به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سحرگاه شنبه 25 فرودین هنگامی که کودکان سوری سرخوش از روزهای پایانی بازی غربی-عربی در سوریه، رویای پیروزی را در آغوش گرم مادرنشان می دیدند، مهمانهایی ناخوانده آرامش را از چشمان بحران دیده آنها ربودند.
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و فرد شماره یک جنجالهای خبری این روزها در کاخ سفید پشت تریبون رفت و اعلام کرد که اجازه حمله نظامی به سوریه را صادر کرده است. اما او تنها نبود؛ فرانسه و انگلیس نیز که پیش از این در آتشافروزیهای آمریکاییها در افغانستان و عراق شریک بودند، همراهی با ترامپ را انتخاب کرده بودند. حضور واشنگتن، لندن و پاریس در سه ضلع مثلثی که بار دیگر سناریوی چالش امنیت در منطقه را پیاده میکرد؛ اما اینکه چه کسی و یا چه چیزی این سه عضو جهان لیبرال دموکراسی را که به دروغ داعیه آزادی و حقوق بشر را دارند، در اضلاع این مثلث شرارت کنار هم گذاشته بود ، خود جای بحث داشت.
حمله با 103 موشک کروز خارج از مرزهای سوریه انجام شد و مراکز تحقیقاتی و سایت های نظامی این کشور را مورد هدف قرار داد. این در حالی است که پیش از چنین اقدامی توسط رسانهها و سیاستمداران غربی در قالب یک شوی سیاسی بهراه افتاده بود. این بار نیز مانند گذشته ادعای بیاساس حمله شیمیایی که تازه آن هم از جانب ترویستهای مورد حمایت غرب در سوریه طراحی شده بود، بهانه را به دست ترامپ داد تا برای حفظ حیثیت خود هم که شده چند موشک را به مکانهایی تعیین شده شلیک کند، مکانهایی که سوریها پیش از این آنها را تخلیه کرده بودند.
حمله موشکهای کروز غربی به خاک سوریه، چند ویژگی منحصر به فرد را در خود جای داده است که مهمترین آنها را میتوان چنین برشمرد:
1-اختلاف نظری جدی بین سیاستمداران و تصمیمسازان آمریکایی برای حمله به سوریه وجود داشت. این حمله در حالی صورت گرفته است که بین نمایندگان و مجریان آمریکایی برای حضور در سوریه اختلاف نظر فاحشی وجود دارد.
2- حمله موشکی محدود در حالی صورت گرفت که پیش از آن دونالد ترامپ اعلام کرده بود باید از خاک سوریه خارج شود، مگر آنکه عربستان پول این حضور نظامی را که نزدیک به سه میلیارد دلار است؛ بپردازد!
3-این اقدام نظامی در شرایطی عملی شد که قرار بود نمایندگان سازمان ملل بر مبنای شایعه حمله شیمیایی در دوما عازم سوریه شوند و شواهد و مدارکی را جهت تایید این ادعا جمع آوری کنند، اما آمریکا و متحدانش با پیشدستی و بدون شواهد و مدارک متقن، دکمه شلیک موشکها را زدند و قوانینی که خودشان بر تمام مردم جهان تحت عنوان حقوق بینالملل تحمیل کردهاند را زیر پا گذاشتند.
4-بر خلاف جنگ عراق که جرج دبیلو بوش یک شبه از دریا به عراق حمله کرد و در طول یک هفته به بغداد رسید، ترامپ نهتنها راهبرد حضور زمینی را انتخاب نکرده؛ بلکه به شلیک چند موشک آن هم از راه دور قانع شده و در عین حال اجماع جهانی را نتوانسته مانند گذشته علیه سوریه با خود همراه کند.
5-طنز ماجرا در اینجاست که درست چند کیلومتر آن طرفتر چندین تُن توپ و بمب خوشهای با مدرنترین تسلیحات اهدایی غرب به بنسلمان بر سر کودکان یمنی فرو میریزد، کودکانی که تنها آرزویشان سپری کردن یک روز با آرامش است. اینکه چه فرقی بین جنگ یمن و سوریه در حقوق بشر آمریکایی وجود دارد جای بحث مفصلی است، اما آن چه که بیش از همه به چشم ما انسانهای غرب آسیا پر رنگتر بهنظر میرسد؛ دلارهای آغشته به نفت است. احتمالا تفاوت کار در اینجاست که در تجاوز سعودیها علیه یمن، سلاح آمریکایی خوب به فروش میرسد، اما در سوریه مقاومت، نسخه هر آنچه که از سلاح مُدرن هست را پیچیده است.
6-نکته آخر در اینجاست که ترامپ در در مورد سوریه راه پس و پیش ندارد، زیرا در شعارهای انتخاباتیاش بارها تاکید کرده بود که آمریکا برای او اولویت دارد و تلاش میکند تمام تمرکز و منابع کشورش را صرف بهبود اوضاع زندگی مردم خود کند. در چندین نطق انتخاباتی از حضور نظامی در سوریه انتقاد کرده و صرف هزینههای سرسام آور در خاورمیانه را مورد هجمه قرار داده بود. اما آنطرف ماجرا برای ترامپ کاملا حیثیتی است؛ رقبای راهبردیاش محدودیتهایی را در حوزه ژئوپلتیک برای او ایجاد کردهاند و در عین حال چندین بار بلوف سیاسی و عدم اعتبارسازی آنها می تواند حیثیت ترامپ را به سُخره بگیرد و از آمریکا ببری کاغذی به نمایش بگذارد؛ بنابراین شلیک چند موشک که از قبل نیز اطلاع داده شده، تا حدودی وجهه تخریب شده آمریکا را بهبود میبخشد.
از موارد شش گانهای که در بالا ذکر شد میتوان دو دلیل اصلی را برای این حمله محدود و موقتی از سوی ترامپ و همدستانش برشمرد:
1-دلیل اصلی و عمدهای که در وهله اول میتوان به آن اشاره کرد حیثیتی بودن بحران سوریه و مسئله آن برای آمریکا است. برای کشوری که پیش از این سه جنگ هر چند بدون پیروزی را در جهان بهراه انداخته، اما توانسته بود به کشورهای جهان نشان دهد که میتواند هر زمان در هر کجا لشکرکشی کند، حالا کوتاه ماندن دستش از ماجرا سنگین تمام شده بود. از سویی دیگر درست در همسایگی رژیم صهیونیستی اتفاقاتی رخ داده که کاملا به ضرر واشنگتن و رژیم نامشروع مورد حمایت آمریکاست. بنابراین باید کاری انجام میشد تا چهره آمریکا بهبود پیدا کند. از آنجایی که پایگاه مناسبی برای حضور مستقیم در خاک سوریه وجود ندارد کاخ سفید تصمیم میگیرد دو راهکار را مد نظر قرار دهد: اول اینکه با جنگ نیابتی و حمایت از گروههای تروریستی سعی کند توازن را بر هم بریزد.
دوم اینکه واشنگتن با بهانهسازی خودی نشان دهد و به صورت نمادین و مفتضحانه اعلام موجودیت کند تا توازن موثری را ایجاد کند. هر دو راهکار از پیش شکست خورده است، زیرا اگر هر یک از آنها جوابگو بودند توسل به دیگری لازم نبود.
2-دلیل دومی که میتواند برای این حمله محدود و موقتی مطرح شود، دلارهای نفتی ولیعهد خام و جنگطلب سعودی است. این حمله دقیقا زمانی انجام گرفت که بنسلمان به دو کشور فرانسه و آمریکا سفر کرد و سفارش هنگفت خرید تسلیحاتی را به انگلیسیها داد. درست در زمانیکه ترامپ اعلام کرد میخواهد از سوریه خارج شود، ریاض نارضایتی خود را نسبت به این موضوع ابراز کرد زیرا که هرگونه خروج آمریکا از سوریه به معنای تنها ماندن عربستان در کاراز مقابله با محور مقاومت است. لذا ولیعهد جوان سعودی به تنها تواناییاش یعنی دلار نفتی روی آورد تا پدرخواندگی امنیتی خود را در منطقه حفظ کند و مانع از خروج طرفهای غربی حامی تروریسم از بحران سوریه شود. بنابراین این حمله را میتوان اینطور نیز تحلیل کرد که آمریکا بهعنوان پدرخوانده، دست نوازشی بر سر فرزند درمانده خود کشیده است.
با وجود تمام این تفاسیر باید منتظر بود که بالاخره ترامپ کجای قضیه به شکست خود اذعان خواهد کرد و دست از جان مردم بی گناه غرب آسیا خواهد کشید. البته تا زمانی که بنسلمانها در منطقه حضور دارند آرامش و ثبات به سختی خود را نشان میدهد، زیرا وجود دولتهای دیکتاتور و قبیلهای کار برقراری امنیت در غرب آسیا را پیچیده کرده است.
انتهای پیام/