به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، اواخر قرن بیستم میلادی در اوج دوران دوگانه شرقی_غربی که کشورها برای پیوستن به سوسیالیسم شوروی یا لیبرالیسم آمریکایی-اروپایی از یکدیگر سبقت میگرفتند، جنبشی در یک کشور آسیای جنوب غربی شکل گرفت که تمامی معادلات آنها را بر هم زد. چون نه مردمش در پی پیوستن به غرب یا شرق بودند و نه رهبر آن انقلاب در جستجوی کمک و اعتبارگیری از دو بلوک قدرت بود.
حرکتی که مهمترین آرزویش رسیدن به آرمان "نه شرقی" و "نه غربی" بود. هدفی که در تضاد کامل با رویاهای سیاستمداران انقلابی سایر کشورها و چارچوب ذهنی شکل گرفته برای تمام مردم دنیا در آن دوره محسوب میشد چرا که در آن دوره تفکری بین مردم جهان رایج شده بود مبنی بر اینکه هیچ انقلابی بدون همکاری و کمک یکی از دو طیف قدرت در شرق یا غرب به ثمر نخواهد رسید و موفق نخواهد شد.
ستم و استبداد شاهنشاهی، وابستگی به قدرتهای بیگانه و زیر پا گذاشتن آرمانهای اسلامی توسط سردمداران آن دوران، سبب شد تا مردم ایران دست به قیام بزنند و کشورمان در کانون توجهات بینالمللی قرار گیرد و انقلاب اسلامیاش تبدیل به الگویی نوین در بین تمامی تحرکات ضداستعماری شود.
الگویی که در آن رهبرانش مستقیم با عامه مردم سخن میگفتند و مهمترین سلاحشان علم و آگاهی دادن به مردم با سخنرانی بود. اما این انقلاب تاریخی و تاثیرگذار بر جنبشهای پس از خود در منطقه و سراسر جهان، چه مسیری را طی کرد تا بدون دخالت بیگانگان و کمک بلوکهای قدرت به ثمر برسد و مهر پایانی بر تفکرات سلطه جویانه باشد.
دهه چهل شمسی را میتوان سرآغاز شکل گیری مسیر پر فراز و نشیب این انقلاب دانست. یک سخنرانی عاشورایی از امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۲ جرقه آغاز حرکت مردم علیه ظلم و ستم استبداد را زد. ایشان در آن سخنرانی آتشین خود چنین گفتند: چرا آنقدر مردم را اغفال میکنید؟ والله اسرائیل به درد تو نمیخورد قرآن به درد تو میخورد. من به تو نصیحت میکنم این قدر با ملت بازی نکن!
خرداد همان سال مردم در اعتراض به تصویب "قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی" که شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید را از شرایط انتخاب شوندگان مجلس شورای ملی حذف میکرد دست به تظاهرات زدند که در نهایت با گشودن گلوله توسط گارد شاهنشاهی بر روی مردم، به قیام خونین ۱۵ خرداد منجر شد. وزیر اقتصاد رژیم شاهنشاهی در اینباره میگوید: شاه گفت: (من شنیدم مردم قراره فردا هم تظاهرات کنند اگه کردند ما چیکار کنیم. علم گفته بود که از من دارید میپرسید؟ گفته بود: بله. گفته بود: پدری از اونایی که میخوان شلوغ کننن دربیارم که هفت جدشون رو یاد کنند.)
اما تصویب لایحه ننگین و خفت بار کاپیتالاسیون که باعث مصونیت آمریکاییهای مقیم ایران در برابر قوانین کشورمان میشد خون ایرانیان غیرتمند را به جوش آورد و زمینه ساز سخنرانی روشنگرانه دیگری از سوی امام(ره) شد که سرآغاز به میدان آمدن مردم برای احقاق عزت از دست رفتهشان بود. امام خمینی(ره) در ۴ آبان ۱۳۴۳ در یک سخنرانی تاریخی چنین بیان کردند: اگر مملکت ما اشغال آمریکائیست پس بگوئید، پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت. چه میخواهند با ما بکنند این دولت چه میگوید به ما. این مجلس چه کرد با ما، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست.
در پی این سخنرانی روشنگرانه، امام خمینی (ره) دستگیر و به ترکیه تبعید شد. ماروین زونیس نویسنده کتاب سقوط شاه که در این مقطع در ایران زندگی میکرد چنین گفته است: من نمیدانستم چه چیزی در حال وقوع است. وقتی به بازار رسیدم دیدم ارتش به سمت مردمی که در حال اعتراض به دستگیری آیت الله خمینی بودند تیراندازی میکرد.
پس از این تنشها و تبعید امام به ترکیه، در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ شمسی جامعه ایران ظاهر آرامی به خود گرفته بود که سبب شد تا شاه از آنچه در بطن جامعه میگذر غافل شود. آذر برزین در این باره و تفکر غلط شاه چنین میگوید: توی یه جلسه دستور داد یکسری طرحها درست بشه و بعد اعلام کرد طرح مقابله با بلوای خیابونی ما نداریم...، زد زیر بغلش رفت پیش اعلیحضرت ...؛ اعلیحضرت گفت: این مزخرفات چیه؟ کی جرات داره در اینجا بلوای خیابونی بکنه؟
آبان ۵۶ با فوت مشکوک فرزند امام و به تبع آن حضور مردم در خیابانها همراه بود که منجر به واکنش وابستگان دربار برای سرکوب خیل عظیم معترضان شد. نتیجه این اقدامات در یک مقاله توهین آمیز نسبت به اسلام و مرجعیت در دی ۵۶ منتشر شد. داریوش همایون از عوامل دربار پهلوی در این باره چنین میگوید: علی شعبانی نوشت و یک متن خیلی آبکی نوشت. مینویسد و میفرستد پیش شاه و شاه عصبانی میشود که این چیه تندترش کن.
این مقاله توهین آمیز خون مردم را به جوش آورد و باعث میشود تا مردم قم در اعتراض به چنین جسارتی به خیابانها آیند. اعتراضی که با به خاک و خون کشیده شدن مردم همراه بود. آیت الله گلپایگانی در پیامی به مناسبت کشتار مردم در قیام ۱۹ دی چنین میگویند: تسلیت عرض میکنم به وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج) از این حوادث وخیم که در این ایام وارد شد.
به دنبال این کشتار، مردم تبریز به خونخواهی مردم قم مراسم چهلمی برگزار کردند که نتیجه آن هم کشتار مردم بی گناه توسط گارد شاهنشاهی بود. اما پس از این کشتار مردم آرام ننشسته و دست به تظاهرات و گرفتن مراسم برای شهدای شهرهای دیگر گرفتند. اعتراضاتی که به خون مردم سراسر کشور گره خورده بود.
نوروز ۵۷، اما مسیر اعتراضات را متفاوت ساخت. مردم به واسطه اعلام مراجع مبنی بر عزای عمومی سال تحویل را با پرچمهای سیاه پشت سر گذاشتند. در نیمه اول سال ۵۷ اعتراضات خیابانی بی وقفه ادامه داشت، تهدید نمیتوانست معترضان که از مردم کوچه و خیابان بودند از صحنه خارج کند.
شهریور ۵۷ که مصادف با ماه رمضان بود، منجر به تشکیل بزرگترین تظاهرات ضد حکومت پهلوی در نماز عید فطر شد، به نحوی که سولیوان سفیر سابق آمریکا آن را بی سابقه خواند و چنین توصیف کرد: راهپیمایی روز عید فطر به عنوان یک دمونستراسیون و نمایش خیابانی در تاریخ نوین ایران بیسابقه بود. نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال که موجب تحیر و شگفتی ما شد این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دست کم گرفتهایم.
محمدرضا پهلوی که این تظاهرات را از بالا نظاره گر بود، کم کم فکر فراهم کردن مقدمات خروجش از ایران به سرش زد. فریده دیبا، مادر فرح پهلوی در کتاب خاطراتش مینویسد: پس از بازگشت از این بازدید هوایی محمدرضا تصمیم گرفت ایران را ترک کند. او به شدت افسرده و شکسته به نظر میرسید. بعدها فرح برایم تعریف کرد که فرماندهان ارتش و به خصوص ارتشبد «اویسی» و سرلشکر «نشاط» از شاه خواسته بودند اجازهی سرکوب همه جانبه مردم را صادر کند، اما محمدرضا گفته بود: ما که نمیتوانیم همهی مردم کشور را بکشیم. واضح بود که امکان کشتار تمام مردم وجود ندارد، بنابراین تصمیم بر این شد تا ۶ ماه حکومت نظامی اعلام شود. ۶ ماهی که هرگز به سرانجام نرسید.
با بی توجهی مردم قم به حکومت نظامی و حرکت برای شرکت در نماز جمعه، در پی رویایی گارد شاهنشاهی با مردم جمعه سیاه ۱۷ شهریور شکل گرفت که هزاران نفر از مردم بی گناه زیر گلوله باران ارتشِ شاه قرار گرفتند. کارتر رئیس جمهور وقت در این باره چنین میگوید: روز هفتم سپتامبر، شاه در سراسر کشور حکومت نظامی اعلام کرد. در پی آن یک رویارویی خونین میان پلیس و جمع کثیری از مسلمانان تظاهرکننده روی داد. در جریان این تظاهرات، صدها نفر قتل عام شدند.
اما این کشتارها مردم را خسته نکرد و نتوانست بر عزم آنان در رسید به اهدافشان تاثیری بگذارد. سرانجام شاه در حالی که دستش به خون هزاران نفر از مردم بی گناه کشورش آلوده بود ایران را ترک کرد. وی با گفتن اینکه احتیاج به استراحت دارد ایران را ترک کرد، استراحتی که هرگز بازگشتی نداشت. شاه قبل از سوار شدن در هواپیما گفت: مسلما خستگی به من دست داده و احتیاج به استراحت دارم که اگر این استراحت خارج از ایران باشد مطابق قانون اساسی در غیاب ما شورای سلطنتی خواهد بود.
از ۲۶ دی که محمدرضا پهلوی برای همیشه خاک ایران را ترک کرد تا ۱۲ بهمن که در نتیجه استقامت مردم شرایط بازگشت امام خمینی به کشور پس از ۱۵ سال تبعید فراهم شد، هر آنچه دیده میشود حضور مردم است که نقش اول این انقلاب را ایفا کردند. نقشی که سرآغازش دهه ۴۰ و با هدایت مرجعیت بود و در نهایت در ۲۲ بهمن ماه به پیروزی انقلاب اسلامی ختم شد.
انتهای پیام/