مردم اصفهان به سان سنت گذشته و دیرینه ایرانیان، پنجشنبه ی آخر سال را به زیارت اهل قبور و شهدا می روند.

 به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،صدای آخرین قدم های اسفند ماه به گوش می رسد و مردم ایران چون سال های گذشته در تکاپوی عید باستانی نوروز هستند وخود را برای برای استقبال از سال نو آماده می کنند.

 نوروز آداب و رسوم خاص و پر محتوایی دارد و یکی از این آئین های کهن پیش از نوروز و زیارت اهل قبور است.

یاد کردن از اموات و دیدار با خانواده های عزادار آن ها یکی از آئین ها و سنت هایی است که سالیان سال است اجرا می شود و مردم اصفهان هم بر اساس همین سنت دیرینه در آخرین پنجشنبه سال به زیارت اهل قبور و شهدا می روند و بر سر مزار عزیزان از دست رفته شان هفت سین می چینند و برایشان خیرات می کنند.

آخرین پنجشنبه سال و زیارت اهل قبور

قاب عکس مادر بزرگم را از روی طاقچه برمی دارم و می بوسم و با خود از اتاق بیرون می برم به سمت حیاط می روم،پدرم وسایلی را که مادرم آماده کرده بود ،داخل ماشین می گذارد و مادر سبزه به دست به سمتمان می آید و همگی سوار بر ماشین راهی مزار مادر بزرگ می شویم.

 ضبط ماشین را روی موج رادیو اصفهان تنظیم می کنم گوینده رایو حجت الاسلام مهدی گرجی استاد حوزه و دانشگاه در مصاحبه ی با برنامه ی رادیویی در باره ی پنجشنبه ی آخرسال می گوید: امیدوارم مردم سال خوبی را پشت سرگذاشته باشند و سال جدید را با دل خوش و با یاد خدا آغاز کنند.

خوشبختانه در جامعه ما رسوم خاصی هست که پشت سر این رسوم فلسفه ها وجود دارد و یکی از این رسوم پنجشنبه آخر سال  می باشد و با توجه به احترامی که مردم برای ارواح و نیاکانشان قائل هستند آن را برگزار میکنند.

مردم اصفهان بر سر مزار عزیزان از دست رفته شان می روند و با خواندن فاتحه و سوره الرحمن و  یاسین و دعای کمیل و درست کردن حلوا و شیرینی و پخش کردن آن در میان مردم به استقبال این رسم دیرینه می روند.

مشغله های امروزی و آمدن تکنولوژی باعث شده این مراسم ها کمی به فراموشی سپرده بشود، اما در این روزهای پایان سال یادمان باشد عزیزانی که دیروز با ما زندگی  می کردند و با ما به استقبال نوروز می رفتند اما الان زیر خروارها خاک هستند.

عزیزانی که خاطره های خوشی را درکنارشان ساخته ایم، پس مراقب این مسئله باشیم که ما هم می رویم و چه بهتر است که مراقب اعمالمان باشیم تا از ما و نسل ما بخوبی یاد شود.

به قطعه ی مزار مادر بزرگ می رسیم، پدر گلیم کوچکی را کنار مزار پهن می کند و با گلاب سنگ مزار مادر بزرگ را می شوید و مادر شیرینی، میوه، حلوا و سبزه  را روی مزار می چیند و من قرآن و قاب عکس را بالای سر مزار می گذارم و برای آرامش روحش حمد و سوره ی می خوانیم.
بوی عطر گلاب همه جا پیچیده است و کودکی با چند دسته گل به سمتمان می آید و به او شیرینی تعارف می کنم و سه دسته گل از او می خرم به سمت مزار مادر بزرگ برمی گردم و یکی از آن دسته گل ها را پرپر می کنم و بر روی مزارش می چینم، حمد و سوره ی می خوانم و دسته گل ها را برداشته و از خانواده دور می شوم.
 این جا فضای عجیبی دارد آدم دلش می گیرد، اینجا آدم هایی در زیر خاک خوابیده اند که تا دیروز با خانواده به لنز دوربین لبخند می زدند و عکس یادگاری می گرفتند اما امروز خانواده به عکس تکی او بر روی مزار خیره شده اند و گریه می کنند در حالی که همچنان به خانواده لبخند می زند.

همینطور که قدم می زنم دست در دسته گل دوم برده و شاخه گلی را بیرون می کشم و بر روی مزار کسانی می گذارم که سالیان سال است کسی به سراغشان نیامده و در میان همسایگان خود تنها و غریب در انتظار کسی هستند تا از بهار برایشان عیدی بیاورد، برای همگی اموات زیارت اهل قبور می خوانم و راه گلزار شهدا را در پیش می گیرم.

عیدی برای رخ در نقاب خاک کشیدگان

دلاور مردان کشورم اینجا آرمیده اند

گلزار شهدا حال و هوای خاصی دارد و حضور در این مکان به آدم حس عجیبی می دهد، اینجا جای دلیر مردانی است که برای حفظ ناموس وکیان وطن به جنگ با دشمن رفته و برای برقراری کشور مان جان شریفشان را در راه خدا داده اند.
اینجا نه صدای توپ و تانک و انفجار و نه صدای شلیک گلوله می آید، دلاور مردان کشورم اینجا در بستر آرامش اند و گاهی میان این موج آرامش کسی سکوت را می شکند و آرام می زند زیر گریه و از دلتنگی هاو بی قراری هایش برای جگر گوشه اش می گوید.
مادران و همسران شهدا عاشق تر از همیشه عید را برای عزیزانشان به گلزارآورده اند، پیرزنی را می بینم که برای پسران و همسر شهیدش عود روشن کرده است و با دستان پر مهرش قاب عکسشان را دستمال می کشد، کمی آن طرف تر پسر جوانی با شور و حال قلم مو و رنگ به دست گرفته و بر نوشته های روی مزار شهدا رنگ مجدد می زند تا برای سال نو مزارشان نو  نوا شود.

عیدی برای رخ در نقاب خاک کشیدگان

کودکانی که این عید بابا دیگر کنارشان نیست

بوی عود همه جا پیچیده است، کمی جلو تر می روم اینجا قطعه ی شهدای مدافع حرم است و خانواده های که با داغ تازه بر دل نشسته شان هنوز رخت عزا بر تن دارند و کودکانی که برای پدرانشان بی تابی می کنند و باور ندارند که این عید بابا دیگر کنارشان نیست تا با هم سال را تحویل کنند واز دستانش اسکناس تا نخورده عیدی بگیرند و بعد بابا روی ماهشان را ببوسد.

چشم انتظاری هایی که پایان ندارد

باز حرکت می کنم به قطعه ی شهدای گمنام رسیده ام جایی که در آن مردان و پسرانی به دور چشمان پدر و مادر و بی نام و نشان در خاک آرمیده اند، و مادران و پدرانی که فرزندشان را در خدا داده اند ولی نشانی از آن ها ندارند به اینجا آمده اند تا کمی از چشم انتظاری هایشان را با شهدای گمنام تقسیم کنند و برایشان سبزه و شیرینی می آورند تا آخرین پنجشنبه ی سال را در کنار هم باشند و جوانانی که با مزار شهدا عکس یادگاری می گیرند تا یک قاب زیبا و خاطره ساز از امروزشان بسازند.
دسته گل سوم را به اینجا، قطعه شهدای گمنام آورده ام تا به پاس تمامی زحمات و جان فشانیشان یک شاخه گل و حمد و سوره ی را نثار روح پرفتوحشان کنم.

عیدی برای رخ در نقاب خاک کشیدگان

وداع با آخرین پنجشنبه سال

نزدیک غروب شده است و خورشید آرام آرام با آخرین پنجشنبه سال وداع می کند، از راهی که آمدم بر می گردم و همه خاطرات و تصاویر امروز را با خود مرور می کنم و راهی خانه می شوم و این جمله را چند بار با خود زمزمه می کنم:
 باز سال نو با همین قصه، سر آغاز می شود،
یکی بود، یکی نبود    یکی رفته بود،یکی مانده بود. 

 

گزارش از هداسراج همدانی

انتهای پیام/م

برچسب ها: نوروز ، شهدا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۲:۲۶ ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
درود بر شهدای انقلاب اسلامی