به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از آنجا كه امام جواد(ع) نخستین امامى بودند كه در خردسالى به منصب امامت رسیدند. حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته اند كه برخى از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجانانگیز و جالب بوده است. علت اصلى پیدایش این مناظرات این بود كه از یك طرف، امامت ایشان به خاطر كمى سن براى بسیارى از شیعیان كاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شك و تردیدى در این زمینه نداشتند) از این رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مىكردند.
در سال 203 كه امام رضا(ع) به شهادت رسيدند، شيعيان آن حضرت به علت اين كه تنها فرزند ایشان (امام جواد عليه السّلام) بيش از هشت سال نداشت، در نگرانى و اضطراب عميقى فرو رفتند. به نوشته برخى از مورّخان، در اين جريان، شيعيان به حيرت افتاده و ميان آنان اختلاف پديد آمد؛ چنانكه شيعيان ديگر شهرها نيز متحيّر شدند. اين مشكل براى شيعيان، كه مهمترين ركن ايمان را اطاعت از امام معصوم دانسته و در مسائل و مشكلات فقهى و دينى خود به وى رجوع مى كردند، از اهمّيت بسيار برخوردار بود و نمى توانست همچنان لا ينحل بماند. البته براى شيعيان مسلّم بود كه امام رضا عليه السّلام فرزند خود امام جواد عليه السّلام را به جانشينى برگزيدند، ولى مشكل ناشى از خردسالى آن حضرت، مسلمانان را بر آن مى داشت تا براى اطمينان خاطر، به كاوش و جستجوى بيشترى در اين باره بپردازند. علّت پيدايش اين اختلاف، به نظر نوبختى، همين بود كه آنها بلوغ را يكى از شرايط امامت مى دانستند. به همین منظور امام با آوردن دلایلی، شرط بلوغ برای امامت را رد کردند. برخی از این دلایل:
1- نبوّت حضرت عيسى عليه السّلام در دوران شيرخوارگى
2- اشاره به جانشينى حضرت سليمان(ع) از حضرت داود (ع)، هنگامى كه هنوز كودكى بيش نبود و گوسفندان را به چرا مى برد، حضرت داود او را جانشين خود كرد، در حالى كه عبّاد و علماى بنى اسرائيل، اين عمل او را انكار مىكردند.
3- نبوت يحيى بن زكريّا عليه السّلام در کودکی
در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبیت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شكلى بهرهبردارى مىكرد. خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیرى بشرى افراط مىنمود، معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صریحاً تأیید مىكرد مىپذیرفتند و بقیه را رد و انكار مینمودند و چون نیل به مقام امامت امّت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده اى را مطرح مىكردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شكست بدهند!
ولى در همه این بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد علیه السلام(در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هرگونه شك و تردید را در مورد پیشوایى خود از بین مى بردند و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت مى نمودند. به همین دلیل بعد از ایشان در دوران امامت حضرت هادى علیه السلام(كه ایشان نیز در سنین كودكى به امامت رسید) این موضوع مشكلى ایجاد نكرد، زیرا دیگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تأثیرى در برخوردارى از این منصب خدایى ندارد.
شيعيان امامى از يك سو امامت را از جنبه الهى آن مىنگريستند و به همين دليل كمى سنّ امام هرگز نمى توانست در عقيده آنها خللى وارد آورد، اما از سوى ديگر آنچه اهميت داشت بروز اين وجهه الهى بود كه مى بايست در علم و دانش امامان عليهم السّلام باشد. در واقع امامان، پاسخگوى كليّه سؤالات شيعيان بودند. از اين رو آنان درباره تمامى امامان اين اصل را رعايت كرده و آنان را در مقابل انواع پرسشها قرار مى دادند و تنها موقعى كه احساس مى كردند آنان به خوبى از عهده پاسخ گويى به اين سؤالات بر مى آيند (با وجود نص به امامتشان) از طرف شيعيان به عنوان امام معصوم شناخته مى شدند. با توجه به سنّ كم امام جواد عليه السّلام اين آزمایش از طرف شيعيان درباره آن حضرت ضرورت بيشترى پيدا مىكرد. بر اين اساس، در مواقع و فرصتهاى مختلف، آزمایشاتی را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن، اكثريت قريب به اتفاق آنان، جز اندكى، با اطمينان خاطر، امامت ایشان را پذيرفتند.
انتهای پیام/