تو این جنایات دارد اجرا میشود، با این ملت شما چه کردید؟ میخواهید انفجار نشود؟ ... من یک طلبهای هستم مثل سایر آقایان طلاب، مثل سایر آقایان شهرها؛ من هم یک نالهای میکنم از دست این. آنکه اساس این انفجارهاست، خود این آقاست.»
او گفت که انقلاب شاه و مردم درواقع انقلاب شاه و آمریکا است. کدام مردم؟ اگر مخالفت مردم با او به درازا کشد، آمریکا هم دست از حمایت شاه خواهد کشید. آیتالله، شاه را رفتنی و توبهاش را ناپذیرفتنی دانست و به شاگردانش گفت که در قیام علیه ستم و ستمکاران، کشتن و کشته شدن طبیعی است؛ و اگر امروز حوزه علمیه قم و مردم آن شهر ایستادهاند و کشته میدهند، چون زنده هستند؛ و «من برای حوزه (نجف) متأسف هستم. یک حوزه هزارساله دارد حیثیتش را از دست میدهد.» حوزه علمیه نجف در حال فراموش شدن است.
آخرین بخش از سخنرانی آن روز امام درباره سازماندهی خیزش مردم ایران بود. او با اشاره به تلاش ناموفقی که در اوایل دهه چهل شمسی در دمیدن روح تشکیلات به جامعه روحانیت ایران داشت، خواستار برپایی روابط سازمانی بین روحانیت و دیگر اقشار جامعه شد. «همه دست به دست هم بدهید؛ علیحده هر کس برای خودش یک سازی با است.
این شکست است. باید عقلای قوم، سران قوم، سازمان بدهند به این آقیام پیدا بشود بین همه جناحها. همه شهرستانها باید با هم روابط داشته باشند.
اینها را گفت و سخنانش را با مژده پیروزی به پایان برد. «مژده میدهم به همه جناحهای در ایران برای اسلام، برای احقاق حق قیام کردند که؛ إنَّ الصُّبحَ لَقریب.»
آیتالله همزمان با این سخنرانی، تلگرامی هم برای آقایان شریعتمداری و گلپایگانی فرستاد و از حوادث رخ داده در خانه آنان ابراز تأسف کرد و خواستار قطعید ایادی اشرار و آجان گردید. این تلگرامها نیز تکثیر و در میان مردم پخش شد. اما سخنرانی ۲۳ اردیبهشت آقای خمینی نیز چند روز بعد، در قالب نوار صوتی در قم پخش گردید.
نمایندگی ساواک در عراق انتقال سریع این سخنرانی را چنین توضیح داد: «متن سخنرانی یکساعته او در همان روز توسط اطرافیانش تلفنی برای یکی از طرفدارانش در قم خوانده شد که بلافاصله تکثیر و توزیع شده است.»
کاربرد نوارهای سخنرانی به جایی رسید که مقامات امنیتی را واداشت دستورهای سختی در این باره بدهند. «هر کس نوار سخنرانی خمینی و سایر عناصر افراطی ضدرژیم را توزیع بنماید، دستگیر و تحت تعقیب قانونی قرار گیرد و نوارها نیز ضبط» شود.
البته بهکارگیری تلفن برای انتقال سخنرانیهای امام، یا رد و بدل کردن اخبار، ساواک را به واکنش واداشت. پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم با فرستادن تلگرامی به نمایندگی سازمان متبوع خود، در عراق، خواست «به طریق مقتضی و غیر محسوس شماره تلفن محل سکونت خمینی و همچنین افراد دیگری که در این هدف فعالیتهایی علیه ایران دارند، تهیه و سریعاً اعلام دارند.»
نگران برادر
امام خمینی پس از تبعید برادرش، آیتالله سید مرتضی پسندیده به انارک، همواره پی جوی حالوروز او بود. نگران بود، مبادا کهولت و پیری، او را در تبعیدگاه از پای درآورد. میدانست که برادر پا به سن گذاشتهاش بهتنهایی نمیتواند از پس کارهای روزمرهاش برآید. در نامهنگاری با نزدیکان خواست که خبر سلامت برادر را به او برسانند؛ فردی را برای کمکحال او از قم به انارک بفرستند و یا از آقای محمد صدوقی خواسته شود ملازمی برای او تعیین کند.
«فوقالعاده نگران هستم. لازم است یک خادم پیش ایشان باشد... من منتظرم که شما به من سلامت ایشان و رفاه ایشان را اطلاع دهید. موکول نکنید به دیگران. خودتان مستقیماً دخالت کنید. اینجانب را از اضطراب و ناراحتی بیرون بیاورید و اگر ایشان کسالت دارند، طیب از هر جا ممکن است ببرید و مرا مطلع کنید.»
میتوان باور کرد که دستگاه امنیتی هم از جانبی دیگر دلواپس بود؛ اگر اتفاقی برای این پیرمرد ۸۴ ساله بیفتد، برادر همو که پس از مرگ پسرش، نظم شاهنشاهی ایران به هم ریخت، آشفتگیهای سیاسی اجتماعی پسین چگونه باید رفع و رجوع گردد؟ کمتر از بیست روز پس از صدور حکم تبعید، محل اقامت اجباری آقای پسندیده از انارک اصفهان به داران اصفهان تغییر داده شد؛ از کویر به کوهستان. نخستین ماه تابستان ۱۳۵۷ ش. به نیمه نرسیده بود که هیأت حاکمه تصمیم گرفت حکم تبعید را از سر آقای پسندیده برداشته، او را به زادگاهش، خمین، بفرستد؛ همانجا تحت نظر باشد و از آن منطقه بیرون نرود.
برای پانزدهم خرداد
پانزدهمین سالگرد رخداد خونین پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ نزدیک بود. از نخستین روزهای ماه خرداد، نهتنها حواس گروههای گوناگون اجتماعی، بلکه توجه حکومت، به این روز بود؛ اینکه سیر اعتراضها و تظاهرات چگونه خواهد بود. سرکوبهای خونین مأموران حکومتی در زمستان گذشته و بهار کنونی، راهبران داخلی نهضت را به این اندیشه واداشت که اعتراضات روز پانزدهم خرداد علیه «دیو استبداد» عزای ملی، تعطیل عمومی و بست نشینی خانگی باشد.
«سکوت باشکوه سراسری مملکت گویاترین زبان ملت و کوبندهترین مشت بر دهان استبداد خواهد بود.»
با وجود این، روند دستگیریها از سوی هیأت حاکمه ادامه یافت و رو به فزونی گذاشت. در این ماه غیر از مبارزان حرفهای، روحانیان و دانشجویان، دانش آموزان بسیاری شدند. فشار تبعید همچنان بر گرده مخالفان بود؛ حتی افرادی که اقدامی آشکار علیه نظر پادشاهی نکرده بودند، با این احتمال که ممکن است در روزهای نزدیک به ۱۵ خرداد منشا اثری باشند، دستگیر و به نواحی بد آب و هوا تبعید شدند. شمار کسانی که به علت داشتن اعلامیه و نوار بازداشت شدند کم نبود.
امام خمینی در دهم خرداد، آخرین جلسه درس سال تحصیلی ۵۷-۱۳۵۶، حرفهای خود را به بازگویی و تحلیل اوضاع ایران اختصاص داد و بر زنده نگاه داشتن یاد پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ تأکید کرد. او در ابتدای سخن، طبع صحراگرد چنگیزخان مغول را با مزاج متمدن محمدرضاخان پهلوی مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که آن وحشی بیاباننشین به قانون «یاسای» خود پایبند بود، اما این [اهلی]شهرنشین، به هیچ قانونی تن نمیدهد.
خبر دستگیریهای گسترده در ایران به گوش آیتالله رسیده بود؛ از آن یاد کرد و با اشاره به گفتههای اخیر شاه درباره دادن آزادی به مردم ایران، پرسید که مگر آزادی اعطا شدنی است؟ شاه در گفتگو با خبرنگاران آلمانی گفته بود که «ما سیاست آزادی دادن خود را ادامه خواهیم داد.» همو در مصاحبه مطبوعاتی با ارباب رسانههای داخلی بار دیگر این موضوع را تکرار کرده بود؛ «این آزادیها را ما دادیم.
آقای خمینی به پرسش خود چنین پاسخ داد: گفتن «اینکه اعطا کردیم آزادی را، این جرم است. آزادی مال مردم است. قانون آزادی داده. خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده. قانون اساسی آزادی داده به مردم اعطا کردیم چه غلطی است؟ به توچه که اعطا بکنی؟ تو چهکاره هستی؟» با وجود این، به قلمهایی که اخیراً با نوشتن مطالب انتقادی، پرده از سختیهای رفته بر ملت برمیداشتند، اشاره کرد و گفت که صاحبان این قلمها ممکن است وابسته به حکومت یا مستقل از آن میخواهند باشند، اما آنچه دیده میشود، جدا کردن دولت از شاه است؛ گذاشتن جرائم و جنایات بر گرده دولت است؛ منحرف کردن جهت اتهامها از شخص اول به اشخاص دوم و سوم است.
مطلب را میخواهند منحرف کنند از مجرم اصلی به این پایینها، به دولت مثلاً. آنها الان از خدا میخواهند که انسان هر چه میگوید، از دولت بگوید. اعلیحضرت را کنار بگذارند. مجرم اساسی و اصلی را کنار بگذارند.» و افزود که با این حال شاه مجرم شماره دو است؛ مجرم شماره یک آمریکا است.
آیتالله بار دیگر ادعاهای شاه را در دستیابی به دروازه تمدن بزرگ تخطئه کرد و با اشاره به سفر اخیر شاه و همسرش به مشهد و سخنانی که در صحن امام رضا علیهالسلام گفته بود ابراز داشت که «آقای دروازه تمدن بزرگ» از زاغهنشینها و گودنشینهای اطراف تهران پایتخت ایران، کسانی که بیآب و برق، بی بهداشت و آموزش بسر میبرند، خبر ندارد، آن وقت صحبت از تولید برق [توسط انرژی اتمی و انرژی خورشیدی میکند! «آخر این حرفها را برای کی میزنی؟ [دستکم بگو توی رادیو نگویند... که مردم بشنوند... نجف هم بشنود.. مردمش اروپا هم بشنود... و (همه بخندند.» او پرسید که این چه تمدن بزرگی است که بخشی از مردمش گرسنهاند، اما بهترین دشتهای کشاورزی، چون دشت قزوین، ارژن و مغان در دست آمریکا، اسرائیل و انگلیس است؟
در بخش دیگر سخنان آقای خمینی درباره پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ بود. او تأکید کرد که ملت ایران نباید این حادثه خونین را فراموش کند؛ نهتنها پانزدهم خرداد، بلکه هر جنایت این پدر و پسر را نباید از یاد ببرد. آیتالله از توصیه راهبران داخلی نهضت برای سالروز پانزدهم خرداد آگاه بود: «باید سران قوم تفکر کنند در این امور؛ ۱۵ خرداد را باید حفظش کنند. میتوانند، با جار و جنجال و هیاهو و تظاهرات؛ نمیتوانند، با مقاومت منفی و بیرون نیامدن از منازل.»
امام خمینی توصیه پیشین خود را در سازماندهی به مبارزه تکرار کرد و از همه رهبران مؤثر نهضت خواست که اقدامات خود را یکپارچه و هماهنگ کنند؛ و آشتیناپذیری خود را، چه با فریاد و چه با سکوت، اعلام نمایند. «بین احزاب و لشکریها، بین لشکریها و روحانیون، همه باید با هم روابط داشته باشند و نقشه بکشند برای زوال این آدم. ملت اسلام و ملت ایران با این آدم آشتی نخواهد کرد.» و با یادکرد از گفته اخیر مهدی بازرگان، افزود که «تا هنگامیکه اعلیحضرت در این مملکت است ایران روی آزادی را نخواهد دید.»
نوار صدای این سخنرانی در روز بعد/ ۱۲ خرداد ۱۳۵۷ دستکم در تهران و شد. همه آنانی که پی جوی حوادث احتمالی پیش رو بودند میدانستند که امام و مناسبت سالگرد پانزدهم خرداد سخن رانده و مردم را تشویق به اعتصاب و مبارزه منفی است. فشرده گفتههای او در اطلاعیهای تک برگی به امضاء «مسلمانان مبارزه در داخل کشور و با همین قالب توسط نهضت آزادی خارج از کشور در بیرون ایران چاپ و توزیع گردید. بررسی مأموران ساواک از هفده شهر بزرگ ایران نشان میدهد که بیشتر مردم این شهرها با تعطیلی بازار و مغازهها در اعتصاب خواسته شده مشارکت کردند و بهای آن را نیز با دردسرهایی که مأموران شهربانی برایشان آفریدند، پرداختند.
اربعین چهارم
در بیستم خرداد ۱۳۵۷ سه اطلاعیه مهم، یکی از آن مراجع تقلید مقیم قم، دیگری از طرف امام خمینی و بعدی از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور نوشته شد.
چهارمین چهلم، اواخر خردادماه از راه میرسید. بیست و هفتم خرداد، چهلمین روز کشتار مردم قم و چهارمین مناسبت سلسله وار نهضت اسلامی ایران بود. آقایان گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری یک هفته مانده به آن روز، در اطلاعیه مشترکی چهلم چهارم را عزای عمومی خواندند، اما گفتند که مجلس ختم برپا نخواهند کرد. این بار نیز توصیه به خانه نشینی و تعطیل عمومی شد.
همزمان آیتالله خمینی نیز به این مناسبت اطلاعیهای نوشت. خوب است پیش از وارسی آن، از دستور تازه ساواک، که در همان روز صادر شد، گفته شود. دستور، پیشگیرانه بود. با وجود دستگیریهای گسترده چند ماه اخیر، دستگاه امنیتی صلاح خود را در آن دید که با پروندهسازی، هر فردی که گامی در راه مقاصد مرجع تبعیدی ایران زده، بازداشت کند.
این دستور که به همه دفاتر ساواک در کشور داده شد، دو بند داشت: ۱- به منظور جلوگیری از هرگونه اخلال در نظم و اقدامات براندازی، کلیه وعاظ و روحانیون یا کسانی که مستقیماً به نفع روحالله خمینی و به خصوص در چندماهه اخیر فعالیت داشته یا دارند، ضمن جمعآوری مدارک کاملاً مستند و مستدل به اتهام ضدیت با رژیم قانونی کشور تحت تعقیب قانونی قرار گیرند.
۲- با همکاری مراجع انتظامی کلیه مجالس مذهبی که به نحوی در اخلال در نظم و یا وسیلهای برای تحریک مردم برعلیه مصالح مملکت تشکیل میشود، کنترل و چنانچه واعظی در چنین مجالسی اقدام به بیان مطالب تحریکآمیز نمود، تحت تعقیب قانونی قرار گیرد.».
اما آنچه آیتالله نوشت، با گفتهها و مواضع مراجع ایران متفاوت بود. «ما سوگمندانه و مفتخرانه عزیزانی را که در راه هدف، که واژگونی رژیم طاغوتی و برپا داشتن پرچم پرافتخار اسلام است، فدا کردیم و این درست راه اسلام و برنامه مسلمین راستین در صدر اسلام بوده و در طول تاریخ خواهد بود... پیغمبر بزرگ اسلام همه چیزش را فدای اسلام کرد تا پرچم توحید وحید برقرار ماند.»
او شاه را ایستاده در لب پرتگاه توصیف کرد که از چند سو تهدید به سقوط میشود؛ از طرف توان پایان نیافتنی مردم ایران، پوسیدگی و فروپاشی نظام پادشاهی و حزب رستاخیز، نارضایتی صاحب منصبان لشکری و کشوری، و بالاخره از سوی قدرتهایی که احتمالاً از او روی برگردانند. آقای خمینی با اشاره به تغییرات روی داده در دستگاههای دولتی و امنیتی، جابهجایی مهرهها را، راه گریز محمدرضا پهلوی از این پرتگاه دانست، «غافل از اینکه با تغییر ابزار جنایت که جز آلتی در دست جانی اصلی نیستند، ملت هوشمند ایران اغفال نخواهد شد.
نکتهای که آقای خمینی از قول شاه نقل کرد و به رد آن پرداخت، منتهی شدن این نهضت به روی کار آمدن کمونیستها و یا تجزیه ایران بود. محمدرضا پهلوی در مشهد گفته بود که اگر ما وطنپرستان نتوانیم مملکت را حفظ کنیم، کشور یکپارچه به دامن تودهایها خواهد افتاد و افزوده بود که چگونه یک ایرانی میتواند به جای «تمدن بزرگ»؛ تجزیه ایران را بپذیرد.
آیتالله نوشت که همه مخالفان شاه وطنخواه هستند، آنکه وطن گریزاست، خود شاه است «که اجانب، به ویژه آمریکا را مسلط بر تمام شئون کشور کرده و مخازن آن را بیدریغ تقدیم آنان نموده و به آنها مصونیت داده» است. او ترساندن مردم از خطر کمونیسم را ابزاری برای اغفال ناآگاهان خواند و توضیح داد که «کمونیسم در ایران با دست آمریکا، چنانچه حزب توده به دست انگلیس ایجاد شد» و از آن برای خنثی کردن خیزشهای رهاییبخش ملی و مذهبی، بهره بردند. آخرین توصیه آیتالله این بود که راهبران ملت اخیر بخورند، تا برانداختن حکومت پادشاهی مبارزه کرده، از سستی در این راه بپرهیزند.
بررسی اسناد نشان میدهد که اعلامیه آیات قم درباره عزای ملی و تعطیلی عمومی روز بیست و هفتم خرداد در شهرهای پرشماری دیده شد و منجر به تعطیلی بسیاری از نماز جماعات، همه حوزههای علمیه بسته شدن تعداد زیادی از بازارها و اماکن کسبوکار گردید.
ریسهکشیهای دولتی
در نیمه دوم رجب ۱۳۹۸ نیمه اول تیر ۱۳۵۷ نظرها معطوف به مناسبتها ماه شعبان، به ویژه پانزدهمین روز آن، زادروز امام دوازدهم شیعیان، بود. یکی از دو جشن خودجوش و همگانی ایرانیان در چنین روزی برپا میشود. اما آن سال پرسش تازهای پیدا بود. آیا میتوان در پس رویدادهای خونین شش ماه گذشته، این جشن را بسانها با آذین بندیها، چراغانیها و پخش شیرینی و شربت برپا کرد؟ بنابر آنچه که آیتالله خمینی در اطلاعیه سیزدهم تیر خود نوشت، این سؤال بارها از ایران پرسیده شده که چه کنیم؟
جشنهای ماه شعبان را برگزار کنیم یا نه؟ او هم پاسخ داد که هنوز داغداران جوانان کشته شده، سیاه پوش اند. جشنی برای ما نگذاشتهاند. عید ما روزی است که بنیان ستم را ویران کنیم و کشور را از دست خاندان پهلوی نجات دهیم. توصیه او به مردم ایران آن بود که بدون تشریفات و مراسم مرسوم هر ساله، در مساجد گرد آیند و سخنگویان این مناسبت از مصیبتهای رفته بر مردم بگویند «و هر چه بیشتر کارهای ضد اسلامی و غیرقانونی رژیم را افشا کنند و خوف را که از جنود ابلیس از دل بیرون کنند و در ادامه نهضت، که موافق رضای خداوند تعالی و، ولی عصر است، کوشش کنند.
در پی نگارش این اطلاعیه، آیتالله از پسرش، احمد، خواست با تماس تلفنی روحانیون ایران را به نوشتن و انتشار اعلامیهای همسو ترغیب کند. چهبسا در پی این تقاضا بود که نود تن از روحانیون تهران زیر نوشتهای را امضا کردند که خواسته مشابهی از مردم داشت.
شمار چاپ و گسترده پخش اطلاعیه امام در ایران، بینظیر بود این نخستین نیمه شعبانی ملت برای نمایش سرور و شادمانی عیدی که به آن باور داشت، پا پس کشید، اما دولت برای نمایاندن جشن این روز، که به آن بیایمان بود، پا پیش گذاشت. بیشتر حواسها به نیمه شعبان ۳۰ / ۱۳۹۸ تیر ۱۳۵۷، زادروز دوازدهمین امام شیعیان بود. اما آنچه در روز سوم شعبان/ ۱۸ تیر زادروز امام حسین علیه السلام در شهری، چون قم گذشت، سازمان اطلاعات و امنیت کشور را نگران کرد. «سوم شعبان... هیچ خبری از جشن در قم نبود. شهر یکپارچه سکوت بود.
حتی بعضی از کسبه چراغهایی که جلو مغازهشان هر شب روشن بود، خاموش کرده بودند؛ و این به دستور خمینی است که در اعلامیهاش دستور داده از برگزاری جشنهای مذهبی خودداری کنند... عدم برگزاری مراسم جشنهای مذهبی، اتحاد مردم را در طرفداری از مراجع میرساند، لذا باید دولت نیز اقدامی انجام دهد که ملت را به طرف خود جلب نماید.» نگرانی دیگر ساواک همزمانی نیمه شعبان با سالروز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود؛ روزی که مردم تهران در اعتراض به اقدام دولت مستعجل احمد قوام در دستگیری آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و در حمایت از دکتر محمد مصدق تظاهرات کرده، در رویارویی با مأموران مسلح، کشته داده بودند.
اقدام ساواک چه بود؟ پیشنهاد کارشناس این سازمان در قم، مبنی بر جلب اعتماد مردم، سخن از زمانی سپری شده و اقدامی ناممکن بود. پیشنهاد رئیس ساواک تهران پذیرفته شد. پیشنهاد میگردد در صورت تصویب، مسئولین کلیه وزارت خانهها، ادارات دولتی، سازمانهای وابسته و کارخانجات توجیه گردند تا حداقل ۲۴ ساعت جلوتر (۱۵ شعبان مصادف با روز جمعه است) سر در مؤسسات مربوطه را آذینبندی نمایند و مراتب جهت پیشبینیهای برق مصرفی قبلاً به وزارت مزبور [= برق و شرکت توانیر]توجه داده شود.» مدیران حفاظت دوازده وزارت خانه و مؤسسات والی نظارت کنند. وزیر کار و امور اجتماعی نیز عهدهدار چراغان در تهران، و چهبسا شهرهای دیگر، مجبور کردن کسبشان بود. دیدگاه برخی کاسبان تهرانی پس از شنیدن این موضوع چنین بود: «سابق بر این دولت از برگزاری این مراسم جلوگیری میکرد، ولی امسال، چون کسبه در نظر دارد که مراسمی در روز مذکور برگزار نکنند، دولت چنین تصمیمی را گرفته و میخواهد مردم و کسبه را وادار به چراغانی نمایند.
اقدام دیگر دستگاه امنیتی چاپ اعلامیهای با این مطلع بود که فرقه ضاله گمراه که هدفی جز دشمنی و کینهتوزی با وجود مقدس امام زمان... ندارد، هر روز میکوشد به شکلی و به رنگی از تابش این نور پاک جلوگیری کند. در این اعلامیه بی آنکه نامی از فرقه بهاییت برده شود از مردم خواسته شد که «امسال جشن نیمه شعبان با بهترین طرز و عالیترین کیفیت، بهتر از گذشته انجام» گیرد.
کار بعدی ساواک مذاکره با انجمن حجتیه برای برپایی این جشن بود. پاسخی که ساواک از رهبر انجمن گرفت این بود که برخلاف میل خود و از ترس واکنشهای مردم نمیتواند برپایی این جشن مشارکت کنیم.
اعلامیه دیگری هم به دست ساواک ساخته و پرداخته و منتشر شد که پیش از توصیه مردم به چراغانی نیمه شعبان، واکنش دیرهنگام سازمان امنیت به گفتوگوی امام خمینی با روزنامه لوموند بود. این اعلامیه میگفت: آنکه جشن تولد امام دوازدهم را تحریم کرده، همان کسی است که در مصاحبه با لوموند گفته بود در جامعهای که ساختن آن را پیشنهاد میکنیم مارکسیستها آزادی خواهند داشت که فعالیت کنند و حرف خود را بزنند.» ساواک با بریدن سر و دم پاسخ آیتالله به خبرنگار روزنامه فرانسوی به نقد تمسخرآمیز آن پرداخت و نتیجه گرفت آقای خمینی به «دستور اربابان خارجی خود، جبهه تازهای را برای تضعیف مذهب و تسلط فرقه ضاله بهاییت بر مسلمین گشوده است. امضا این اطلاعیه جامعه مسلمانان آگاه ایران بود این اعلامیه ساواک در ده هزار نسخه تکثیر و توزیع گردید.
این تمهیدات کارساز نیفتاد. مردم کار خودشان را کردند و جشنهای مرسوم ماه شعبان را برگزار نکردند. طرفه آنکه آذین بندی و چراغانی ادارات و نهادهای دولتی هم درست و حسابی نبود تا جایی که اعتراض محمدرضا شاه پهلوی هم شنیده شد که چطور میشود همچنین چیزی؟ علتش چیست که اماکن دولتی چراغانی ننمودهاند؟.»
سیاست سازش
در پی تبعید آیتالله سید مرتضی پسندیده از قم، خبرهایی به ساواک رسید که نشان میداد سازوکار دستگاه مالی امام خمینی، نه روی زمین، بلکه پنهانی و در زیرزمین ادامه پیدا خواهد کرد. از دیگر سو خبر داده شد که این بار نه یک نفر، بلکه کسانی نقش وکالت را در گرفتن و پیش و بخش وجوهات شرعی به عهده خواهند گرفت. اینها خبرهای خوبی برای دستگاه امنیتی از این مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور، با یک نفر شناخته شده روبرو بودند.
مراقبت از او و جمعآوری اطلاعات، بسیار سادهتر از کسانی بود که زین پس، پنهانی امور مالی آیتالله خمینی را به عهده میگرفتند. از دیگر سو پس از بخشوده شدن حکم تبعید آقای پسندیده، و اقامت در زادگاهش، خمین، خبر داده شد که مردم وجوهات را به خمین برده، تحویل پسندیده میدهند و رسید میگیرند.
این روند در دوره کوتاه مدت تبعید او نیز وجود داشت. آن روزها راه انارک و رادان، که تا آن وقت از خلوتترین و کم گذرترین راهها بود، شلوغ و پر رفتوآمد شده بود. آقای پسندیده تعهد داده بود که «به منزل خمینی رفتوآمد نداشته، به امور وی مداخله ننماید.»، اما گفته بود که من نمیتوانم از دریافت وجوهات شرعی و سهم امام خودداری کنم. «من از جانب خمینی مجاز به دریافت اینگونه وجوه هستم، لذا شرعاً نمیتوانم قبول نکنم و از سایر آیات همچنین اجازهای دارم و برای آنان هم پول جمعآوری میکنم.»
همه این عوامل در کنار سیاست تازه ساواک، پس از روی کار آمدن ناصر مقدم، که یکی از آنها نشان دادن روی خوش به گروهی از روحانیان مخالف بود، به آنجا رسید که ساواک پذیرفت و در نبود پسندیده در قم فردی را به جای خود معرفی کند. آقای پسندیده، محمدصادق تهرانی کرباسچی و علیاکبر اسلامی تربتی را معرفی کرد. مقدم فرد دوم را، همو که پیش از این وکیل تامالاختیار آیتالله بود و به این جرم به تعبید فرستاده شده بود، پذیرفت و این را هم افزود که «ساواک قم در جریان باشد و ترتیبی اتخاذ نماید که روابط خوبی بین آنها [ساواک قم و تربتی]باشد.» ناصر مقدم دستور دیگری هم داد. او پس گزارش افزایش شهریه آقای خمینی به شش هزار ریال که معادل دو و سه برابر ماهان مراجع تقلید بود، به اداره کل سوم نوشت که از این موضوع برای ایجاد شکاف و اختلاف بین آقایان» استفاده شود.
برای ماه رمضان
روزهای پایانی تیرماه ۱۳۵۷ خالی از رخدادهای خونین نبود. در تهران، گردهم آیی گروهی از فعالان سیاسی در خیابان تخت جمشید، طالقانی بعدی، به بازداشت افراد و ضرب و شتم بسیاری انجامید. مردم رفسنجان در تظاهرات خیابانی خود به قصد برانداختن مجسمه محمدرضا پهلوی با تیراندازی مأموران مسلح روبرو شدند. با کشته شدن جوانی هجده ساله آنها موقتاً عقب نشستند. روزهای بیست و نهم و سیام تیر فضای جهرم ملتهب بود، مردم شهر از چراغانی دوایر دولتی ناراحت بودند.
در اینجا نیز تقابل نیروهای انتظامی جوان هجده ساله را روی دست مردم گذاشت. او با تفنگ ساچمهای رئیس شهربانی کشته شد. تظاهرات گروههایی از مردم شیراز پس از سخنرانی آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب به شهادت جوانی دیگر منجر گردید و در اثر برخورد خودروها کشته شده بود بین مردم و ماموران حکومتی درگیری شد و یک دختر جوان با گلوله به شهادت رسید. این حوادث نظام چهلمهای پیشین را به هم ریخت و گفت: خیزش مردم ایران، نه چهل روز یک بار، بلکه در هر روز تکرارپذیر است.
امام خمینی در پنجم مرداد ۱۳۵۷ اطلاعیهای نوشت و ضمن تشکر از مردم ایران برای همبستگی در برپا نکردن جشنهای ماه شعبان، آن را همهپرسی سراسری در نخواستن رژیم شاهنشاهی خواند. او با اشاره به حوادث شهرهای یادشده، راه پیش روی ملت را همانا «هدم دستگاه رژیم منحط پهلوی» دانست. آیتالله، دیدگاهها و خواستههای خود را در هشت بند یادآوری کرد.
اول اینکه نهضت اسلامی ایران با پیشتازی روحانیان و پشتیبانی مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شکوفا شد و بدون اتکا به شخص، جبهه، جمعیت و حزبی ادامه یافت. دوم اینکه ابراز نظر هیأت حاکمه در آزاد بودن انتخابات مجلس آینده، چیزی جز کشیدن راهی انحرافی، آن هم در آستانه ماه مبارک رمضان، برای کاستن ضرب مخالفتهای مردمی نیست.
خیال انتخابات آزاد با برقرار بودن قدرت شیطانی شاه، امری موهوم است. گفتنی است لایحه جدید دولت در موضوع انتخابات مجلس شورای ملی به برداشته شدن انحصارهای موجود و آزادی انتخابات تعبیر شده بود. البته پیش از رسیدگی به این لایحه، شاه در اواسط مرداد به این مسئله اشاره کرد.
سوم اینکه مخالف خوانیهای نوپدید و بیسابقه در بین برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی و ابراز تمایلشان در نزدیکی به برخی روحانیان نامی، صحنهسازی است. باید دید چه تغییری در نظام شاه پدید آمده است که اینان تا دیروز دستبوس بودند و چاکر، و امروز مخالف. باید ملت شریف هوشیار باشد که این مهرههای خطرناک خود را در بین آنان جا نزنند.»
احتمالاً اشاره امام به رفتارهای تازه افرادی، چون احمد بنیاحمدی مجلس شورای ملی بود. او با اعتراضهایش به ساختارهای حزب رستاخیز و نزدیک نشان دادن خود به آقای سید کاظم شریعتمداری به این گمان دامن میزد که آزادیهای دادهشده از سوی شاه به مجلس شورای ملی هم نفوذ کرده است.
بیشتر بخوانید:امام خمینی(ره) در آمدن آیتالله بروجردی به قم چه نقشی داشتند؟
چهارم اینکه از مردم خواست به بررسی شمار کشتهشدگان بپردازند؛ آنان را در هر شهری شناسایی کنند و به آگاهی او برسانند؛ سرکشی به بازماندگانشان را فراموش نکنند؛ «سلام خمینی را که در سوگ آنان است به همه برسانند و اگر کسی به واسطه مجروح شدن و یا از دست دادن عزیزش احتیاج مادی دارد، لازم است به بهترین وجه برآورده شود، یا هر چه زودتر به من مراجعه شود تا با تمام طاقت به آنان رسیدگی نمایم.» پنجم اینکه به نگارش تاریخ نهضت اسلامی ایران همت گمارده شود.
انگیزه مردم چیست؟ در شهرهای گوناگون چه میگذرد؟ او نوشت که امروز پیش چشم ما آنچه بهروشنی رخ داده، تحریف میشود. «آنچه... امروز برای ما روشن و واضح است، برای نسلهای آینده مبهم میباشد؛ و تاریخ، روشنگر نسلهای آینده است.» آیتالله ششمین یادآوری خود را با توجه به پیش رو بودن ماه مبارک رمضان به سخنرانانی مربوط کرد که گفتارشان باید در روشنگری فداکاریهای مردم باشد. او از امامان جماعت مساجد خواست که از دعوت «وعاظ السلاطین» بپرهیزند؛ گویندگانی را به مسجد بخوانند که از فداکاری مردم در راه اسلام بگویند.
هفتم اینکه سخنرانان مذهبی از بیان مطالبی که به سردی و سستی شنوندگان منجر شود، خودداری کنند. هشتم اینکه خود مردم گویندگان را به «ذکر مطالب اسلامی و انسانی تشویق کنند و از آنان با احترام تقاضا کنند که جنایات و ستمگریها را بیان و تفسیر کنند.»
نمایندگی ساواک در عراق پنج روز پس از نگارش این اطلاعیه به وجود آن پی برد و گزارشی به ایران فرستاد. این گزارش وقتی به دست اداره کل سوم رسید، رئیس مربوطه زیر آن نوشت که «اعلامیه در ایران توزیع شده است.»
اعلامیه با گستره زیاد در ایران پخش شد و سازمان اطلاعات و امنیت کشور را نگران کرد.
ماه مبارک رمضان در پیش بود و ظرفیت فراوانی برای گردهم آییهای مردمی و جلسههای وعظ و خطابه داشت. این دلهره را میتوان در نامهای که ساواک خراسان به شهربانی آن استان نوشت حس کرد. اخیراً از طرف روحالله خمینی اعلامیه شدیداللحنی در مورد تکلیف وعاظ در ماه مبارک رمضان و چگونگی تبلیغات علیه حکومت شاهنشاهی صادر و در نظر است در مشهد تکثیر و پخش شود... مراقبتهای لازم معمول و در صورت مشاهده نسبت به جمعآوری آن اقدام و در ماه رمضان کلیه منابر کنترل و از طرح هرگونه موضوع تحریکآمیز جلوگیری و اسامی وعاظ افراطی را اعلام نمایند.
منبع:فارس
انتهای پیام/