به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بهمن نامور مطلق اسطوره شناس، درباره اسطوره های نوروز بیان کرد: در نوروز با یک آیین بزرگ سروکار داریم که شاید بزرگترین آیین دوره معاصر ماست و از گذشته باقی مانده است.
هر دینی برای خودش آیینی دارد اما هیچ آیین کهنی همتای نوروز نیست که پیش از اسلام و مسیحیت وجود داشته و ریشه در بینالنهرین دارد.
ایرانیها این آیین را بیش از دیگر اقوام گرامی داشتهاند. در واقع این آیین ضمیر ناخودآگاه جمعی م ا را بیان و بازنمایی میکند. این آیین بزرگ و متنوع دارای نمادها و اسطورههای مخصوص به خود است و مراسمهای ویژهای دارد.
او ادامه داد: در واقع آیین، بیشتر شکل کُنشی و مراسمی دارد و برای یادآوری آنچه که ما بزرگ می داریم، است. آیین نوروز به عنوان مجموعهای پیچیده و گسترده مملو از اسطورهها، نمادها و کنشهاست که با هم کامل میشوند. در واقع خاستگاه نوروز نزد اسطوره شناسان و آیین شناسان برگرفته از اتفاقات طبیعت است. به همین جهت نوروز جنبه کیهان و طبیعت شناختی دارد و نو شدن طبیعت بعد از پژمردگی و مرگ، انسان باستانی و حتی امروزی را دچار شگفتی و خوشحالی کرد تا جایی که دوست داشت این آفرینش دوباره را از حوزه طبیعت به حوزه فرهنگ انتقال دهد.
این اسطوره شناس با بیان اینکه انسان بینالنهرینی و ایرانی آیینهای نوروزی را ابداع کرد و کوشید امید، غلبه بر بدی را به عرصه فرهنگی و اجتماعی بکشاند، افزود: این مجموعه اسطورهها و آیینها نشان دهنده مضمون پیروزی خیر، روشنایی، گرما، امید و زندگی، پایان آشوب و آغاز نظم است. مضامینی که طبیعت در بهار نشان میدهد و انسان میخواهد آن را وارد حوزه فرهنگ کند تا در زندگی اجتماعی جاری شود.
بیشتر بخوانید: آیینهای نوروز در میان قرقیزها چگونه است؟+ تصاویر
چطور میشود طبیعتی مرده، زنده شود؟
نامور مطلق اضافه کرد: برای آنکه انسان بتواند این تغییر شگرف، دگرگونی بنیادین زمستان به بهار و مرگ به زندگی را توجیه کند روایتهایی را در حوزه فرهنگ آفرید. ما روایتهای بینالنهرینی بسیاری داریم زیرا انسان کنجکاو دوران کهن میخواهد به پرسشهای خود پاسخ دهد. به اینکه چطور میشود طبیعتی مرده، زنده شود؟ به همین دلیل انسان باید آن را توجیه میکرد و توجیهگر این موضوع اسطورهها بودهاند.
او افزود: ما در بینالنهرین روایتی درباره اینکه دَموزی چگونه غیبت میکند، سرما حاکم میشود و با بازگشت دوباره آن گرما میآید، داریم. دَموزی- اسطوره نباتات- و همسر اینانا- اسطوره زن، باروری و آب- است. او برای مدتی به زیرِ زمین میرود که سرما میشود و زمانی که به روی زمین برمیگردد، گرما میشود و نباتات رشد میکنند. همین داستان را سومریها از بابلیها درباره ایشتار و دَموزی نقل میکنند. ایشتار به دلیلی زیرِ زمین گرفتار میشود و یک نفر را جای خود می گذارد و از جهان مردگان نجات پیدا می کند به همین دلیل معشوق خود تموزی یا دَموزی که ایزد نباتات است به جای خودش معرفی میکند.
این نشانه شناس ادامه داد: تَموزی به مدت ۶ ماه نزد خواهر ایشتار به زیرِ زمین میرود و ۶ ماه هم روی زمین نزد ایشتار میآید. ۶ ماهی که روی زمین میآید گرما، روشنایی و سرسبزی است و زمانی که زیرزمین میرود سرماست. همین موضوع نزد سوریها و لبنانیهای قدیم با آدونیس تکرار میشود. این امرنزد یونانیها نیز به واسطه اسطوره پرسفون تکرار میشود. پرسفون دختر دیمیتر است که ایزد جهان مردگان (هادس) او را میدزد و جهان با رفتن او دچار نقصان میشود، نباتات خشک میشوند، قراری بین هادس و زئوس گذاشته میشود که پرسفون ۶ ماه روی زمین و ۶ ماه زیرزمین باشد، اتفاقاتی میافتد و ۶ ماهی که زیر زمین است نباتات خشک و زمانی که روی زمین میآید زمین گرم میشود و نباتات رشد میکنند.
نامور مطلق گفت: در گذشته، فقط دو فصلِ تابستان و زمستان مرسوم بوده است بنابراین هر فرهنگی سعی میکرده این تحول بزرگ و عظیم طبیعت را طوری که متوجه آن شود حتی با وجود آنکه منطقی نباشد، توجیه کند. اگر این امر به واسطه اسطورهها توجیه نمیشد، کسی به آن توجه نمی کرد. اسطوره نباتات نزد ایرانیان سیاوش است و مردم این سرزمین در گذشته بر این باور بودند که با مرگ و غیبت سیاوش نباتات از بین میروند و هنگامی که سیاوش برمیگردد دوباره بهار شروع میشود و به نوعی سیاوش به همان دموزی (تموزی) آدونیس و پرسفون هم مرتبط میشود و مجموعه کاملی را شکل میدهد.
او با بیان اینکه سیاوش به معنای مردی با روی سیاه یا اسب سیاه است، ادامه داد: به همین دلیل زمانی که از زیرِ زمین به روی زمین میآید روی سیاهی داشته است. زیرا زیرِ زمین سیاه بوده است، از این رو گفته می شود حاجی فیروزها ادامه بازگشت سیاوش به روی زمین است و با آمدن حاجی فیروز عید میشود، انسانی که زیرِ زمین بوده و به دلیل تاریکی آنجا سیاه شده است. ایرانیها نیز برای این اتفاق بزرگ ویرایشی دارند و هیچ ملتی مانند آنها نتوانستند آیین کاملی از نوروز ارائه دهند.
معاون سابق صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور اضافه کرد: بابلی ها نیز مراسم نسبتا کاملی داشتند، ۱۲ روز جشن میگرفتند که ما هم ۱۲ روز جشن میگیریم و در روز سیزدهم که روز نحسی محسوب میشده، از تعطیلات خارج میشویم. اساس دوازده نیز به تعداد امشاسپندان و روزهایی است که این تحول و خلاقیتها انجام میشود، به ویژه روز ششم که از آن به عنوان نوروز بزرگ و خلقت انسان و کیهان یاد میشود، بنابراین ما دستهای از اسطورهها داریم که درباره چگونگی تغییر فصل و تغییر در طبیعت صحبت میکند.
نامور مطلق با بیان اینکه ایرانیها دستهای دیگر از اسطورهها دارند که تحول در جهان انسانی را توضیح میدهد، گفت: آن اسطورهها تحول کیهانی را توجیه میکردند اما ایرانیها به اسطوره شناسیها افزودند و یکسری اسطوره دارند که تحول فرهنگی را توضیح میدهد. گفته میشود وقتی جمشید بر دیوان غلبه میکند و برای آنکه این غلبه هویدا شود روی تختی مینشیند و دیوان او را در روز نوروز به آسمان میبرند و از نقطهای به نقطه دیگر حرکت میدهند. گفته میشود این دو نقطه از دماوند به بابل بوده است. همگان این عروج جمشید را میبینند و غلبه خیر بر شر را تماشا میکنند.
جهان در نوروز به سمت خیر گشوده شده
او افزود: جمشید از واژه جم وخورشید، گرما و نور بر سرما و سیاهی گرفته شده است. نوروز آغاز فصل نو برای جهان بشری به ویژه انسان ایرانی است یعنی غلبه کامل ایرانیان بر دیوان که این کار را جمشید به نمایندگی از ایرانیان انجام می دهد و دیوان مسخر جمشید میشوند. عدهای میگویند روزی که جمشید بر دیوان مسلط میشود همان نوروز بزرگ و ششم فروردین و برخی میگویند نوروز کوچک یعنی همان اول فروردین است، بنابراین جلوههای اسطوره را در بخش فرهنگی میبینیم و همان طور که در طبیعت غلبه نور بر تاریکی داریم در اینجا هم غلبه انسان ایرانی را بر دیوان و خیر بر شر داریم.
قسمت در نوروز تقسیم می شود
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه جهان در نوروز به سمت خیر گشوده میشود، اعلام کرد: به همین دلیل بسیاری از اتفاقات در نوروز میافتد. برای مثال گفته میشود کیخسرو برای آنکه در جام جم نگاه کند منتظر نوروز بوده و جام جم خودش را در نوروز هویدا میکرده است. از جمله دیدن جایی که بیژن در چاه اسیر شده به واسطه جام جم در نوروز بوده است. نوروز برای ایرانیها یک ارزش مهم دیگری هم دارد. در نوروز قسمت تقسیم میشود. یعنی سرنوشت یکسان تعیین میشود و این برای ایرانیها یک اعتقاد بوده است. برای همه تمدنها آغاز همراه با تعیین سرنوشت است. برای مثال در جامعه اسلامی شب قدر را داریم زیرا بهار اسلامی در ماه رمضان است و شب قدر است که این سرنوشت تعیین میشود.
نامور مطلق گفت: همیشه آغازها همراه با تعیین سرنوشتهاست به همین جهت ایرانیها آیینهایی برای بارش بیشتر باران داشتند که هنوز هم این آیینها وجود دارد به اضافه اینکه بسیاری از کارها در در نوروز برنامهریزی میشد. در برخی روایتها آمده که ایرانیها انواع غلات را در نوروز میکاشتند و نگاه میکردند که کدام غله در این ۱۲ روز بیشتر رشد کرده تا در طول سال آن محصول را بکارند. به عبارتی این ۱۲ روز یکسال کوچک بوده است و سعی میکردند سال خود را بنا براین چند روز تنظیم کنند.
او اضافه کرد: یعنی زمان کوتاه کیهان کوچک و بزرگ اینجا به شکل زمان کوچک و زمان بزرگ بوده به همین دلیل دو عنصر، آب و آتش در نوروز بسیار مهم بودند. آتش به دلیل گرما و غلبه بر سرما، همچنین آتش و خورشید آبهای منجمد را از زندانی شدن رها و جاری میکند و با جاری شدن آبها حیات میبخشند. پس آب و آتش در اینجا با هم همراهی دارند. آتش، آب های زندانی را از انجماد خارج میکند و آب هم به نوبه خودش جهان را سرسبز میکند به همین دلیل ایرانی ها مراسمی هم به نام آب پاشی داشته اند. فلسفه وجودی آیین نوروز این است که نه تنها در عرصه طبیعت بلکه در عرصه فرهنگ نیز این نو شدگی را ببینیم، نو شدگی که باید دور از تکرار و چرخش باشد.
برخی نوروز را به تکرار تبدیل کردهاند
این اسطوره شناس بیان کرد: برخی به اشتباه فکر میکنند نوروز چرخش زمان و دوباره بازگشتن است در حالی که فلسفه نوروز نو شدن است به همین دلیل باید نوروز دور از تکرار باشد. برخی نوروز را به تکرار تبدیل کرده اند. برای مثال اگر خانه تکانی به تکرار تبدیل شود از فلسفه وجودی نوروز دور شده است. باید هر بار حس تازه و طراوت را در نوروز داشته باشیم به همین جهت نوروز خودش را در نو شدن هویدا میکند تا زندگی ما معنا پیدا کند. اگر احساس کنیم نوروز آمده تا برخی مناسبتها را تکرار و هر سال به یک نقطه خاصی سفر کنیم، تکرار محسوب می شود.
نامور مطلق گفت: نوروز باید همواره یکسری معما و راز داشته باشد و ما را با مسائل غیرمنتظره مواجه کند. همان طور که طبیعت تکرار نمیکند. طبیعت همواره برای ما یک اتفاق تازه دارد و نمیدانیم هر سال چقدر باران میآید. اینها به زندگی معنا میدهد و اگر هر سال آن را تکرار کنیم، مفهوم آن ضایع میشود زیرا تکرار ضایعکننده معناست. نوروز میخواهد به زندگی ما معنای تازه ببخشد و اگر ما نوروز را به تکرار تبدیل کنیم فلسفه وجودی آن را از بین میبرد.
نباید نوروز به کارناوال تبدیل شود
او با بیان اینکه نوروز میخواهد ما را با اتفاقهای غیرمنتظره مواجه کند، افزود: تازگی ها به زندگی ما معنا می دهد. نوروز همواره حرکت به جلو و معنابخشی به پیشرفت است. ما باید از نوروز حراست کنیم و مراقب باشیم که تحریف نشود. یکی از مواردی که میتواند نوروز را تحریف کند تبدیل شدن آن به تعطیلات است. نوروز برای این نیست که تعطیلاتی باشد که ما استراحت کنیم یا به مسافرت برویم. نه اینکه نباید در این زمان استراحت نکنیم یا به مسافرت نرویم اما نوروز فلسفه و آیینهایی دارد که بسیار غنیتر از استراحت و مسافرت است.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: نوروز میخواهد ما را با جهان، دیگران و حتی خودمان آشتی دهد. نباید نوروز به کارناوال تبدیل شود. عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصر کارناوالهاست اما نوروز یک آیین است و آیین، ما را برای زندگی اجتماعی آماده میکند اما کارناوال لذت لحظهای دارد در حالی که نوروز به ما عمق میدهد و موجب میشود ما با جهان هستی، دیگران و خودمان ارتباط صمیمانهتری را برقرار کنیم.
نامور مطلق گفت: کسانی که در این ایام به خارج از کشور سفر میکنند روح نوروز را درک نکردهاند زیرا در ایام نوروز ایران قبله جهان میشود و تمام فضاهای این کشور مقدس و تبدیل به یک معبد بزرگ میشود. هر جا که نگاه کنیم زیبایی میبینیم و حیف است که نوروز را با سفر به کشورهای دیگر حیف کنیم زیرا ایران در نوروز زیارت کردنی میشود.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/