پیکاسو، یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های تاریخ هنر در زمینه نقاشی است که مکتب «کوبیسم» را با او می‌شناسند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید درباره هیچ هنرمندی، دست کم در زمان حیاتش، به اندازه «پابلو پیکاسو» مقاله، کتاب، رساله، تفسیر، نقد و یادداشت نوشته نشده و شاید هیچ هنرمندی هم به اندازه پیکاسو، کار با تکنیک‌های گوناگون مثل طراحی، مجسمه‌سازی، گرافیک، سرامیک و کار با ابزارهایی، چون گواش، پاستل، مدادرنگی و... را تجربه نکرده باشد.

او از لیتوگرافی و چوبکاری‎ و پیکرتراشی از گچ و چوب و ساخت مجسمه‎های برنزی تا ساخت سازه‌هایی از آهن و مفتول و طراحی طرح‌هایی برای لباس و پرده نمایش و باله و حتی شعر و نمایشنامه‌نویسی را در کارنامه هنریِ خود دارد. پیکاسو، یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های تاریخ هنر در زمینه نقاشی است که مکتب «کوبیسم» را با او می‌شناسند.

کوبیسم که از واژه «Cube» به معنی «مکعب» گرفته شده، به نقاشی‌های به ظاهر ساده‌ای که با کنارِ هم گذاشتنِ تعدادی شکل هندسی، خلق شده اند گفته می‌شود. چند روز قبل، ۹ آپریل، سالروز درگذشت نابغه جنجالیِ دنیای نقاشی، پابلو پیکاسو بود. به همین بهانه، هم نگاهی داریم بر سرگذشت و برخی آثار پیکاسو و هم با بررسی تعدادی از مشهورترین و گران‌قیمت‌ترین تابلو‌های نقاشی دنیا، به این سوال پاسخ می‌دهیم که:

از اسپانیا پیش به‌سوی پاریس

«پابلو پیکاسو» ۱۳۶ سال پیش در مالاگا، شهری در اسپانیا به دنیا آمد. او فرزند یک نقاش تحصیل کرده به نام «جوز روئیزبلنکو» و «ماریاپیکاسو» بود. ۲۰ ساله که شد، نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر داد. پابلو از همان دوران کودکی به نقاشی علاقه داشت و از ۱۰ سالگی نزد پدرش که معلم یک آموزشگاه هنری بود، اصول اولیه نقاشی را فراگرفت و دوستانش را با کشیدن نقاشی، بدون بلند کردن قلم یا نگاه کردن به کاغذ سرگرم می‌ساخت.

چند سال بعد به همراه خانواده به «بارسلونا» تغییر مکان داد و آن جا در یک آکادمی هنری به نام «لالنجا» به تحصیل مشغول شد. در اوایل کارش، دیدار او از مکان‎ها و گروه‌‏‌های مختلف هنری در پیشرفت هنرش بسیار تأثیرگذار بود و در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشگاه نقاشی‌هایش در بارسلونا تشکیل شد. در پاییز همان سال به پاریس رفت و در آن جا به واسطه آثار سبک «امپرسیونیست» خود به شهرت رسید. پیکاسو یکی از پرکارترین و بانفوذترین هنرمندان قرن بیستم است.

فعالیت هنری و حرفه‌ای

پابلو، زمانی‌که به کار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداری می‎‌کرد و به همین دلیل دوستان زیادی داشت. در این زمان خودکشی یکی از دوستانش روی پابلوی جوان تأثیر عمیقی گذاشت و تحت چنین شرایطی دست به خلق آثاری زد که از آن به عنوان دوره «آبی» یاد می‌کنند. در این دوره بیشتر به ترسیم چهره آکروبات‌‎ها، بندبازان، گدایان و هنرمندان می‌‎پرداخت. پابلو در دوره آبی بیشتر رنگ‌‎های تیره را در تابلو‌های نقاشی خود به کار می‌‎گرفت.

اما پس از مدت کوتاهی اقامت در فرانسه با تغییر ارتباطات، جعبه رنگ او به رنگ‌های قرمز و صورتی تغییر پیدا کرد. به همین دلیل این دوره از فعالیت‌های هنری‌اش را دوره «رز» می‌نامند. چند سال بعد، او به همراه نقاش فرانسوی «جرجیس براک» متأثر از قالب «امپرسیونیسم» فرانسوی، سبک جدیدی در کشیدن مناظر به کار برد که از نظر منتقدان از مکعب‌های کوچکی تشکیل شده بود. این سبک «کوبیسم» نام گرفت.

بعضی نقاشی‎های این دو هنرمند در این زمینه آنقدر به هم شبیه است که تفکیک آن‌ها بسیار مشکل است. سال‌ها بعد پابلو پیکاسو، همکاری خود را در تولیدات تئاتر و نمایش آغاز کرد و ۵۰ ساله که شد، به مجسمه‌سازی علاقه‌مند و با ایجاد نمایشگاه‏های بزرگ در پاریس و زوریخ و همچنین انتشار اولین کتابش، به شهرت فراوانی رسید.

تاثیر از شرایط اجتماع

در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیا شروع شد که تأثیر زیادی روی پیکاسو گذاشت و عمق آن را می‌‎توان در تابلوی مشهور «گرنیکا» یش دید. در این نقاشی بزرگ، بی‌‎عاطفگی، وحشی‌‎گری و نومیدی حاصل از جنگ به تصویر کشیده شده است. پابلو اصرار داشت که این تابلو تا زمانی که دموکراسی کشور اسپانیا به حالت اول برنگردد، به آن جا برده نشود.

این تابلوی نقاشی بعد‌ها به عنوان یکی از جذاب‌ترین آثار در موزه مادرید در معرض نمایش قرار گرفت. اثری ستودنی از خالق سبک کوبیسم که برخلاف نقاشی‎های قبلی‌اش که جشنواره‎ای از رنگ را با طرح‏ و نقش‎های مکعبی به تصویر می‎کشید، سیاه و سفید طراحی شده است. یک تابلوی ضدجنگ و خواهان صلح. تابلوی «گرنیکا» از چپ به راست، مادری را نشان می‌دهد که بالای جسد بی‌جان دخترش زانو زده و رو به آسمان، درد خودش را فریاد می‌زند.

کنار زن، کله یک گاو نر است که سمبل «فاشیسم» و دیکتاتوری ژنرال فرانکوست. اهمیت نمادین این نقاشی در حمایت از صلح و نشان‌دادن چهره کریه جنگ و فاشیسم آن‌قدر بالاست که قبلا یک کپی فرش‌بافی‌شده از آن، بر سر در ورودی سالن شورای امنیت سازمان ملل متحد نصب شده بود. خیلی‌ها معتقدند گرنیکا مهم‌ترین اثر پیکاسو و به نوعی بیانیه سیاسی او است.

آخرین سال‌های عمر پیکاسو

پیکاسو در ۱۹۶۱ میلادی، با «جاکوئیلین رکو» ازدواج کرد و شروع به خلق آثار باارزشی در زمینه‌های گوناگون مثل نقاشی، طراحی، عکس‌های چاپی، سفال‌گری و مجمسه سازی کرد. در سال‌های آخر زندگی، طبیعتا انرژی همیشگی‌اش کمتر شده بود و بیشتر خلوت می‌گزید؛ و با گوشه گیری و اختصاص دادن تمام نیرویش به کار، در خلق نقاشی‌های متفاوت، جسورتر شد و با خلق آثار چشمگیری، گام مهمی در راه اعتلای هنر مدرن برداشت.

از پابلو پیکاسو به عنوان پرکارترین نقاش تاریخ هنر یاد می‌شود. در حالی که دوستانش به او توصیه می‌کردند در سن ۷۸ سالگی دست از کار بردارد، مخالفت می‌کرد. مرگ او در حالی به وقوع پیوست که با تعداد زیادی تابلو و آثار ارزشمند هنری، یک مرد ثروتمند محسوب می‌شد. از مهم‌ترین آثار به جا مانده از پیکاسو می‌توان به تابلوی «دوشیزگان آوینیون» اشاره کرد. جالب است بدانید نقاشی‌های پیکاسو بیش از هر هنرمند دیگری دزدیده شده‌اند. به گفته Art Loss Register، تا سال ۲۰۱۲، تعداد ۱،۱۴۷ اثر از آثار معرفی شده پیکاسو دزدیده یا مفقود شده‌اند؛ دو برابر بیشتر آثار سایر هنرمندان.

چرا بعضی تابلو‌های ساده نقاشی، گران‌قیمت و معروفند؟

شاید در اولیــن نگاه، برخی تابلو‌های نقاشی «موزه هنر‌های معاصر تهران»، «لوورِ پاریس» یا «هرمیتاژ سنت پترزبورگ»، نقش‌های ساده و طرح‌هایی معمولی به نظر برسند که هزاران برابر زیباتر و حرفه‌ای‌تر از آن را، دیگران خلق کرده‌اند. اما راز و رمز تابلو‌های نقاشی معروف و محبوب و گران‌قیمت تاریخ هنر چیست که علاقه‌مندان برای دیدنشان به آب و آتش می‌زنند و در حراجی‌های بزرگ، برای داشتنشان پول‌های میلیون دلاری خرج می‌شود؟ چرا برخی تابلو‌های نقاشی که در نگاه اول، معمولی‌تر از نقاشی‌های بازاری است، شاهکار‌های هنری قلمداد شده و مدیران موزه‌ها و کلکسیون‌داران بزرگ و ثروتمند، برای تصاحب‌شان رقم‌های سرسام‌آور پرداخت می‌کنند؟ حتما قبول دارید که درک آثار هنری در زمینه‌های مختلف از جمله نقاشی، نیازمند دانستنِ پیشینه آن اثر، جایگاهش در تاریــخ هنر، جایگاهِ صاحب اثر در عالم هنر و مهارتِ خوب دیدن و خوب ارتباط گرفتن است و شاید یکی از دلایلی که گاهی، متوجه ارزش و اهمیت واقعی یک اثر نمی‌شویم، به این دلیل است که از دانش کافی در این زمینه، بی‌بهره‌ایــم. در ادامه، قرار است برخی دلایلِ محبوبیت و ارزش مادی و معنویِ تعدادی از نقاشی‌های به ظاهر ساده دنیا را مرور کنیم.

اثر «ادوارد مونک»، نقاش نروژیِ سبک اکسپرسیونیسم

«من و دوستانم یک روز عصر در حال قدم زدن در یک جاده بودیم؛ ناگهان آسمان همانند خون سرخ شد. من ایستادم. زبانه‌های آتش و خون، سطح آبی برکه را در بر گرفت. دوستانم به قدم زنی ادامه دادند و من از آن‌ها عقب افتادم، در حالی که از ترس می‌لرزیدم. در این لحظه من صدای جیغ بیکران طبیعت را شنیدم.» خود «ادواردمونک»، نقاش معروف سبک اکسپرسیــون، قصه شکل‌گیریِ تابلوی به ظاهر ساده، اما در واقع مهمِ «جیــغ» را این‌طور تعریف کرده.

تابلویی که به گزارش بی‌بی‌سی، شش سال قبل، به قیمت ۱۲۰ میلیون دلار، معادل حدود ۶۰۰ میلیاردتومان، در حراج ساتبی نیویورک به فروش رسید. اما چرا جیــغ، نقاشیِ پرطرفداری است؟ مهم است بدانیم جیغ، در سال ۱۸۹۵ میلادی، اواخر قرن هجده و در سال‌هایی شکل گرفت که «واقع‌گرایی و رئالیسم» در هنر نقاشی، به اوج خود رسیده بود و هنرمندان، دلزده از این سبک، به دنبال این بودند چیزی فراتر از آن چه می‌بینند را به تصویر بکشند.

جیغ در روز‌های پایانی واقع‌گرایی، هنگامی که هنرمندان می‌خواستند از نشان دادن مهارت‌های فنی خود در نقاشی اجتناب کنند، شکل گرفت و نکته مهم این که این نقاشی، دقیقاً قبل از شروع سبک اکسپرسیونیسم کشیده شد و شروع کننده این سبک است. نقاشان اکسپرسیونیست عقیده داشتند به جای نقاشی‌های واقع‌گرایانه از امور روزانه و اشیاء، باید تلاش شود احساسات و هیجانات را در قالب نقاشی نشان داد و جیغ، نماد شروعِ این مسیر در تاریخ هنر است.

در کنار این دو دلیل مهم، آن چیزی که تابلوی ادواردمونک را به یک اثرهنریِ درجه‌یک تبدیل می‌کند، این است که او سعی کرده به شکلی صادقانه، احساسات درونی خود، حتی آن‌هایی که تلخ و زشت و سیاه بودند را به تصویر بکشد و این رویکرد مونک، به شکل پررنگی در نقاشی جیغ دیده می‌شود. علاوه بر این دلایــل، رنگ‌های متفاوت و نحوه رنگ گذاری‌های این تابلو که به شکل چرخشی است و حرکت و جوش و خروش و استرس را به بیننده القا می‌کند، از دیگر برتری‌های جیغ و از مصادیقِ فُرم در خدمتِ محتوا در هنر است.

اثر «ونسان ونگوگ»، نقاشِ هلندیِ سبک اکسپرسیونیسم

خالقِ یکی از به‌ظاهر ساده‌ترین، اما در واقع محبوب‌ترین نقاشی دنیا که رکورددارِ بیشترین تعداد کپی در جهان است، یک نقاشِ جنجالی است. چرا جنجالی؟ یک هنرمند را تصور کنید که فقط ۳۷ سال عمر کرده، کلِ فعالیت هنری و حرفه‌ای‌اش ۱۰ سال بوده، در این ۱۰ سال بیش از ۹۰۰ نقاشی کشیده که فقط صد اثر، در ۱۰ روز آخر زندگی‌اش شکل گرفته.

تا وقتی زنده بود هیچ کدام از آثارش فروش نرفت. بس‌که صدا‌های عجیبی می‌شنید، یک روز گوشِ راستش را بُرید و از خودش، یک پرتره با گوشِ بریده نقاشی کرد. سالِ پایانی زندگی‌اش را در یک بیمارستانِ روانــی گذراند و یکی از مشهورترین آثارش، یعنی تابلوی «شب پرستاره» را یکی از شب‌هایی که در آسایشگاه به سر می‌برد، خلق کرد و در نهایت، با شلیک یک گلوله به شکمش، جان سپرد! شخصیت از این عجیب تر؟ پس یکی از مهم‌ترین دلایل توجه دنیا به این تابلو، سرگذشتِ عجیب ونگوگ، نقاش آن است. از دیگر دلایل محبوبیت این تابلو، فارغ از تکنیکِ متفاوت اثر که برای اواخر قرن ۱۸ میلادی که همه هنرمندان مشغول کپی‌کاریِ مو به مو از طبیعتِ بی‌جان و جاندار بودند، یک حرکتِ پیشرو محسوب می‌شود،

محتوای آن است. کارشناسان معتقدند از آن جا که ونگوگ، به واسطه حال و هوای متفاوتش، هیچ وقت مورد توجه و حمایت منتقدان آثارهنری قرار نگرفت، همواره با انزوا و حس ناکامی دست به گریبان بود و این تابلو، نمایشِ عریــان حس تنهایی اوست. عقیده بر این است که ۱۱ ستاره این تابلو، به داستان حضرت یوسف در کتاب مقدس و ۱۱ برادر او مربوط است. یوسف، تلاش بسیاری برای به دست آوردن دلِ برادرانش کرد، ولی با وجود این همه نیکی، نتوانست توجه و محبت برادرانش را جلب کند؛ داستانی شبیه زندگی ونگوگ! این اثر که مهم‌ترین شاهکار ونسان ونگوگ به حساب می‌آید، هم اکنون در موزه هنر‌های معاصر نیویورک نگهداری می‌شود.


اثر «سالوادور دالی»، نقاش اسپانیایی سبک سوررئال

هرچند تابلوی «تداوم حافظه»، گران‌قیمت‌ترین اثر دالی نیست، اما بی‌شک معروف‌ترین و محبوب‌ترین کارِ اوست. چرا؟ برای دانستنِ چرایی این موضوع، مهم است بدانیم دالی، موثرتریــن نقاش مکتب «سوررئالیسم» یا فراواقع‌گــرایی به معنیِ استفاده از عناصر واقعی در موقعیت‌های غیرواقعی است. پ

س یکی از مهم‌ترین دلایل محبوبیت این تابلو، برمی‌گردد به جایگاه مهم خالق آن که شخصیت و آثارش، الهام‌بخش تعداد بسیارزیادی هنرمند، از قرن ۱۹ تا همین حالاست. سوررئالیست‌ها، بیش از هرچیز تحتِ تاثیر تئوری‌های فروید درباره ریشه خواب‌های ما و نقش خواب‌ها بر زندگی‌مان بودند.

روی همین حساب، چه در تابلو‌های نقاشی و چه در فیلم‌های سینمایی به دنبالِ خلق اثری بودند که به شکل عمیق و دقیقی، خواب و خیال و رویا‌های گاه ترسناک و عجیبشان را منعکس کند و تابلوی تداوم حافظه، یکی از بهترین نمونه‌ها در این زمینه است.

از دیگر دلایل جنجالی بودن این اثر، بحث‌های جدی و مهمی است که پیرامون محتوای این تابلو، بین کارشناسان و محققان وجود داشته؛ چرا که برخی معتقدند ساعت‌های در حال ذوب این تابلو، می‌تواند نشانه‌ای از نظریۀ مترقی اینشتین درباره نسبیت زمان باشد.

نظریه نسبیت اینشتین، مفهوم جدیدی از «زمان» مطرح کرد و گفت: زمان، نسبی و پیچیده است و چیز ثابتی نیست که از طریق ابزاری مانند یک ساعت جیبی اندازه‌گیری و پیگیری شود. در نقاشی تداوم حافظه، سالوادور دالی ساعت‌های در حال ذوب شدنی را نشان می‌دهد و انگار با این تصاویر، تاکید می‌کند گاهی ساعت‌ها قدرت و ثبات‌شان را در دنیای محیط پیرامون خود از دست می‌دهند و ماشین‌های ساده‌ای مانند ساعت‌های دیواری یا جیبی، حداقل پس از طرح نظریه نسبیت زمان اینشتین، ابزار‌های بدوی و ناتوانی به حساب می‌آیند. این اثر که یکی از مهم‌ترین آثارِ هنر مدرن در دنیا به حساب می‌آید، هم اکنون در موزه هنر‌های مدرن نیویورک نگهداری می‌شود.

منبع: خراسان

انتهای پیام/

چرا بعضی از تابلو‌های ساده نقاشی گران قیمت و معروفند؟

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.