در پایان یکی از جلسات شورای شهر تهران قدیمیترین روزنامه فروش دنیا برای حل مشکل خود وارد شورا میشود و حقشناس به او قول میدهد تا خواسته او را اجابت کند.
به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، یکی از جلسات شورای شهر تهران در حالی به پایان رسید که به غیر از یک عضو، همه اعضای شورای شهر، صحن شورا را ترک کرده بودند.
هنگامی که محمدجواد حق شناس تنها عضو حاضر در صحن شورا میخواست از در صحن خارج شود، ناگهان پیرمردی عصا به دست که به سختی گام بر میداشت، جلوی او را میگیرد و با بیان اینکه من قدیمیترین روزنامه فروش جهان هستم، اصرار میکند که باید به سخنانم گوش دهید و خواسته من را برآورده سازید.
پیرمرد که عینکی ته استکانی به چشم داشت، کمی صدای خود را بلند کرد و گفت: من قدیمی ترین روزنامه فروش دنیا هستم که نامم در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است، اما اکنون دیگر نمیتوانم روزنامه بفروشم.
حق شناس که با دیدن این پیرمرد متعجب شده بود، یک صندلی آورد و از او که به سختی بر روی پاهای خود ایستاده بود، درخواست کرد تا بنشینید، خود را معرفی کند و مشکلش را با آرامش بیان کند.
پیرمرد که صدایی لرزان ولی پُر حجم داشت، گفت: من محمد ابراهیم رنجبر امیری، قدیمیترین روزنامه فروش دنیا، 25 سال است که نویسندگی میکنم و در این مدت سه جلد کتاب به عنوان «خاطرات یک روزنامه فروش» نوشته ام که مجموعا 1000 صفحه می شود.
پیرمرد با عجله چندین کارت را از جیب خود خارج کرد و با لحنی اعتراض آمیر گفت: این کارت پیشکسوتی خبرنگاری است که خانه مطبوعات صادر کرده، این هم کارت خبرنگاری روزنامه اطلاعات و این یکی هم کارت سرای اهل قلم است.
قدیمیترین روزنامه فروش دنیا با اشاره به اینکه نسخههایی از کتاب سه جلدیاش در شورای شهر و شهرداری در حال استفاده است، ادامه داد: نزدیک به 30 سال است که در حال مکاتبه با مسئولان شهرداری هستم تا به من یک کیوسک بدهند که همچون گذشته در آن روزنامه بفروشم و آخرین بار هم به آقای نجفی نامه نوشتم و به جای اینکه نامه را به کمیسیون فرهنگی بدهد، مرا به شهردار منطقه محول کرد.
حق شناس که رئیس کمیسیون فرهنگی شوراست، از این سخنان پیرمرد احساس تکلیف کرد و برای روشن شدن گذشته پیرمرد و شغلی که داشته از او پرسید، شما کجا کیوسک داشتید و چرا نمیتوانید مانند گذشته، از آن استفاده کنید؟
پیرمرد با اندکی تأمل به گذشته خود برگشت و گفت: در رژیم گذشته کیوسک مطبوعاتی داشتم و همزمان مبارزات سیاسی هم میکردم که یک بار ساواک مرا دستگیر کرد و به زندان برد.
وی با بیان اینکه موفق شدم از زندان فرار کنم، ادامه داد: در این شرایط کیوسک مطبوعاتی را از دست دادم، اما بعد انقلاب تلاش کردم تا دوباره آن را پس بگیرم که تاکنون این کار محقق نشده است.
وی با بیان اینکه در آن زمان یک کیوسک در سید خندان و یکی هم در اول خیابان پلیس داشتم، گفت: سند این کیوسکها به نام من است و در اداره درآمد شهرداری هم سابقه پرداخت کرایه دارم.
پیرمرد با لحنی اعتراض آمیز و با بیان اینکه کیوسکهای فعلی بیشتر به سوپر مارکت شبیه است، گفت: من فقط یک کیوسک میخواهم که در آن روزنامه و محصولات فرهنگی مانند کتاب و CD بفروشم و اگر یک آدامس فروختم، آن را از من بگیرند.
در نهایت حق شناس به قدیمیترین روزنامه فروش دنیا قول داد تا اقداماتی انجام دهد که به موجب آن یک کیوسک مطبوعاتی در منطقه 22 که نزدیک محل سکونت اوست، برایش فراهم شود.
قدیمیترین روزنامه فروش دنیا با شنیدن این سخن چهره اش شاد و خندان شد و با بلند شدن از جای خود حق شناس را در آغوش گرفت و پیشانی او را بوسید.
گزارش از علی کاظمی
انتهای پیام/
اولی : جلوی ایستگاه مترو دروازه دولت و دومی میدان فردوسی اول فردوسی به سمت جنوب جلوی ایستگاه اتوبوس. تقاضای رسیدگی دارم