به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نعمتالله سعیدی در یادداشتی در روزنامه قدس نوشت:
در حاشیه مراسم افطار دانشجویى در بیت رهبرى، حضرت آقا در طول دیدار اخیرشان با دانشجویان، مجدد بنا بر دلایلى به نظام سلطنتى و رژیم پهلوى اشاره کردند. 40 سال از انقلاب می گذرد و در حقانیت و مظلومیت آن همین بس که هنوز هم پرتعدادترین نیروهاى اپوزیسیون اجتماعى این نظام را سلطنت طل بها تشکیل میدهند. آن هم سلطنت طلب هایى که عمدتاً در کشورهاىغربى حضور دارند.
متأسفانه ما در تاریخ نگارى خود مشکلات زیادى داریم. تا جایى که هنوز هم مواردى چون سلطنت طلبى فرصت عرض اندام دارند. از یک طرف البته این خیلى خوب است که در بین دشمنان نظام، هنوز هم تعداد سلطنت طلبان بیشتر است!
سلطنت طلبانىکه پس از 40 سال نیز از روى جنازهاى میتوانند بلند شوند و وز وزهایى بکنند؛ زیرا همه می دانیم که این گروه خطر واقعى به شمار نمی آیند؛ اما از طرف دیگر، واقعا این ماجرا مضحک و شرم آور است!
بیشتر بخوانید: از جمعآوری فعالان حقوق بشر اجارهای تا وقتی که «بیبیسی» از هول حلیم ته دیگ میافتد
رضا شاه هنگام تبعید، 68 میلیون ریال فقط در بانک ملى سپرده شخصى داشت. معادل 46 درصد از کل نقدینگى کشور! به اضافه 85 میلیون ریال در حساب جارى خود، معادل 8 میلیون دلار، که معادل با بخش عمده اى از کل دارای ىهاى ارزى کشور در آن زمان بود! به اضافه سند ششدانگ 2000 روستا و آبادى در بهترین نقاط آب و هوایى کشور (از شمالگرفته تا خراسان و غیره) اما وقتى انگلیس ها تصمیم گرفتند گوش او را گرفته و به جزیره موریس تبعید کنند، حتى به اعلى حضرت اجازه ندادند ساک و چمدانهاى همایون اش را درست جمع کند!
با این حال، هیتلر و نلسون ماندلا هر دو رئیسجمهور بودند. همان طور که کورش و فتحعلى هر دو پادشاه؛ بنابراین بزرگى و بى عرضگىیک مسئول ربطى به یک نظام سیاسى ندارد.
در هر نظامى و با هر تعریفى، ممکن است آد مهاى خوب و بد بر سر کار بیایند. درست است؟ اما تعریف نظام سلطنتى نه ربطى به شخص کوروش کبیر دارد، نه فتحعلى شاهقاجار و نه محمد رضاى پهلوى.
تعریف خلاصه نظام سلطنتى این است که: مقدرات اصلى یک ملت و کشور در اختیار یک شخص باشد؛ چرا؟ چون تاج طلا دارد و تخت جواهر نشان.
نشستن بر روى این تخت و گذاشتن آن تاج بر روى سر، موجب میشود که این شخص از همه مردم بهتر بفهمد و بهتر تصمیم بگیرد! و جالب تراینکه؛ همین اختیارات مهم و مضحک، بناست کمپلت به فرزند ارشد ذکور این جناب پادشاه منتقل شود! حالا اگر این فرزند ارشد ذکور مشنگ تشریف داشت، یا بى کفایت و ترسو بود، یا اصلا دوست نداشت پادشاه شود و علاقه مند به هنرپیشگى و یا سبزى فروشى بود، تکلیف چیست ؟
پاسخ: حکومت سلطنتى شاهزاده ذکور » یک مقوله ارثى است. آننیز بیخود کرده که نخواهد پادشاه شود! « ارشد شاهى خواهد کشید! « باز » وگرنه باز هم کار به در اختیار داشتن تمام قدرت سیاسى » الغرضداخلى و خارجى یک کشور، توسط یک نفر به اسم شاه... و انتقال این قدرت دیکتاتورى این مى شود تعریف خلاصه نظام «... با وراثت پادشاهى.
این تعریف ساده همان سلطنتى است که بعد از این همه گفتمان سازى و قرائت هاى مختلف از دمکراسى و تجزیه و تحلیل و فلسفه بافى در مورد سیاست و حقوق شهروندى و... هنوز هم حرف اصلى اپوزیسیون را در شبکه هاى ماهوار هاى میزند! هوادارى از چنین ماهیتى واقعاً مضحک نیست؟! هست، اما متأسفانه اوضاع همین قدر مسخره است...
جالب تر اینجاست که همین نظام پهلوى نیز بعد از انقراض حکومت سلسله قاجار، تقریباً تأسیس « باز » با همین مکانیسم رها کردن شد. (نوعى پرنده شکارى که وقتى یک پادشاه میمرد و وارثى نداشت، این حیوان را رها میکردند و روى شانه هر کسى می ىنشست، پادشاه جدید میىشد... و نامش باز شاهى بود.)
اما فقط مشکل این بود که حتى در همین در کار نبود و این « بازى » بازى بى معنى نیز لاشخورهاى انگلیسى بودند که بر شانهها مى
نشستند! لاشخورهایى که روى « رضا خان » جنازه میلیونها ایرانى قحطى زده به واسطه جنگ جهانى اول چرخ میزدند و نهایتاً از بینجنازه رجال سیاسى موجود، رضا سوادکوهى را انتخاب کردند و پس از او محمد رضا را...
زیرا آخرین شاهزاده باقیمانده قاجار، (حمید قاجار فرزند حسن قاجار) آن روز رسما یک شهروند تابعه انگلیس شده و به استخدام نیروى دریایى ملکه درآمده بود. شاهزاده هایى که دیگر حتى بلد نبود یک کلمه فارسى حرف بزند و فرامین انگلیسى ها را براى ملتش ترجمه کند و کارشناسان سفارت انگلیس نیز مردم وحشى ایران را لایق دمکراسى و جمهوریتنمىدانستند.
خلاصه، سلسله پهلوى نه با فتوحات و شکست سلسله قبلى به حکومت باز » رسیده بود، نه با مراسم مضحک رها کردن و به مدد بخت و اقبال تصادفى! بلکه « پادشاهى تاج و تخت را از هرج و مرج شدید اجتماعى و بحران سیاسى کشور و... سفارتخانههاى روس
و انگلیس به ارث برده بودند...
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/