مجموع سری مستند «غوغای بی هیاهو» می‌تواند آینده خوبی از مستندهای مشارکتی را رقم بزند.

به گزارش خبرنگارحوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ چند هفته ای ست مستندی از شبکه دو روی آنتن رفته که روایتی ساده دارد. داستان هایی درباره معلمانی فداکار و دانش آموزانی امیدوار. در قسمت های ابتدایی این گمان می رفت که شاید این مجموعه حاصل هیجان و ذوق تیم تهیه ی این مستند است که موضوعاتی بکر و اتفاقاتی ساده و شیرین را دستمایه قرار داده اند. اما حالا که قسمت هاى ديگر این سری مستند هم پخش شده می توان گفت با توجه به تمام کمی و کاستی ها، با کاری حساب شده و دقیق مواجهیم.

بعد از مدت ها مستندی روانه آنتن رسانه ملی شده که نه رپرتاژ آگهی ست و نه دنبال شعارهای طول و دراز. اولین چیزی که در این سری مستند به چشم می آید، سادگی روایت است. در دوره ای که مستند سازها دوربین می کارند و مصاحبه ها را به هم می چسبانند، دیدن کاری که پر از قاب های کارت پستالی و زیبا و نریشن ها کوتاه است، همه را به ذوق می آورد. مشارکت وزارت آموزش و پرورش در تهیه این برنامه باعث نشد کاری کلیشه ای ببینیم در دفاع جانانه و بی مهابا از آموزش و پرورش.

شجاعت آموزش و پرورش در نشان دادن نیمه ی خالی لیوان ستودنی ست. اما به خوبی می بینیم که این مستند هوشمندانه حرف مهمی را به گوش مخاطب می رساند: هر جای این کشور، حتی اگر یک دانش آموز باشد، معلم و مدرسه هست. با تمام نبود امکانات، ذوق و شوق دانش آموزان از یک طرف و فداکاری های معلمان از طرفی دیگر، تصویری جذاب به مخاطب می دهد.

نکته بسیار ارزشمندترِ این مستند خط موازی روایت معلم و مدرسه، یعنی زندگی بومی و روستایی ست. چه این اتفاق فکر شده باشد و چه برای پر کردن های خلاء داستانی، روایتی منسجم را ساخته است. لابه لای درس دادن معلم و مسیر صعب العبوری که می پیماید تا به مدرسه برسد، نان می بینیم، درخت می بینیم، تلاش روستائیان، گوسفند و چرا، آواز محلی و هزار تصویر و قاب زیبا. این روایت های موازی مثل پیچکی دور روایت معلم و مدرسه می پیچد و به زیبایی آن می افزاید.

نقد مهمی که بر این مستند می رود، شاید نقطه قوت این مستند باشد. نماهای طولانی و کند. شاید در عصر سرعت و روایت های پیچیده، این گونه تصاویر خسته کننده به نظر بیایند. ولی نگارنده، نظری متفاوت دارد. نماهای طولانی به مخاطب اجازه می دهد همزمان به صدای محیط گوش دهد، کوه و درخت را نگاه کند، خاطره ای را زنده کند و باز برگردد به روایت و داستان مستند. زندگی روستایی هنوز همین قدر آرام و کند است. شاید اگر این مستند به گروه دیگری سپرده می شد، شکل متفاوتی از زندگی تصویر می شد. ولی هر چه هست این شیوه از روایت مدت ها بود که جایش در شبکه های پربیننده ی تلویزیون کم بود.

نکته پایانی در مورد این مستند، صداقت مشهودِ آن است. شاید به دلیل این که در تولید این مستند قرار بر گفتن دیالوگ و مونولوگ در مقابل دوربین نبوده، بازیگری و نمایشی در کار نمی بینیم. در خیلی از نماها احساس می شود که افراد جلوی دوربین انگار تیم تصویربرداری را نمی بینند. اگر چه گاهی گفتن بعضی کلمات که خیلی رسمی و سنگین است، کمی از این سادگی فاصله می گیرد. باید قبول کرد که یک روستایی که شاید در کل زندگی اش قرار است، یک بار تصویرش ضبط و پخش شود، دوست دارد بهترین لباسش را بپوشد، حتی برای دوشیدن شیر یا بردن دام ها به چرا. همه ی اینها شاید ناچاری های ساخت یک مستند بومی و محلی باشد.

در مجموع سری مستند «غوغای بی هیاهو» می تواند آینده خوبی از مستندهای مشارکتی را رقم بزند. نشان دادن یک غوغا، بدون هیاهوی شعار و آگهی و نمایش های بیهوده.

مستند «غوغای بی هیاهو» کاریست از گروه اجتماعی فرهنگی که با مشارکت وزارت آموزش و پرورش و تهیه کنندگی مهدی بابایی پنجشنبه هر هفته ساعت ۱۹:۳۰ از شبکه دو سیما پخش می شود.

 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار